وفادارى کورکورانه هیچگاه توصیه نشده است، اما باید تاکیدکرد که وفادار بودن به معناى فروش جسم و روح خود به شیطان نیست. سازمان و رییس مافوق شما درصدد فریب خلق جهان نیستند، اما اگر اینطور باشد، ارزش وفادارى و صداقت را ندارند و نباید براى آنهاکار کنید. فرض ما این است که شما متقاعد شدهاید که هدف سازمان شما قابل ستایش است و شما از دستیابى به اهداف مورد نظر آن خشنود و راضى هستید. آن وفادارى و صداقتى که در موردش صحبت مىکنیم، باید در جهت انجام سیاستها یا تصمیمهایى باشد که مورد حمایت شما است. موقعیت شما در سازمان، به شما اجازه مىدهد که در تصمیمهاى مربوط به حیطه مسوولیتتان دخیل و سهیم باشید، پس دراین صورت، باید ببینید آیا این تصمیمها، کاملا فکورانه و فراگیر هستند یا خیر. بنابراین مانند آن دسته از مدیران کوته نظر نباشید که نظرات و تصمیمهایشان فقط و فقط در جهت منابع حوزه ى کارى خودشان است و بس. اگر چنین باشد، دیگر از شما نظر خواهى نمىشود زیرا فکر و اندیشه ى شما محدود و کوته نظرانه است . اما اگر توصیه هایى داشته باشید که فراگیر باشد، و بیشتر نفع سازمان را در بر بگیرد، اغلب اوقات مدیران ارشد از شما نظر خواهى خواهند کرد، البته این بدان معنانیست که زیردستان خود را قربانى افراد مافوق کنید، بلکه باید تعادل و توازن را در نظر بگیرید. نکته ى مهم در مدیریت، این است که مدیر طورى عمل کند که در فرآیند تصمیمگیرىهاى فراتر از سطح مدیریتى خود دخیل و صاحب نظر باشد. گاه شاید تصمیم با سیاستى اتخاذ شود که مستقیما بر ضد نظرات ارایه شده از سوى شما باشد. در اینگونه موارد از شما انتظار مىرود تصمیم یا سیاست اتخاذ شده را مورد حمایت قرار دهید و حتى آن را اجرا کنید اما مىتوانید دلیل اتخاذ چنین تصمیم یا سیاستى را از مقام مافوق خود بپرسید و سعى کنید تاملاحظات مهم را در تنظیم اینگونه سیاستها پیدا کنید. همچنین تلاش کنید تا مواردى را که منجر به اینگونه سیاستها شده است، تعیین کنید . اکنون دیگر نظریه ى قدیمى پیروى کورکورانه درکارها طرفى ندارد. این نوع وفاداریها در زمانى که بیکارى زیاد بود و هر کس که کارى داشت سعى مىکرد مایوسانه و دو دستى آن را نگه دارد، رایج بود. خوشبختانه اکنون این نگرش مصداق ندارد. اما بسیارى از مدیران و سرپرستان آرزو مىکنند کاش هنوز نظریه و نگرش فوق وجود داشت، زیرا نگرش آزادیخواهانهتر امروز، مستلزم این است که انسانها مدیران بهترى باشند. امروزه دیگر نمىتوان راه رفت و دستور داد و از سایرین انتظار داشت که مانند عروسک خیمه شب بازى (بدون چون و چرا) دستورها را اجرا کنند. اگر واقعا مىخواهید وظیفه ى نظارتى و مدیریتى خود را به نحو احسن انجام دهید، این حق را دارید و باید دلایل اتخاذ سیاست و تصمیمهاى سازمان را دریابید و کاملا درک کنید. شاید مقام مافوق شما کسى است که از بالادست خود کورکورانه پیروى مىکند و از اطلاعات مدیریت ارشد چنان محافظت مىکند که گویى همه چیز محرمانه و فوق سرى است و شما هم یکى از افراد دشمن هستید. در اینگونه موارد، براى دستیابى به پاسخ مناسب براى سوالاتتان، باید کاملا سیاستمدارانه عمل کنید. اگر سیاست اتخاذ شده، سیاستى است که بر سایر واحدها تاثیر مستقیم مىگذارد، مىتوانید از افراد همسطح خود در آن واحدها سوال کنید. مثلا اگر دوست شما در فلان واحد، رییسى دارد که اطلاعات خود را آزادانه در اختیارزیردستانش مىگذارد، بسادگى مىتوانید هر اطلاعاتى را که مىخواهید (با دعوت کردن او به صرف یک فنجان چاى) از او بپرسید.