کلمه «ابلیس،» به معنى شخصى است که دروغ هاى شرورانه درباره شخص دیگرى مىگوید. «شیطان،» یعنى دشمن یا مقابلهکننده. اینها عنوانهایى هستند که به دشمن اصلى خدا داده شدهاند. در ابتدا، او فرشتهاى کامل و در آسمان نزد خدا بود. لیکن، بعدها او به خود بالید و خواست که دیگران او را پرستش کنند، پرستشى که حقاً به خدا تعلق دارد. — متى ۴:۸-۱۰.
۲. این فرشته یعنى شیطان، توسط یک مار با حَوّا صحبت کرد. شیطان با دروغ گفتن به حوا، او را به نافرمانى از خدا برانگیخت. بنابراین، شیطان به چیزى حمله کرد که «سلطنت» خدا نامیده مىشود، یعنى به مقام او به عنوان بارى تعالى. شیطان، این موضوع را مورد سؤال قرار داد که آیا خدا به نحو شایسته و براى نفع کامل مطیعان خود حکومت مىکند؟ شیطان همچنین این موضوع را مورد سؤال قرار داد که آیا هیچ انسانى به خدا وفادار باقى مىماند. شیطان به این طریق، خود را دشمن خدا ساخت. به این دلیل، او شیطان ابلیس نامیده شد. — پیدایش ۳:۱-۵؛ ایوب ۱:۸-۱۱؛ مکاشفه ۱۲:۹.
شیطان سعى مىکند مردم را گمراه کند تا او را پرستش کنند. (۲ قرنتیان ۱۱:۳، ۱۴) یکى از راههایى که او مردم را گمراه مىکند، دین کاذب است. اگر دینى دروغهایى درباره خدا آموزش بدهد، آن دین واقعاً مقصود شیطان را به انجام مىرساند. (یوحنا ۸:۴۴) مردمى که اعضاى ادیان کاذب هستند، شاید صادقانه معتقد باشند که خداى حقیقى را پرستش مىکنند. اما در واقع، آنان به شیطان خدمت مىکنند. او ‹خداى اینجهان› است. — ۲ قرنتیان ۴:۴.
. ارتباط با ارواح، طریق دیگرى است که شیطان مردم را تحت شعاع قدرت خود درمىآورد. مردم از ارواح مىخواهند که از آنان محافظت کنند، به دیگران صدمه برسانند، آینده را پیشگویى کنند یا معجزه انجام دهند. نیروى شریرى که در پس همه این اعمال مىباشد، شیطان است. اگر مىخواهیم خدا را از خود خوشنود سازیم، باید کاملاً از ارتباط با ارواح برحذر باشیم. — تثنیه ۱۸:۱۰-۱۲؛ اعمال ۱۹:۱۸، ۱۹.
۵. شیطان، مردم را از طریق غرور نژادى مفرط و پرستش سازمانهاى سیاسى نیز گمراه مىکند. بعضى از مردم فکر مىکنند که ملت و یا نژاد آنان بهتر از دیگران است. اما این حقیقت ندارد. (اعمال ۱۰:۳۴، ۳۵) عدهاى دیگر انتظار دارند که سازمانهاى سیاسى مشکلات بشر را حل کنند. آنان با این کار، ملکوت خدا را رد مىکنند. ملکوت خدا تنها راهحل براى مشکلات ما است. — دانیال ۲:۴۴.
با ادامه دادن به یادگیرى درباره یَهُوَه، در مقابل شیطان مقاومت کنید
۶. طریق دیگرى که شیطان مردم را گمراه مىکند، وسوسه کردن آنان با امیال گناهکارانه است. یَهُوَه به ما مىگوید که از اعمال گناهکارانه اجتناب کنیم زیرا او مىداند که آنها به ما زیان مىرسانند. (غلاطیان ۶:۷، ۸) بعضى از مردم ممکن است از شما بخواهند که در چنین اعمالى به آنان بپیوندید. ولى به خاطر داشته باشید که در واقع، شیطان است که از شما مىخواهد که این اعمال را انجام دهید. — ۱ قرنتیان ۶:۹، ۱۰؛ ۱۵:۳۳.
۷. احتمال دارد که شیطان از اذیت و آزار و یا مخالفت استفاده کند تا شما را بر آن دارد که یَهُوَه را ترک کنید. ممکن است، بعضى از عزیزان شما به علت اینکه کتاب مقدس را مطالعه مىکنید، بسیار عصبانى شوند. عدهاى دیگر ممکن است شما را مسخره کنند. اما زندگى خود را مدیون چه کسى هستید؟ شیطان مىخواهد شما را بترساند تا مطالعه خود را درباره یَهُوَه متوقف کنید. اجازه ندهید شیطان پیروز شود! (متى ۱۰:۳۴-۳۹؛ ۱ پطرس ۵:۸، ۹) با مقاومت کردن در مقابل ابلیس، مىتوانید یَهُوَه را خشنود سازید و نشان دهید که از سلطنت او حمایت و پشتیبانى مىکنید.
ابلیس نام موجودی است که از فرمان خداوند سر باز زد و از درگاه خداوند رانده شد.
«ابلیس» واژهای غیر عربی است ولی بعضی زبانشناسان گفتهاند ریشهاش عربی است و از «أبلس» عربی گرفته شده است. نام اصلی ابلیس « الحارث» و کنیهاش «بومره» است.
بنا بر روایات، او در اصل از طائفه جن بود ولی در زمره فرشتگان میزیست، و در ماجرای سجده فرشتگان بر آدم، از دستور خدا سرپیچی کرد و کافر شد و از رحمت پروردگار نومید گشت.
از این روست که ابلیس، آدم را دلیل خواری و طردشدنش از بارگاه الهی میداند و در صدد انتقام از او و اولادش بر آمده. او برای این کار از خداوند مهلت خواسته و خداوند تا روز قیامت به او مهلت داده است. ابلیس نیز سوگند خورده است که آدم و فرزندانش را بفریبد.
نام ابلیس یازده بار در قرآن آمده، و مهمترین دلیل سجده نکردنش تکبر و خودبینی او معرفی شده است.
مراجعه شود به:
اعتراف شیطان به پاکی نطفه دوستان علی علیه السلام
توصیه پیامبر به پایداری بر دین و ولایت
آب دهان شیطان بر صورت دشمن امام علی علیه السلام
اگر خدا وجود دارد پس چرا در جهان شیطان نیز هست؟ شاید این پرسش به ذهن بسیاری از انسان ها رسیده باشد و همیشه به عنوان یک سوال بی پاسخ باقی مانده باشد. ساده ترین راه پاسخ به این پرسش، این است که اندکی به ذات و وجود حقیقی خداوند دقیقتر بنگریم و ببینیم که خواسته او از بشریت چیست. با مسئله کاملا منطقی برخورد می کنیم. خداوند ما را دوست دارد و در مقابل از ما نیز انتظار دارد که را دوست داشته باشیم. و ما چطور می توانیم او را دوست داشته باشیم مگر اینکه توانایی و آزادی دوست داشتن را داشته باشیم؟
خداوند می توانست ما را مانند ربات هایی خلق کنید که تمام مدت بگویند "دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم" اما اگر این چنین می شد در حقیقت ما را وادار به این کار کرده بودند و یک چنینی دوست داشتنی، یک عشق حقیقی قلمداد نمیشود. عشق زمانی معنا پیدا می کند که ما حق انتخاب داشته باشید. تنها در این صورت است که شما می توانید دوست نداشتن خداوند را انتخاب کنید، درست همان کاری که شیطان انجام داد. ذات شیطان سرشار از کینه و نفرت است. بنابراین زمانی که خداوند حق انتخاب را پیش روی ما قرار داد موهبتی بزرگ را بر سر راهمان گذاشت که با توجه به انتخاب های آگاهانه خود بتوانیم آنرا به نعمت و یا مصیبت و بلا تبدیل کنیم.