سوره حمد
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ . الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ . مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
(سوره حمد آیه 1 تا 3)
ترجمه آیات:
به نام خداوند بخشنده مهربان. ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است. خدایی که بخشنده و مهربان است. مالک روز جزاست.
تمام تعالیم قرآن را شاید بتوان در یک کلام خلاصه کرد و آن اینکه انسان باید از هرکس و هرچیزی منقطع شده و تنها رو به سوی «الله» بیاورد، همان وجودی که جامع تمام کمالات است.
معنای این کلام آن است که باید هرکار و رفتاری فقط به نام خدا و برای او انجام گیرد که در این صورت چون از هواهای نفسانی و انگیزه های مادی خالی است و به منبع فناناپذیر و پربرکت متصل است لذا اعمال و رفتارها استحکام، قداست، برکت و شرافت پیدا کرده و رنگ جاودانگی به خود می گیرد.
از عجایب خلقت این است که انسان خدایی دارد که هرچه از او صادر می شود خیر محض است و رحمتش عالمگیر است با این حال کارهایش را به نام دیگری و برای سایرین انجام می دهد!! در حالی که هر انسان منصفی اگر دقت کند متوجه می شود که «الله» بخاطر رحمانیتش دائماً خلق می کند و نیاز تمام نیازمندان را بدون هیچ ظلم و غفلت و چشمداشتی مرتفع می سازد و بخاطر رحیمیتش همه موجودات را در آخر به سوی خود برمی گرداند وبه بندگان مؤمنش در دنیا و آخریت عنایت و توجه زائد الوصفی نشان می دهد.
درک صفت رحمت خدا کافی است تا بین بنده و الله چنان انس و رغبتی ایجاد کند که (بنده) اصلاً همه چیز را به جز الله، فراموش نماید.
و اما درمورد آیه دوم باید گفت که وقتی معلوم شد که سرچشمه تمام خیرات و رحمت ها از خدایی است که جامع تمام صفات جمال و جلال است، خود به خود زبان انسان به حمد او باز می شود و اگرهم بخاطر جهالت و غفلت، موجود دیگری را برای کمال و احسانش ستایش می کند باید بداند که این حمدش نیز باز به خدا برمی گردد، چون همانطور که گفته شد منشأ هر خیر و احسانی تنها خداست.
وجود وذات الله که جامع تمامی کمالات از هر نقصی و مبرا است به تنهایی برای حمد و ستایش او کافی است، اما آیه روی صفت ربوبیت خدا و این که او رب العالمین است تأکید ویژه به خرج می دهد، یعنی همین که انسان می بیند خدا تربیت کننده و صاحب اختیار تمام موجودات و پدیده های عالم هستی است و وسیله رسیدن به کمال را به هر یک از مخلوقاتش به خصوص به انسان، داده و علاوه بر عقل، پیامبرانی را نیز برای هدایت او فرستاده، به ناچار به حمد خدا وادار می شود، یعنی او را بخاطر جلال و عظمتش می ستاید و بخاطر احسان و نیکی هایش شکر می کند.
آیه سوم رحمانیت و رحیمیت خداوند را بیان می کند.
تکرار دو صفت رحمان و رحیمیت برای این است که اگر انسان هر چه بیشتر به آن معرفت قلبی پیدا کند، آثار عمیقتری در زندگانی او به وجود می آید.
معرفت به رحمانیت خدا یا رحمت عامه او هر یأس (ناامیدی) را از انسان دور می سازد و اعتماد به رحیمیت خدا یا رحمت خاصه او که به مؤمنانش تعلق می گیرد، تلاش و امید را افزایش می دهد که رابطه خدا با مخلوقاتش براساس لطف و خیر استوار است و حتی فهر و غضب او نیز مولود صفت رحمت او است و موجودات شدیدا به رحمانیت و رحیمیت خدا نیازمند هستند.
توجه به این حقیقت به انسان تعلیم می دهد که اگر می خواهد وارد بساط قرب حق تعالی شود باید خود مظهری از جلوه رحمت الهی گردد.
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (سوره حمد آیه 4)
ترجمه: فقط ترا بندگی می کنیم و فقط از تو استعانت می جوییم.
خداوند وقتی می تواند رب و تربیت کننده همه موجودات باشد که قدرت دخل و تصرف در آنها را داشته باشد و مالک آنها باشد پس خدا مالک تمام موجودات در این جهان است. از این بالاتر او مالک آن و روز جزا نیز هست و هر طور که بخواهد در روز قیامت با بندگانش رفتار می کند و هیچ چیزی مانع او نخواهد شد.
با درک این حقیقت انسان چنان بیدار می شود که تنها خود را در مقابل مالک روز جزا مسئول می بیند و رضایت یا نارضایتی دیگران را به کلی فراموش می کند مگر آن جایی که خود خدا اجازه می دهد.
نکته بسیار جالب این است که نفرمود که "خدا مالک بهشت یا جهنم است" تا این مطلب را تعلیم دهد که هیچ چیزی حتی شوق بهشت و یا خوف جهنم نباید انسان را از خدا غافل سازد. به عبارت دیگر مؤمن واقعی نباید بهشت را به خاطر خود بهشت دوست داشته باشد بلکه به عنوان این که مظهر رحمت خدا و مملوک او است به آن اشتیاق نشان دهد. همانطور که نباید خوفش از جهنم به خاطر آتش و عذاب جهنم باشد بلکه بیزاریش از جهنم از آن جهت باشد که مظهر غضب و نارضایتی خدای رحمن است.
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ
(آیات 4 تا آخر سوره حمد)
ترجمه: پرودگارا تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می جوئیم. تو مارا براه راست هدایت فرما. راه آنانی که به آنها انعام فرمودی نه راه کسانی که بر آنها خشم فرمودی و نه راه گمگشتگان.
معرفت به رب العالمین، الرحمن، الرحیم و بالاخره مالک یوم الدین، چنان انسان را وادار به اظهار تقدیس و تذلل می کند که نخست به توحید عبادی اقرار کرده و با خدا عهد می بندد که تنها تسلیم او بوده و از وی پیروی نماید. آنگاه توحید ربوبی را بیان داشته و با خدا پیمان می بندد که تنها از او یاری جوید و برای رفع مشکلاتش از هیچ کس کمک نگیرد. آن هم نه عبادت و استعانت فردی بلکه بصورت یک عمل اجتماعی و هماهنگ با امت اسلامی.
در اینجا توجه به دو نکته ضروری است: اولاًَ حقیقت عبادت این است که خدا را درهمه حال حاضر و ناظر ببینی و در انجام کارهایت فقط متوجه او باشی به طوری که حتی نه طمع بهشت و نه خوف جهنم محرک تو نباشد.
ثانیاً استعانت و یاری خواستن از خدا منافاتی با بهره گیری از وسایل و اسباب ندارد به شرطی که برای آنها تأثیر مستقل و ذاتی قائل نباشی.
با درک و شناخت خدا، عهد بستیم که تنها او را عبادت کرده و در همه حال از او استعانت جوییم. اما در آیه 6 می آموزیم که این عبادت و استعانت وقتی حقیقی است وتداوم می یابد که بفهمیم در این عهد و قراردادی که با خدا بستیم، تنها ما نیازمند و محتاجیم و طرف دیگر پیمان که خداست از هرجهت غنی و بی نیاز است.
این ما هستیم که باید مسیر نقص مان را تا کمال طی کنیم، لذا محتاج راهنمایی و هدایت هستیم آن هم هدایتی از جانب خدا نه از افکار ناقص بشر.
بهرحال انسان برای رسیدن به مقصود و کمال شایسته و لایق خویش راه دراز و پرخطری را در پیش دارد و همواره نیاز دارد که خدا او را از لغزشها دور نگهداشته و از روی لطف و خیرخواهی به سوی هدفش ارشاد و راهنمایی کند.
خدایی که بدون اختیار انسان این همه نعمت را به او ارزانی داشته، قطعاً نعمت هدایت را نیز بر او تمام می کند و همین طور هم هست چون هم به صورت تکوینی، عقل وسایر امکانات را به او داد تا امورش را تدبیر و اداره کند و هم به صورت تشریعی انبیاء را فرستاد تا او را کمک کنند که به مقصودش برسد.
جالب این است که می فرماید ما را به سوی راه مستقیم ارشاد فرما و نمی گوید: ما را به مقصد هدایت کن چون صراط مستقیم راهی به دور از هر افراط و تفریط و نزدیکترین راه به مقصد است و بنا بر این، هدایت یافتن به این راه یعنی رسانیده شدن به مقصد زیرا ویژگی این راه آن است که به طور دائم و بدون هیچ قید و شرطی رهروان خویش را به مقصد می رساند.
در قرآن لفظ سبیل نیز آمده است که منظور راههای فرعی است که به صراط مستقیم ختم می شود. نکته دیگر این است که فرمود «ما را» و نفرمود « مرا » تا بفهماند که ازنظر اسلام صلاح و فساد هرفردی به شدت متأثر از صلاح و فساد جامعه است، لذا هرفردی مسئول جامعه و مشکلات آن است. هفتمین و آخرین آیه سوره حمد ویژگی های راه مستقیم را بیان می کند.
این آیه - این پرسش ما را- پاسخ می دهد که صراط مستقیم کدام راه است؟ راه افرادی است که مشمول نعمت خدا قرار گرفتند یعنی راه انبیاء، صدیقین، صالحین و شهداء، اما غیراز این راه که به خدا ختم می شود دو راه دیگر نیز وجود دارد: یکی راه افرادی که از روی لجاجت و پس از علم و شناخت حق به سوی باطل می روند. اینان موردخشم و غضب خدا هستند ودیگری راه آنها که گمراه و متحیرند و نمی توانند حق و باطل را تشخیص دهند.
بندگان واقعی خدا از این سه راه، راه اول را طلب می کنند که توحید علمی و عملی واقعی است و از هر گمراهی و عنادی به دور است. پس صراط مستقیم آن راهی است که روندگانش هم با حق لجاجت و عناد نمی ورزند و هم از بصیرت وبینائی برخوردارند.
به عبارت دیگر، انسان وقتی موفق می شود مسیر نقص را تا کمالش را طی کند و نیازهای واقعی اش را مرتفع سازد که دو ویژگی « حق پذیری » و نیز « قدرت تشخیص حق از باطل » را داشته باشد.