تحقیق مقاله آموزش مدیریت

تعداد صفحات: 103 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 21590
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: مدیریت
قیمت قدیم:۳۸,۰۰۰ تومان
قیمت: ۳۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله آموزش مدیریت

    نکته های مدیریتی(۱)

    - جهان و محیط اطرافمان در حال تغییر است و در چنین شرایطی هیچ چیز خطرناک‌تر از دل بستن به کامیابی‌های دیروز نیست. تافلر

    - خلاقیت یعنی یک درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن. ادیسون

    درس های تام پیترز

    به نام خدا

    درس های تام پیترز

     

    تام پیترز را «شاهزاده بی نظمی» و «قهرمان شکست های جسورانه» لقب داده اند. مجله «نیویورکر»نوشته است:
     
    درجه ای که شرکتهای بزرگ آمریکایی کسب کرده اند، همان است که «تام پیترز» آنها را به آن تشویق کرده است. چه او را دوست بداریم، یا از او متنفر باشیم، همه باید به او توجه کنیم.
     
    «تام پیترز» درجه کارشناسی ارشد مدیریت مهندسی از دانشگاه «کورنل» و دکتری خود را از دانشگاه استنفورد گرفت. او یک همکار نیروی دریایی، مشاور مواد مخدر در دولت و یکی از شرکای شرکت «مکنزی» است. اما آنچه که واقعاً او را عضو خانواده ها کرده است کتابی است به نام «در جستجوی بهترین ها» که در سال 1982 در تالیف آن همکاری داشته است.
     
    این کتاب به تنهایی بازار کتابهای تجاری را که در حال رکود بودند دگرگون ساخت و تشویق کرد و تمام افراد علاقه مند به حوزه مدیریت را به خواندن آن تشویق کرد.
    آنچه در زیر می آید مصاحبه ای کوتاه با تام پیترز است که پاسخ های او می تواند برای دست اندرکاران حوزه مدیریت سودمند باشد.
    امروزه چگونه می توان کمبود نیروی کار شایسته را جبران کرد؟
    – ابتدا باید محیط آرامی برای کار ایجاد کنید. این مطلب بسیار مهمی در تمام دنیا است. در برخی از رستوران ها، افراد حاضرند برای گرفتن سرویس در صف انتظار بنشینند تا نوبتشان برسد اما در سایر رستوران ها به هیچ وجه چنین نیست.
     
    شرکت مایکروسافت از جمله این شرکتهاست. این شرکت بیش از سالهای پیش هزینه می کند اما 6 یا 7 سال قبل جایگاه بسیار مناسب تری داشت. در آن زمان از دیدگاه مردم، این شرکت در حال ایجاد انقلابی عظیم بود، بنابراین هرکس که دارای روحیه ابتکار بود مایل بود در فهرست حقوق بگیران مایکروسافت باشد.
     
    آیا می توان محیطی آرام در شرکت ایجاد کرد؟

     

    اگر خوب حقوق بدهید و مزایای فراوان در اختیار کارکنان باشد، یا سالن ورزشی خوب یا مهدکودک مناسبی برای آنها فراهم سازید، مطمئن باشید که ضرر نمی کنید. چنانچه قادر به جذب استعدادهای درخشان نباشد به این معنی است که شرکت شما «فشل» است و باید تغییراتی در آن صورت گیرد.

    در مرکز شرکتهای رایانه ای آمریکا (SILICON VALLY) کمبود استعدادهای درخشان وجود دارد و به دنبال استعدادها می گردد. اما در مقابل شرکت سیسکو (CISCO) عده زیادی در صف ایستاده اند که در این شرکت استخدام شوند. این صف طولانی تنها به دلیل قیمت بالای سهام آن نیست. نکته این است که آنها می توانند با آزادی تمام استعداد خود را در این شرکت شکوفا سازند.

     

     
    نقش واحد منابع انسانی شرکتها با توجه به کمبود استعدادها چیست؟
    – اگر ما در عصر بروز استعدادها هستیم چنانکه خیلی ها می گویند پس «منابع انسانی» باید شیک پوش ترین فرد شهر باشد. اما آیا مدیران سازمان این را قبول دارند؟ هنوز خیر.
     
    اینجاست که کارکنان منابع انسانی مطرح می شوند. اما چگونه؟ به جای حمایت از سازمان، در واقع مرکزی برای بوروکراسی اداری می شوند. راستی چرا ستاره درخشان دوران استعدادها نباشیم؟

     

     

     
    شما اکنون مرکز توجه بیش از 50 هزار مدیر منابع انسانی هستید. مطلب کلیدی شما برای آنان چیست؟

     

     

    سه مطلب را مطرح می کنم که سومی نباید در هیچ مجله مدیریت منابع انسانی چاپ شود
    موضوع اول اینکه شما در ذهن روسای خود یک مکانیک تلقی می شوید تا یک بینش مند دورنگر. حتی در ذهن خودتان نیز چنین هستید. شما در واقع اکثر وقت خود را به جای کارهای سازنده صرف جلوگیری از ورود راهزنان و مزاحمان، احقاق حق و دفع شر و امثال آن می کنید. بخش عمده زندگی شما صرف حل وفصل معضلات ناشی از بوروکراسی می شود که در واقع بینش مند بودن شما را از آن باز می دارد.

     

    موضوع دوم که تعبیر دیگری از موضوع اول است، این است که وقتی مسائل در مسیر غلط قرار می گیرند واحدهای منابع انسانی به دردسر افتاده مورد انتقاد قرار می گیرند. ولی هنگامی که کارها خوب پیش می روند هیچ تشویقی نمی شوند. آنان نقشی مشابه دفتر حقوقی را ایفا می کنند. چرا تمام وکلا فقط کلمه «نه» را به کار می برند؟ به این جهت که اگر کارها خوب پیش نرود، به دردسر می افتند و اگر همه چیز خوب باشد کسی متوجه نمی شود.

    چگونه اندیشیدن

    به نام خدا

    چگونه اندیشیدن

    کتاب " بابای دارا، بابای ندار" یکی از پرفروشترین کتاب های مدیریتی چند سال اخیر است .اجمال داستان به شرح ذیل است:

    من دو بابا داشتم، یکی دارا و دیگری ندار. یکی بسیار درس خوانده و زیرک بود، مدرک دکترا داشت و دوره چهار ساله کارشناسی را دو ساله گذرانده بود. بابای دیگر هرگز نتوانسته بود کلاس هشتم را هم به پایان برساند.

    هر دو مرد سختکوش و در کار و زندگی خود پیروز بودند. درآمد هر دو نفر رضایتبخش بود، ولی یکی از آنان در زمینه مالی پیوسته مشکل داشت. بابای دیگر از خانواده و دیگران به ارث گذاشت. از دیگری تنها صورتحسابهایی به جا ماند که می بایست پرداخت شوند.

    هر دو به من اندرزهایی دادند، ولی اندرزهای آنها متفاوت بود. هر دو به درس خواندن سخت عقیده داشتند، ولی موضوعات یکسانی را توصیه نمی کردند.

     

    از آنجا که من دو پدر اثر گذار داشته ام، از هر دو نفر چیز آموختم. ناچار بودم تا درباره اندرزهای هر کدام بیندیشم و از بررسی تاثیر اندیشه هر کدام بر زندگیش، بینش ارزشمندی پیدا کنم: برای مثال یکی عادت داشت که بگوید" از عهده من بر نمی آید" . دیگری از بکار بردن این واژه ها پرهیز
    می کرد. بجای آن می گفت : " چگونه می توانم از عهده این کار برآیم؟ " عبارت نخست حالت خبری داشت و عبارت دوم جنبه پرسشی. از عهده من بر نمی آید مغز را از کار می اندازد و عبارت چگونه می توانم از عهده این کار برآیم، مغز را به حرکت و جستجو وا می دارد.

     

    هر دو آنها بینش مخالفی در اندیشیدن داشتند. یکی فکر می کرد که ثروتمندان باید مالیات بیشتری بپردازند تا هزینه کسانی شود که از امکانات زندگی بهره کمتری نصیبشان گردیده است. دیگری
    می گفت: مالیات ابزار تنبیه کسانی است که بیشتر تولید می کنند و پاداش به آنانی است که تولید نمی کنند.

    یکی از آنان توصیه می کرد خوب درس بخوان تا در شرکت معتبری استخدام شوی. دیگری توصیه می کرد، خوب درس بخوان تا بتوانی شرکت ارزشمندی برای خود داشته باشی.

    یکی از انان می گفت دلیل اینکه ثروتمند نشده ام شما بچه ها هستید و دیگری می گفت دلیل اینکه باید ثروتمند شوم، شما بچه ها هستید.

    یکی عقیده داشت خانه ما بزرگترین دارایی خانواده می باشد به عقیده دیگری خانه بزرگترین بدهکاری است و هر کس بیشترین درآمدش را در خرید خانه سرمایه گذاری کند دچار دردسر می شود.

    به عقیده یکی دولت یا کارفرما می بایست نیازهای انسانها را برآورده سازد. او همواره دل نگران اضافه حقوق، طرح بازنشستگی، مزایای بهداشتی و درمانی ، مرخصی و دیگر مزایای استخدامی بود و چنین می نمود که تضمین شغلی برای تمام عمر و مزایای ناشی از آن، از خود شغل با اهمیت تر است. اما دیگری به خوداتکائی مالی فراگیر عقیده داشت و من را از استخدام رسمی مدام العمر در شرکتها منع می کرد.

    یکی به من آموخت که چگونه شرح معرفی خود را بنویسم تا شغلهای بهتری بیابم، دیگری چگونگی نوشتن برنامه های پرتوان مالی و کسب کار را یادم داد تا شغل آفرینی کنم.

    دست پرورده دو بابا بودن به من فرصت داد تا تاثیر اندیشه های هر کدام را در زندگی خودشان ببینم. دریافتم که براستی انسانها با اندیشه هایشان زندگی خود را شکل می دهند.

    برای مثال بابای ندار پیوسته می گفت : من هرگز ثروتمند نخواهم شد. این پیش بینی هم به حقیقت پیوسته بود. از سوی دیگر، بابای دارا همواره خود را ثروتمند می دید. می گفت: من یک مرد ثروتمندم. حتی هنگامی که به شکستهای مالی بزرگ دچار شده و نزدیک به نابودی بود، خود را همچنان ثروتمند می پنداشت. خود را این چنین دلگرمی می داد " شکست خورده و ندارمتفاوتند. شکست گذرا و نداری همبستگی است. "

    بابای ندارمی گفت : من به پول علاقه مند نیستم. پول چه اهمیتی دارد. بابای دارا پیوسته می گفت : پول قدرت است.

    شاید هرگز نتوان قدرت فکر را اندازه گیری کرده یا ستود، ولی برای من از همان زمان جوانی روشن شد که باید در چگونگی معرفی و عرضه خود هوشیار باشم.

    دریافتم که بابای ندارم به دلیل مقدار پولی که بدست می آورد ندار نبود، بلکه اندیشه ها و عمل او چنین نتیجه ای را بار آورده بود. به عنوان یک نوجوان، آگاهانه تصمیم گرفتم تا پیوسته متوجه برگزیدن اندیشه ها باشم. اندرز کدام را آویزه گوش کنم بابای دارا، بابای ندار؟

    هر چند که دو مرد سخت بر لزوم آموزش و یادگیری تاکید داشتند، ولی دیدگاهشان در اینکه چه باید آموخت متفاوت بود یکی از من می خواست تا خوب درس بخوانم، به درجات تحصیلی بالا برسم و برای پول در آوردن کار کنم. و دیگری مرا تشویق می کرد تا برای ثروتمند شدن درس بخوانم. دریابم که پول چگونه کار می کند و چگونه می توان آنرا به خدمت خود بگیرم. پیوسته می گفت:

    " من برای پول کار نمی کنم ، پول برای من کار می کند. "

    منبع: اینترنت

    جهانی شدن یا جهانی سازی؟

    جهانی شدن پدیده نوظهوری نیست بلکه فرایندی است که همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی، از آغاز تاریخ وجود داشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرک سرمایه در سطح بین المللی، مهاجرت نیروی کار و کاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین المللی، شکل دیگر و سرعت بیشتر پیدا کرد. در سالهای اخیر هم با سرعت فزاینده دانش و فناوری و فروپاشی ابرقدرت شرق و پایان دوران جنگ سرد، شتاب بی سابقه ای گرفته است.

    رشد تجارت جهانی در سالهای 1950 تا 1994 و فزونی چشمگیر آن بر رشد تولید جهانی، واحدهای تولیدی کشورها را به بخشی از شبکه جهانی تولید وتجارت تبدیل کرده است. در چنین اقتصادی نظام سرمایه داری برای تضمین فروش مازاد تولید خود به بازاری نیازمند است که پیوسته درحال گسترش باشد و درنهایت گستره ای به وسعت تمام گیتی پیدا کند. دراین جریان، کشورهای توسعه یافته از برتری فناوری و از نفوذ خود در سازمانهای مالی بین المللی و شرکتهای عظیم فراملیتی سودجسته و شیوه تولید، مناسبات تولیدی، چگونگی بهره برداری از امکانات و منابع در کشورهای جهان سوم را به سود خود سازمان دهی و جریان امور را به بستر منافع و مطامع خود هدایت می کنند. در این مقاله، بخشی از این ترفندها و بازیگریها موردبررسی قرار گرفته است.

    مقدمه
    واژه GLOBALIZATION را گاهی به جهانی شدن و زمانی به جهانی سازی ترجمه می کنند. با نگرشی سطحی ممکن است این دو اصطلاح مترادف به نظر آیند، اما این دو ترجمه به لحاظ بار معنائی و واقعیت کاربردی و ابزاری که منعکس می کنند با هم تفاوت دارند. در برگردان اول یعنی جهانی شدن، القای نوعی اراده و اختیار مورد نظر است و می خواهد این پیام را به خواننده منتقل کند که جهانی شدن، واقعیتی است ملموس و ضرورتی است گریزناپذیر که هر جامعه اگر خواهان رفاه شهروندانش باشد، چاره ندارد جز اینکه خود را با این جریان نیرومند، ضروری و مفید به حال کشورها و به حال جامعه بشری، سازگار کند و باراحتی خاطر و اراده آزاد به مقتضیات آن گردن نهد.

    در برگردان دوم یعنی جهانی سازی، سعی بر این است که به واقعیت دیگری اشاره شود و آن اینکه: جهانی سازی طرحی است که توسط کشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا و در راس آنها آمریکا، تدوین شده و منظور از آن ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگر کشورهای عالم است. آمریکا از مدتها قبل از فروپاشی شوروی، سودای رهبری دنیا و دستیابی بیشتر به منابع کشورهای دیگر به ویژه کشورهای جهان سوم را در سر داشته است.

    ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا در پی رسوایی واترگیت مجبور به استعفا شد. نیکسون پس از این حادثه مدتی انزوا پیشه کرد. در دوران انزوا و پس از آن حدود 10 جلد کتاب نوشت و تجارب سالیان دراز تصدی پست های گوناگونش از جمله پست ریاست جمهوری را در اختیار هموطنانش و در معرض قضاوت و تفسیر جهانیان قرار داد. در یکی از این کتابها تحت عنوان فراسوی صلح یا برتر از صلح که برخی صاحب نظران آن را وصیت نامه سیاسی نیکسون می نامند، دیدگاههای خود را در مورد اینکه آمریکا چگونه می تواند رهبری خود را بر جهان تحمیل کند آورده است.

    طبیعت سرمایه داری
    سرمایه داری نظامی است گسترش طلب که همه شیوه های تولید پیش از خود را نابود می کند. این سخن تکرار فشرده ای است از تاریخ بشر در دو سه قرن اخیر. اما واقعیت این است که طی 30 سال گذشته، کارکرد نظام سرمایه داری دستخوش تحولات بنیادی بوده است. از جمله این تحولات؛ تحمیل نیازهای کاذب بر شهروندان جوامع و گرفتارشدن آنها در گرداب مخوف مصارف لوکس و غیرضروری است. آلودگی محیط زیست و معضلات اجتماعی و اقتصادی فراوان دیگر از پیامدهای ظرفیت مازاد تولید و عدم تعادل طبیعی در بازار عرضه و تقاضای واقعی است.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله آموزش مدیریت

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ماهنامه تدبیر شماره ۱۳۴

    2 رمضان زاده رستمی

تحقیق در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت, مقاله در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت, تحقیق درباره تحقیق مقاله آموزش مدیریت, مقاله درباره تحقیق مقاله آموزش مدیریت, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله آموزش مدیریت
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت