نفت و صنعت نفت در زیربنای اقتصادی کشورهای تولید کننده این ماده گرانبها نقش اساسی ایفا می کند. اقتصاد ایران نیز بطور عمده بر پایه نفت قرار داشته و دارد. در ایران نیز نفت اولاً به عنوان یک منبع انرژی، زندگی و اقتصاد مردم کشور را متحول ساخته و رشد و توسعه اقتصادی را باعث گردیده، ثانیاً درآمدهای حاصل از نفت سبب ترقی و پیشرفت در همه شئون اقتصادی و اجتماعی شده است.
امتیازات نفتی در قرن بیستم:
1 امتیاز دارسی:
امتیاز دارسی که در 28 ماه مه 1901 به توشیح مظفرالدین شاه قاجار رسید و به ویلیام فاکس دارسی واگذار گردید، مهم ترین امتیازی بود که در آغاز قرن بیستم به مدت 60 سال به بیگانگان واگذار گردید. کاوش غارتگران نفت سرانجام در 26 ماه مه 1908 برابر با 5 خرداد 1287 شمسی به نتیجه رسید و موفق به اکتشاف نفت در منطقه مسجد سلیمان گردیدند.
بعد از کشف نفت در ایران، حفظ منافع نفتی بزرگترین هدف سیاسی انگلستان شد چرا که نفت به صورت یکی از مصالح و منافع مستقیم و استراتژیکی بریتانیا درآمد و ضرورت مداخلات بیشتر انگلیس در ایران را فراهم آورد و پس از جنگ جهانی اول و از سال 1920 به بعد شرکت نفت ایران و انگلیس به توصیه مشاورین حقوقی و مالی خود و با توجه به اهمیت نفت جنوب ایران برای دولت بریتانیا، درصدد برآمد امتیاز دارسی را تمدید و تجدید نظر کند. مذاکرات در اوایل آوریل 1933 آغاز شد و 29 آوریل همان سال منجر به عقد قرارداد جدید نفتی بین طرفین گردید که معروف به قرارداد 1933 می باشد.
قرارداد الحاق گس گلشائیان:
دولت ایران خود نیز بعد از جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسیده بود که تجدیدنظر در قرارداد 1933 به علت تحولات اوضاع سیاسی اقتصادی جهان و تغییر شرایط قراردادهای نفتی در کشورهای نفت خیز خاورمیانه امری الزامی و حیاتی است. بنابراین دولت ایران اعتراضات و پیشنهادات خود را برای تعدیل شرایط قرارداد 1933 طی 25 ماده به کمپانی نفت جنوب تسلیم کرد.
از طرف کمپانی نفت جنوب نویل گس (N.A.GASS) با گلشائیان وزیر دارایی کابینه ساعد مذاکراتی انجام دادند و سرانجام در 26 تیر 1328 برابر با 17 ژوئیه 1949، الحاقیه ای را به قرارداد 1933، اضافه کردند که معروف به قرارداد گس گلشائیان گردید. علی منصور نخست وزیر، لایحه را برای تعیین تکلیف به دوره شانزدهم مجلس تقدیم کرده و خود از بیان هر گونه نظری درباره آن خودداری کرد. استعمار پیر که منافع خود را در خطر می دید، برای ایجاد حکومت دیکتاتوری و تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب منصور را مجبور به استعفا کرد و سپهبد رزم آرا در 5 تیر 1329 از سوی شاه به عنوان نخست وزیر معرفی شد.
آیت ا... کاشانی در این رابطه اعلامیه ای صادر و اعلام نمودند: «..... اینک مع التأسف می بینم باز می خواهند، مملکت را در چنگال دیکتاتوری بیندازند و ملت ستمدیده ایران را که سالها طعم تلخ دیکتاتوری را چشیده و از حکومت مطلقه هزارگونه مصیبت و شکنجه دیده، مجدداً گرفتار این بدبختی عظیم نمایند.»
تصویب ملی شدن صنعت نفت:
پس از رزم آرا، خلیل فهیمی به نخست وزیری انتخاب گردید. دیگر هیچکدام از نمایندگان وابسته به انگلیس جرأت مقاومت در برابر ملی شدن صنعت نفت را نداشتند و از این رو کمیسیون نفت جهت تصویب به مجلس تقدیم گردید.
گزارش کمیسیون در 24 اسفند به تصویب مجلس شورا و در 29 اسفند به تصویب مجلس سنا رسید. همچنین مجلس در 29 اسفند 1329، گزارش پیشنهادی کمیسیون نفت را به شرح زیر تصویب نمود:
«به نام سعادت ملت ایران و به منظور تأمین صلح جهان، (ما) امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.»
روز ششم اردیبهشت 1330 مجلس به نخست وزیری دکتر مصدق ابراز تمایل نمود. و وی در هفتم اردیبهشت به نخست وزیری رسید. مجلس در تاریخ 9 اردیبهشت همان سال پس از تغییرات جزئی که در گزارش 9 ماده ای کمیسیون نفت به عمل آورد آن را تصویب و در دهم اردیبهشت به تصویب مجلس سنا رسید. و در 12 اردیبهشت دکتر مصدق ضمن معرفی کابینه خود به مجلس شورای ملی، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت را در سراسر کشور را که در سر لوحه برنامه دولت قرار داده بود، اعلام کرد.
«بیش از پنجاه سال از ملی شدن صنعت نفت میگذرد ولی ما هنوز هر ساله دربارهی آن سخن میگوییم، در آن نقاط از جهان که همه چیز از جمله تاریخ و پیشینهی آن سیاست زده نیست، معمولا پس از گذشت یک دوره از هر حادثه و واقعهای، نشریات تخصصی به آن حادثه و واقعه میپردازند. اگر محقق و پژوهشگری به نکتهی جدیدی در آن باره برسد آن مطلب را در آن گونه نشریات مطرح میکند.»
روزی که مصدق نفت را به ایران باز داد
چگونه پادشاه دیکتاتور شد؟ در دگرگونی شاه جوان در سالهای 1948و50 و تمایلش به خودکامگی، اطرافیان - به ویژه طرفداران سیاست انگلیس - سهم به سزائی داشتند. انگلوساکسونها به این نتیجه رسیده بودند که طرف بودن با یک نفر به مراتب سهلتر از طرف شدن با یک سیستم پارلمانی است و با نخستوزیری که احتمال دارد نظراتش مغایر با ارادهٌ شاه باشد. به همین دلیل به جای تشویق شاه به سلطنت او را ترغیب به حکومت کردند.
در مقابل، مصدق – که مشی سیاسیاش را توضیح دادهام- اعتقاد داشت که حکومت بر عهده نخستوزیر و همکاران اوست که جملگی در مقابل مجلس مسئولند و در صورت بروز اختلاف، نخستوزیر مجاز است به داوری مردم، یعنی منشأ قدرت، رجوع کند. با در نظر گرفتن روابط پادشاه با قدرتهای خارجی، این شیوهٌ ادارهٌ مملکت ملت را از خطر استبداد حفظ میکرد. ولی در طی سی و دو ماه حکومت مصدق، شاه آنچه در توان داشت به کار برد تا او را از گرداندن چرخ سیاست باز دارد.
مصدق با رقیب سرسخت دیگری چون قوامالسطنه نیز درگیر بود. قوام در عین اینکه خویش دور و در هر حال همشهری و همتبار او بود، نقطهٌ مقابل مصدق به شمار میآمد.
قوام برای آنکه مانع ورود مصدق به مجلس پانزدهم شود، تمام ترفندها را به کار گرفت. این کار در مملکتی چون کشور ما چندان مشکل نیست. در آنجا رفراندم و یا مراجعه به آراء عمومی بیفایده است، چون نتیجهٌ آن با تقلبهای متداول همیشه 99.1 درصد آراء است که هم شاه به دست آورد و هم خمینی. مصدق نه در زمان طرح قرارداد نفتی ایران و شوروی، که قبلاً ذکرش گذشت، در مجلس بود و نه در سالهای 1947-48 و تجدید نظر دربارهٌ قرارداد نفت ایران و انگلیس.
در سال 1901 مظفرالدین شاه بهرهبرداری از صنعت نفت سراسر کشور را به مهندسی ماجراجو و اهل استرالیا به نام ناکس دارسی Knox d´Arcy واگذار کرده بود. معامله به نظر سودمند میرسید چون پادشاه پول قابل ملاحظهای دریافت میکرد در حالی که معلوم نبود دارسی به نفتی برسد. ولی نفت در نهایت از دل زمین جوشید و بهره برداری از آن برای انگلیسها، که شرکت را از دارسی خریداری کرده بودند وبر آن نام شرکت ایران و انگلیس گذاشته بودند، سال به سال ثمربخشتر شد