شهیدان عشق
شهادت حرکتی است به سوی کمال، آزادی و ماندگاری. پروازی است به اوج آسمان و ورای افلاک و جدا شدن از حصار تنگ خاک مرده.
شهادت اوج یک لحظه ناب و نایاب است و فرصتی است سبز که بدان «اکسیر ناب جاودانگی» میگویند. نشان دادن حقایق در بینشانی است و فتح قلههای رفیع انسانیت. آنانی که از خویش گذشتند به هر آنچه که میخواستند رسیدند و چه افتخاری بالاتر از این که نام مبارکشان بر پهنهگاه تاریخ حک گردد.
شهادت یک نبرد متکامل است، نبردی که حق در برابر باطل میجنگد تا نیکی نمیرد و شهید تمام منافع مادی خویش را در هم میشکند تا مصالح انسانی نمیرد، شکستن حصار تنگ و محصور تکرار زندگی انسانی از زادن تا مردن است، تزریق حیات در کالبد اجتماع و آدمی است و پیمان زینبیان با افلاکیان.
شهادت سعادت است و سلامت روان و عشق. شهید کیست؟ هدف متعالی زندگی و آنهایی که معتقدند ریشه آنها نیز در جهان دیگری است. بازیچههای روزگار؛ بازیچههایی که پای آدمی را در گل ثروت، قدرت، عزت، شهوت و ... چفت کرده است، چه میدانند که شهادت چیست و شهید کیست؟
شهادت نجات روح آدمی است از چنگال نفس فریبنده و فریبکار.
شهیدان عشق را از مردن چه باک، که سرداران عشق در قلبها جاودانهاند و استوارند چون الوند و دماوند. شهید می وصل مینوشد و به وصال حقیقت میرسد و دمی مسیحایی در کالبدش دمیده میشود. زنده است نه در نام بلکه در دیده، نه در دیده بلکه در قلبهای عاشقان وصال.
شهادت و مقام شهید
قالَ الله تعالى : وَ لاتَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فى سَبیلِ اللهِ اَمْواتٌ بَلْ اَحْیاءٌ وَ لکِنْ لاتَشْعُرونْ.1
از اعظم قربات و اجلّ مقامات و درجات، شهادت فى سبیل الله است.
شهادت در راه خدا، در راه اعلاى کلمه الله، در راه احیاى امرالله، در راه دفاع از دین و حدود و ثغور و نوامیس مسلمین.
شهید و شهدا، سعادتمندان و پاکبازانى هستند که در میدان جهاد فى سبیل الله از مرگ واهمه و اندیشه اى ندارند، و نصرت حق و یارى دین خداو جهاد با دشمنان خدا را فوز عظیم مى دانند. و از میان بارش باران اسلحه دشمن، خود را مظفّر و پیروز و نایل به احدى الحسنیین مى شمارند. اعلاى کلمه اسلام و بقاى دین و عزّت و شوکت مسلمین، همه از برکت فداکاریها و جانبازیهاى این رادمردان از جان گذشته است.
در غزوات صدر اسلام، آنان که در رکاب پیامبر اعظم، صلّى الله علیه و آله و سلّم، حقّ جهاد و شجاعت و مردانگى و ایثار و اخلاص و علاقه به حق را ادا کردند، فداکارانى بودند که در رأس آنها و شخص اول آنها، فارس غزوات و لیث بى مانند غابات، قاتل سران کفر و شرک و فاتح قلاع جهل و استکبار، امیرالمؤمنین، امام على، علیه السّلام، بود که در طول تاریخ پر از فراز و نشیب اسلام، هر کجا و در هر زمان و در هر عصر و توفان و هر سختى و بلا و هجوم اعدا، خط شهید و شهادت و فرهنگ ایثار و فداکارى امت اسلام را سربلند و سرافراز نموده است.
خطى که قیام سیدالشهدا، رهبر آزادمردان جهان، حضرت امام حسین، علیه السّلام، و یارانش را بوجود آورد و آن رستخیز عظیم را که تا دنیا باقى و برقرار است همچنان در برابر کفر و ظلم یزیدیان هر عصر و زمان در ستیز است، بر پاکى و واقعیت معنایى را که در این شعر است، به جهانیان نشان داد;
لَوْلا صَوارِمِهُمْ وَ وَقْعُ نِبالِهِم لَمْ تَسْمَعِ الاْذانُ صَوْتَ مُکَبِّرِ
رستاخیزى شد که در آن اوج پرواز انسان هاى مخلص و خود را به خدا فروخته و از جان و مال و زن و فرزند گذشته آشکار گشت. و خطاب اِنّى اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ2 خدا، به ملائکه از نو تفسیر شد.
و حسین، علیه السّلام، را تا ابد اسوه و نمونه و مفخر مکتب شهادت و سید اهل آبا و پیشواى شهداى راه حق و نجات انسانیت قرار داد.
صلوات الله و سلامه علیه و على اهل بیته و اصحابه الطاهرین.
قرآن کریم که برترین و شریفترین معانى جهاد و شهادت، را به مسلمانان مى آموزد، کسانى را که در این مکتب جهاد و شهادت از خود و مال و وابستگان خود در راه اعلاى کلمه توحید و نجات بشر از ذلّت عبودیّت غیر خدا و استعباد زورگویان گذشت ندارند، به تهدید، سخت هشدار مى دهد، مى فرماید: قُلْ اِنْ کانَ آبائُکُمْ وَ اَبْنائُکُمْ وَ اَخَواتُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تجِارَه ٌ تَخْشَوْنَ کَسادِها وَ مَساکِنَ تَرْضَونَهُ اُحِبُّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٌ فى سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوآ حَتّى یَأْتِىَ اللهَ بِاَمْرِهِ وَ اللهُ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الْفاسِقینَ.3
این آیه به صراحت اعلام مى کند که مسلمان باید در راه خدا و پیغمبر و جهاد در راه خدا، از هر چه در نزدش عزیز و قیمتى است چشم بپوشد، سخن حق را بگوید، صراحت لهجه داشته باشد، با اهل بدع و گمراهیها براى این جهات دنیایى به مسامحه و مجادله و حق پوشى عمل نکند. مى فرماید: اگر پدران شما و پسران شما و برادران شما و همسرهاى شما و خویشاوندان و عشیره شما و اموالى که ذخیره کرده و تجارتى که از کساد آن مى ترسید و خانه هایى که براى خودتان پسندیده اید، همه اینها محبوبتر باشد به سوى شما از خدا و پیغمبر خدا و جهاد در راه خدا، پس منتظر باشید خدا فرمانش و عذابش را بیاورد (و بر شما نازل کند)، از این جهت و این درک و معرفت است که مى فرماید: اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ماتَ شهیداً;4 این معنایى است که شهید، یعنى آنکه در راه خدا به شهادت مى رسد، آن را درک مى کند و باید آن را درک کند و داشته باشد. تا اگر شهادت هم نصیبش نشد، حال و روحیه شهیدان و دوستداران جهاد و شهادت را داشته باشد.
این معناى بزرگ و مقام ارجمندى است و با این اعلام خطر که در این آیه است همه و هر مسلمان، باید آن را در خود پرورش دهد و حقیقتاً براى اسلام و دین، همیشه آماده فداکارى به مال و جان باشد.
و جهاد را در هر درجه اى که فراهم مى شود، هر چند به امر به معروف و نهى از منکر باشد، ترک نکند که فرمود: مَنْ تَرَکَ اِنْکارَ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الاَْحْیاء;5
البته در جهاد و امر به معروف و نهى از منکر، باید ضوابط و برنامه هاى شرعى را که در فقه بیان شده رعایت نمود و احساسى و سلیقه اى عمل نکرد. امّا روحیه آمادگى براى دفاع از دین و نوامیس مسلمین باید در این حدّى که در آیه بیان شده است، همواره قوى و نیرومند باشد. تافرمان مبارک وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللهِ وَ عَدُوَّکُمْ،6 اجرا شود و دشمنان همیشه از مسلمانان مرعوب و بیمناک باشند و اندیشه تجاوز به حقوق و حدود آنها را ننمایند.
شوق شهادت در کلام علی (ع)
شهادت در نظر علی (ع) محبوبی گمشده است که طلبش تا به آن نرسد، آرام نمی گیرد و آب حیاتی است که تشنگان بی رمق و از نفس افتاده را سیراب می کند. از این رو، بزرگ انسان تاریخ بشری، وقتی در محراب مسجد زخم شهادت بر می دارد، عاشقانه ندا سر می دهد: فزتُ و ربَّ الکعبه . آن حضرت در این باره می فرماید:
سوگند به خدا هیچ باکی ندارم از داخل شدن در مرگ یا این که مرگ ناگاه مرا دریابد.
او خود، بی آن که ذرّه ای هراس به خود راه دهد، پیشتاز صحنه های جنگ بود: به خدا سوگند اگر من تنها با ایشان رو به رو شوم و آن ها همه روی زمین را پر کرده باشند، باک نداشته و نمی هراسم... و من به ملاقات خدا مشتاق بوده و انتظار نیکویی پاداش او را امیدوارانه دارم.
حضرت درباره جهاد فی سبیل الله و ترغیب یارانش به این امر فرمود:
جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را به روی خواصّ دوستان خود گشوده و لباس تقوا و پرهیزگاری است و زره محکم حق تعالی و سپر قوی او است. پس هر گاه از آن دوری شود، خداوند جامه ذلّت و ردای بلا بر او می پوشاند.
چه شیرین است سخن مولا آن گاه که در میدان کارزا، اشتیاق عاشقان الله به ملاقات معبودشان را چنین توصیف می کند و عطش تشنگان دیدار حق را فزونی می بخشد:
مجاهدان شهادت طلب چنان به سوی خدا پر می کشیدند که تشنگان به جانب آب. بهشت در پرتو آذرخش نیزه ها است. امروز خیرها در بوته ی آزمون ارزیابی می شوند و به خدا سوگند که اشتیاق من به صحنه نبرد و رویا رو شدن با دشمن، بیش از شوقی است که آنان به خانمان خود دارند.
شهادت در نگاه اویس قرنی
اویس مى گوید : اللهم ارزقنى شهاده توجب لى الحیاه و الرزق ؛ خداوندا! شهادتى به من عطا کن که زندگى و روزى به دنبال داشته باشد.
اویس قرنى ، صادقانه و عارفانه ، از حضرت حق شهادت مى طلبد، اما شهادت چیست و شهید کیست ؟
شهادت ، بیعت با مقام ولایت است تا پاى جان
شهید، دلداده سید انبیا صلى الله علیه و آله است دلباخته سید اوصیا صلى الله علیه و آله
شهادت ، برنده ترین سلاح در برابر کفر و نفاق و شرارت است
شهید، با امام سجاد علیه السلام همنوا است که : اللهم اختم بعفوک اجلى .
شهادت ، دورى از زرق و برق دنیاست ، و نشستن بر کنار سفره تعند ربهم برزقون . شهید، هم صدا با حافظ زمزمه مى کند :
به تیغم گر گشد دستش نگیرم و گر تیرم زند منت پذیرم
شهادت ، هدیه اى است نفیس که خداوندى به دوستان خاص خویش عطا مى کند. شهید، عاشقانه در اره خدا جانبازى مى کند :
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کان که شد کشته او، نیک سر انجام افتاد
شهید، مصداق ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا است نه همچون بیدى که از باد کفر و نفاق بلرزد، و گرنه ادعاى توحید بدون استقامت در مقابل کفر و نفاق به پشیزى نیرزد.
شهادت ، بالاترین حسن عاقبت است و والاترین رکن سعادت ، شهید، تشنه وصال است ابراهیم گونه در این راه ، جان خویش را به قربانگاه حق مى برد :
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آبست اسیر خویش گرفتى بکش چنان که تو دانى
شهادت ، به قول اویس ، مایه حیات است و سرمایه رزق و روزى . شهید، تیغ زهرآگین دشمن را مى پذیرد، بدان امید که لبخند مقام ولایت بر جانش نشیند که :
خار ارچه جان بکاهد، گل عذر آن بخواهد سهل است تلخى مى در جنب ذوق مستى
شهید و شهادت در آثار منظوم فارسی از 15 خرداد تا 42 تاکنون
در فرهنگ اسلامی ما «شهید» بهمعنای گواه و در اصطلاح کسی است که درراه خدا کشته شده است. این منظور درکتاب لسان العرب به استناد حدیثی ازپیامبر 9 نوشته شده است:
«الشهید فی الاصل من قتل فی سبیل ا للهثم اتسع فیه فاطلق علی من سماه النبی منالمبطون و الغرق و الحرق و صاحب الهدم وذات الجنب و غیرهم».
و به این ترتیب کسانی که در جوانی بهمرگ ناگهانی یا حوادثی مثل غرق شدن وسوختن میمیرند نیز ثواب شهید را دارند.وی در جای دیگری شهید را کسی میداندکه خداوند و ملائکه الهی در بهشت گواهاناویند. در قرآن کریم بیش از 150 مورد ازکلمه شهید یا کلمات همخانواده آن یادشده است که در معانی، شاهد و ناظر وگواه و... به کار برده شده است.
از جمله، خداوند در سوره بقره آیه143 فرموده است:
«و کذالک جعلناکم امه وسطا لتکونواشهداء علی الناس و یکون الرسول علیکمشهیدا»
در سوره نساء، آیه 69 ، کلمه شهید بهمفهوم کشته شده راه خدا بکار برده شدهاست:
«و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذینانعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء و الصالحین».
همچنین در سوره آلعمران آیه 169 ،درباره کشته شده راه خدا آمده است:
«و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون».
پیامبر اکرم 9 فرمودهاند: هرکس درراه خدا از خانهاش خارج شود و بمیرد یاکشته شود، شهید محسوب میشود.
بررسی شعر فارسی حاکی از جایگاهرفیع شهید و شهادت در دورههای مختلفشعر این مرز و بوم است. در دورههای گوناگون تاریخ ایرانفرهنگ شهادت کاربرد ویژهای در شعرفارسی دارد اما پرداختن به هرکدام از ایندورهها به مقالات مستقلی نیاز دارد، دراین مجال به بررسی شعر شهادت از 15خرداد 42 تا دوران انقلاب اسلامی ودفاعمقدس میپردازیم.
بدون تردید از خردادماه سال 42 تابهمن 57 ادبیات معاصر ایران چه از نظرسیاسی، اجتماعی و تاریخی و چه از نظرقالبها و مضامین شعری، یکی از مهمترینایام خود را پشتسر گذاشت.
رویاروئی شاعران و روشنفکران بارژیم پهلوی، حبس، تبعید، شکنجه وکشتار آنان، موجبات پیدایش ادبیاتمقاومت را فراهم آورد.
ادبیات مقاومت گونهای از ادبیات ضدرژیم بود که به مبارزه مستقیم با رژیممیپرداخت. در این نوع از انواع ادبیرمزگرائی از رونق افتاد و شاعران بهصراحت و رکگویی توجه بیشتری نشاندادند.
جرقههای انقلاب:
با شروع نخستین جرقههای انقلاباسلامی در 15 خرداد سال 1342 و کشتارطلاب مدرسه فیضیه در قم شور انقلابی درمردم ایران به طور جدی، آشکار و متجلیشد. با دستگیری امامخمینی 1 درنیمهشب همان روز و شدت عمل رژیم،اعتراضات مردم به اوج خود رسید. درجریان این حادثه بسیاری از مردم مناطقمختلف ایران زخمی و شهید شدند.
قتلعام و به رگبار بستن کشاورزانکفنپوش ورامین که برای حمایت ازامامخمینی 1 به سوی تهران حرکت کردهبودند، نیز بار دیگر بر شدت انزجار و تنفرمردم نسبت به رژیم افزود.
پس از قیام 15 خرداد چهره ظالمانهشاه کاملا نمایان شد، رفتار رژیم بامخالفان نیز بسیار تغییر کرد. این تغییررفتار با شکنجه و حبس و کشتار مخالفینرخ نمود.
مدتی بعد با تبعید امام به ترکیه، شاهتصور کرد که برای به انزوا کشاندن ایشانبهتر است حکم تبعید را از ترکیه به عراقتغییر دهد تا شخصیت امام تحتالشعاعشخصیتهای دینی و فقهای عراققرارگیرد و از محبوبیت ایشان کاسته شوداما استقبال مردم از امام 1 در بدو ورودبه شهرهای کاظمین، سامرا و کربلا ایننقشه را نقش بر آب کرد. به دنبال شهادتفرزند برومند امام 1 ، حاجآقامصطفی، درآبان 56 نهضت وارد مرحله جدیدی شد.این واقعه و نیز چاپ مقاله توهینآمیزی درروزنامه اطلاعات در تاریخ 17 دیماه 56عزم مردم را در پیگیری مبارزات جدیترنمود. در قم مردم به محض رسیدن کامیونحامل روزنامه برای شهرهای قم و اصفهانبه آن حمله کرده و روزنامهها را سوزاندندو روز بعد این اعتراض به صورت تعطیلشدن کلاسهای درس طلبهها و تحصنآنها در مسجد اعظم جلوهگر شد.
تعداد زیادی از روحانیون و علمای قمبا راهپیمایی به طرف نمایندگی روزنامهاطلاعات، دفتر روزنامه و نیز دفتر حزبرستاخیز را به آتش کشیدند که در اینواقعه نیز بسیاری از مردم توسط عمالرژیم به شهادت رسیدند.
در چهلم شهدای قم، مردم تبریز نیز بهنشانه اعتراض بسیاری از سینماها ومشروبفروشیها را به آتش کشیدند که دراین درگیری نیز بسیاری از مردم کشته شدند.این حادثه سپس در یزد تکرار شد و پس ازآن در آبادان و با به آتش کشیدن سینمارکس توسط رژیم با شدت بیشتری دنبالشد. در ماجرای سینما رکس آبادان نیزحدود 700 نفر از مردم در آتش سوختند.