مقدمه
در طول حکومت صفوى با توجه پادشاهان صفوى به مقابر و آرامگاههاى ائمهعلیه السلام، امام زادهها و بزرگان تصوف روبهرو هستیم. در نگرش نخست، این امر به لحاظ رسمیت تشیع و جنبهى دیندارى صفویان بدیهى مىنماید، اما به جز ارادت و اعتقاد، شاید بتوان پیامد سیاسى و اقتصادى نیز در این عمل به ویژه در دوره عباس اول دید.
حکومت صفوى پس از رسمیت یافتن تشیع به خصوص بعد از مهاجرت و حضور عالمان دینى و ترویج و توسعهى جایگاه رهبرى دینى عالمان، در ساختار سیاسى خود ناخواسته در مواجهه با حفظ حدود و موقعیت نهاد سیاسى در برابر نهاد دینى قرار گرفت. در این شرایط، شاه صفوى هر چه بیشتر به شأن دینى خود تأکید کرد تا از این طریق چالش پنهان رهبرى سیاسى با رهبرى دینى عالمان را به سود خود پیش ببرد. در آغاز حکومت صفوى، جایگاه تصوفى فرزندان شیخ صفىالدین اردبیلى و به ویژه شاه اسماعیل، در مرتبهاى بود که بدون دغدغه، موقعیت قدرتمندى در اختیار داشت و با نگرشى تصوفى و به عنوان مؤسس حکومت شیعه مذهب صفوى و در خلأ سازمان روحانیت شیعه، از وجههى شیعى نایب امام غایبعلیه السلام بهرهمند گردید. در دوران پس از اسماعیل تا عباس اول نیز این وضع تداوم داشت. در این میان و در دورهى طهماسب، مهاجرت عالمان عرب و پىریزى گستردهى مؤسسات مذهبى و آموزش رسمى دینى آغاز شده بود اما طبع دیندار و متواضع طهماسب در برابر عالمان دینى، به ویژه محقق کرکى، نشانى از بروز تنش در رابطه نهاد سیاسى و نهاد دینى باقى نگذاشت.
اما از دورهى عباسى اول که حکومت صفوى به ساختار سنتى کشوردارى ایرانى نایل شده بود و از سوى دیگر، روحانیت شیعه به جایگاه مستحکم سازمانى، اقتصادى و هدایت اعتقادى برآمده بود، احتمال بروز چالش در مشروعیت پادشاهى وجود داشت. سیاست تمرکزگراى عباس اول در کنار کلیهى اقداماتى که تحت عنوان «اصلاحات» از آن یاد مىشود، به ناچار مىبایست به وجههى دینى شاه نیز توجه کند و فراتر از باور شخصى، به آن تظاهر نماید. بر این اساس، سفرهاى زیارتى - به عنوان یکى از اعمال مذهبى - در این دوره به اوج مىرسد. در بررسى سفرهاى زیارتى شاهان در دورهى صفوى، مقصد مشهد و زیارت آرامگاه امام رضاعلیه السلام در اولویت قرار دارد. گذشته از محدودیت شاهان صفوى در زیارت عتبات عالیات در عراق، که عمدتاً در قلمرو حکومت سنىمذهب عثمانى قرار داشت، باید به این نکته نیز توجه کرد که سیاست اقتصادى این دوران و تلاش براى محدودسازى خروج پول از کشور مىتوانست مدنظر باشد. شواهدى بر این امر وجود دارد که حکومت صفوى حساسیت قابل توجهى در این مورد داشت.
شاه صفوى به جز مشهد، به عتبات عالیات و زیارت آرامگاه حضرت علىعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام در مواقعى که ممکن بود، مىرفت. علاوه بر این دو مقصد، به زیارت خانقاه و آرامگاه شیخ صفىالدین اردبیلى و همچنین شیخ شهابالدین اهرى، در شمال شرق تبریز، و نیز مقابر امام زادگان اشاره رفته است.
شیعه در عصر صفویان
شیعه از نظر شرایط سیاسى تا قرن دهم هجرى تقریبا همان وضع پیشین (دوران ایوبیان و سلجوقیان) را داشت. ولى در طلیعه این قرن، دولت صفویه توسط شاه اسماعیل اول تاسیس گردید، و مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى پذیرفته شد. ایران در آن هنگام به صورت ملوک الطوایفى اداره مىشد و هر بخشى را امیر، وزیر خان و بزرگ قبیلهاى به دست گرفته و بر آنجا فرمانروایى مىکرد. هنوز از عمر اسماعیل، چهارده سال پیش نگذشته بود که از مریدان و پیروان پدرش ارتشى تشکیل داد و به اندیشه یکپارچگى ایران از اردبیل قیام کرد و مناطق مختلف را یکى پس از دیگرى فتح کرد و آیین ملوک الطوایفى را برانداخت، و ایران قطعه قطعه را به شکل یک کشور منسجم در آورد و در تمام قلمرو حکومتخود مذهب شیعه را رسمیت داد.
پس از درگذشت وى (930 هجرى) پادشاهان دیگر صفوى تا اواسط قرن دوازدهم هجرى (1148) حکومت کردند و همگى رسمیت مذهب شیعه را تایید و تثبیت نمودند و به ترویج آن همت گماردند.
مراکز دینى مانند مساجد، مدارس علمى و حسینیههاى بسیار ساختند، و به تعمیر و توسعه مشاهد مشرفه اقدام نمودند. عامل این اقدامات، علاوه بر جاذبه فطرى دینى و معنوى، نفوذ علماى بزرگى نظیر شیخ بهایى و میرداماد در دربار صفویان بود که آنان را به تعظیم شعایر دینى و پرورش دانشمندان بزرگ علوم مختلف تشویق مىکردند. از مشاهیر علماى این دوره مىتوان میرداماد، محقق کرکى، شیخ بهایى و پدرش شیخ حسین عبد الصمد، صدر المتالهین، علامه مجلسى، محقق اردبیلى، ملا عبد الله یزدى و فیض کاشانى و. . . را نام برد. (19)
در این دوران دولت عثمانى نیز بر بخش وسیعى از سرزمینهاى اسلامى حکومت مىکرد و نسبتبه مذاهب اهل سنت متعصب بود و با شیعیان خصومت مىورزید، تا آنجا که از گروهى روحانىنما امضا گرفت که شیعیان از اسلام خارج بوده و قتل آنان واجب است. سلطان سلیم در آنا طول چهل هزار یا هفتاد هزار نفر را به جرم شیعه بودن کشت. در حلب به دنبال فتواى شیخ نوح حنفى به کفر و وجوب قتل شیعه دهها هزار شیعه کشته شدند و ما بقى فرار کردند، و حتى یک نفر شیعه در حلب نماند، در صورتى که در ابتداى دولتحمدانیها، تشیع در حلب کاملا رسوخ کرده و منتشر شده بود، و حلب جایگاه دانشمندان بزرگى در فقه امثال آل ابى زهره و آل ابى جراده و. . . بود که نام آنان در کتاب «امل الآمل» ثبت است. از علماى بزرگ امامیه که به دست عثمانىها به شهادت رسید، شهید ثانى است.
عثمانیها شیعیان را از دستگاههاى دولتى اخراج کردند و آنان را از انجام وظایف اختصاصى دینى باز داشتند و در شهرهاى شام و مکانهایى که اقلیتشیعى زندگى مىکردند مانع انجام اعمال دینى شدند. این جریانها و مصائب، چهار قرن (1198- 1516) میلادى ادامه داشت. (20)
پس از آن نیز تقریبا همین شرایط سیاسى براى شیعیان ادامه یافت. در ایران مذهب تشیع به عنوان دین رسمى شناخته شد و جدال و نزاع مذهبى رخ نداد، ولى در سایر ممالک اسلامى که دولتهاى غیر شیعى حکومت مىکند و به ویژه در مناطقى که وهابیون نفوذ کلمه دارند، شیعیان از شرایط سیاسى مطلوبى برخوردار نبودهاند، ولى پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و رهنمودها و سیاستهاى حکیمانه بینانگذار انقلاب، حقایق بسیارى را درباره مذهب و عقاید شیعه روشن کرد، به گونهاى که شمار طرفداران و هواداران آن افزایش یافت، ایادى استعمار در گوشه و کنار دنیاى اسلام همچنان به سیاست تفرقهافکنى و ایجاد جو عداوت و اختلاف ادامه مىدهند.
به نظر میرسد حکایت تشییع صفویان در زمان شیخ جنید ،جد شاه اسماعیل شروع شده است و جنید شافعی مذهب به تشییع روی آورده است . دوران جنید مصادف با مرگ شاهرخ فرزند امیر تیمور وتجزیه ممالک تیموریان و جدال قره قویونلوها و آق قویونلوها با یکدیگر بود و شیخ جنید تلاش کرد از این موقعیت استفاده کرده و با کمک مریدان خود قدرت را به دست گیرد . تبدیل لقب شیخ به سلطان در دوران شیخ جنید صفوی شروع شد و او خود را سلطان نامید . او ارتشی ده هزار نفره از مریدان خود ترتیب داد و به نام غزا و جهاد با کفار، طی نه سال ریاست خود بر صوفیان به لشکر کشیهای متعدد پرداخت و سرانجام درجنگ کشته شد .
در دوران جانشین و فرزند او شیخ حیدر، مسلح کردن صوفیان شدت بیشتری گرفت . کلاه دوازده ترک مخصوص قزلباشان از دوران او باب شد و اردبیل به مرکز اسلحه سازی برای ارتش شیخ حیدر تبدیل گردید . سلطان حیدر روزگار خود را تا پایان در پی کسب قدرت سیاسی ولشکر کشی به بهانه جهاد با کفار وخونریزیهای فراوان گذرانید . او در میان صوفیان و قزلباشان مقامی شبه خدائی داشت . پیروان طریقت شیخ حیدر، آشکارا شیخ حیدر را خدا میدانستند و فرزندش اسماعیل را «ابن الله» صدا میزدند .
شاه اسماعیل پس از ماجراها و کشاکشهای فراوان با کمک صوفیان و طوایف ترکِ شاملو ، استاجلو، ذوالقدر، تکلو ، افشارو قاجار ارتشی تشکیل داد و پس از شکست دادن شروانشاه و ترکمانان آق قویونلو به تبریز وارد شد و بر تخت سلطنت نشست ، بنام خود سکه زد ومذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی اعلام کرد .
توجه به یک سر فصل بسیار مهم و تامل بر چند نکته
بر تخت نشستن شاه اسماعیل و بنیاد گذاری سلسله صفوی از زوایای مختلف قابل تاکید و سرآغاز یک دگرگونی سیاسی و مذهبی بسیار قابل تامل در ایران است که تاثیر سیاسی ، اجتماعی وفلسفی آن با قدرت فراوان در زمینه ها و زاویه های مختلف تا روزگار ما کشیده شده است .
تا پیش ازدوران صفوی مذهب رسمی و عمومی و آمیخته با دولت و حکومت ، مذهب تسنن بود . در ایران پیش از دوران صفوی ، بجز چند دولت ریز و درشت از قبیل دیلمیان و علویان در انتهای هزاره اول میلادی و بعدهاسربداران وقره قویونلو وامثالهم ، اکثرحکومتها به تبع پادشاهان و امیران سنی مذهب خود ،در قوام بخشیدن به تسنن و نحله های مختلف آن و اطاعت از دربار خلفای عباسی میکوشیدند . اما اشتباه است اگر فکر کنیم که تسنن تنها مذهب شاهان و امیران و حکومتها بود .
مردم ایران با هجومی که از زمان خلیفه دوم عمرابن خطاب آغاز شد و بعدها در زمان خلفای دیگر و سلسله اموی و عباسی تکمیل گردید با سیمای اسلام نه در هیئت شیعی آن ، بلکه با شکل و محتوائی که تسنن مبلغ و منادیگر آن بود آشنا شدند و قرنها این اسلام وبا شاخه های مختلف آن به عنوان اسلام عمومی ، ارث معنوی و مذهبی پدران به فرزندان بود و حیات و ممات اکثریت مردم ایران را سامان و سازمان میداد وبا فرهنگ عمومی مردم ایران آمیخته بود.
شیعه تا دوران صفویان ،در بخشهائی از ایران مانند کوفه ، بصره ، حله ، ری ، قم ، اردستان ، فراهان ،مازندران و گیلان بجز بخشی از بزرگان شهر بیهق ، سبزوار، دیلم ، طوالش و رودباررواج داشت و در مقایسه با جغرافیای ایران آن روزگار ،مذهب اقلیتی از مردم ایران و آئین گروههای معترض و شورشی در مقابله با حکومت و لاجرم آئینی علیه مذهب رسمی بود . بجز در نقاط یاد شده دین اکثریت مردم ایران حنفی و شافعی دو شاخه اصلی از شاخه های چهارگانه تسنن بود .
نگاهی حتی گذرا به تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران از آغاز دوران اسلامی تا دوران صفویه ونیزتوجه به مرام و مسلک ارثی اندیشمندان و فرهنگسازان و شاعران و عارفان ارجمند ایران بخوبی مارا با این حقیقت آشنا میکند .