12 و 13 بهمن
شاه فراری ملت ایران را محافظه کار خواند!
از دوازدهم تا بیست و دوم بهمن 57 در ایران چه خبر بود؟ شاه گریخته است. دولت بختیار به عنوان آخرین شانس رژیم دست نشانده، نخست وزیر شده و سعی در فریب و به تردید کشاندن مردم دارد. خیزیش عمومی اوج می گیرد و همزمان محبوب قلوب ملت، خمینی عزیز، اعلام می کند که به تهران می آید و … با وجود همه تهدیدها و خطرها، او در اوج دلدادگی و استقبال عمومی پا بر خاک مقدسی می گذارد که مردمان آن دیگر نمی خواهند در زنجیر استبداد و استعمار باشند. ایران سی و چند میلیونی در این چند روز یکصدا سرود رهایی می خواند.
بازگشت امام خمینی به ایران پس از 14 سال تبعید
اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کس که می شنید اشک شوق فرو می ریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سرپا و حکومت نظامی برقرار بود. از این رو دوستان امام نیز توصیه به تعویق سفر تا تامین شرایط داشتند. از سوی دیگر حضور امام در این شرایط در جمع میلیونها مردم به پا خاسته از دید آمریکا به معنای پایان حتمی کار رژیم شاه بود. اقدامات فراوانی از تهدید به انفجار هواپیما گرفته تا وقوع کودتای نظامی برای تعویق سفر ایشان صورت گرفت. حتی رئیس جمهور فرانسه واسطه شد. اما امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود می خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست. جمعیتی انبوه از سراسر کشور به سوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شرکت کرده و خواستار باز شدن فرودگاهها بودند. جمعی از روحانیون و شخصیتهای سیاسی در مسجد دانشگاه تهران تا باز شدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر پذیرفتن خواست ملت شد.
سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیر قابل انکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا، مزار شهیدان انقلاب اسلامی روانه شد تا سخنان تاریخی امام را بشنود. در همین نطق بود که امام خمینی با صدای بلند فرمود: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم.» شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخی گرفته بود اما چند روز بیشتر نگذشت که در 16 بهمن 57 امام خمینی رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین نمود. آقای مهندس مهدی بازرگان که چهره ای متدین و باسابقه مبارزاتی و دارای تجربه در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت برای این منظور از سوی شورای انقلاب معرفی و پیشنهاد شده بود. امام خمینی در متن حکم انتصاب وی تصریح کرده بود که او را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی مامور تشکیل کابینه برای تهیه مقدمات رفراندوم و برگزاری انتخابات نموده است. حضرت امام از مردم ایران درخواست کرد تا نظر خود را در مورد این انتخاب اعلام کنند. سراسر کشور با برگزاری راهپیمائیهایی گسترده به حمایت از تصمیم امام پرداختند. احزاب و گروههای سیاسی که مسئولین و اعضای اندکشان به برکت قیام مردم در چند مرحله از زندانهای رژیم خلاصی یافته بودند، اینک در آستانه پیروزی ملت ادعای میراث خواری از انقلاب و گرفتن سهم بیشتر داشتند و از همین روزها بود که صف بندی علیه انقلاب اسلامی در طیفی از وابستگان رژیم شاه و ساواکیان، کمونیستها و مجاهدین خلق (منافقین) آغاز شد.
12 بهمن 57
دود اسپند و کندر، شاخه های گل، آیه های قرآن، شعارهای پیروزی و …. میلیونها استقبال کننده، میلیونها قلب پر تپش و شوق، دیروز مقدم رهببر انقلاب را گرامی داشتند: گرامی باد بهار آزادی.
به گفته مهماندار هواپیما امام اندکی پس از سوارشدن به هواپیما در فرودگاه شارل دوگل پاریس به طبقه بالای هواپیما رفت و نمازش را خواند.
سراسر تهران از آن سوی فرودگاه مهرآباد در غربی ترین نقطه پایتخت تا بهشت زهرا در دورترین نقطه جنوبی آن به یک اقیانوس عظیم توفنده و پر خروش را پدید آورده بودند.
بیش از سی کیلومتر مسیر به عرض متوسط 20 متر و نیز میدان بزرگ آزادی مملو از جمعیت بود. همه با شور و شوق فریاد می زدند: خوش آمدی ای امام، ما همه سرباز توییم ای امام. از همان لحظه ای که اتومبیل حامل امام از فرودگاه حرکت کرد غریو احساسات مردم به آسمان برخاست. مردم می خواستند امام را ببینند. نقل و گل بود که روی اتومبیل امام پاشیده می شد. سراسر مسیر از بوی عود و اسفند و کندر پر شده بود.
امام در بهشت زهرا طی یک سخنرانی به یاد ماندنی گفتند: ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزی ها هم حاصل شد که آن هم بزرگ بود … من نمی توانم از عهده این همه خسارت که بر ملت ما وارد آمده بربیابیم. من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیزش را در راه خدا داد … این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شده؟ مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آن وقتی صدای ملت درآمده قتل و ظلم و غارت ادامه دارد. ملت ما چه می گفت که مستوجب این همه عقوبات شده است؟ … محمد رضا پهلوی که رفت همه چیز را به باد داد. مملکت را خراب کرد. قبرستانهای ما را آباد کرد، اقتصاد ما را خراب کرد. اگر بخواهیم اقتصاد را به حال اول برگردانیم باید سالهای طولانی با همت مردم این کار را انجام دهیم.اما با لحنی قاطع تر ادامه دادند … من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم. من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین می کنم این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد رفقایش هم قبولش ندارند. ملت هم قبولش ندارد. ارتش هم قبولش ندارد. فقط آمریکا از او پشتیبانی کرده و فرستاده و به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی کند. ما تا هستیم نمی گذاریم این ها سلطه پیدا کنند. ما نمی گذاریم دوباره اعاده شود این حیثیت سابق و آن ظلم های سابق. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد. این ها می خواهند او دوباره برگردد