قرآن کریم مىگوید خداوند به همه صفات کمال متصف است: «له الاسماء الحسنى (1) نیکوترین نامها و بالاترین اوصاف از آن اوست.» ، «و له المثل الاعلى فى السموات و الارض (2) صفات والا در سراسر هستى خاص اوست.» از این رو خداوند حى است،
قادر است، علیم است، مرید است، رحیم است، هادى است، خالق است، حکیم است، غفور است، عادل است و بالاخره هیچ صفت کمالى نیست که در او نباشد.
از طرف دیگر جسم نیست، مرکب نیست، میرنده نیست، عاجز نیست، مجبور نیست، ظالم نیست.
دسته اول که صفات کمالى است و خداوند به آنها متصف است «صفات ثبوتیه» نامیده مىشود و دسته دوم که از نقص و کاستى ناشى مىشود و خداوند از اتصاف به آنها منزه است «صفات سلبیه» نامیده مىشود.
ما خدا را، هم «ثنا» مىگوییم و هم «تسبیح» مىکنیم.آنگاه که او را ثنا مىگوییم، اسماء حسنى و صفات کمالیه او را یاد مىکنیم، و آنگاه که او را تسبیح مىگوییم، او را از آنچه لایق او نیست منزه و مبرا مىشماریم و در هر دو صورت، معرفت او را براى خودمان تثبیت مىکنیم و به این وسیله خود را بالا مىبریم.
معنای صفات خداوند
صفات بر دو قسمند:”صفات کمال و صفات نقص “، صفات کمال چنانکه پیشتر اشاره شد معانی اثباتی هستند که موجب ارزش وجودی بیشتر وآثار وجودی فزونتر برای موصوفات خود میباشند؛ چنانکه با مقایسه یک موجود زنده و دانا و توانا با یک موجود دیگر مرده و بی علم و قدرت روشن است، و صفات نقص صفاتی هستند برخلاف آن.
وقتی که در معانی صفات نقص، دقیق شویم خواهیم دید که به حسب معنا منفی بوده از فقدان کمال و نداشتن یک نوع ارزش وجودی حکایت میکند؛ مانند جهل و عجز و زشتی و ناتندرستی و نظایر اینها. بنابر آنچه گذشت، نفی صفات نقص، معنای صفات کامل میدهد؛ مانند نفی نادانی که معنای دانایی و نفی ناتوانی که معنای توانایی میدهد.
و از اینجاست که قرآن کریم هر صفت. کمالی را مستقیما برای خدای متعال اثبات میکند و هر صفت نقص را نیز نفی کرده، منفی آن را برای وی اثبات مینماید؛ چنانکه میفرماید:
وهُواْلعَلیمُ الْقَدیرُ وَهُوَالْحَی وَلا تَأخُذُهُ سِنَه ٌ وَلا نَوْمٌ وَاعْلَمُوا اَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که خدای متعال واقعیتی است مطلق که هیچگونه حد و نهایت ندارد و از این روی (1) هر صفت کمالی هم که در موردش اثبات میشود، معنای محدودیت را نخواهد داشت. وی مادی و جسمانی و محدود به مکان و زمان نیست و از هر صفت حالی که حادث باشد منزه است و هر صفتی که حقیقتا برای وی اثبات میشود از معنای محدودیت تعریه و تخلیه شده است؛ چنانکه میفرماید:
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ (2)
خدای متعال واقعیتی است مطلق که هیچگونه حد و نهایت ندارد و از این روی هر صفت کمالی هم که در موردش اثبات میشود، معنای محدودیت را نخواهد داشت
صفات ذاتیه و فعلیه
مقدمه: شناخت ذات الهى ممکن نیست مگر از طریق شناخت صفات او. مقاله حاضر که گفتارى از استاد محمد تقى مصباح یزدى پیرامون شناخت صفات خداوند متعال است در این زمینه تقدیم مىگردد.
صفاتى که به خداى متعال، نسبت داده مىشود یا مفاهیمى است که با توجه به نوعى از کمال، از ذات الهى انتزاع مىشود مانند حیات و علم و قدرت، و یا مفاهیمى است که از نوعى رابطه بین خداى متعال و مخلوقاتش انتزاع مىشود مانند خالقیت و رزاقیت. دسته اول را «صفات ذاتیه» و دسته دوم را «صفات فعلیه» مىنامند.
فرق اصلى بین این دو دسته از صفات آنست که در دسته اول، ذات مقدس الهى، مصداق عینى آنهاست، اما دسته دوم حکایت از نسبت و اضافهاى بین خداى متعال و آفریدگان دارد و ذات الهى و ذوات مخلوقات به عنوان طرفین اضافه در نظر گرفته مىشوند مانند صفتخالقیت که از وابستگى وجودى مخلوقات به ذات الهى، انتزاع مىشود و خدا و مخلوقات طرفین این اضافه را تشکیل مىدهند و در خارج حقیقت عینى دیگرى غیر از ذات مقدس الهى و ذوات مخلوقات بنام «آفریدن» وجود ندارد البته خداى متعال در ذات خود، قدرت بر آفریدن دارد ولى «قدرت» از صفات ذات است و «آفریدن» مفهومى است اضافى که از مقام فعل، انتزاع مىشود و از اینروى «آفریدگار» از صفات فعلیه بشمار مىآید مگر اینکه بمعناى «قادر بر آفریدن» در نظر گرفته شود که بازگشت به صفت قدرت مىکند.
مهمترین صفات ذاتیه الهى، حیات و علم و قدرت است.و اما سمیع و بصیر اگر به معناى علم به مسموعات و مبصرات، یا قادر بر سمع و ابصار باشد بازگشت به علیم و قدیر مىکند و اگر منظور از آنها شنیدن و دیدن بالفعل باشد که از رابطه بین ذات شنونده و بینده با اشیاء قابل شنیدن و دیدن انتزاع مىشود باید از صفات فعلیه شمرده شود چنانکه گاهى «علم» نیز به همین عنایت بکار مىرود و بنام «علم فعلى» موسوم مىگردد.
بعضى از متکلمین، کلام و اراده را نیز از صفات ذاتیه بشمار آوردهاند که بعدا درباره آنها بحثخواهد شد.
سادهترین راه براى اثبات حیات و قدرت و علم الهى اینست که این مفاهیم هنگامى که در مورد مخلوقات بکار مىرود حکایت از کمالات آنها مىکند پس باید کاملترین مرتبه آنها در علت هستى بخش، موجود باشد. زیرا هر کمالى که در هر مخلوقى یافتشود از خداى متعال است و بخشنده آنها باید واجد آنها باشد تا به دیگران افاضه کند و ممکن نیست کسى که حیات را مىآفریند خودش فاقد حیات باشد یا کسى که علم و قدرت را به مخلوقات، افاضه مىکند خودش جاهل و ناتوان باشد. پس وجود این صفات کمالیه در بعضى از مخلوقات، نشانه وجود آنها در آفریدگار متعال مىباشد بدون اینکه توام با نقص و محدودیتى باشد. به دیگر سخن: خداى متعال، داراى حیات و علم و قدرت نامتناهى است.
صفات خدا
1- صفات ثبوتی و سلبی
صفات ثبوتی بیانگر بُعدی از ابعاد کمالی خدا بوده و از ثبوت واقعیتی در ذات الهی حکایت میکنند مانند: علم، قدرت، حیات و...، این صفات، با واقعیت ثبوتی و کمالی خود مایه کمال و زیبایی موصوف شده و هر نوع نقص و کاستی را از موصوف طرد میکنند به این لحاظ، آنها را صفات جمالیّه نیز نامیدهاند.
صفات سلبی بیانگر سلب نوعی نقص و مفهوم عدمی از ذات خداوند میباشند. مثل عدم جهل و عدم محدودیت و... از آنجا که نقص و کاستی، خود، سلب و عدم کمال است، حقیقت صفت سلبی عبارت از «سلب کمال» خواهد بود و چون «نفی نفی» «اثبات» است. صفات سلبی نیز کمال ذات خداوند پرده برمیدارند مثلاً جهل به معنای سلب علم است و سلب سلب علم، مساوی با اثبات علم است.
2- صفات ذاتی و فعلی
صفت ذاتی با لحاظ نمودن یکی از کمالات خداوند، از ذات الهی انتزاع میگردد. و بر آن حمل میشود چنانچه ذهن با توجه به اینکه خداوند بر انجام هر کار ممکنی تواناست، مفهوم «قدرت» را انتزاع میکند و آن را به ذات واجب تعالی حمل مینماید. همچنین هر صفت فعل، از رابطه خاص بین ذات الهی و موجود دیگر گرفته میشود. مانند صفت خالقیّت که از وابستگی وجودی مخلوقات به ذات الهی انتزاع میشود.
3- صفات نفسی و اضافی
صفات نفسی اوصافی هستند که مفاهیم آنها حاکی از نسبت امر به دیگری نیست. امّا صفت اضافی، به لحاظ مفهومی، مشتمل بر نوعی اضافه به غیر است. برای مثال حیات، صفتی نفسی است، در مفاهیم قدرت و اراده اضافه به «مقدور» و «مراد» نهفته است.
4- صفات خبری
صفاتی هستند که در قرآن و حدیث به خداوند نسبت داده شدهاند ولی عقل هرگز به معنای حقیقی آنها راه ندارد مانند صورت، دست و چشم داشتند خداوند.