در شرایط عادی، توازن بین نیازهای جامعه از یک طرف و توانمندیها و منابع موجود از طرف دیگر برقرار است اما با بروز شرایط بحرانی که میتواند نتیجه بروز هر اتفاق غیرعادی و پیشبینی نشده طبیعی و غیرطبیعی مانند زلزله، سیل و... باشد، به دلیل شرایط خاصی که بر جامعه تحمیل میشود دیگر توازن بین نیازها و منابع برقرار نخواهد بود.
بحران یعنی عدم انطباق بین نیازها و منابع؛ تغییر ناگهانی ، بروز حوادث غیرمنتظره و خطرناک و نداشتن اطمینان از اوضاع و بر هم خوردن تعادل.
به عبارت دیگر تغییر ناگهانی، شدیدتر از حالت عادی و غافلگیری تهدیدآمیز، از جمله معیارهای تعریف بحران هستند.
براساس این تعریف در شرایط عادی، توازن بین نیازهای جامعه از یک طرف و توانمندیها و منابع موجود از طرف دیگر برقرار است اما با بروز شرایط بحرانی که میتواند نتیجه بروز هر اتفاق غیرعادی و پیشبینی نشده طبیعی و غیرطبیعی مانند زلزله، سیل و... باشد، به دلیل شرایط خاصی که بر جامعه تحمیل میشود دیگر توازن بین نیازها و منابع برقرار نخواهد بود.
چنانچه بخواهیم تعریفی دقیق از بحران ارایه دهیم باید آن را با توجه به تناسب شرایطی که افراد در آن قرار دارند تعریف کرد. به طور کلی ، باید پذیرفت که ارایه یک تعریف مشخص از بحران، کار بسیار دشواری است و تعاریف ارایه شده نیز همگی نسبی هستند چرا که ممکن است موضوعی برای یک فرد، سازمان یا جامعه بحران باشد اما در جامعه دیگر بحران محسوب نشود. اما این نکته که در شرایط بحرانی باید اقدامات اساسی و جدی انجام شود تا شرایط، بحرانیتر نشود مورد پذیرش همه کشورها و مردم است زیرا شرایط بحرانی از شرایط عادی متمایز است.
پس می توان گفت هنگامی که مجموعه شرایط خاصی، روال متداول و پیشبینی شده جریان کار، فعالیت، تولید، خدمترسانی ، زندگی، ارتباطات، تامین نیازهای عمومی، سلامت، محیطزیست و یا افکارعمومی را تغییر یکباره میدهد، در این حالت شرایط بحرانی بروز کرده است.
● مدیریت بحران
مدیریت بحران از جمله شاخهها و گرایش های مدیریت است که از اهمیت زیادی در بین رشتههای مدیریت برخوردار است.
مدیریت بحران به معنای سوق دادن هدفمند جریان پیشرفت امور به روالی قابل کنترل و انتظار برگشت امور در اسرع وقت به شرایط قبل از بحران است. این موضوع از عواملی است که معمولاً از بیرون به مسوولان مدیریت بحران فشار میآورد و خود یکی از مهمترین عوامل تصمیم گیری های غلط و گسترش دامنه بحران محسوب میشود.
مدیریت بحران از سه بخش تشکیل میشود:
۱) نخست پیشبینی و پیشگیری،
۲) دوم برنامه ریزی و آموزش،
۳) سوم هدایت و کنترل.
زمانی که بحران رخ میدهد کار زیادی جز هدایت و کنترل نمی توان انجام داد و مهمترین اقدامات در این زمان اتخاذ تصمیم های صحیح است . از دیدگاه مدیریت، برای اتخاذ تصمیم صحیح، به دادهها، اطلاعات، امکان پردازش و تحلیل نیاز است اما متاسفانه منابع اصلی همه این موارد تنها قبل از بروز بحران در اختیار است و اگر دو مرحله قبلی یعنی پیشبینی و پیشگیری، برنامهریزی و آموزش را انجام نداده باشیم، شاهد بروز بحران جدیدی در دل بحران رخ داده، خواهیم بود که مرتباً با تصمیمهای عجولانه و نسنجیده نه تنها بر وخامت اوضاع میافزاید بلکه بحرانهای جدیدی میآفریند که حتی قابل شناسایی نیستند و فقط عوارض ناشی از آنها مرتباً در کنترل بحران اصلی خلل ایجاد میکند.
از سالهای دهه ۱۹۷۰ به بعد و پس از بحران نفت، مهارت جدیدی برای تصمیم گیرندگان شرکتهای عظیم، ضروری شناخته شد و آن هم مدیریت بحران بود. زیرا درست در همین دهه، بررسی اقتصادی بودن یا نبودن فعالیتهای مختلف شرکتها زیر سوال رفت و این بررسی به مهارت خاص مدیریت بحران نیاز داشت. البته مانند همه دوران خاص بررسی اقتصادی بودن یا نبودن فعالیتها موجب کاهش چشمگیری در هزینههای تولید و در نتیجه رشد و توسعه صنایع شد.
● انواع بحران
نخستین تقسیمبندی بحران را می توان در ابعاد فردی، گروهی، سازمانی و اجتماعی دانست. بحرانهای اجتماعی خود به بحرانهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، بهداشتی، طبیعی (عوامل طبیعی) و ترکیبهایی از آنها تقسیم میشود. معمولاًتصور میشود که بحرانهای اجتماعی تنها باید مدیریت بحران شوند اما واقعیت این است که بحران اجتماعی قبل از هر چیز باید مدیریت دانایی شود. زیرا اعداد و ارقامی مانند نرخ رشد جمعیت، ترکیب سنی جمعیت، نرخ بیکاری، منحنی دوران رشد کارخانهها و... از یکسو تشکیل شرایط خاص را نشان میدهند و از سوی دیگر ضرورت اجتنابناپذیر مدیریت دانایی در خدمات عمومی و مدیریت دولتی را نشان میدهند.
سوءتفاهم متداول درمورد بحرانهای اجتماعی چنین نشان میدهد که گویا رفع بحرانهای اجتماعی نیاز به بودجه و سختافزار دارد. ولی مدیریت بحران به صراحت نشان میدهد که تمامی بحرانهای اجتماعی قابل پیشگیری است بویژه اگر علاوه بر بودجه و سختافزار، عامل مدیریت دانایی را نیز به بخش خدمات دولتی بیفزاییم.
درباره کنترل آثار منفی بحرانها در یک سازمان و نحوه برخورد مدیران میتوان گفت، چون سازمان، اجتماع کوچکی است پس تمام انواع بحران را میتواند در ابعاد کوچکتر داشته باشد. اما آنچه بیشتر مورد نظر است بحرانهایی است که به طور خاص در زمینه حرفه یا تخصص سازمان ایجاد میشود. مسلماً برحسب حرفه و صنعت، نرخ بروز بحران در سازمانها متفاوت است.
آثار منفی بروز بحران در سازمانها زمانی حاد میشود که هیچ اقدامی قبل از بروز بحران انجام نشده باشد . به این ترتیب هرج و مرج به حد اعلای خود میرسد و شیرازه همه کارها از دست میرود . برنامهریزی بحران کمک بزرگی به کوچک نگهداشتن دامنه بحران و کنترل سریع آن میکند .