زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، در تلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است . به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود .
زبان و ادب فارسی ، زبان دوم عالم اسلام و زبان اول عالم تشیع ، عامل وحدت ملی و پل انتقال مواریث ارجمند فرهنگی از نسل های گذشته به امروز و از امروز به آینده است . به همین دلیل مضامین پر شور عرفانی ، حکمی ، فلسفی ، اخلاقی و هنری در زبان و ادب فارسی چشمگیر و چشم نواز است .
ادبیات پایداری
عنوان ادبیات پایداری معمولاً به آثاری اطلاق میشود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایههای ملی و فردی و... شکل میگیرند. بنابراین جانمایه این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است.
صرفنظر از ویژگیهای کلی این نوع ادبیات، آنچه وجه ممیزه آن از سایر مقولههای ادبی است، در پیام و مضمون آن نهفته است. بدین معنا که آثاری از این دست اغلب آیینه دردها و مظلومیتهای مردمی هستند که قربانی نظامهای استبدادی شدهاند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن پیروزی موعود؛ دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جانباختگان وطن را در بطن خود دارند.
کاربرد عنوان "ادبیات پایداری" بسیار جوان است و عمدتاً به سرودهها، نمایشنامهها، داستانهای کوتاه و بلند، قطعات ادبی، طنزها، حسب حالها، نامهها و آثاری گفته میشود که در همین سده، نوشته و آفریده شدهاند و روح ستیز با جریانهای ضد آزادی و ایستادگی در مقابل آنها را نشان میدهند و متضمن رهایی و رشد و بالندگی جامعههای انسانی هستند.
ویژگیهای کلی ادبیات مقاومت
بین ادبیات مقاومت با دیگر حوزههای ادبیات، گذشته از بیان هنرمندانه، ویژگیهای مشترک زیر به چشم میخورد:
1 بهرهگیری از نماد
آنچه این نوع ادبیات را به استفاده از نماد ناگزیر کرده است، نه فقط حاکمیت فضای اختناق، تهدید و ارعاب، که زیبایی، ایجاز و قدرت در رساندن مراد و مقصود بوده است.
2 چهره انسانی عام داشتن
نمونههای شاخص و برجسته ادب پایداری هرچند نمودها و نمادهای قومی، منطقهای و ملی را در خویش دارند، اما به دلیل آنکه زبان وجدان عام بشری هستند، همه انسانها در هر زمان و مکان میتوانند با آنها ارتباط درونی بیابند. به دیگر زبان ادبیات پایداری، فرازمانی و فرامکانی است و هرکس در همه گاه و همهجا میتواند در آیینه آن آثار خود را بیابد یا چهره سیاه زشتکاران و اندوه نشسته بر چهره دردمندان و شکوه ایستادن و ستیز با بیدادگریها را در آنها تماشا کند.
3 مشترکات ادبی، زبانی، فکری
آثار ماندگار و موفق ادب پایداری همچون آثار بزرگ ادبی در حوزههای دیگر، میتوانند در قالب سبکهای گوناگون تجلی یافته، از نظرگاه و ساختهای گوناگون ادبی، زبانی و فکری تحلیل و ارزیابی شوند. این آثار از زیباییهای لفظی و معنوی سرشارند، از نظرگاه زبانی قابل تحلیل و تأملاند و از نظرگاه فکری و اندیشگی، مضامین بلند و اصیل انسانی در آنها متجلی است.
شاخصهای ادبیات مقاومت
گذشته از وجوه مشترک با دیگر مقولههای ادبی، وجوه بارز و متمایزی در ادبیات مقاومت دیده میشود که برخی از آنها عبارتند از:
1 ترسیم چهره رنج کشیده و مظلوم مردم
مردم، قربانیان نخستین نظامهای بیدادگر و استثمارپیشهاند. فقر، فساد، سرگردانی، مرگ و حتی جنایت محصول استبداد و بیداد است. ادب پایداری آیینه دردها، رنجمویهها، شروهها و مرثیههای مردم است؛ مردمی که گدازههای درون را در خاکستر نگاهشان فریاد میکنند و شاعر، شعرش را تفسیر این دردها میسازد:
فلاتی بیباران
با علفچرهای قحطیزدهاش
و گلهای پراکنده
که در جستوجوی خاربنی دندانگیر
بر خاکِ پوکِ سرخ سوختهاش
پوزه میمالد
و چوپانبچهای بیلبخند
که با نیلبکش
چهار ترانه غمگین را
پیدرپی مینوازد?
مرگی ساده و پردرد
در طبیعت زیبا و فقیر
این است سهم ما
از تمامی بولیوی!
2 دعوت به مبارزه
ادب مقاومت، پرخاشگر و تندخو و بیپرواست و دعوتکننده به قیام، ایستادگی و ایثار؛ دعوتی که گاه به صورت فریاد اعتراض است و گاه در چهره نبرد مسلحانه:
فریادهای وطن را
بر گیتارهایتان بنوازید
تا ترانههای ناخوانده
چون خونی جوان
در رگها بجوشد
و عشق
چون زیباترین دختر بومی
در حلقه آزادی و بهار
دست بیفشاند
آرزوهای سوخته
در حنجرههاتان تازه میشود.
و سرودهاتان
زحمتکشان را رویینتن میکند
میراث تازیانهخوردگان را
هرچه هست
بر گیتارهایتان بنوازید
زخمههاتان
پرواز کبوترانی خونرنگ
و آوایتان
جرعهای خوش
برای عطشناک گلوی وطن است
عصیانهای وطن را
بیآنکه نفس تازه کنید
بر گیتارهایتان بنوازید
3 بیان جنایتها و بیدادگریها
در نظامهای مستبد و بیدادگر، شکنجه و تازیانه و زندان، خفه کردن فریادها در گلو، تبعید و ترور، قانون است. "جواد جمیل" شاعر عراقی در شعری با عنوان "ترور" میگوید:
...صدای تقتق قدمهایشان بلند بود
صدایشان طعم مرگ میداد.
و چشمهایشان چون چشمان وحوشی بود
که شب جنگ آن را پوشانده باشد
کیستند؟
"اسم لازم نیست
آمدهایم تا چیزهایی را بشناسی."
و آرامش شب
با صدای تیری لرزید
و ریسمان باریکی از خون
خاموشانه پیچید
...
بر جسد زرد
یک تکه ورق پیدا کردیم
"تروریستها
نصّ قانون برایشان اجرا شد."
و "جبرا ابراهیم جبرا" شاعری از سرزمین فلسطین در مجموعه شعر "در بیابانهای تبعید" از تبعید و خیانت میگوید:
بهارهای پیاپی را در بیابانهای تبعید میگذرانیم.
با عشق خود چه کنیم
درحالیکه چشمانمان پر از خاک و شبنم یخزده است؟
4 توصیف و ستایش جانباختگان و شهیدان
مبارزان راه آزادی و ایثارگرانی که هستی خود را به میدان نبرد آوردهاند و در شکنجهگاه یا میدان مبارزه جان باختند، نماد عظمت و افتخار و الگوی فداکاری هستند:
ای قهرمانان!
این خون شماست
در قلب من
که چون شهابها فرو افتاد
و عشق مرا انگیخت
کدام پیکر با این خون تطهیر نمییابد.
)بخشی از شعر "شیپور شهیدان" از سنّیه صالح شاعر مشهور سوری، در کتاب خاکستر تمدنها، ص 18)
و "حمید المختار" شاعر فلسطینی، در توصیف شکوهمندی شهادت شهیدان میگوید:
وقتی او را به چوبه اعدام بستند
و به سویش آتش گشودند
همگی در خون تپیدند
اما او هنوز بر پای ایستاده بود.
"آله خاندروگازهلا" شاعر و ترانهپرداز السالوادوری در سوگ "ویکتورخارا" آوازخوان مقتول شیلی می گوید:
او را در پرسههای بیپایان کولیوارش
درمییابیم
که ترنّم زنگدارش
چون ناقوس شبانگاهی
خواب مسموم قاره را آشفته میکند
او میراث بومیان پابرهنه
فرزند بیبدیل خلق لاتین
ویکتور خاراست
5 القای امید به آینده و پیروزی موعود
شاعر و نویسنده از پس ابرهای تیره یأس و سرخوردگی که آسمان چشمان مردم تحت ستم و جور را فراگرفته است، به روشنایی افق فردا نظر دارند و میکوشند با نوید دادن شکست بیتردید ستم و پیروزی عدالت، بارقه امید را در قلبها روشن نگه دارند. این رسالت در آثار منظوم و منثور شاعران و نویسندگان دینی با بهرهگیری از وعدههای قرآنی صورت میگیرد و البته سایر شاعران و نویسندگان نیز به شیوههای دیگر میکوشند مردم را به پیروزی نهایی حق بر باطل امیدوار سازند.
"عدنان الضائغ" شاعر تبعیدی عراقی میگوید:
کتابهای تاریخ را ورق میزنم
انگشتانم به خون آلوده میشوند
هرگاه فصلی از سرگذشت خودکامهای
به اتمام رساندم
نگهبانان به سوی فهرست سوقم دادند
تا در آنجا از ترس بلرزم
ای ژنرالها
ای ژنرالها
با رؤیاهایمان چهها که نکردید؟!
با اینهمه چکمه
از گردنهایمان میگذرید
درحالیکه ما هنوز
برای خورشید دست میتکانیم