حدیث "ثقلین" با این لفظ، در چند کتاب از کتب اهل تسنن وارد شده :
کتابهایی چون" موطا ابن مالک" و ونیز در" سیره ابن هاشم" و " سنن الکبری بیهقی" و "تمهید ابن عبد البر" وقاضی عیاض در "الماع" وسیوطی در "جامع الصغیر" و متقی الهندی در" کنز العمال". آمده که بقیه نیز همگی از اینها گرفته اند.
بررسی سند این احادیث:
قبل از بررسی سند به چند نکته اشاره میکنم:
1) این خبر با لفظ" کتاب الله وسنتی" از جمله احادیثی است که صحیح بخاری و مسلم از آن اعراض کرده اند و حال آنکه اهل سنت از بسیای احادیث صحیح تنها بسبب عدم وجودشان در این دو کتاب ، روی برمیگردانند.
2) این خبر ، خبری اس 56a ت که هیچ یک از اصحاب صحاح ششگانه نزد ایشان آن را نقل نکرده اندو به اجماع از آن دوری جسته اند
3) این خبر ، خبری است که هیچ یک از اصحاب مسانید معروف نزد ایشان از جمله" مسند احمد" آن را نقل نکرده اند در حالی که خودشان از احمد نقل میکنند : آنچه که در مسند نیست صحیح نمی باشد.
4) بعضی از راویان این حدیث خودشان از وجود چنین حدیثی تعجب کرده اندو آن را غریب خوانده اند مثلا "حاکم نیشابوری" میگوید: ذکر تمسک به سنت در این روایت عجیب است وادامه میدهد : خبری که میگوید قران ودر کنارش سنت نیست صحیح میباشد ونیز شخصی همچون "سجزی" میگوید: این حدیث غریب است
اما سند خبر در موطا:
این حدیث اولین بار در" موطا مالک" دیده شده و اصالت آن در این کتاب نهفته است.
در اینجا سه بحث وجود دارد:
1 بحثی در باره کتاب" موطا":
کاشف الظنون میگوید: این کتاب کتاب مبارکی است و قصدش بر این بوده که احاد 562 یث صحیح را جمع کند ولی مشکل این است که احادیث صحیح به اصطلاح خود ( ونه به اصطلاح اهل حدیث ) را در آن جمع کرده، چرا که او" حدیث مرسل" را صحیح میدانسته.، اینچنین حرفی در" نکت الوفیه" نیز بچشم میخورد وهمچنین" سیوطی" میگوید: ابن حزم در کتابش" مراتب الدیانه" گفته: در انچه موطا روایت کرده جستجو کردم و پانصد وچند حدیث مسند یافتم ولی سیصد و خورده ای از احادیث آن هم مرسل بود و نیز هفتاد وخرده ای از احادیث را حتی خود مالک ترک کرده بود و در آن احادیث ضعیفی یافتم که جمهور علماء آنها را ضعیف شمرده اند.
2 اما خود مالک بن انس از بسیاری جهات ضعیف است:
2-1 او از" خوارج" بوده . ابو عباس مبرد در بحثی در مورد خوارج میگوید: خوارج فقهایی داشتند که استنادهاییشان به انها بود از جملع عکرمه ومالک بن انس وزبیریون میگویند که مالک هنگامی که از عثمان وعلی و طلحه وزبیر سخن میگفت، میگفته : به خدا قسم که آنها بر سر آبگوشت بی رنگ میجنگند.
)کشف الظنون 2 / 1907 . ( 2 ) تدریب الراوی 1 / 83 . ( 3 ) تنویر الحوالک 1 / 9 . ( 4 ) الکامل فی الأدب 1 / 159(
2-2) او از جمله افرادی بوده که در گفته های خود" تدلیس" میکرده این مطلب 572 را خطیب بغدادی نقل میکند ( الکفایه فی علم الروایه : 365)
2-3)عالم حکومتی بودن و ساکت شدن از فسادهای ایشان.. "عبدا لله بن احمد" میگوید: از پدرم شنیدم که میگفت: ابن ابی ذئیب ومالک نزد امراء حاضر میشدند و حال آنکه ابن ابی ذئیب به آنها امر ونهی میکرد ولی مالک ساکت میشد پدرم میگفت ابن ابی ذئیب بسیار برتر از مالک بود
2-4) امامان اهل سنت بر علیه او بسیار سخن گفته اند خطیب بغدادی میگود: جماعتی از علماء در زمانش بر علیه او میگفتندو سپس این اسماء را می آورد :" ابن ابی ذئیب" و"عبد العزیز بن ماجشون" و"ابن ابی حازم" و "محمد بن اسحاق" ونیز" ابن عبد البر" میگوید: "ابن ابی ذئیب" چیزهایی درباره مالک گفت که از گفتن آنها شرمم می آید ونیز ابراهیم بن سعد بر ضد او دعا میکرد وعبد الرحمن بن زید بن اسلم و ابن ابی یحیی هم با او دشمن بودند.
2_5) با آلات غنا بازی میکرده واین مطلب را ابو الفرج اصفهانی در کتابش ذکر میکند.
حدیث مذکور در "موطا" ، سندی ندارد،" سیوطی" میگوید: سند این حدیث را در" سیره ابن هشام" بررسی میکنم وحال آنکه در آنجا هم سندی ذکر نشده الا گفته ابن اسحق حال آنکه خود ابن اسحاق نزد اکثر علماء آنها ضعیف است . بسیاری از آنها گفته اند: " مالک ابن انس" و"سلیمان التمیمی" و "یحیی ال قطان" و "وهب بن خالد" ، دروغگو بوده اندو اگر تفصیل آن را بخواهید میتوانید به آنچه حافظ ابن سید الناس متوفای 734 ذکر میکند رجوع کنید..
انچه علماء جرح و تعدیل درباره او گفته اند(او پسر خواهر مالک ودامادش بوده)
به نقل از ابن حجر عسقلانی(تهذیب التهذیب 603):
" دولابی" در ضعفاء گفته که از" نصر بن سلمه " مروزی شنیدم که" ابن ابی اویس" دروغگو است.
عقیلی در ضعفاء از" یحیی بن معین" شنیدم که میگوید: ابن ابی نویس دو فلس ارزش ندارد.
ودار قطنی نقل میکند : که من در احادیث صحیحم از او نقل نمیکنمو
وابن حزم در محلی میگوید :.. ابن ابی نویس حدیث جعل میکرد .
وسلمه بن شبیب نقل میکند که از ابن ا 576 بی نویس شنیده که گفته : چه بسا هنگامی که اختلافی بین اهل مدینه
میدیدم حدیثی وضع میکردم .
همچنین در سند روایتش از ابی هریره ،" صالح بن موسی طلحی کوفی" است که آنچه می آید
گفته های ائمه جرح ونعدیلشان در باره اوست:
ابن معین: شخص خوبی نیست.. وهمچنین صالح و اسحق فرزندان موسی نیز همینگونه هستند وحدیثشان را نباید نوشت و نیز هاشم بن مرتد از ابن معین نقل میکند که او ثقه نبوده (تهذیب التهذیب 4 / 354
جوزجانی : حدیثش ضعیف است.
ابن ابی حاتم از پدرش نقل میکند : که او ضعیف الحدیث بوده و از اشخاص مجهولی نقل میکن
د پرسیدم : احادیثش را بنویسیم؟ گفت : من از احادیثش خوشم نمی آید.
بخاری: منکر الحدیث است.
نسائی:او ضعیف است واحادیثش را نباید نوشت.
ودر جایی دیگر: او متروک الحدیث است.
ترمذی: بعضی از اهل علم بر ضد او سخن میگویند.