دلایل توحید خدا(خدا،شریکی ندارد)
دیگر از دلایل توحید، وحدت و هماهنگی هستی است.
هر کس جهان هستی را مطالعه کند و میبیند مجموعهای هماهنگ و واحدی به همپیوسته است. این وحدت و هماهنگی از وحدت و یگانگی خالق خبر میدهد. بهعبارت دیگر، اگر دو اراده بر عالم هستی حاکم بود، اگر دو تدبیر در جهانخلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد در آن نمیبینیم دلیل بر وحدت خالقو مدیر و مدبّر عالم خلقت است.
قرآن میفرماید:در آفرینش خدای رحمان تضادّی و عیبی نمیبینی بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللی مشاده میکنی.(ملک: 3 و 4(
یعنی هر چه بشر مطالعه و بررسی کند که فتور و کاستی در بخشی از نظام هستی،بلکه در موجودی از موجودات جهان پیدا کند نمیتواند و با این دید هر چهبنگرد جز خستگی و یأس ثمری ندارد.
در جای دیگر میفرماید:آیا در زمین خدایانی برگزیدهاند که مردگان را ازگور بر میانگیزد؟ اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه میبود، هر دو تباهمیشدند. پس اللّه، پروردگار عرش، از هر چه به وصفش میگویند منزّه است.
در سورهای نیز به اشاره میفرماید:
خدا هیچ فرزندی ندارد و هیچ خدایی با او نیست. اگر چنین میبود، هر خداییبا آفریدگان خود به یک سو میکشید و بر یکدیگر برتری میجستند. خدا از آنگونه که او را وصف میکنند، منزّه است.
وحدت جهان آفرینش از دیدگاه علوم
هنگامی که به این جهان پهناور نگاه میکنیم در ابتدا عالم را به صورتموجوداتی پراکنده میبینیم، خورشید، ماه، زمین، آسمان، ستارگان ثوابت وسیّار، انسان و حیوانات، انواع گیاهان و عناصر گوناگون، ولی بعد از کمیدقت و مطالعه میبینیم که ذرّات و اجزای این عالم چنان به هم پیوسته ومربوط است که همگی واحدی را تشکیل میدهند و هر قدر مطالعات خود را دقیقترو عمیقتر کنیم به این وحدت و یگانگی ایمان بیشتری پیدا خواهیم کرد زیرا:
الف) تمام کرات منظومه شمسی آن چنان با یکدیگر مربوطند که همه یک خانوادهمحسوب میشوند و طبق نظرات دانشمندان در آغاز یک واحد به هم پیوسته بودند وتدریجاً از هم جدا شدند و در عین جدایی به هم مربوطند و باز مطالعاتدانشمندان فلکی در این زمینه میگوید: منظومه شمسی ما نیز مستقل نیست وجزیی از یک کهکشان بزرگ است که به ضمیمه کهکشانهای دیگر مجموعه واحدی راتشکیل میدهند که قانون جاذبه هم چون زنجیری آنها را به هم پیوسته و بازاعتقاد دانشمندان بر این است که تمام این کهکشان ها در آغاز یک واحد متّصلبوده و تدریجاً از هم جدا شده است.
ب) اجسام مختلف و کاملاً متفاوت در تحلیل نهایی ترکیبی است از تعدادی ازعناصر معیّن؛ یعنی همان موجودات بسیطی که بیش از یکصد عنصر از آنهاتاکنون شناخته شده است.
این عناصر گوناگون علی رغم اختلاف فاحش ظاهری آنها هنگامی که شکافته شوندو به کوچکترین اجزای آنها، یعنی اتم برسیم میبینیم همه شبیه یکدیگرند وتنها تفاوتشان در تعداد الکترونها و پروتونها است.
ج) عجیب این که نظامی که حاکم بر این ذرّه ناچیز؛ یعنی اتم است، هماننظامی است که بر جهان بزرگ، یعنی منظومههای و کهکشانها حکومت میکند،همان قانون جاذبه و دافعه است که سبب میشود سیگارات یک منظومه والکترونهای یک اتم، در مدارات خاص خود بر گرد مرکز اصلی به حرکت در آیند،بی آن که از هم جدا شوند یا جذب یکدیگر شوند.
د) گر چه موجودات روی زمین را رنگارنگ میبینیم و رنگ هایی که با چشم ماقابل درک است بسیار مختلف میباشد، اما در تحلیل نهایی به این جا میرسیم کهتمام انواع رنگها به امواجی باز میگردند که تفاوتشان در شدّت نوسان وکوتاهی و بلندی این امواج است.
ه) ما صداهای کاملاً مختلفی میشنویم، ولی دانش فیزیک امروز به ما میگوید: تمام این صداهای زشت و زیبا، آهسته و گوش خراش به مبدأ واحدی باز میگرددکه همه عبارت از امواج خاصی هستند که تفاوت ارتعاش و نوسان آنها سبب اینتنوع شده است.
و) جانوران انواع بسیار زیادی دارند، تنها انواع حشرات به صدها هزار نوعبالغ میشود، گیاهان نیز از این فراتر رفته تنوّع بیشتری دارند، ولیدانشمندان گیاه شناس و حیوان شناس میگویند همه آنها از یک مصالح ساختهشده، مرکّب از سلولها و یاخته هایی است که نظام واحدی بر آنها حکومتمیکند و به همین دلیل غالباً برای شناخت تأثیر یک دارو، مثلاً بر رویانسان، آن را روی حیوانات دیگر آزمایش میکنند...
علامه عبدالحسین امینى
زمین و آسمان تبریز نورباران بود، بوى گل محمدى در فضاى شهر پیچیده بود، بوى بهار مىآمد، تبریز در شبى رؤیایى به سر مىبرد و صداى حمد، تهلیل و تکبیر از همهجا بلند بود؛ هزار و سیصدو بیست سال از هجرت رسول اکرم(ص) مىگذشت، که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سایید و طلوع آفتاب زندگى در خانهاش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاى گرفت، او را بغل کرد، بوسید و بویید. اشک شوق بسان مرواریدى بر گونه کودک غلتید. جاذبه و نور سیماى طفل پدر را جذب کرده بود، چشم از رخ فرزند برنمىداشت. به یاد آن که همه عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسین» نهاد تا در مسیر «امامت»، «شهادت» و «ایثار» گام نهد .
روزها گذشت، فرزند به دورهاى از زندگى رسید که مىتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد . او دیگر کمتر در اندیشه بازى بود و بیشتر در عالم خیال سیر مىکرد. مىخواست بداند، بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزشهاى مادر را فرا گرفت؛ آیات قرآنى و سورههاى کوتاهى، که با آهنگى الهى جانش را صیقل مىداد، بتدریج وى را براى گام نهادن در محفل علمى پدر آماده کرد. آقا میرزا احمد در سال 1287 هجرى قمرى در قریه «سردها»، از نواحى تبریز، متولد شده بود. او از سال 1304 براى ادامه تحصیل به شهر آمده بعد از فراگیرى مقدمات در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبهاى از دانشپژوهى رسید که صلاحیت علمىاش از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیتالله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى تأیید شد.