قابلیت های گردشگری در تمدن کاریزی
مقدمه
جهان با برگذشتن از یکسان سازی مدرنیته ، امروزه در پردازش پسامدرن رویکردی به تعامل فرهنگ ها را باز می نماید . موزائیک وار قرار گرفتن خرده فرهنگ ها و کنش ارتباطی در چارچوب تفکر ریزوم وار خود یکی از جلوه های این پردازش پسامدرن است. همچنینیکتاگونگی فضاهای جغرافیایی نیز در تحکیم مجازیسازی به وسیله وانموده های چند رسانه ای جهانی شکل می گیرد (Roberts,2002,22).سرمایهدارینیز در پارادایم سازمان نایافتگی خود ، در افسون زیبا شناختی کالاهای فرهنگی، برای سیطره بر فضاهای جغرافیایی امر فرهنگی را در شیوه های تطابق اجتماعی در تمایززدایی میان حوزه های مختلف تسهیل می کند .
یکی از حوزه های تمایززدایی شده در چاش های پسامدرن ،گردشگری می باشد ؛ که یکی از شیوه های سیطره بر فضاهای جغرافیایی در تبیین حرکت سرمایهداری به مفهوم هستی شناسانه اش می باشد.این خود به شکل گیری فعالیت های گردشگری جایگزین در قالب گروه های کوچک و یا به صورت انفرادی منتهی می شود ، که به نام مسافرت های آزاد و مستقل (FITS) شناخته می شوند (Stamboulis,2003,36).
بر این مبنا گردشگری در دو سویه یک جریان ممتد از دیالکتیک مرکز پیرامون ، به سوی هم آنی با درک متناهی از مکان و زمان سیر کرده است . سرمایهداری در قالب گردشگری در عبور از نگرش تک محور ، امروزه در گذرگاه های پساپارادایمی و گسترش همه جانبه بازار ، میل به تمامی فضا ها ، چه مدرن و چه ماقبل مدرن دارد . یکی از فضاهای ماقبل مدرن که می تواند در این روند مورد توجه سرمایه داری و گردشگری همتنیده با آن باشد،فضای حیاتی « تمدن کاریزی » است . آنچه این توجه را توجیه می نماید ، تکاپوی میراثی است که در بطن تمدن کاریزی در گذشته دور شکل گرفته و پایداری آن همچنان بردوام است . تمدن کاریزی خود نشان از کمال و پیشرفت علوم علمی ، فنی و تکنولوژی چندین هزار ساله بشری دارد . این تمدن بر پایه نشانه شناسی خود یعنی قنات شکل گرفته که نه صرفا"یک پدیده روستایی و کشاورزی ، بلکه بنیان تاسیس و گسترش شهر ها یا مدنیتی بوده که امروزه در عرصه های مختلف تبلور می نماید ( پاپلی یزدی، 1379 ،11 ). این تمدن بر تارک میراث جهانی می درخشد و با میراث خود در جنبه های مختلف فرهنگی اجتماعی ، هنری و تاریخی چنان شکوهی را می آفریند که در باور هر گردشگر پسامدرن ، کنجکاوی سیری ناپذیری را برای یافتن پاسخ در خور تحریک می کند و او را به سفر به وادی تمدن کاریزی وا می دارد که در جهان پسامدرن ، جلوه ای از تبلور خرده روایت ها است.
در این میان هرچند گردشگری با سرمایه داری همتنیده است ولی عدم پذیرش آن و پیشبرداش در تمدن کاریزی غفلت از فرصت هایی است که در ایجاد درآمد و اشتغال از یک سو و عرضه میراث جهانی به دیگران در راستای تفکر ریزوم وار از دیگر سو می تواند در زمینه گردشگری در فضای حیاتی این تمدن شکل گیرد.نادیده گرفتن قابلیت های گردشگری در تمدن کاریزی ، مساوی بازخور های منفی در بر هم کنش فضامندی تولید شده در این تمدن است . در این بین نکته اصلی در آن نهفته است که با شناخت قابلیت ها و شناخت گردشگری پسامدرن راهکار های بومی کردن گردشگری در تمدن کاریزی باز شناخته شودنباید فراموش کرد سیاست های اقتصادی و فرهنگی امروز دنیا بر توسعه گردشگری به عنوان راهکاریاقتصادی در مهارچالشهای فضاییتاکید میکنند (Lanza,2003,320 ).
گردشگری پسامدرن
در فضای پسامدرن اوقات فراغت و گردشگری به عنوان حق ، نه پاداش محسوب گردیده و به پایه های زندگی و هستی بدل گشته است.گردشگری پسامدرن نیز در این بین می تواند فرآیندی باشد از مجموعه عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و محیطی که در یک سبک زندگی اکسپرسیونیستی به هم پیوند می خورند و واکنش های بسیاری را برای لذت تجربه کردن ، در بسیاری از سطوح معرفتی در چارچوب هستی شناختی و پایبندی به اکنون چه در جامعه و چه در خود سبب می شود ( پاپلی یزدی،1382 ،38 ). این فرآیند شکل گیری سیاست گذاری های کلان اقتصادی را پیرامون خود شکل داده و گردشگری را به امر جهانی بدل ساخته است (Sugiyart,2003,685 ) .
گردشگری در فضای پسامدرن به عنوان یک کالای فرهنگی محسوب گردیده و از آنجا که فرهنگ در این فضا به عنوان بازاری از تقاضاهای زیبا شناختی محسوب می شود ( Rajan,2002,46 ) آنچه در پیرامون گردشگری رخ داده درهم شدگی تولید زیبا شناختی مقاصد در قالب دورنمایی گردشگر با تولید کالای گردشگری به عنوان یک کالای فرهنگی بطور کلی می باشد.این امر بنابه صورت بندی جدید در پیرامون گردشگری ، دگرگونی زمینه و شرایط تعامل و سازماندهی اجنماعی را در رابطه با بازارآرایی میان مکان فضای اقتصادی و اجتماعی فرهنگی نشان داده ( هلد ،1382 ،25 ) که تحت آن فضاهای حیاتی تمدن های ماقبل مدرن به عنوان یک مقصد گردشگری در فضای پسامدرن رخ می نماید .
در یک حالت کلی گردشگری پسامدرن را می توان از دو بعد مقصد و گردشگر مورد بررسی قرار داد . گردشگران پسامدرن به عنوان مصرف کنندگان کالای گردشگری در مقاصد تجربه های محلی و گوناگون را به پروژه های بزرگ و جهانی ترجیح می دهند و برای خرده فرهنگ ها اهمیت زیادی قائل هستند .گردشگران پسامدرن موجودات بی اراده در معرض بازاریابی تصاویر مقاصد گردشگری نیستند ، بلکه به عنوان حلقه های فعالیت در جریان پیوسته تولید تصاویر قرار دارند (cova,1996,4-8).گردشگران بر این مبنا در پردازش فضایی پسامدرن ، پیگیر باز پیوست های ساختارشکنی گردشگری انبوه در الگوهای فضایی سه گانه ( گردشگری شهری ، روستایی و طبیعی ) می باشند . این روند این فرصت را مهیا می کند ، در هنگامی که نشانه شناسی فضاهای جغرافیایی ، به عنوان یک نمونه ساده از برکنش های اجتماعی(بخصوص در زمینه گردشگری فرهنگی) در باز تولید فضایی می باشند و در آن شناسایی سییورگ ها(جریان کنش های اجتماعی در معنای خاص) از اهمیت اساسی برخوردار است (Dematties,2001.120) جریانی از نگرش پساساختاری در قالب گردشگری شکل گیرد .
گردشگری پسامدرن در قالب همتنیدگی کار و اوقات فراغت،به عنوان تسکین حس نوستالژی خویش در قالب سوگم کردگی های هستی شناختی ، تداعی مقاصد را به عنوان یک تجربه اصیل دنبال می کند و تبار تاریخی آن( در این زمینه می توان به تمدن کاریزی اشاره کرد) به عنوان سندی مورد پرسش قرار می گیرد.گردشگران پسامدرن به واقع زائرنی هستند که در اکنونیت جاودان ، فراتر از جنبه های آپولونی تمدن کاریزی ، حیثیت دیونیزسوسی را در تجربه گردشگری فضاهای ماقبل مدرن جستجو می کنند ؛ تا خارج از رویکرد به چه هستی ، آن هستی آن فضاها را در تعامل با غیر به دست آورند. از این روست که جریان گردشگری فرهنگی وجه غالبی در فضای پسامدرن می یابد که در آن میراث و اصالت های تاریخی در سبک زندگی اکسپرسیونیستی و حس نوستالژی از اهمیت اساسی بر خوردار است.اما مقاصد گردشگری نیز در چارچوب نگرش های اولویت بندی شده در زمینه اقتصادی ، اجتماعی فرهنگی و محیطی به دنبال یافتن راهکارهایی می باشند تا جریان گردشگری را به خود جذب نمایند.شکل گیری اقتصاد زیباشناختی پیرامون سرمایه داری سازمان نایافته یکی از این بنیان ها می باشد که در پردازش دورنمایی گردشگر نماد می یابد این امر در قالب یکپارچگی ، مصرف و زیبایی را باز مینماید که هدف آن بازتابندگی های هست بودن برای جذبگردشگر است.بر این مبنا شکل گیری اقتصاد زیبا شناختی نشانه ها تسهیل می شود و به عنوان مرحله جدیدی از سرمایه داری پس از گذار از نیاز های اقتصادی ، پس انداز و کمیابی رخ می نماید.هرچند اقتصاد زیباشناختی در زمینه گردشگری بر پایه پایان تضاد کار وسرمایه قرار گرفته (Roberts,2002,7) ولی هنگامی که به اصلی بنیادی در سمبولیسم مصرف بدل می گردد،گرایش به مشخص کردن تمایز بین توسعه و استفاده از منابع دارد. بر این مبنا پردازش فضایی تمدن کاریزی برای تبیین جایگاه آن در مقاصد گردشگری ضروری می باشد .
تمدن کاریزی
تمدنکاریزی پیرامون بازتولید فضایی قنات به عنوان نشانه شناسی هستی خود عینیت یافته است . خاصیت فانتیک این تمدن متکی به قنات در ابعاد فضایی یکتانگری منحصر به فردی را بین انسان و محیط در قالب تطابق وجودی سبب شده است . این یکتانگری محیطی مجموعه ای از دانش تجربی در قالب تکنولوژی سنتی همراه با دانش ذهنی به عنوان آداب و رسوم یا فرهنگ می باشد ( پاپلی یزدی ،1381 ،17 ).عینیت یافتگی فضایی تمدن کاریزی را می توان در رابطه با فضاهای حیاتی زندگی در حاشیه کویر ایران مشاهده کرد. این تمدن در بعد ایران نمادی یکی از خرده فرهنگ های شکل دهنده به فرهنگ ایرانی می باشد که موزائیک وار در کنار دیگر خرده فرهنگ ها انسجام یافته است . محدوده جغرافیایی این تمدن اطراف کویر مرکزی ایران یعنی شهر هایی چون یزد ، گناباد ، کرمان ، بم ، بیرجند ، قائم ، فردس ، طبس، کاشمر ، سبزوار ، سمنان ، دامغان ، گرمسار ، کاشان و تهران قدیم را در بر می گیرد ؛ که دارای ویژگی های تمدنی و فرهنگی کاملا متفاوتی نسبت به محیط های پیرامون خود می باشند ( پاپلی یزدی ، 1379 ، 244 ) . در بعد سنت روایی ، باز خوانش این فضای متنی در نشانه شناسی قنات به عنوان یکی از روش های بهره برداری از سفره آبهای زیرزمینی به کمک دهلیز های زهکشی آب می باشد ( گوبلو ، 1371 ، 40 ) که در پیرامون آن ساختاری اجتماعی فرهنکی در چارچوب گروهها و قشرها ، آداب و سنن ، سنجش متعدد زمانی و حجمی آب ، شیوه های متعدد آبیاری سنتی ، ابداعات و ابتکارات در جمع آوری و صرفه جوئی آب شکل گرفته است ( صفی نژاد ، 1368 ، 20 ). از این رو است که تنها با تکیه بر بازشناخت قابلیت های تفکر سنتی ، تداعی هستی شناختی تمدن کاریزی قابل تصور است . به گونه ای که مناطق بسیاری را می توان یافت که دارای شرایط آب و هوایی حاشیه کویر ایران باشند اما در بسیاری از آن مناطق حفر قنات هرگز ابداع نشده است ( پاپلی یزدی،1379 ، 246 ) . این خود نشان از آن دارد که در فراسوی ساختار فنی قنات ( که ریشه در ژرفای تفکر ایرانی دارد ) آنچه که به پایداری و دوام تمدن کاریزی کمک نموده بازتابش هست بودن هایی می باشد که در بطن این تمدن ریشه در صورت های اسطوره ای و سمبولیک و مذهبی تقدس آب داشته اند . درست است که قنات راهکاری اساسی برای دسترسی به آب بوده و انتقال آب را به شهر ها و روستا ها تسهیل می نموده است ( باقری ، 1379 ، 46 ) ولی فراتر از آن آب خود تقدسی در بازتابش تفکر سنتی بود و هویتی را در پیرامون انتقال خود به وسیله قنات در جوامع استفاده کننده از آن شکل می داده است . این هویت برخاسته از هستی شناسی ایرانی در تداومی تاریخی ، دوام خرده تمدن کاریزی را در بطن تمدن بزرگ ایرانی سبب شده است .
بنابراین اگر می بینیم که در شرایط آب و هوایی یکسان ، فرهنگ ها ، تمدن ها ، فن آوری های متفاوتی ظهور می کند مربوط به همان تفکر انسانی است که در شرایط محیطی ، اجتماعی و عوامل روانی شکل می گیرد که خود به یک نظریه رفتارگرایی جغرافیایی منتهی می گردد ( پاپلی یزد ،1379 ، 246 ) . این نظریه پیرامون هستی شناسی تمدن کاریزی برخاسته از برکنش های فضایی پسامدرن ، تباری تاریخی را در بازتابندگی اصالت ، پیرامون میراث سترگ بشری باز می نماید . تمدن کاریزی در چارچوب رفتارگرایی جغرافیایی ، بالاترین بازتولید فضامندی است که ارزش صدقی یک روند دو سویه را در تبلور قنات سبب شده و پیرامون آن فضای از هم کنش های اجتماعی را در قالب روستا و شهر شکل داده است.بوم زیست تمدن کاریزی برخوردار از تفکر چند لایه در راستای سبک مندی زندگی متمایز از کنش پذیری های تمدن صحرانوردی یا فئودالی می باشد . نگاه مردمان این تمدن برخاسته از خود ارجاعی هایی است که در قالب تعاون ، همیاری و مدیریت مردمی شکل گرفته است. در سبک مندی زندگی این مردم، تاریخ مندی سترگی از باورهای ناشی از قنات وجود دارد به گونه ای که حتی دو جنسیت پنداری قنات ها ، مراسم ازدواج و قربانی کردن برای قنات از باور های مردمان این تمدن بوده است ( صداقت کیش ، 1379 ، 93 ) . هرچند فرجام گشتلی تکنولوژی در روند مدرنیته ( پاپلی یزدی ، 1381 ، 20 ) امروزه چالش هایی را بر این سبک مندیزندگی تحمیل کرده است که از آن جمله می توان به کبود مقنی (متخصصان قنات)به عنوان یکی از سطوح اجتماعی با اهمیت تمدن کاریزی اشاره کرد(کردوانی ، 307،1371).با این وجود مجال پسامدرن در ساختارشکنی فراروایت مدرنیته تبلور این تمدن را در کنار دیگر خرده روایت ها ، موزائیک وار در فرهنگ جهانی ساطر کرده است.فراتر از این باز خوانشعینیت یافتگی فضایی ، قابلیت های گردشگری در بطئن این تمدن این امکان را مهیا می سازد که در یک نگرش پسا ساختاری ، در پردازشی پسامدرن جذب گردشگری (بخصوص گردشگری فرهنگی ) انجام پذیرد.از این رو تطبیق پذیری فابلیت های بنیانی در دوسویه جریان گردشگری یعنی مقصد(فضای تمدن کاریزی) و گردشگران (انعطاف پذیری پسامدرن ) در شناختی از تلفیق پذیری گرایش بازار و تقاضای گردشگری در اولویت قرار می گیرد.