تاریخ ایرانیان: حکومت مادها
مادها، اولین حکومت پادشاهی ایرانیان(در غرب ایران)
یادداشت و شرحی بر حکومت پادشاهای ایرانیان
حکومت مادها اغلب اولین حکومت پادشاهی ایرانیان نامیده می شود، حکومتی که یک دولت پادشاهی را تاسیس کرد و همچنین توسط قبایل گوناگون و پراکنده یک کشود متحد را ایجاد نمود.باور عمومی این است که پیش از پایه گذاری امپراطوری ماد، قبایل ایرانی، قبل و بعد از مهاجرتشان به این فلات، به شکل انفرادی و یا اتحادی از قبایل کوچک و بدون وجود سلسله مراتب حکومتی ویژه زندگی می کردند.
با این وجود، معرفی حکومت مادها بعنوان اولین حکومت پادشاهی ایران بنظر می رسد که بسیار تحت تاثیر موقعیت جغرافیای آنها بوده است، تا اینکه برتری سیاسی شان.به اقتضای همزمانی آنها به امپراطوری های پابرجا و استوار و همچنین با فرهنگ و سواد بالای بین النهرین، بنظر می رسد مادها از ذکر شدنشان در دانسته های تاریخی و وقایع دوران آشوری ها و بابلی ها بسیار منفعت کرده اند.از آنجا که همواره گفته می شود که مادها در میان قبایل ایرانی در برقراری حکومت پادشاهی پیشقدم بوده اند، نشانگر حضور مخصوص و ویژه انها در تاریخ مکتوب می باشد.با این وصف، مدرکی وجود دارد که نشان می دهد قبل از شکل گیری این حکومت پادشاهی در غرب ایران، حداقل یک حکومت پادشاهی پیش از تاریخی در شرق قلمرو قبایل ایرانی وجود داشته است.
این مدرک اساساً زبان شناسانه، اساطیری و در سطح بسیار پایین تری باستان شناسانه است.خلاصه، مطالب ذکر شده از شاهانی نظیر ویشتاسب در اوستا، اشارات واضح متون هند و ایرانی به پادشاهان قدیم آنان، موضوعات و احادیث جغرافیای اوستا و فهرست سلسله های قدیم ایران در کتابهایی نظیر خدای نامک، می تواند ما را دچار وسوسه فرض کردن یک خکومت دیگر پادشاهی در شرق ایران و در یک کلام، قبل از مادها بنماید.بحث این است که آیا پادشاهان افسانه ای اوستا و خدای نامک می توانند ریشه هایی در واقعیت هایی که به صورت مستند در محافل پژوهشی مطرح می شوند تقریباً از زمان برقراری برنامه های منظم ایران شناسی شروع شده اند، داشته باشند.بسیاری مایل اند که درباره همه این پادشاهان بعنوان اسطوره های پاک یاد کنند و نتیجتاً اساطیر ساسانی بعنوان موارد مورد بحث قرار می گیرند.سایرین سعی دارند که پادشاهان افسانه ای را با نمونه های تاریخی آنان هماهنگ سازند.(ویشتاسب را بعنوان پدر داریوش یا کیخسرو را بعنوان کورش) منتها این تلاشی است که کاملاً بیهوده می باشد.
کوشش دیگر اگر چه توسط مؤسسات پژوهشی مورد تائید نمی باشد این است که این سلسله های اساطیری را بطور کلی و در یک کلام جزو یک قلمرو، در شرق ایران قلمداد کند.
در میان بهترین مدارک قابل قبول، توجه به جغرافیای متون قدیمی اوستایی حائز اهمیت می باشد.همه این متون تصویری از یک حکومت در شرق ایران با ذکر نام شهرها و مشخصات جغرافیایی که در شرق و شمال شرق فلات ایران قرار داشته را ترسیم می نماید(شهر باکتریا یا بلخ و رود هلمند یا هلیل رود).دشمن اصلی ذکر شده تورانیان می باشند که کاملاً در آن سوی رود جیخون (اُکوس) در مرکز آسیا قرار داشته و جایگزین دشمنان سرشناس ایران در غرب یعنی، آشوریان و بابلی ها شده اند.
از این گذشته، حفاری های محدود باستان شناسی در شرق ایران(شهر سوخته، باکتریا(بلخ) و BMAC) نشان از وجود تمدنی کهن در آن منطقه همانند غرب ایران دارد.این مدرک – اگر چه در حد یک حدس و گمان و فرضیه در مورد آن دوره است – می تواند توضیح بیشتری در مورد جزئیات تحقیقات باستان شناسانه در این ناحیه ارائه دهد.
امپراطوری مادها
مادها یکی از سه قبیله (غربی) ایران بودند که به همراه پارس ها و پارت ها از سرزمین اصلی شان به سمت غرب و مناطق جنوبی قلمرو فلات ایران احتمالاً در حدود هزار قبل از میلاد، حرکت کردند مادها اتحادی از قبایلی بودند که غرب و شمال غربی ایران کنونی را تصرف کردند و در غرب با امپراطوری آشور هم مرز شدند.
در میان این قبایل بسیار مشهور تاریخی، (مُغ) برای آنان به عنوان موبد موروثی شناخته می شد، بعد ها آنان نقش مهمی در رشد این زرتشتی بازی کردند.بر طبق سنن تاریخی، در حدود هفتصد پیش از میلاد رهبر یکی از قبایل مادی که در منطقه ای که به احتمال زیاد پیرامون شهری که بعدها اکباتانا نام گرفت قرار داشت.قبایل مادی را سازماندهی کرد، و به عنوان پادشاه ماد انتخاب شد.چگومگی رسیدن او به این موقعیت مشخص نیست.بر اساس داستانهای گفته شده توسط هرودوت و متن های بعدی فارسی، دیا اکو(دیوکس یا دیاناکس به یونانی) توسط انجمن مادی جهت اتحاد مادها انتخاب شد.(701 ق.م).به هر حال، آنچه که مقاوم است این است که این انتخاب موضوعی در حدّ حدس و گمان می باشد.
سرانجام یک گزارش آشوری نام دیا اکو را در حدود 20 سال قبل از تاریخی که او احتمالاً بعنوان پادشاه مادها انتخاب شد ذکر کرده است.در این گزارش دیاکو بعنوان شورشگر مادی که چندین شورشی و مخالف حکومت آشوری ها مجبور بود که شخصاً این شورش ها را سرکوب کند و بهمین دلیل دیاکو به همراه خانوادهاش به سوریه تبعید شد.
بنظر می رسد که تهاجمات متوالی نیروهای آشوریان و بابلی ها به قلمرو مادها منجر به نیاز آنان به تشکیل یک اتحادیه و در نتیجه آن انتخاب دیا اکو گردید.می دانیم که در زمان شورش مذکور، مادها نسبتاً نیروی جدیدی در کوههای زاگرس بودند و احتمالاً قبیله ای زورگو که پی در پی آن قلمرو را متصرف می شد و توسط امپراطوری های قدرتمند غربی خود تحت انقیاد در می آمد.
در هرصورت، دیاکو ظاهراً در انجام ماموریت خود موفق بود و پایه گذار حکومت مادها گردید، که در شهر اکباتانا مرکزیت یافت(هگمتانه؛ محل جمع شدن و اجتماع) و به فرض مسند انجمن بزرگانی که او را به عنوان شاه انتخاب کردند.اطلاعات زیادی راجع به سلسله دیاکو یا حتی جانشینان او بدست نیامده است.مسئله مهم در تاریخ نگاری مادها، وجود نظم خاص در شاهان و نامهایشان می باشد.الگوی مرسوم شامل؛ جانشینی دیاکو توسط پسرش فرورتیش، که او نیز توسط هوخشتر جایگزین شده و این سلسله با مرگ ایشتوویگو که احنمالاً پدربزرگ مادری کورش بزرگ است به پایان می رسد.
سلطنت فرورتیش(فراورتس به آلمانی،666-635 ق .م) نیز مانند پدرش عمدتاً صرف ادامه سازماندهی قبایل مادی و جنگ با آشوریان گردید.ما در مورد تهدیداتی که پادشاهی تازه پاگرفته از جهت شرق متحمل می شد اطلاعات زیادی در دست نداریم، چرا که مادها هیچ مدرکی برای ما بهجا نگذاشته اند و گزارش های اشوریان نیز طبیعتاً از آنچه که در شرق مادها اتفاق می افتاد ذی نفع نبوده اند.از طرف دیگر قبائلی که در قسمت شمال مادها زندگی می کردند اهمیت زیادی برای هر دوی آشوریان و مادها نداشتند.کیمری ها یک قبیله چادرنشین (و احتمالاً ایرانی) بودند که در قفقاز و سیبری زندگی می کردند و در حدود اوایل قرن هفتم قبل از میلاد به مادها و آشوریان حمله کردند.احتمالاً با توجه به نزدیکی نژادی آنها با مادها، کیمری ها وارد مذاکره با مادها بر علیه آشوریان شدند تا اینکه آنها را قتل عام کنند.آنها به آشور حمله کردند اما موفق به شکست آشورها دون(آسارهادون) که پادشاه قدرتمند آشور بود، گردیدند.
به دنبال حمله کیمریها، فبیله دیگر ایرانی که از سیبری آمده بودند، و احتمالاً سکاها نام داشتند با غارت و تاراج ضربه ای به قلمروی فرورتیش وارد کرده و قلمروی مادها را به مدت 28 سال در اختیار خود در آوردند(525-653-ق.م) در طول این مدت آنها حملات ناگهانی بر علیه آشوریان تدارک دیدند و این امر موجب ضعیف شدن آن امپراطوری بزرگ گردید و بهانه ای شد برای شکست نهایی آنها توسط مادها.
فرورتیش آن زمانیکه آخرین روزهای حکومت خود را تحت فرمانروایی سکاها می گذراند تصمیم به اتحاد قوی با آنها بر علیه آشوریان گرفت.
هوخشتره یاکیاکسار / (Gyaxares) (با توجه به مورخان یونانی 595 – 635- ق م) بسیار شخصیت برجسته و مهم نسبت به سایر پادشاهان مادی داشت.در مدت حکومتش سریعاً تصمیم به تغییر وابستگی حکومت خود با سکاها گرفت و این موضوعی مهم در مدت حکومت آنها شد، پروتوزیاس(Portoti) به عنوان هم پیمان رهبر قبایل چادرنشین شد.او سازماندهی دوباره در نیروهای نظامی مادها کرد و آن را بصورت یک ارتش منظم و با انضباط که شامل سواره نظام های سبک و سنگین و تیراندازان ماهر بود، در آورد و یک لشگر شبیه به لشگر سکاها ساخت.او اگر چه از ارابه های مشهور ایرانی که سکاهای سنگین وزن برروی چرخهای خود می کشیدند استفاده کرد و بعدها به عنوان افسانه و داستانهای قدیمی در حدود یک قرن بعد درآمد.با توجه به نیروهای نظامی سازمان یافته و پیش رفته، هوخشتره اتحاد سیاسی خود را محکمتر کرد.در این زمان آشوربانی پال، اسطوره بی رحم و سنگ دل امپراطوری آشور مرد، و جانشینان او برای ادامه کارهایش نالایق بودند.در ضمن یک سلسله جدید به نام کلوانیان در بابل روی کارآمد که رقیب دیرینه آشوریان بود.نبوپلسر پادشاه آن سلسله وسعت قلمروی پادشاهی خود را مستحکم تر کرد و حتی کنترل قسمت هایی از حکومت ایلام را نیز به دست گرفت.هوخشتره امتیازات خود را برای موفقیت در لشگرکشی بر علیه آشوریها خوب پیش بینی کرده بود و می دانست که همکاری و مشاعدت با نبوپلسر برای او بسیار گران تمام خواهد شد.بنابراین در سال 615 ق م بعد از امضای یک عهدنامه با پادشاه بابل، شروع به مرزبندی با آشوری ها کرد.در نوامبر همان سال، قلعه نظامی خورساباد، در حدود کمتر از 20 کیلومتری شمال نینوا مورد حمله قرار گرفت.شهر مقدس آشوریان به سقوط نزدیک شد و در سال 612، آشور ایلانی، پادشاه آشور، مجبور به محاصره نینوا، پایتخت بزرگ خوش گردید.حملات ناشی از سوی مادها و بابلی ها نینوا را به کلی ویران کرد و به امپراطوری بسیار قدرتمند آنزمان پایان داد.در این زمان، هوخشتر حاکم مادها، آشوریها و بخش وسیعی از قلمروی اوراتور و اتحاد استراتژیک با بابلی ها داشت.ایلام دیگر حکومت پادشاهی کهن، توسط آشوربانی پال ربع قرن بعد ویران شده بود.خلاصه برای ما، ادغام پارس ها با جامعه ایلام نو ثابت نشده است، و در زمان هوخشتره ما شاهد حضور حاکم پارس ها در پایتخت سرزمین های مرتفع ایلام یعنی انشان(انزان) هستیم.به عبارت دیگر به نظر می رسد پارس ها خودشان مشغول تشکیل یک حکومت متحد با مادها بودند، و پادشاهشان فرمانبردار امپراطوری مادها بود.
هوخشتره توسط پسرش ایشتوویگو یا آژی دهاک (آخری ممکن است یک عنوان افتخاری به معنی اژدها باشد که در یونانی آستاگ گویند).پادشاه جدید، خود را مسئول یک امپراطوری وسیع که از آشور هم گسترده تر بود یافت، به نظر می رسد که یک دلیل منطقی برای استقرار طایفه پادشاه وجود داشته است بر طبق گزارشات ایرانیان و یونانیان، ایشتوویگو صاحب یک حکومت تجملاتی و با شکوه جلال آشوریها شد و مجبور به ادامه کارهای پدرش شد.او کاخ های زیادی رابا ولخرجی ساخت(طبق استانداردهای مادها) ، و مشغول پوشاک پر زرق و برق خود شد، و ایوان خود را منطبق نمونه آشوریان ساخت.سبک او در معماری به جز آشوری ها احتمالاً تحت تاثیر دیگر امپراطوری بزرگ غیر ایرانی در غرب آسیا که اوراتور نام داشت و دقیقاً در شمال غرب مادها بود، قرار گرفت.افول آن حکومت پادشاهی در حدود صد سال قبل تر، میراث خود را که توسط مادها و آشوری ها و بعلاوه حاکمان محلی به دست آمده بود بر جای گذاشت.استحکامات اوراتورها و ساختمان های مرتفع آنان مهمترین نمونه و الگو برای استحکامات و بناهای ارگ مانند مادها بود.اگر چه تصویر بالا که نمایی از ولخرجی و اصراف کاری شاه باشد، به همین دلیل لقب او به عنوان اژدها به درستی به او داده شده بود.همچنین قدرت فرمانروایی او و این امر که تا پایان، او قلمرو مادها را در چمگ گرفته بود، ممکن است مارا متقاعد کند که تباهی سلطنت ایشتوویگو می تواند بعنوان عامل پایان بخشی به سالهای طولانی سلطنت او شناخته شود.
ایشتوویگو آخرین پادشاه مادها بود و سلطنت او توسط یکی از فرمانبرداریش سرنگون شد که احتمالاً همان نوه او از طایفه پارس ها بود که در تاریخ بعنوان کورش بزرگ(559 ق م) از او یاد شده است.همینطور گزارشات ایرانی و یونانی به ما اطلاعاتی راجع به فساد و تباهی رو به افزایش در حکومت مادها، افزایش جمعیت و فراخوانی نیروهای اصیل مادی مخالف دولت از نیروهای پارس ها برای شورش بر علیه حکومت ماد و سرنگونی ظلم و ستم امپراطوری مادها به ما می دهند.کورش که اساساً حاکم پارس ها در انشان بود و سپس حاکم تمام ایرانیان شد، لشگری برای حمله به اکباتانا پایتخت مادها تشکیل داد و به زندگی و امپراطوری مادر بزرگ مادری اش (ماندانا) پایان داد. این نشانگر آغاز امپراطوری پارس بود که برای مردم آنزمان بزرگترین امپراطوری شناخته می شد.گزارش فوق بدون شک ابتدا توسط ایرانیان ارائه شده و سپس توسط آنان برای یونانیان نیز نقل شده است.حقیقت داستان هرچه باشد نمی تواند تفاوت زیادی با گزارشات فوق داشته باشد