طبقه بندی نظریههای رشد
دیدگاههای روانشناسی رشد را میتوان به سه گروه عمده نظریههای شناختی ، روانکاوی و یادگیری تقسیم کرد. نظریههای دیگر با همه تفاوتهایی که ممکن است با یکدیگر داشته باشند، یا به نوعی وابسته به این سه گروه هستند و یا فقط جنبهای از جنبههای رشد را مطالعه میکنند. البته تحقیقات بسیاری در روان شناسی رشد میتوان یافت که به هیچکدام از این سه گروه اصلی وابسته نیستند. با توجه به این که صاحب نظران رشد نمیتوانند تمام پیچیدگیهای رشد انسان را تبیین کنند، معمولا تلاش خود را بر مطالعه یکی از ابعاد رشد متمرکز کردهاند. نظریه پرداز شناختی علاقمند به بررسی ماهیت شناخت و جنبههای مختلف آن در انسان است. صاحبنظران یادگیری ، به یادگیری اطلاعات و رفتار ، اعم از اجتماعی و غیر اجتماعی تکیه دارند. در حالی که در نظریه روانکاوی ، به تحلیل حالات عاطفی و تاثیر آنها بر رفتار انسان توجه میشود.
مباحث اساسی در نظریات رشد
نظریات مختلف رشد ، برداشتهای متعددی از رشد و انسان دارند که در نتیجه ، نظریههای متفاوتی را نیز به دنبال خواهد داشت. عمدهترین محورهای مورد بحث در نظریات اصلی رشد را میتوان ماهیت انسان ، هدف رشد ، چگونگی رشد انسان و تاثیر وراثت و محیط دانست.
ماهیت انسان
یکی از موارد بحث انگیز در نظریات رشدی ، ماهیت فرد است. نظریات یادگیری بر این اعتقاد است که کودک به آسانی به وسیله عوامل محیطی شکل میگیرد. این عوامل ، عواملی هستند که میتوانند پاداشها و تنبیههای محیطی را اعمال کنند و مدلهایی هستند که کودک میتواند از آنها تقلید کند.
نظریات شناختی معتقدند که کودک بطور فعال تجربیاتی را که علاقمند به درک و کشف آنهاست، انتخاب میکند.
« فروید » سردمدار نظریه روانکاوی معتقد است که کودک به وسیله غرائز قدرتمند درونی هدایت میشود.
هدف رشد
نظریه پردازان شناختی رشد ، هدف رشد را تحول ساختهای شناختی میدانند. یک فرد رشد یافته ، در آخرین مراحل رشد باید بتوانند بطور انتزاعی در مورد مفاهیم بیاندیشد و نتیجه گیری کند.
در دیدگاه روانکاوی هدف رشد کنترل هیجانات و انگیزههاست. به نظر آنها فرد رشد یافته باید از تضادهایی که در کودکی برای او بوجود آمده، نسبتا آزاد باشد.
روانشناسان یادگیری برای افراد بشر هیچ گونه هدف نهایی در نظر نمیگیرند و معتقدند که هر موجود زنده از طریق منطبق کردن خود با محیطی که در آن زندگی میکند و بسته به شرایط آن محیط عادتهای خاصی را کسب میکند.
چگونگی رشد انسان
روانشناسان یادگیری تنها به بررسی تغییرات کمی میپردازند.
روانشناسان شناختی به هیچ وجه منکر تغییرات کمی نیستند، ولی تاکید آنها بر تغییرات کیفی رشد است.
در نظریههای روانکاوی هر مرحله انتقال و تغییر مرحله قبل نیست، بلکه مرحلهای جدید است که در دورههای خاصی از زندگی اتفاق میافتد.
کنش متقابل ارگانیسم و محیط
تمام نظریههای رشد معتقدند، پدیدههای روانی و تغییرات آنها نتیجه کنش متقابل بین ارگانیسم و محیط است. منتهی تفاوت آنها در این است که نقش کدام یک از دو عامل بیشتر است.
صاحبنظران یادگیری بر محیط تاکید دارند.
روانشناسان روان شناختی بر ارگانیسم تاکید میکنند.
روانشناسان معتقد به دیدگاه روانکاوی برحسب این که کدام قسمت از شخصیت مورد نظر باشد، زمانی بر ارگانیسم و گاهی بر محیط تاکید دارند.
وجوه اشتراک نظریههای رشد
در چند مورد بین صاحبنظران رشد توافق نظر وجود دارد که آنها را تحت عنوان اصول و قوانین رشد معرفی کردهاند.
رشد دارای فرآیندی مرحلهای و پیوسته است.
رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است.
در رشد تفاوتهای فردی بین آدمیان وجود دارد.
رشد دارای ابعادی پیچیده است.
رشد دارای دورههای حساس رشدی است.
رشد شخصیت:
فروید معتقد است که ما اسیر کودکی خود هستیم. بقیه روانشناسان این حد زیاد را نمیپذیرند. عوامل رشد شخصیت عبارت اند از:1- فرآیندهای رشد فیزیولوژیکی 2- ناکامیها 3- تعارضات 4- تهدیدها. این عوامل باعث ایجاد تنش میشوند و راهکارهایی که برای مقابله با اینها انتخاب میکنیم، منجر به شکلگیری شخصیت میشود. در تنشهاست که شخصیت ما ساخته میشود.
روشهای مقابله با تنشها:
همانندسازی: فرد برای رسیدن به هدف، الگویی برمیگزیند که آن را جز شخصیت خود میپندارد. با تقلید فرق دارد، عمیقتر از آن است.
جابجایی: هرگاه با موانعی برمیخورد، هدف دیگری را انتخاب میکند. یعنی هدف قبلی را با هدف جدیدی جایگزین میکند که موانع کمتری داشته باشد. عوامل مؤثر در انتخاب هدف جدید عبارت اند از: الف. تشابه هدف جانشین با هدف اصلی. ب. تصویب و تحریمی که جامعه بر ما تحمیل میکند. فروید رشد فرهنگ را مرهون همین جابجایی میداند.
مکانیسمهای دفاعی: نسبت به برخی تنشها ساز و کارهایی را درپیش میگیریم که جنبهی دفاعی دارند. یعنی سعی میکنیم تا جریان لیبیدو را دوباره به سوی کانالهای امن هدایت کنیم. این موارد عبارت اند از: سرکوب ( واپسزنی )، فرافکنی، واکنشسازی، تثبیت و بازگشت.
سرکوب: کاری در گذشته انجام داده ایم و هر وقت یادمان میآید، آن را به ناخودآگاه خویش میفرستیم، چون یادآوریاش باعث اضطراب میشود. به اعتقاد فروید، ناشادی اساسا در اثر سرکوب ایجاد میشود. ( لکان نظر دیگری دارد. )
فرافکنی: مکانیسمی است که به وسیلهی آن اضطراب اخلاقی یا نوروتیک به صورت ترس منعکس میشود که برای تسکین خود، آن را به دیگری نسبت میدهیم.
واکنشسازی یا واکنش معکوس: عامل اضطرابزا یا احساس مشابه را با مفاهیم متضاد بیان میکند. مثلا نامادری از بچه خوشش نمیآید، لذا به جای کینه و نفرت، اظهار محبت و عشق میکند. این را از افراط کاریهایش میتوان فهمید. ( ضرب المثل: با دست پس میزند ولی با پا پیش میکشد. )
تثبیت: رشد پنج مرحله داشت. انرژی لیبیدو یا جنسی در هر مرحله، در یک جای بدن تمرکز مییابد. در مکانیسم تثبیت، این انرژی در یک مرحله باقی میماند. به عبارتی، رشد بهنجار شخص به طور موقت یا دائم دچار توقف و رکود میشود. مثلا وابستگی زیاد کودک به والدینش او را از یادگیری استقلال بازمیدارد.
بازگشت: در این مورد، انسانی که با تجربههای بحرانی روبرو میشود، ممکن است به مراحل اولیهی رشد شخصیت خود بازگردد. مثل کودکی که روز اول در مدرسه میترسد، گریه میکند، انگشتش را میمکد، به معلم آویزان میشود، تا اضطرابش را کاهش دهد.
مکانیسمهای دفاعی پاسخی هستند به اضطراب و نگرانی. در پاسخها معمولا به طور واقعنگری برخورد نمیکنیم. چون بیشتر به صورت ناخودآگاه و ناهشیارانه صورت میگیرند. حواسمان نیست که داریم چه کار میکنیم، هدف این است که شخصیت خودمان را حفظ کنیم. این مکانیسمها نوعی سازگاری در شخصیت انسان ایجاد میکند به شرطی که افراط نداشته باشد.
مراحل رشد شخصیت:
1- مرحلهی دهانی: در این مرحله لیبیدو در ناحیهی دهان، چانه، گونهها و لبها متمرکز است و از این طریق کودک با محیط پیرامونش ارتباط برقرار میکند. کودک از طریق خوردن، مکیدن، تف کردن و سایر حرکات لبها که از ویژگیهای نوزادان است، کسب لذت میکند. در اواخر این دوره بر اثر رشد دندانه، گاز گرفتن پستان مادر و جویدن غذا در کودک ایجاد لذت میکند.
2- مرحلهی مقعدی: در طی سال دوم زندگی، لیبیدو در ناحیهی مقعد متمرکز میشود. عمل دفع برای طفل لذتبخش است.
3- مرحلهی آلتی: در اواخر سال سوم زندگی، لیبیدو در ناحیهی آلت تمرکز مییابد و تا شش سالگی در همین ناحیه فعالیت دارد. در طول این دوره، احساسات جنسی و پرخاشگرانه به دلیل توجه طفل به اعضا تناسلی خود افزایش مییابد. پسران به مادر عشق میورزند و خواهان تملک بر وی و از بین بردن پدر استند. دختران برعکس. فروید این توجه به والد جنس مخالف و خصومت نسبت به والد جنس موافق را "عقدهی اودیپ" مینامد. [ عقدهی اودیپ، اسطورهای یونانی است که سوفوکل نمایشنامهیی را بر همین اساس در سال 427 پیش از میلاد به اجرا درآورد. ]
4- مرحلهی نهفتهگی: این مرحله از شش سالگی تا پیش از بلوغ ادامه دارد. لیبیدو مکان جدیدی ندارد. در این مرحله سه نظام ( پایگاه ) شخصیت با هم هماهنگ اند. کودک در این مرحله با همسالان خود روابط آرام و عاطفی دارد و در خانواه به همه محبت میکند.
5- مرحلهی جنسی: در این مرحله نیروهای فرد از حالت خودشیفتگی به سوی سایر عوامل محیط جهت میگیرند. علاقهی شخص بالغ به دیگران بر اساس دوستی نیست. بلکه انگیزههای نوعدوستانه در آن دخالت دارند. این مرحله به دو دورهی پیش از بلوغ و دورهی بلوغ جنسی تقسیم میشود. در دورهی نخست، رشد سریع جسمانی آغاز میشود و تمایلات جنسی آشکار میگردد. اگر تمایلات ارضا شود، پرخاشگری و رفتار خصمانه ظاهر میشود ولی اگر کنترل بیشتری داشته باشد، اضطراب افزایش مییابد.
در این مراحل، قسمتی از خصوصیات مرحلهی قبلی در مرحلهی بعدی حفظ میشود.
انواع شخصیت: