ازدواج های پیامبر بخاطر مسائل جنسی و غریزی نبود زیرا آن حضرت در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که چهل ساله بود ازدواج کرد و تا سن 53 سالگی یعنی به مدت28 سال تا زمانی که حضرت خدیجه رحلت نمود آن حضرت ازدواج دیگری نداشت پیامبر 63 سال بیشتر عمر نکرد وتمام ازدواج های مکرر حضرت در 10 سال آخر عمرشان بود. آیا ازدواج بعد از 53 سالگی را میتوان گفت برای شهوت بوده است؟
آیا انسان برای هوس های نفسانی، زنان یتیم دار، شوهر مرده، طلاق داده شده و سالمند می گیرد؟ از میان زنان پیامبر اکرم تنها یک نفر دختر بود و او عایشه بود که هنگام عقد، 6 ساله بود. چند سالی در عقد بود تا آنکه 9 ساله شد و در مدینه عروسی کرد. آیا مردی که قصد هوسرانی دارد سه سال منتظر می ماند که شش ساله ای نه ساله شود؟
واقع آن است که ازدواج با آن زنان به خاطر آن بود که در آن زمان رسم بود که قبیله ها از بستگان و دامادهای خود حمایت می کردند و پیامبر اکرم تشخیص دادند که با چندین قبیله فامیل شوند تا حمایت قبیله ها را برای پیشرفت اهداف خود داشته باشند و هم قبایل نیز نسبت به هم حسادت نکنند. عجیب آن که پیامبر حتی بعضی از همسرانش را ندید. زمانی که ابوسفیان و معاویه مسلمان نشده بودند، خواهر معاویه و شوهرش مسلمان شدند و به حبشه هجرت کردند ولی شوهرش در حبشه مسیحی شد. این زن که می بایست از همسرش جدا شود، نمی توانست به خانه پدر و برادر مشرک برگردد. حضرت او را به عقد خود در آورد تا مرهمی برای ضربه های روحی و اجتماعی او باشد.
بعضی از این ازدواج ها برای شکستن سنت های غلط جاهلی بود. چنانکه در جاهلیت عقیده داشتند همان گونه که انسان نمی تواند همسر فرزند خود را بگیرد، نمی تواند همسر فرزند خوانده را نیز بگیرد. پس از اینکه زید همسرش را طلاق داد، پیامبر به فرمان خدا او را به عقد خود در آورد تا سنت جاهلیت را بشکند.
کوتاه سخن آنکه اکثر زن های پیامبر بیوه بودند و دوران جوانی و نشاطشان گذشته بود و هر کدام یکی دوبار ازدواج کرده و یتیم دار بودند و ازدواج پیامبر با آنان در زمانی بود که پیامبر نام و نشانی پیدا کرده بود و بهترین دختران حاضر به ازدواج با آن حضرت بودند.
اضافه بر اینها پیامبر با داشتن زنان متعدد اکثر شب را با خدا خلوت می کرد. این ما هستیم که با داشتن یک همسر خدا را فراموش می کنیم. تعدد همسر اگر جلو رشد، معنویت، جهاد، عبادت و رسیدگی به وضع جامعه و دردمندان را نگیرد، بلکه سبب سرپرستی و مایه عزت و نجات آنان بشود هیچ مانع عقلی در کار ندارد. اگر گاهی تعدد همسر در نظرها بد جلوه می کند به یکی از چند دلیل است:
1. مرد به عدالت رفتار نمی کند.
2. هدف مرد از تعدد همسر، هوسبازی است نه اهداف مقدس.
3. استعدادهای دیگر مرد، صرف زن داری می شود.
در طول تاریخ، معمولا امار زنان بی شوهر از مردان بی همسر به مراتب بیشتر است، راه دور نرویم در همین کشور خودمان چندین هزار مرد شهید شدند که زنان آنها بیوه هستند. گرچه که عده ای از آنان به هر دلیل مایل به ازدواج نیستنداما نمی توان نیاز طبیعی و عاطفی و اجتماعی دسته دیگر را نادیده گرفت. این از یک سو، از سوی دیگر یتیمان به سرپرست نیاز دارند. بنابراین طرح تعدد همسر اشکال ندارد لکن عوارضی دارد که آن عوارض و هوسبازی و بی عدالتی ها از یک سو و توقعات نابجای بعضی از زنان از سوی دیگر مساله را به صورت حادی در آورده است.
قرآن به پیامبر اسلام می فرماید: باید همسرداری به گونه ای باشد که زن با دیدن شوهر، چشمش روشن شود و مرد به گونه ای زندگی را اداره کند که زن غصه نخورد و مرد در چهار چوب وحی و فطرت و عقل زن را راضی کند. (ذلک ادنی ان تقر اعینهن و لایحزن و یرضین بما آتیتهن کلهن) و هر کس زنان متعدد دارد باید میان آنان به عدالت رفتار کند و اگر نگران عدالت خود است به یک زن اکتفا کند. (فان خفتم الا تعدلوا فواحده).
در یک مورد، زنان پیامبر از حضرتش خواستند که اکنون که در جبهه ها پیروز می شوی و غنائم بدست می آوری برای ما طلا و زینت و رفاهیاتی تهیه کن، آیه نازل شد: (یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاه الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراجا جمیلا)
ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زینت آن می خواهید، بیایید تا شما را (با پرداخت مهرتان) بهره مند سازم و به وجهی نیکو (بدون قهر و خشونت) رهایتان کنم.
از این آیه فهمیده می شود که:
1. زندگی رهبر باید ساده باشد و رهبر نباید تحت تاثیر تقاضاهای همسرش قرار گیرد.
2. مسئولیت های الهی بالاتر از مسئولیت های خانواده و تامین نیازهای آنهاست.
3. با قاطعیت جلوی توقعات نزدیکان را بگیرید زیرا خطر دنیا گرایی حتی خاندان نبوت را تهدید می کند.
4. گر چه کامیابی از زر و زیور دنیا حرام نیست لکن در شان خانواده نبوت نیست. زیرا رهبر و هم بستگان او زیر نظر و توجه مردم قرار دارند و باید بخاطر قداست رهبری از بعضی از مسایل خانوادگی و رفاهی گذشت.
5. اگر مجبور به طلا ق شدید راه جدایی نیز با نیکویی و عدالت طی شود.
پیامبر اکرم به فرمان قرآن به زنان خود اینگونه دستور می داد:
اولاً: مسکن اصلی برای زن خانه است. (و قرن فی بیوتکن)
ثانیاً: اگر لازم شد از خانه خارج شوید جلوه گری نکنید. (و لاتبرجن)
ثالثاً: به هنگام سخن با مردم با نرمی و کرشمه و ناز حرف نزنید تا بیمار دلی در شما طمع کند. (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض)
بنابراین سالم بودن زن به تنهایی کافی نیست، بلکه باید در کوچه و بازار حواس دیگران را به خود جلب نکند. جالب اینکه قرآن می فرماید: حتی اگر یک نفر هوس باز و بیمار دل طمع کند (ولی سایر مردم عفیف باشند) شما با همان یک نفر با نرمش سخن نگو. (الذی فی قلبه مرض) و نفرمود: (الذین فی قلوبهم مرض)
بنابراین یکى دیگر از اعتراضاتى که (از سوى کلیسا) بر مساله تعدد زوجات رسول خدا (ص) شده این است که (اصحاب کلیسا) گفتهاند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانى و بى طاقتى در برابر طغیان شهوت هیچ انگیزه دیگرى ندارد و رسول خدا (ص) براى همین جهت تعدد زوجات را براى امتش تجویز کرد و حتى خودش به آن مقدارى که براى امتخود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفا ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید.
این مساله به آیات متفرقه زیادى از قرآن کریم ارتباط پیدا مىکند که اگر ما بخواهیم بحث مفصلى که همه جهات مساله را فرا گیرد آغاز کنیم، على القاعده باید این بحث را در تفسیر یک یک آن آیات بیاوریم و به همین جهت گفتگوى مفصل را به محل مناسب خود مىگذاریم و در اینجا بطور اجمال اشارهاى مىنمائیم:
ابتدا لازم است که نظر ایراد و اشکال کننده را به این نکته معطوف بداریم که تعدد زوجات رسول خدا (ص) به این سادگىها که آنان خیال کردهاند نبوده و انگیزه آن جناب از این کار زیاده روى در زن دوستى و شهوترانى نبوده است، بلکه در طول زندگى و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار مىکرده، به طرز خاصى بوده است.
اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبرا علیها السلام بوده، و حدود بیستسال و اندى از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آنجناب است) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفا نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده.
آنگاه - در حالى که - هیچ همسرى نداشت - از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلاى کلمه دین پرداخت و آنگاه با زنانى که بعضى از آنها باکره و بعضى بیوه و همچنین بعضى جوان و بعضى دیگر عجوز و سالخورده بودند ازدواج کرد و همه این ازدواجها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحریم شد، مگر همان چند نفرى که در حباله نکاحش بودند.و معلوم است که چنین عملى با این خصوصیات ممکن نیستبا انگیزه عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکى و معاشرت با اینگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسى که در اوان عمرش ولع و عطشى براى این کار نداشته، نمىتواند انگیزه آن باشد.
علاوه بر اینکه هیچ شکى نداریم در اینکه بر حسب عادت جارى، کسانى که زن دوست و اسیر دوستى آنان و خلوت با آنانند، معمولا عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمهاند که جمال و ناز و کرشمه در زنان جوان است که در سن خرمى و طراوتند و سیره پیامبر اسلام از چنین حالتى حکایت نمىکند و عملا نیز دیدیم که بعد از دختر بکر، با بیوه زن و بعد از زنان جوان با پیرهزن ازدواج کرد، یعنى بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان، با ام سلمه سالخورده و با زینب دختر جحش، که در آن روز بیش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج کرد.
از سوى دیگر زنان خود را مخیر کرد بین بهرهورى و ادامه به زندگى با آن جناب و سراح جمیل، یعنى طلاق و در صورت ادامه زندگى با آن حضرت، آنان را بین زهد در دنیا و ترک خود آرائى و تجمل مخیر نمود - اگر منظورشان از همسرى با آن جناب، خدا و رسول و خانه آخرت باشد - و اگر منظورشان از آرایش و تمتع و کام گیرى از آن جناب دنیا باشد آیه زیر شاهد بر همین داستان است:
"یا ایها النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوه الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخره فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما" (1)
و این معنا هم بطورى که ملاحظه مىکنید با وضع مرد زن دوست و جمالپرست و عاشق وصال زنان، نمىسازد، (چون چنین مردى هرگز حاضر نیست زنى را که سالها عاشقش بوده و به زحمتبه وصالش رسیده، چنین آسان از دستبدهد "مترجم") .
پس براى یک دانشمند اهل تحقیق اگر انصاف داشته باشد، راهى جز این باقى نمىماند که تعدد زوجات رسول خدا (ص) و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را با عواملى دیگر غیر زن دوستى و شهوترانى توجیه کند.
(و اینک در توجیه آن مىگوئیم) : رسول خدا (ص) با بعضى از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه به خاطر جمعآورى یار و هوادار بیشتر ازدواج کرد و با بعضى دیگر به منظور جلب نمودن و دلجوئى و در نتیجه ایمن شدن از شر خویشاوند آن همسر ازدواج فرمود و با بعضى دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگیش را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ ارامل و پیر زنان از فقر و مسکنت و بى کسى کوشا باشند، و مؤمنین رفتار آن جناب را در بین خود سنتى قرار دهند و با بعضى دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت مبارزه نموده و عملا آن را باطل سازد که ازدواجش با"زینب"دختر"جحش"به همین منظور بوده است، چون او نخست همسر زید بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا ص) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلى حکم پسر داشت، همانطور که یک مرد نمىتواند همسر پسر صلبى خود را بگیرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود، رسول خدا (ص) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد، و آیاتى از قرآن در این باب نازل گردید.
و ازدواجش با"سوده"دختر"زمعه"به این جهتبوده که وى بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش بر مىگشتیا به قتلش مىرساندند و یا شکنجهاش مىکردند و یا بر گرویدن به کفر مجبورش مىکردند لذا رسول خدا (ص) براى حفظ او از این مخاطر با او ازدواج نمود.
و ازدواجش با"زینب"دختر"خزیمه"این بود که همسر وى عبد الله بن جحش در جنگ احد کشته شد و او زنى بود که در جاهلیتبه فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانى مىکرد و به همین جهتیکى از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند، رسول خدا (ص) خواستبا ازدواج با وى آبروى او را حفظ کند (و فضیلت او را تقدیر نماید) .
و انگیزه ازدواجش با"ام سلمه"این بود که وى نام اصلیش"هند"بود و قبلا همسر عبد الله بن ابى سلمه پسر عمه رسول خدا (ص) و برادر شیرى آن جناب بود و اولین کسى بود که به حبشه هجرت کرد، زنى زاهده و فاضله و دین دار و خردمند بود، بعد از آنکه همسرش از دنیا رفت رسول خدا (ص) به این جهتبا او ازدواج کرد که زنى پیر و داراى ایتام بود و نمىتوانستیتیمان خود را اداره کند.
و ازدواجش با"صفیه"دختر"حى بن اخطب"بزرگ یهودیان بنى النضیر به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنى النضیر کشته شد و شوهرش در جنگ خیبر به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و در همین جنگ در بین اسیران قرار گرفته بود، رسول خدا (ص) او را آزاد کرد و سپس به ازدواج خودش در آورد، تا به این وسیله هم او را از ذلت اسارت حفظ کرده باشد و هم داماد یهودیان شده باشد.و یهود به این خاطر دست از توطئه علیه او بردارند.
و سبب ازدواجش با"جویریه"که نام اصلیش"بره "و دختر"حارث"بزرگ یهودیان بنى المصطلق بود، بدین جهتبود که در جنگ بنى المصطلق مسلمانان دویستخانهوار از زنان و کودکان قبیله را اسیر گرفته بودند، رسول خدا (ص) با جویریه ازدواج کرد تا با همه آنان خویشاوند شود، مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند گفتند: همه اینها خویشاوندان رسول خدا (ص) هستند و سزاوار نیست اسیر شوند، ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنى المصطلق نیز چون این رفتار را بدیدند تا آخرین نفر مسلمان شده و به مسلمین پیوستند و در نتیجه جمعیتبسیار زیادى به نیروى اسلام اضافه شد و این عمل رسول خدا (ص) و آن عکس العمل قبیله بنى المصطلق اثر خوبى در دل عرب به جاى گذاشت.