هویت ملی مذهبی ایرانیان:
این واقعیت فرهنگی – اجتماعی آن چنان با شخصیت عموم ایرانیان آمیخته است که گاهی پیروان برخی ازنحله های فکری، کوشش کرده اند که یکی ازاین دوپایه هویت ایرانیان (ملی یا مذهبی) را حذف کنند، یا کم رنگ جلوه دهند با واکنش مردم روبروشده اند. واکنش مردم دربرابرکشف حجاب، تغییرمبدا تاریخ ایران ازهجری – شمسی به شاهنشاهی وحذف تاریخ نهضت ملی ایران ونمادآن (دکترمصدق) قبل وبعدازانقلاب، نموداراین واقعیت تاریخی است، واین مطلب را روشن می کند که مردم ایران به هویت ملی ومذهبی خود پا برجا بودند وسعی کردند این دواصل را با تمام وجود حفظ کنند وچنان این هویت دروجود شان ریشه دوانده بود که با کوچکترین چیزی که فکرمی کردند هویت ملی ومذهبی ایشان خدشه دارمی شود، به مقابله با آن می پرداختند.1
هویت ملی با هویت ایرانی ، یکی نیست ونباید آنها را با هم مشتبه کرد ولی این به معنای نفی ارتباط بین این دو نیست. البته درحوزه فرهنگی ایرانی، هرزمان که درایران بحران هویت شکل گرفته، یک پاسخ داده شده است، انقلاب اسلامی ما پاسخی به یک بحران بود. همان طورکه شاهنامه فردوسی پاسخی بود به بحران هویت ناشی ازتفکربه اصطلاح امویان وشرایط آن زمان. هویت ایرانی به عنوان یک انگاره سیاسی ومذهبی به ساسانیان برمی گردد اما به عنوان یک مفهوم قومی، مذهبی وارضی سابقه دیرینه دارد، دیگراینکه به استناد به غربی ها: ایرانیان هیچ گاه بت پرست نبوده اند، هیچ گاه تندیسی نداشته اند واگرتندیس هایی را می بینید مربوط به قبل اززرتشت است ویا به دوران اشکانیان وسلوکیان که تحت تائید تفکرات یونانیان قرارگرفته، برمی گردد.2
وجه غالب ایرانیان، خدا پرستی ویکتا پرستی آنان بوده است حتی زرتشتی ها هم قائل به ثنویت ( دوگانگی درمعبود ) نیستند بلکه قائل به ثنویت درآفریننده نیکی ها وسرورهستند وحتی خیلی ازآنها می گویند که اهرمن وجود خارجی ندارد وعدم است.3
ارتباط هویت ایرانی وتشیع:
ایرانیان با فلسفه تاریخی شان، بایکتا پرستی شان، با نگاه سلسله مراتبی شان وتلفیق دین وسیاستشان، آرزوهاشان رادراسلام ومذهب شیعه می یابند.
ولی این فرهنگ مساعددراعراب وجودنداشت چون اعراب بت پرست بودندوبت های مختلفی می پرستیدندویکتاپرست نبودند ونتوانستند نگاه سلسله مراتبی داشته باشند وتا امامت بیایند پس در همان نبوت متوقف شدند.4
تا زمان ساسانیان وفاداری به شاه وسلطان وجود داشت واین جزوهویت ایرانی بود اما پس ازآن باورود فرهنگ وتمدن اسلامی، وفاداری به شاه جای خودرا به وفاداری به مذهب می دهد، ایران با حمله اعراب دچاربحران هویت شدند ولی پس ازآن هویت اسلام وسپس تشیع را پذیرفتند. ولی زبان ایرانی شان را حفظ کردند. این هویت که دردوران ساسانیان ابداع شده بود درعهد صفوی تولدی دیگریافت ودرعصرجدید به صورت هویت ملی ایرانی متجلی شد، یعنی تشیع صفوی بزرگی درهمبسترکردن اجزا پراکنده هویت ایرانی داشت.5
شیعه وفرهنگ ایرانی دوعنصرلاینفک (جدا نشدنی) هستند واینکه می گویند ملی- مذهبی بیان درستی نیست زیرا اینها درواقع یکی هستند واگرقراربه تقدم باشد، هویت دینی مقدم است. عنصراساسی هویت ایرانی، دینداری است.6
ریچارد فرای مطلبی می گوید که بیانگرآمیزش دین وفرهنگ ازیک سوواهمیت وجایگاه خاص فرهنگ ایرانی درجهانی شدن تمدن اسلامی ازسویی دیگراست. به اعتقاد اواسلام تا زمانیکه با فرهنگ ایرانی، پیوند نخورد، جهانی نشد. فرهنگ ایرانی نقش عظیمی دراحیا وتقویت تمدن اسلامی ایفا می کند. همان طورکه مسیحیت نیزتا زمان پیوند با تمدن یونان جهانی نشد.7
ما دردوران بنی امیه نمی توانیم ازشکوفایی تمدن اسلامی صحبت کنیم ازبنی عباس است که ما شاهداوج تمدن اسلامی هستیم واین زمانی است که خلافت اسلامی با نوع تفکرایرانی پیوند وآمیزش برقرارمی کند.8
هویت ملی ایرانیان ازنگاهی دیگر:
تناورترین درختان کهنسال (باغ معارف بشری) درسرزمین ما وکوهپایه ها ودامنه های فرهنگ دینی ما روئیده وقد کشیده است.
ملت وامتی که به قداست (کعبه) وحرمت مدینه والهام بخشی کربلا پایبنداست وطن معنوی خویش را تا آنجا که یک مسلمان موحد وگویای (لااله الاالله) نفس می کشد، گسترده می بیند، دریغا که دلباخته پاریس ولندن ومفتون مسکو وواشنگتن ومجذوب ژاپن وسوئد شود. منظورساختمان وصنعت ومعماری وجاذبه های توریستی نیست بلکه محتوای فکری وفرهنگی وغنای اندیشه وفرهنگ است. سازندگان فرهنگ درجوامع غربی، هرروزبا شخصیت ها وقهرمان های متفاوت برای ما الگوسازی می کنند ولی وقتی ما خودمان فرهنگ وهنروفکروتمدن داریم باید قهرمان والگوهای ما هم ازهمین فرهنگ وتمدن باشند.9
به عبارت دیگرهویت ما، اسلامی ومحمدی است، عاشورایی وقرآنی است، علوی ونهج البلاغه ای است، نمازی وتقوایی، معادی وبهشتی وآیاتی وآفاقی است. کسیکه غنای روحی دارد ثروتمند ترین انسان ها است، جامعه ای که فرهنگ اصیل داشته باشد ریشه دارترین ملل عالم است. شخصی که چگونه بودن وچگونه زندگی کردن را ازآفریدگارخود می جوید وراه کمال را درشعاع پرنوروحی تشخیص می دهد، وتکیه گاهش فطرت است ورویش ورشدش دربسترآئین آسمانی هویتی شناخته شده تروبالنده ترگردد.10
مهم ترین عناصرهویت ملی درایران:
هویت هرملتی عناصری دارد، هویت ملی ایرانیان هم عناصری دارد ازجمله:
1- سرزمین: هیچ جمعیتی بدون داشتن سرزمینی که خاص آنها است به عنوان یک ملت شناخته نمی شوند. علاوه برقلمروجغرافیایی یک سرزمین. منابع زیرزمینی، آب وهوا، زیرساختهای اقتصادی. منطقه های استراتژیک و... همه جزئی ازسرزمین ملی به حساب می آیند. وایران اسلامی به جهت موقعیت استراتژیک ومنابع زیرزمینی ودرسالهای اخیرپیروزی انقلاب اسلامی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. 11
2- دین ومذهب: دین یکی ازعناصرپایدارودائمی درهمه تمدن ها است. ایران مهد یکی ازادیان الهی ( زرتشت) بوده ودرعصراسلامی نیزدین اسلام نقش برجسته ای درفرهنگ وتمدن ایران داشته است. درایران دین همواره با قدرت وحاکمیت درارتباط بوده است ودرشکل دهی ( هویت ملی) نقش برجسته ای داشته است. درهرزمان این ارتباط به نحوی وجود داشته است وهم اکنون ودرعصرحاضرهم این دین بود که با اتحاد دربین مردم باعث ایجاد تحولی بزرگ به نام انقلاب اسلامی شد. ودرمطالعه هویت ملی ایرانیان، هرگزنمی توان ازنقش دین ومذهب غافل بود وباید آن را به عنوان عامل مهم ( هم بستگی اجتماعی ) ودرنتیجه ( هویت جامعه ایرانی ) وبه عبارتی ( هویت ملی) به شمارآورد. 12
3- ازجمله دیگرعوامل وعناصرهویت ایران می توان برزبان فارسی به عنوان جزئی انفکاک ناپذیرازهویت ملی ایرانیان، حکومت ودولت که دارای نقش تعیین کننده ای درتکوین هویت ملی است، نژاد وقومیت با تنوع قومی درایران زمین وسنتها وآیین های خاص ایرانی اشاره کرد.13
علاوه براین موارد درمورد هویت هرکشوری باید به پیشینه های تاریخی، قهرمانان، برجستگان واسوه های شاخص ملی، افکارواندیشه های خاص ملت ها درباب موضوعات مختلف، پوشش ولباس، شیوه های زندگی محلی، آداب وسنن تکیه نمود وازورود فرهنگ خارجی تحت عنوان تهاجم فرهنگی که قصدشان ازبین بردن هویت ملی آن کشوراست، خودداری نماید که درنهایت عزت نفس برای آن کشوربه ارمغان خواهد آورد.
امام خمینی و هویت ملی و راهکارهای آن
امام خمینی از جمله متفکرانی است که بر هویت ملی به عنوان یک مفهوم مهم و کلیدی تأکید دارد و شناخت و تبیین دقیق آن را مهمترین عامل شناخت اهداف و جهتگیریهای هر نوع حرکت اصلاحی و نوسازی در کشورهای جهان سوم میداند. در این مقاله تلاش شده است راهکارهای عملی احیای هویت در اندیشه ایشان تبیین شود .
امام خمینی و هویت ملی در ایران
پیش از بررسی هویت ملی از دیدگاه امام خمینی، ابتدا میبایست روشن شود که آیا اصولاً امام خمینی «ملیت» را به عنوان یک مفهوم جدید و یک واقعیت میپذیرند؟ این سؤال از آنجا مطرح است که بحث از هویت ملی ،فرع بر پذیرش واحد ملی به عنوان یک سطح تحلیل میباشد و در آن صورت است که میتوان از هویت ملی ،منافع ملی و مصالح ملی سخن گفت. بر این اساس در ادامه بحث ابتدا به تبیین نگرش امام خمینی به ملیت پرداخته و سپس دیدگاه ایشان را درباره هویت ملی مورد بحث قرار میدهیم .
الف) نگرش امام خمینی به «ملت» به عنوان یک واقعیت اجتماعی سیاسی
بحث از هویت ملی منوط به پذیرش «ملت» به عنوان مجموعهای از افراد میباشد که در یک سرزمین معین و تحت حاکمیت سیاسی خاص زندگی میکنند. در سخنان امام خمینی واژههای ملت ،ملیت ،ملی ،ملی گرایی و... به کرّات به چشم میخورد .به نظر میرسد، ایشان در حالی که ملت را به عنوان یک سطح تحلیل همچون سطوح دیگر مانند ،خانواده قبیله ،طایفه ،و... (به عنوان یک واقعیت اجتماعی سیاسی) به رسمیت شناختهاند ، اما از ملی گرایی به عنوان یک ایدئولوژی انتقاد مینمایند .
در این باره میتوان به سخنان مختلف ایشان استناد کرد که همواره در برخورد با گروههای مختلف اجتماعی، آنان را بر اساس محل زندگی ،قومیت ،نژاد و مذهب ،مخاطب قرار داده و واژههایی همچون ترک ، ترکمن ،کرد ،عرب، عجم، تبریزی ،قمی ،عشایر ،بختیاری ،روستایی ،شهری و ملت ایران ،ملت عراق و... را در موارد مختلف به کاربردهاند . ایشان میفرمایند :
«طوایفی که در ایران هستند مثل کرد ،لر ،ترک ،بلوچ و امثال اینها (مسلمینی هستند) که با دو زبان صحبت میکنند » .
همچنین از نژادهای مختلف ،همچون «دندانههای شانه» یاد مینمایند که هیچ یک بر دیگری نفوق و برتری ندارند . ایشان وطن و زادگاه را محترم میشمارند و میفرمایند :
«حب وطن و حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور مسألهای است که در آن حرفی نیست». در جای دیگر میفرمایند:«ماهم عربیت را و عجمیت را و ترکیت را و همه نژادها را پذیرا هستیم » .
از سوی دیگر واژگان «ملت» و «ملت ایران» در آثار ایشان در موارد بسیاری ذکر شده است ، و این امر نشان میدهد که ایشان ملت را به عنوان یک کل و یک واحد جمعی در نظام جدید بین الملل میپذیرند ، اما پذیرش این واحدهای جمعی به معنای پذیرش نوعی ایدئولوژی مبتنی بر آنها یعنی قوم گرایی ،نژادگرایی، منطقهگرایی و ملی گرایی نیست ؛ بلکه تنها از آن به عنوان یک شناسنامه و عامل شناخت میتوان یاد کرد. این نوع نگرش متأثر از تفکر قرآنی است که در آن از واحدهای جمعی به عنوان عامل شناسایی آنها یاد میشود و آمده است:«خداوند شما را در گروهها و قبایل و ملتهای مختلف قرار داد تا از هم بازشناخته شوید ».
امام خمینی اما در عین پذیرش تکثر و تعدد گروههای اجتماعی، اقوام، قبایل و عشایر همواره نژاد پرستی، گروه گرایی ،قوم مداری و ملی گرایی را مورد انتقاد قرار داده و آن را «اساس بدبختی» و موجب تقابل گروههای مذکور میدانند و میفرمایند: «ملی گرایی ،ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد» . ایشان معتقداند بسیاری از این نوع دستهبندیها ساخته استعمار است .امام خمینی گرچه معتقدند که تعلق به این واحدهای جمعی هویت ساز است، اما ایدئولوژی مبتنی بر قوم مداری یا نژادگرایی و منطقه گرایی را بازی کودکانه و موجب بسیاری از مشکلات جوامع بشری ذکر میکنند. ایشان در مقابل ،عناصر فکری و فرهنگی را عوامل اصلی هویت بخشی میدانند و بر این اساس از نوعی واحد اجتماعی مبتنی بر فرهنگ، تحت عنوان «اُمّت» یاد میکنند که میتواند پایهای برای ایدئولوژی جمعی و هویت بخشی به انسانها محسوب گردد و از امت به عنوان یک واحد کلانتر یاد میکنند که ملتهای مختلف را در بر میگیرد و عامل انسجام ،وفاق و وحدت ملتها، قبایل، نژادها و گروههای اجتماعی مختلف میباشد. به عبارت دیگر با وجود کلیت خود، فروع مختلفی همچون ملتها، اقوام، نژادها، طوایف و گروههای اجتماعی را در بر دارد .
بر این اساس در یک جمع بندی کلی میتوان گفت که امام خمینی واحدهای اجتماعی موجود در جوامع را به عنوان یک واقعیت میپذیرند و معتقدند که هریک از این واحدها هویتی را برای انسانها خلق میکنند، اما هویت اصیل و با دوام، هویتی است که مبتنی بر مؤلفههای فرهنگی و اعتقادی باشد .
ب) عناصر هویت ملی در ایران از دیدگاه امام خمینی
واژه «هویت» سه بار در سخنان و دست نوشتههای امام خمینی و به صورت واژههایی همچون هویت ایرانی اسلامی و هویت اسلامی به کار رفته است .اما واژگانی که به معنای هویت هستند، به طور گستردهای در سخنان ایشان به کار رفته است. مفاهیمی همچون «ما» (در مقابل دیگری) ،«خود» ،«خودی»، «شرقی»،«ایرانی»،«اسلامی»(در مقابل غربی) و یا «ملت ایران»،«مردم ایران» و «ایرانیان» .
در بررسی سخنان امام درباره «خود» و «ما» به عنوان دو رکن هویت ملی میتوان به شاخصهایی که از نظر ایشان عناصر سازنده هویت ملی میباشند ، اشاره کرد. ایشان در سخنان خود ،بر اصطلاحاتی همچون «شخصیت ایرانی اسلامی»، «انسان اسلامی»، «آدم اسلامی شرقی»،«موجود شرقی اسلامی»،«مغز شرقی»، «انسان خودمانی»،«انسان ایرانی اسلامی» و «مغز اسلامی انسانی» تأکید دارند و معتقداند که باید برای تحقق آنها به عنوان «خود واقعی» کوشید .به نظر ایشان این «شخصیت ایرانی اسلامی شرقی انسانی»،گم شده است و به جای آن، «شخصیت غربی» ،«انسان غربی»،«فکر غربی» و «مغز غربی» نشسته است .