مفهوم نگهداری ذهنی :
اگر ظاهر اشیای خارجی ( از جهات مختلف ) تغییر کند, وضع آنها در ذهن کودک ثابت می ماند و او چنین تشخیص می دهد که این اشیای به ظاهر تغییر کرده, همان اشیای سابق هستند و فرقی نکرده اند . نگهداری و تثبیت ذهنی , تابع مساله مهم بازگشت پذیری است. به این معنی که در هر عملی امکان بازگشت به نقطه شروع وجود دارد . استدلال هایی که کودک در زمینه نگهداری کودک به کار می برد, بر سه قسمند:
1- استدلال به صورت اینهمانی :
یعنی یک چیز , همان است که بود. خمیر لوله شده , همان خمیر گلوله ای است.
2- استدلال به صورت عمل عکس:
کودک می توان شیئی که حالتش عوض شده است را به همان حالت اول باز گرداند.
3- استدلال به صورت جبرانی :
مثلا کودک این دو خط را برابر تشخیص می دهد و می گوید که بلندی یک طرف خط , کوتاهی طرف دیگر ان را جبران می کند.
جنبه های مختلف نگهداری ذهنی:
1 -نگهداری ذهنی ماده ( 8 سالگی ) , وزن ( 9 سالگی ) و حجم ( 12-11 سالگی )
2- نگهداری ذهنی عدد
3- نگهداری ذهنی طول
4-نگهداری ذهنی سطح
توانایی طبقه بندی کردن :
منظور از طبقه بندی , منطق جز» و کل است که به کودک امکان می دهد که اجزا» را در کل داخل سازد یا برعکس , اجزا» را از کل جدا کند.
انواع طبقه بندی:
شکل , رنگ , اندازه یا مجموعه ای از این سه .
هرچه سن کودک بیشتر شود, شیوه های طبقه بندی آنها متنوع تر است.
پیاژه معتقد است که عملیات, مجموعه ای از فعالیت های ذهنی است که از 2 ویژگی برگشت پذیری و انعطاف پذیری برخوردار باشد.
همچنین از خصوصیات این دوره , حل مسائل عملی و واقعی از طریق آزمایش و خطا است.
در زبان پیاژه , بین عمل و عملیات, تفاوت اساسی وجود دارد:
عمل = رفتار قابل مشاهده فرد
عملیات = فعالیتی درونی که خصوصیات زیر را دارد
عملی ذهنی و درونی است . ( وقتی کودک با مساله ای در گیر است, در ذهنش راه حل های متعددی را در نظر می گیرد و بالاخره یکی را بر می گزیند. )
فقط تغییرات حاصله را در ذهن مجسم نمی کند, بلکه تغییرات را به شکل نمادین درذهنش انجام می دهد.
بازگشت پذیر : یعنی
A شامل عمل معکوسش می شود. 0=A-A+
B عمل, متقابل است. اگر A=B پس B=A
c عمل , انتقال پذیر است. اگر B«A و C«B پس C«A
5- مرحله عملیات صوری :
از 12 سالگی شروع می شود و تا سنین بزرگسالی ادامه دارد و طی آن تفکر نوجوان از واقعیات عینی و محسوس فاصله می گیرد و به صورت انتزاعی در می آید. این همان نوع تفکری است که بزرگسالان نیز دارند. مهمترین خصوصیات این دوره عبارتند از :
به تفکرات خود می اندیشد و آرمان هایی برای خود و آینده اش می سازد.
می تواند الگوها و نظریه هایی را درباره واقعیت ها به وجود آورد و بدون استفاده از علائم قراردادی قبلی , روش های علامتی دیگری بسازد.
توانایی فرضیه سازی , پیش بینی و برنامه ریزی در او ایجاد می شود. توان محاسبات جبری دارد.
خود مرکز بینی نوجوان, در مقایسه با دوره های قبلی متحول می شود.
مسائل انتزاعی از قبیل مذهب , اخلاق و سبک های زندگی متفاوت را بررسی کرده و مورد ارزیابی نظام دارد, قرار می دهد.
این دوره , سن متافیزیکی در تفکر نوجوان است.
پیاژه معتقد است که پس از این دوره ( تفکر صوری ) , ظرفیت های شناختی انسان , تغییر کیفی پیدا نمی کند و آنچه گسترش و عمق می یابد , محتوای فکر است نه ساخت های ذهنی .
عوامل موثر بر رشد ذهنی از نظر پیاژه :
پیاژه رشد را متاثر از چندین عامل درونی و بیرونی می داند:
1- رسش ارگانیکی و روانی - عصبی
2 -تجربه در دو شکل منطقی - ریاضی و مادی ( آزمایشی )
3- تاثیر محیط بیرونی : یعنی محیط مادی و محیط اجتماعی که در زمینه محیط اجتماعی نیز دو جنبه از یکدیگر تفکیک شده اند:
الف ) انتقال فرهنگ و ارثیه اجتماعی , که در فرهنگ های مختلف , تغییر پذیر و متفاوت است.
ب) تعامل های بین فردی که در هر جامعه ای, صرف نظر از محتوای مورد مبادله جریان دارد.
اشکال تجربه و انتزاع:
پیاژه برمبنای دانش و شناخت ( یعنی شناختی که از دنیای بیرون به دست آمده یا حاصل فعالیت ها و اعمالی است که شناساگر روی موضوع انجام می دهد, یعنی درونی است) دو نوع تجربه و دو شکل از انتزاع را توصیف کرده است.
1 -تجربه فیزیکی و انتزاع ساده ( فیزیکی )
2- تجربه منطقی - ریاضی و انتزاع سازنده , انعکاسی یا اندیشه ای
تجربه فیزیکی ( عملی یا آزمایشی ) :
عبارت است از دستکاری کردن روی موضوع و یا ایجاد موقعیت های آزمایشی که از خلال ان می توان به ویژگی ها و خصوصیات موضوع پی برد . دانش حاصل از این تجربه , مبنای بیرونی دارد.
تجربه منطقی - ریاضی :
مبنایی درونی دارد. زیرا موضوع آن اعمال و فعالت هایی است که شناساگر روی موضوع انجام می دهد. دراین زمان وقتی فرد بر چگونگی اعمالی که روی موضوع انجام می دهد, به صورت یک کل مرکب آگاهی حاصل کرد, یک انتزاع سازنده تحقق یافته است.
آنچه از این نوع تجربه حاصل شناساگر می گردد, ماهیتی ذهنی یا انعکاسی ( اندیشه ای ) دارد زیرا قبلا موضوع وجود نداشته و فقط حاصل ذهنی فعالیت های شناساگر روی موضوع است. از نظر پیاژه , همین نوع تجربه و انتزاع سازنده است که ساخته شده ابزارهای دانش را توجیه می کند.
مکانیسم پایه در کسب هر دانش جدید, انتزاع است.
طبقه بندی بازی از دیدگاه پیاژه :
پیاژه بازی های کودکان را به سه گروه طبقه بندی کرده است.
1 -بازی هایی که جنبه تمرینی دارند و از هر ساختاری بی بهره اند.
2- بازی های سمبلیک که از یک و نیم سالگی آغاز می گردند و چند ماهی به اوج خود می رسند.
3- بازی های با قاعده که از سه و نیم سالگی آغاز می شوند.
رشد اخلاقی از نظر پیاژه :
اخلاق از نظر پیاژه , مانند هوش در قالب مراحلی نظام دار و پی در پی رشد می کند, که به رشدشناختی کودک وابسته است و هرمرحله جدید در رشد شناختی , سطح بالاتری از آگاهی اخلاقی را به دنبال خواهد داشت.
1 اخلاق واقع گرا:
تاسنین 8 -7 سالگی وجود دارد. کودک قوانین را اضطراری و جبری و اطاعت از انها را واجب و مقدس می داند. علاوه بر این , کودک فکر می کند که والدین و بزرگسالان مقدس و همه چیز را می دانند.
2 اخلاق نسبی گرا :
قضاوت کودک بر اساس نتیجه عمل نخواهد بود بلکه انگیزه انجام عمل در قضاوت اخلاقی مداخله می کند . در این مرحله , کودکی که یک فنجان را شکسته , برحسب انگیزه عملش , ممکن است از کودکی که ده فنجان را شکسته , گناهکارتر باشد.
هوش از دیدگاه پیاژه :
پیاژه هوش را نوعی انطباق فرد با جهان خارج تلقی می کند. در واقع او بر این باور است که انسان برای ادامه حیات خود باید وسایل انطباق خویش را با محیط فراهم آورد. از این دیدگاه , هوش عبارت است از نمونه ای ویژه از انطباق زیستی یا توانایی ایجاد کنش متقابل و کرا با محیط.
علاوه بر این , پیاژه موارد زیر را به عنوان پایه های هوش معرفی می کند:
1 سازمانی از بازتاب ها
2 فعالیت موزون ارثی و جهانشمول تعادل جویانه
3 استعداد سازگاری ذاتی برای تطبیق با محیط
اشکال شناخت از نقطه نظر زیستی در دیدگاه پیاژه :
معتقد به سه نوع شناخت است.
بررسی چگونگی تحول شناختی کودکان از دیدگاه ژان پیاژه
رشد شناختی و انسان شناسی پیاژه
جام جم آنلاین: بدون تردید ژان پیاژه (1982- 1896) یکی از برجسته ترین و نامورترین روانشناسان قرن بیستم است. او در دوران کودکی علاقه وافری به مطالعات زیستشناسی از خود نشان داد و همین امر موجب شد که به فلسفه علم روی آورد. ابتدا به مطالعه درباره فلسفه ارسطو و برگسون پرداخت و اندکی بعد فلسفه دکارت و کانت توجه او را به خود جلب کرد.
پس از اخذ مدرک دکتری در رشته جانورشناسی در مدرسه پاریس به مطالعه درخصوص استاندارد کردن آزمونی درباره تفکر منطقی کودکان پرداخت. او در روند این مطالعات پی برد که به اقتضای سن، پاسخ کودکان نسبت به سوالات واحد یکسان نیست و پاسخ دادن آنها نشان میدهد کودک هنگام پاسخ دادن از روش معینی پیروی میکند که چنین امری ریشه در ساخت فکری کودک دارد.
هر چند سوال کلیدی پیاژه در این جمله خلاصه میشد که «انسان چگونه فکر میکند؟» ولی در دوران حیات علمی خویش تنها توانست به بخش اندکی از این سوال یعنی بررسی تحول شناختی کودکان و نوجوانان بپردازد. در این مقاله روششناسی مطالبات پیاژه، انسانشناسی او و شناخت و مراحل رشد شناختی انسان از نگاه او بررسی شده است.
بررسی چگونگی تحول شناختی کودکان و نوجوانان مقدمات نگارش دهها کتاب و چند صد مقاله را برای او فراهم آورد که از آن جمله میتوان به زبان و تفکر کودک (1924)، داوری و منطق کودک (1925) مفهوم کودک از جهان (1926) و داوری اخلاقی کودک (1932) اشاره کرد.
مسلما ژان پیاژه یکی از پرکارترین اندیشمندان قرن بیستم به حساب میآید که علاوه بر نگارش آثار عمیق و بدیع، به لحاظ حجم آثار نیز جایگاه برجسته ای دارد. برخی از کتبی که پیاژه به نگارش در آورده حاصل مطالعات او درباره چگونگی رشد شناختی سه فرزند دخترش است که میتوان کتابهایی همچون اساس هوش کودک (1935) شکلگیری واقعیت در ذهن کودک (1937) و بازی و تقلید در کودکی (1940) را نام برد.
بسیاری از دانشمندان از آثار پیاژه تاثیر پذیرفتهاند که از آن جمله میتوان به لارنس کلبرگ که در نظریه اخلاقیاش بدون شک متاثر از نظریه شناختی پیاژه بوده است و جروم برونر اشاره کرد.
شیوه مطالعه پیاژه
مساله اصلی برای پیاژه بررسی این سوال بود که شناخت برای آدمیچگونه حاصل میشود. شیوه اتخاذ شده توسط پیاژه نشان از نگاه عملگرایانه او دارد. او برای پاسخگویی به این سوال درصدد برآمد تا تمام مراحل تحولات رشد شناختی کودک را از نخستین حرکات انعکاسی نوزاد تا اندیشیدن در قالب تفکر منطقی و انتزاعی دوره بزرگسالان را مورد کنکاش و بررسی قرار دهد. او از طریق روش بالینی تلاش کرد روش طبیعی کودک برای اندیشیدن را بیابد.
مسلما نمیتوان آرای او را صرفا محصور در قلمرو روانشناسی دانست. او در نگارش آثارش از شعب مختلف علوم مانند زیستشناسی، فلسفه، منطق و ریاضی استفاده کرده است. برخی بر این اعتقادند که مطالعات عمیق و دقیق او معلول بهرهمندی او از فلسفه و زیست شناسی بوده است.
نگاه پیاژه به انسان
پیش از بررسی آرا و نظرات پیاژه درخصوص مساله شناخت، مناسب است که نگاه او به فاعلشناس مورد بررسی قرار گیرد. تشابه بسیار زیادی میان دیدگاههای پیاژه و فیلسوفان بنامی همچون ارسطو و دکارت در باب انسان وجود دارد. چنانچه میدانیم ارسطو و دکارت هر دو اساس و بنیان اصلی وجود آدمیرا عقل میدانستند. چنانچه ارسطو انسان را حیوان ناطق تعریف کرده و دکارت نیز از جوهر عقل در آدمیسخن به میان آورده است. پیاژه نیز به تبعیت از آنها به جایگاه عقل اشاره و هوش و عملکردهای آن را اساس هستی آدمیدر نظر میگیرد.
پیاژه در بحث رشد آدمی، آن را به عنوان یک کل واحد در نظر میگیرد که در این فرآیند رشد،شناخت، عواطف، خواستهها و اعمال فرد در ارتباطی متقابل تحول مییابند. به عبارت دیگر او معتقد است که «محتوای شناخت آدمیمجموعهای از دریافتهای فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی است».
در بسط این مطلب میتوان چنین گفت که نه تنها نمیتوان میان روان کودک و ساختمان وجودی او مرزبندی کرد بلکه حتی نمیتوان روان کودک را به اجزای مجزا از هم از قبیل تفکر، احساسات و اعمال تقسیم کرد. این به علت آن است که از نگاه پیاژه انسان از همان بدو تولد یک موجود واحد است که در جریان رشد در قالب یک کلیت واحد تحول مییابد. در یک کلام روان متحول آدمیهمچون شبکه در هم تنیدهای است که همواره در حال رشد و پیچیدهتر شدن است.
پیاژه در بیان آرا و نظرات خود پیرامون روان کودک، با نگرش جان لاک به این موضوع مخالف است. چنانکه میدانیم جان لاک معتقد بود روان کودک همچون لوح سفیدی (tabula rasa) است که تنها عوامل خارجی به آن شکل میدهد.
پیاژه همانگونه که با جان لاک مخالف است با دیدگاه برخی روانشناسان که روان کودک را به یک دستگاه پیچیده و آماده تشبیه کرده اند که فارغ از جهان خارج و تحولات و تغییرات آن به کار خود مشغول است، مورد نقد قرار میدهد.
او روان کودک را به گیاهی تشبیه میکند که از یک سو تحت تاثیر محیط خارجی است و از سوی دیگر «از درون و متناسب با نیروهای داخلی» به رشد خود ادامه میدهد. او با طرح چنین دیدگاهی به فعال بودن روان کودک و تاثیرگذاری بر محیط خارجی تاکید میکند. به چنین تاثیرگذاریو تاثیرپذیری، الگوی تاثیر متقابل زیستی (the biological interplay model) گفته میشود.