خانواده در اسلام
اهمیت خانواده در اسلام
از میان نهادهای تأثیر گذار در عرصهی حیات اجتماعی آدمی ، خانواده یکی از قدیمیترین و اساسی ترین مباحث مطرح می باشد و شاید بتوان گفت که در بین مسایل انسانی ، هیچ مسئله ای به سادگی ودر عین حال دامنه داری آن نیست.
به بیان روشنتر مسایل آن از آن بابت که خانواده رایجترین وآشناترین نهاد برای هر انسان است وهیچ انسان متمدنی را نمی شناسیم که خارج از خانه رشد وپرورش یافته باشد، ساده به نظر می رسد ودامنه دارترین مسایل است، از آن جهت که رابطهی آدمی با آن نهاد دارای اثری دائمی می باشد و بر همه ی ابعاد وجودی انسان تأثیر گذار است.
اگر فرهنگ را شامل مجموعهی علوم ، افکار، فلسفه، ادبیات ، آداب ورسوم ، سنن، شعائر ومناسک ، هنر ، ارزشها و دیگر یافته های اجتماعی بدانیم ، خانواده در این عرصه دارای دو نقش اساسی سرایت وآموزندگی است که ایفای نقش می نماید. جنبه هایی نظیر فضایل اخلاقی ، آداب و معاشرت و رفتارهای اجتماعی ، موضع گیری در قبال انحرافات ، قضاوت و داوری پیرامون پدیده ها وتعاون وهمکاری وصدها مهم دیگر همگی از خانواده نشات می گیرد ودر تقویت جامعه یا زایل کردن آن موثر است. خانواده یک نهاد اجتماعی است ومفهوم آن در جوامع مختلف ودر طول ادوار زندگی بشر ، همواره به یک شکل نبوده وپای به پای تحول اجتماعی متحول شده است . از نظر صاحبنظران علوم اجتماعی« خانواده مرکب از گروهی از افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط ومنسوب بوده وبرای مدت طولانی ونامشخص با هم زندگی می کنند»
در عین حال خانواده قدیمیترین و طبیعی ترین واحد اجتماعی است که مبنا وپایهی هر اجتماع بزرگتر می باشد.
مهمترین وارزشمندترین نقش خانواده تأمین محبت واقعی وسرپرستی وحمایت از فرزندان خود را برعهده گرفته وآنان را در زمانی که نیاز به حمایت ویاری پدر ومادر دارند در اجتماع تنها وبی پناه رها نسازد. افرادی که از حمایت خانواده محرومند نه تنها از نظر عاطفی واخلاقی دچار کمبود هستند بلکه در مقابل مشکلات فراوان خارج از خانواده تنها وبی یار می مانند وهمواره در معرض فساد وتباهی قرار دارند.پیامبر مکرم اسلام (ص) می فرمایند:« هیچ بنیاد اسلامی نزد خداوند پسندیده تر از بنای ازدواج وخانواده نیست ».
بر همین مبنا در مقدمهی قانون اساسی تصرح شده است که « خانواده واحد بنیادین جامعه وکانون اصلی ورشد وتعالی انسان است و توافق عقیدتی وآرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصل حرکت تکاملی ورشد یابنده انسان است، اصل اساسی بوده وفراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است ».
در تعالیم اسلامی علاوه بر تکالیف عمومی که افراد نسبت به یکدیگر در زمینهی حسن معاشرت دارند زوجین حقوق وتکالیف ویژه ای به هم نیز دارند. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:« کاملترین مومنان از حیث ایمان خوش خلق ترین آنهاست وشایسته ترین شما آنها هستند که با زنهایشان خوش رفتارند». در قانون مدنی مادهی 1103 آمده است :« زن وشوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند ودر زمینه های تربیت فرزندان در مادهی 1104می گوید « زوجین باید در تشیید مبانی خانواده وتربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند».
در اهمیت تربیت ونگهداری فرزندان وتوجه تربیتی آنان در قانون مدنی مادهی 1172 اشعار می دارد :« هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل برعهدهی آنهاست از نگهداری او امتناع کند. در صورت امتناع یکی از ابوین حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا ویا به تقاضای مدعی العموم نگهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت بر عهدهی اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا موثر نباشد حضانت را به خرج پدر وهر گاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند». در مادهی 1173 تصرح دارد که:« هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی ویا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او و یا به تقاضای رییس حوزهی قضایی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند ، اتخاذ کند.
موارد ذیل از مصادیق عدم مواظبت ویا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین است: 1- اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر و قمار 2- اشتهار به فساد اخلاق و فحشاء 3- ابتلا به بیماری های روانی با تشخیص پزشک قانونی 4- سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد وفحشاء ، تکدیگری وقاچاق 5- تکرار ضرب وجرح خارج از حد متعارف ».
از نظر مکتب حیاتبخش اسلام مادر در خانواده همان کودک دیروز است که در دامان مادری دیگر رشد نموده است و امروز پرورش نسل بعد جامعه را در خانواده عهده دار است . از نظراسلام مرد و زن دو صنف اند از یک نوع، نه دو نوع از یک جنس و به همین جهت در عین داشتن وحدت نوعیه هر کدام از ویژگی های خاص خویش برخوردارند ، برهمین اساس کمترین اختلافی در انسانیت و ارزشهای انسانی بین آنان پدیدار نیست و کانون خانواده بر عشق ومحبت وتربیت استوار است که آنان را از نظرکسب حقوق اجتماعی وسیاسی با ویژگی هایی خاص خود برای ورود به عرصه های مختلف اجتماع آماده می سازد.
. تعریف جامعه شناختی "خانواده"
خانواده، نخستین سنگ بنای اجتماع، طبیعیترین نهاد اجتماعی و همزاد انسان شمرده میشود. در متون دینی آمده که آفرینش انسان به صورت زوجی از مرد و زن به شکل خانواده بوده است. جامعه بشری بدون خانواده برپا نمانده و تشکیل خانواده با وجود تنوع مذهبها و فرهنگها و عرفها و آداب اجتماعی، یک پدیده طبیعی و فطری است. در تعریف خانواده، رابطه زوجیت (مذهبی، قانونی، عرفی) شرط است و این را نه تنها اسلام و ادیان الهی بلکه جامعه شناسان امروز قبول دارند از اینرو است که در جامعهشناسی، هر گروه همزیست در زیر یک سقف و در یک خانه را نمیتوان خانواده دانست. فرق روشنی میان خانوار و خانواده وجود دارد و کوشش برخی مؤلفان آمریکایی برای یکی دانستن ایندو و برداشتن شرط زوجیت شرعی (یا قانونی)، بینتیجه است.
2. زناشوئی
زناشوئی از نظر حقوقی، قراردادی میان زن و مرد برای زندگی مشترک و تشکیل خانواده است. در میان انسانها ملاک ازدواج نوعاً در گزینش مرد در درجه اول بر اساس قدرت اقتصادی و اجتماعی و در درجات بعدی، صورت ظاهر اوست و در گزینش زن نوعاً بر اساس زیبایی و گاهی وضعیت اجتماعی یا اقتصادی است. اما اسلام با این ملاکها موافق نیست زیرا ملاکهائی صرفاً مادی و بیداوم است و ارزش حقیقی محسوب نمیشود. اسلام، نه طبقهبندی اجتماعی و درجهبندی نَسَبی و نژادی و نه ثروت یا تناسب طرفین در ثروت و درآمد، بلکه غالباً اموری انسانی را ملاک همسری دانسته یعنی در عقیده و عمل، ملتزم به دین و قوانین آن باشد، دارای منش نیک و امین باشد و خوشخو و مهربان باشد و غیر از این امور را به چشم اعتبار و اهمیت نمینگرد. از نقاط مهم در شکل و ماهیت زناشویی در اسلام، آن است که رابطه بین زن و شوهر، یک رابطه دو طرفه عادی نیست بلکه عنصر سومی هم دارد و آن حضور خداوند متعال در صحنه زندگی است. این عنصر در روابط آندو دخالت دائمی دارد تا هریک مراقب رفتار خود نسبت به دیگری و انجام وظائف و پرهیز از قانونشکنی یا بدرفتاری و بدخلقی میباشد. اگر روابط بر پایه بینش دینی باشد و همسران، خدا را ناظر و واسطه و عضو سوم خانواده بدانند، اختلاف سلیقهها و رفتارها، شکل دیگری خواهد گرفت. اسلام حتی در محرمانهترین و پوشیدهترین روابط عاشقانه زن و مرد توصیه میکند که به یاد خدا باشند و جمله (بسمالله الرحمن الرحیم) را که در آن به رحمت خداوند و مهربانی او تأکید شده، به زبان بیاورند. در زمان خشم و برخوردهای عاطفی تند که خطر تزلزل یا سقوط خانواده وجود دارد، بیشتر باید به یاد خداوند باشند و همین اعتقاد به حضور خداوند بزرگ در درون زندگی و روابط خانوادگی، مانع برخوردهای ظالمانه میشود.
زناشویی، یک نظم اجتماعی است که مانع روابط نامنظم و بیقاعده اجتماعی (روابط بیقاعده و آزاد دو جنس) و پیامدهای ناپسند آن، مانند فرزندان حرامزاده و شیوع پیامدهای جنسی و مشکلات دیگر اجتماعی میشود. در تمام جوامع متمدن و وحشی که روابط آزاد بلامانع بوده است، زناشویی دارای نوعی قداست و احترام بوده است و بشر حتی در پسترین مراحل زندگی خود، آن را محترم شمرده است. در اسلام، زناشویی عملی عبادتآمیز و مقدس به شمار آمده است که بنابر حدیث میتواند تا 23 ایمان جوانان را از دستبرد شیطان حفظ کند و در منابع حقوق اسلامی آمده است که عبادت مرد متأهل، ارزشی چندبرابر عبادت شخص مجرد دارد و «عُزاب»، آسیبپذیرترین افراد جامعه شناخته شدهاند و در این باره صدها حدیث در منابع مذکور وجود دارد. خانواده در اسلام، تنها یک نهاد اجتماعی خام نیست بلکه یک سازمان اجتماعی نیز میباشد. بنابراین زناشویی فقط قرارداد آزاد و دلخواه نیست که به اراده و میل یک زن و یک مرد، بستگی داشته باشد بلکه دارای ریشههای عمیقتر اجتماعی است و کمال وابستگی را به منافع اجتماع و سنن و خواستهای آنان دارد اگر چه بظاهر امری فردی و شخصی محسوب شود.
برخی از جامعه شناسان غربی (چون مورگان آمریکایی) برای زناشویی، سیری تاریخی قائل شده و معتقدند که انسان در نخستین مراحل زندگی خود دارای روابط آزاد و نوعی سوسیالیسم جنسی بوده و بعدها زناشوئی قانونی به وجود آمده ولی این نظریه بشدت مردود شناخته شد و تحقیقات نشان داده که انسانها در تمام مراحل زندگی ابتدائی به اصول زناشوئی و همسر اختصاصی، آشنا بوده و روابط آزاد را نوعی خلاف قاعده میشمرده و تمام ادیان آسمانی اتفاق نظر دارند که خداوند برای زناشویی، نظامی آورده است.
شکل زناشویی در میان اعراب حجاز در زمان ظهور اسلام بر چند گونه بود و نقل شده است که دست کم سه گونه رابطه اجتماعی و عرفی وجود داشته که یکی از انواع آن زناشویی گروهی از مردان با یک زن بوده است.
اسلام مانند دیگر ادیان الهی، روابط بیحساب و کتاب (زنا) و چند همسری زنها را بکلی ممنوع ساخت و نظام زناشویی را در اصل بر پایه یک مرد و یک زن قرار داد و از آنجا که، چند زن داشتن به صورت نامحدود، هم در میان اعراب و هم در میان امپراطور ایران و روم در میان پادشاهان و امیران و ثروتمندان رواج داشت آن را به فقط چهار همسر زن محدود نمود که بسبب شرایط سنگینی که برای حفظ عدالت و انصاف و داشتن درآمد کافی برای اداره آنان قرارداد، عملاً آن را به جز در موارد نادر و ضروری، بروش غیرمستقیم، منع نمود و بهمین دلیل است که تعدد همسر، امری نادر و مخصوص موارد ضروری و اضطراری شده است.
رابطه آزاد هر مرد با هر زن، کم و بیش در همه ادیان در همه جوامع و سنتها مردود بوده و برخی انواع آن ممنوع یا "توتم" شمرده میشده و این نشان میدهد که اساس زناشوئی در اصل تاریخی خود، پایه دینی داشته و تحریم و منع (یا به اصطلاح جامعه شناسان، توتم) همواره مستند به برخی نتایج و پیامدهای ناگوار طبیعی و اجتماعی این روابط بوده است. در اسلام، ازدواج با «محارم» ممنوع و در برخی اقارب، مکروه است. یعنی در یک دین واقعی،totem های اضافی و غیرمنطقی نیز برداشته میشود و زناشویی تنها در میان افرادی ممنوع میشود که سبب اختلاطات نسل و نسب و یا مشکلات ژنتیک میگردد. (برخی محارم همخونند و برخی غیر آن مانند مادر زن و نادختری یا دختر زن).
اسلام، زناشویی را بسیار تشویقنموده و ترک آن را سرزنش و محکوم نموده و برای رواج بیشتر آن در میان جوانان مجرد راههایی در پیش گرفته از جمله پائین آوردن سن زناشویی و برداشتن قیود کهنه و سنتی.
پیش از این، سن ازدواج در برخی ملتها (از جمله در فرانسه که تا 30 سال بود و بعد کاهش یافت)، بسیار بالا بود ولی اسلام آن را همان تاریخ «بلوغ طبیعی» قرار داد که بستگی به آمادگی لازم برای همسران دارد.
این قاعده علاوه بر جلوگیری از بسیاری فسادها و حتی جنایات و نابسامانیهای روحی و زایمانهای نامشروع و بارداریهای پیش از ازدواج دختران، سبب میگردد که زنان در سنین جوانی و قدرت جسمانی بچهدار شوند و فرزندان سالمتری به بار بیاورند و دوره باروری آنان نیز طولانیتر باشد.
خدمت دیگر اسلام، دگرگون کردن ملاکهای سنتی برای همتایی همسران بود، که گاهی تساوی در طبقه اجتماعی یا ثروت یا موقعیت خانوادگی یا همحرفه بودن و یا درآمد و ثروت شوهر، از شروط سنتی و آداب اجتماعی شمرده میشد ولی اسلام، «همتایی» یا کفو بودن را در همفکری و بینش مشترک دینی و تناسب روحی و اخلاقی زن و شوهر دانست و هر زن مسلمان را برای هر مرد مسلمان، شایسته و درخور معرفی نمود.