جهانی شدن و مهاجرت
اشاره: نویسنده در نخستین بخش مطلب حاضر به تحلیل و بررسی فرایند تاریخی مهاجرت و سپس ارتباط آن با جهانی شدن پرداخت. بخش اول با این پرسش پایان گرفت که آیا می توان بار دیگر انتظار داشت که آزادسازی مبادلات تجاری و عموما توسعه باعث کاهش جریان مهاجرت شود؟ اینک پاسخ این پرسش و واپسین بخش مطلب.
مبادلات تجاری بین المللی به نخستین بخش پرسش ما پاسخ می دهد. به واقع اگر تصور کنیم که هیچ گونه مهاجرت بین المللی وجود ندارد، مبادله آزاد کالاها و تولیدات موجب می شود که کشورهای در حال توسعه در تولید آن دسته از کالاهایی که دارای منابع طبیعی خاص فراوان و نیروی کار غیرتخصصی هستند، تخصص یابند. در نتیجه گرایشی برای یکسان سازی و ایجاد تعادل در سطح درآمد دستمزد عوامل تولید بین کشورهای طرف مبادله ایجاد می شود و در شرایطی که تفاوت و اختلاف در سطح درآمد ها، به عنوان رکن اصلی مهاجرت تلقی می شود، گرایش به مهاجرت کاهش می یابد. به این ترتیب مبادله آزاد به عنوان جانشینی برای جابجایی افراد قلمداد می شود. با فرض نوعی ادغام منطقه ای، گرایش به یکسان سازی نرخ عوامل تولید (که می تواند در کاهش گرایش افراد به مهاجرت تأثیرگذار باشد) نیز می تواند عامل انگیزشی قوی به مهاجرت در نزد کشورهای جهان سوم باشد که در چارچوب موافقتنامه های تجاری ممتاز قرار نمی گیرند. به علاوه سطح یکسان سازی و زمان صرف شده برای نیل به این هدف را نمی توان با الگوی آماری مقایسه ای ارزیابی کرد. به طور خلاصه، زمان انجام فرآیند، عامل تعیین کننده در انتخاب مهاجر بالقوه است که باید بین امید به بهبود دائمی اما آتی سطح زندگی خود در نتیجه مبادله آزاد و یا بهبود سریع اما زودگذر با مهاجرت موقتی یکی را برگزیند. کاهش شکاف درآمد بین کشورها نیازمند رشد اقتصادی قوی و دائمی در کشورهای فقیر است. اگر بخواهیم عددی را به طور تخمینی پیش بینی کنیم، باید بگوییم که در بهترین شرایط این امر در طول ۵۰ سال با رشد سالیانه بالای ۶ درصد میسر می شود. اما در این میان اگر نسبت ثبات سیاسی و اقتصادی کشور مبدأ تردیدی باشد، شرایط برای انتخاب یکی از این دو گزینه متفاوت خواهد بود. مهاجرت کردن نوعی تصمیم گیری شخصی است ولی ماندن در کشور یعنی اعتماد کردن به حکومت و سیستم بازار.
اگرچه می توان تصور کرد که ظهور گرایش و تمایل در افراد برای یکسان ساختن نرخ عوامل تولید، میزان رغبت افراد به مهاجرت را کاهش می دهد، اما تحولات ساختاری اقتصادی نیز زمینه ساز مهاجرت می باشند. اگر عواملی برای فراخواندن افراد به مهاجرت وجود داشته باشد، مشاهده خواهیم کرد که با وجود رشد تولید در کشورهای مبدأ مهاجرت نیز افزایش می یابد. فرآیند توسعه مستلزم نوعی ناپایداری در بخشهایی از جمعیت است. انتقال جمعیت به بخش ثانوی بالاخص ساخت و ساز، باعث افزایش درآمد می شود که همین مسئله نیز شرایط را برای تأمین هزینه های مهاجرت فراهم می آورد و موجب افزایش آسیب پذیری مشاغل با نوسانات کاری می شود.
تجربه جامعه اروپا
جامعه اروپا از جهاتی نمونه مناسبی است که روابط بین مهاجرت های بین المللی، مبادلات آزاد تجاری و ادغام منطقه ای را به خوبی نشان می دهد. هدف بازار مشترک، قابلیت انتقال کالا و عوامل تولید است. لذا مهاجرت بین المللی هم هدف و هم ابزاری برای تحقق بخشیدن به الحاق اقتصادی با شرایطی متفاوت از مناطق آزاد تجاری است. سؤالی که مطرح می شود این است که آیا گشودن فضای تجاری بین کشورهای جامعه اروپا توانسته در کاهش مهاجرت درون جامعه اروپا تأثیرگذار باشد و یا زمینه را برای مهاجرت از کشورهای ثالث فراهم آورده است؟
مشاهدات و آمار موجود نشان دهنده صحت پیش بینی های انجام گرفته است. از بین رفتن موانع سهمیه ای و تعرفه ای بین کشورهای جامعه اروپا با افزایش میزان گشایش تجاری، کاهش اختلاف درآمد سرانه و کاهش مهاجرت بین کشور های جامعه اروپا و افزایش مهاجرت از کشورهای بیرون از جامعه اروپا همراه بوده است.
برای اینکه در این زمینه بیشتر بحث کنیم لازم است تا از یک سو بررسی شود که آیا کاهش شکاف درآمدی را می توان بر گشودن مرزها به روی کشورهای دیگر استفاده کرد و آیا کاهش مهاجرت بین المللی با کاهش تفاوت هزینه کار و تولید سرانه توجیه پذیر است ؟ از سوی دیگر باید این مدل را با فرضیه های دیگر مقایسه کرد.
همگرایی درآمدها به واقع با مدل رشد نئوکلاسیک بین کشورهایی که از امکانات اولیه مختلفی برخوردارند، همخوانی دارد. کاهش مهاجرت بین کشورهای جامعه اروپا و افزایش مهاجرت از کشورهای غیراروپایی را نیز می توان تا حدی با رشد بیکاری و تأثیر اخراج نیروی کار داخلی به دلیل ورود مهاجران از کشورهای ثالث توجیه کرد.
البته زمان آن فرا نرسیده است که تأثیر موافقتنامه های مبادله آزاد تجاری بر مهاجرت ها را بررسی نماییم. پیامد مبادله آزاد تجاری در کشورهای در حال توسعه این است که آنها در تولید آن دسته از کالاهایی که دارای منابع طبیعی خاص فراوان و نیروی کار غیرماهر هستند، تخصص می یابند. همین امر درآمد نسبی عوامل تولید را در آنها افزایش می دهد. اما تأثیر آن بر رشد اقتصادی کار و درآمد در یک دوره چند ساله بسیار اندک است و نمی تواند بر برنامه های افرادی که تصمیم به مهاجرت گرفته اند، تأثیر گذار باشد. در مقابل، این احتمال نیز وجود دارد که تأثیر مبادله آزاد تجاری در تخصصی عمل کردن کشورهای در حال توسعه در کوتاه مدت حتی افراد را برای مهاجرت ترغیب کند. این شرایط در آمریکای شمالی و منطقه مبادله آزاد تجاری اروپا- مدیترانه مشهود است.
نمونه برنامه مبادله آزاد تجاری بین مراکش و اروپا نشان می دهد که گذر به این مرحله با تشدید نابرابری و عدم توازن در مبادلات بین مراکش و اتحادیه اروپا، از بین رفتن یک پنجم منابع مالی و تخصصی شدن تولید برخی کالاهای کشاورزی، تأثیر قابل توجه بر رشد اقتصادی و کاهش اندک عدم تعادل همراه بوده است.
به واقع مبادله آزاد تجاری در مراکش، که پیشتر محدودیت های سهمیه ای را حذف کرده بود و حقوق و عوارض گمرکی را قبل از امضای توافقنامه کاهش داده بود، با نوعی کاهش مجدد تعرفه ورود کالا همراه بود، در حالی که صادرات مراکش به غیر از برخی از کالاهای کشاورزی از ورود آزاد به بازارهای اروپایی بهره مند شده اند. تخصصی شدن اقتصاد مراکش در تولید محصولات کشاورزی، تأثیر قابل ملاحظه ای در رشد این بخش داشته است و شرایط زندگی کشاورزان به نسبت حقوق بگیران شهری فعال در بخش غیردولتی بهبود بخشیده است.
اما برای نتیجه گرفتن حتی در بلندمدت، باید همگرایی در درآمد عوامل تولید بین کشورهای اروپایی و مراکش را مدنظر قرار داد. به واقع نمی توان از نرخ رشد اقتصادی بالا و منظم بدون افزایش سهم بخش غیرکشاورزی برخوردار بود. نگه داشتن نرخ رشد ثابت در بلندمدت مستلزم تنوع بخشیدن به فعالیتهایی است که نیاز به نیروی کار ماهر و ورود سرمایه خارجی اعم از سرمایه گذاری خصوصی یا کمک های دولتی دارد.
تصمیم گیری به مهاجرت کردن
تغییرات روی داده در محیط زیست اقتصادی کشورهای مبدأ در درک امکان و توان مهاجرت آنها بسیار اساسی و ضروری است. اما آزادسازی اقتصادی نمی تواند جانشین مناسبی برای مهاجرت ایجاد کند مگر اینکه به طرز مشخصی پارامترهای تصمیم گیری در مهاجرت افراد را در جهت مورد انتظار و در مدت زمان قابل قبول برای افراد و خانواده های آنها تغییر دهد. در مدل تصمیم گیری اقتصادی بر فرض رفتاری استوار است. افراد در شرایطی که از هر نظر با یکدیگر برابر هستند، هیچ گاه تمایلی به مهاجرت موقتی یا دائمی ندارند مگر برای بهبود سطح رفاه خانواده خود در مدت زمان معینی، یعنی طول زندگی خود و یا فرزندانشان. در نتیجه انتظار داریم که رابطه مثبتی بین شکاف های درآمدهای واقعی و افزایش جریان مهاجرت وجود داشته باشد. جهت گیری مهاجرت ها در کشورهای در حال توسعه به سمت کشورهای توسعه یافته این رابطه را تأیید می کند. هرچند که ارزش پیش گویی مدل ضعیف باشد. از یک سو استمرار تفاوت درآمدها بین کشورها الزاماً با مهاجرتها ارتباطی ندارد و از سوی دیگر کاهش شکاف درآمدی بین دو کشور (به دنبال آغاز توسعه در کشورهای فقیرتر) موجب ظهور و یا افزایش تعداد کسانی می شود که از کشور خارج می شوند.
تحلیل اقتصادی مهاجرت برای ایجاد آشتی و وفق دادن پیشگویی های مدل با مشاهدات است. دربرابر عوامل نهادی، فرهنگی، روان شناختی که مانع می شوند تا فرد در کشور مورد انتخاب خود مستقر شود یا هزینه روانی جابجایی ها را بالا می برد، افراد رفتارهای مختلفی از خود نشان می دهند.
برخی از این دلایل به هزینه جابجایی و تردید نسبت به موفقیت در کشورهای مقصد مربوط می شود. به یقین برای حرکت، شخص مهاجر باید هزینه آن را با تکیه بر شبکه های ارتباطی نظیر خانواده و یا قسط بندی هزینه ها در طول زمان پرداخت نماید. همین امر نکته تمایز مهاجرت های نهادی است که این امکان را فراهم می آورد که به لطف طول دوره ای که فرد جلای وطن کرده است، هزینه های مالی و موفقیت های مهاجرت موقتی را پوشش دهد. نمونه این امر در کشورهای اروپایی در سالهای رشد و نیز کشورهای حاشیه خلیج فارس مشاهده می شود. تعامل بین هزینه و درآمد اولیه به خوبی توضیح می دهد که چرا افزایش شکاف درآمد بین کشور مبدأ و مقصد در حالی که باید باعث افزایش گرایش به مهاجرت شود، در مرحله اول این میل را در افراد کاهش می دهد. به عنوان مثال هنگامی که ارزش پزو پائین آمد، افزایش سریع هزینه مهاجرت که به دلار محاسبه می شود مانع از انجام مهاجرت شد در حالی که افرادی که در آمریکا بودند سود حاصل از مبادله دلار روند بازگشت آنها را کندتر ساخت.
تصمیم گیری برای مهاجرت، نوعی ریسک و خطرپذیری نیز می باشد که در آن فرد بین درآمد خود در کشور مبدأ و درآمدی که انتظار دریافت آن را در کشور مقصد دارد، مقایسه می کند. اما فرد به دلیل آگاهی از شکاف و اختلاف موجود در سطح درآمدها نسبت به خطرپذیری در این زمینه تردید دارد.از منظر اقتصاد خرد، تصمیم گیری برای مهاجرت، رفتار راهبردی خانوادگی است که با هدف کاهش خطر مرتبط با تولید داخلی در مناطق روستایی مبدأ، غلبه بر نواقص بازار و تغییرات شغلی و کسب سود بیشتر از تحولات روی داده در کشورهای مبدأ- مقصد است.
مهاجرت با تنوع بخشیدن به خطرپذیری ها، به عنوان بیمه ای علیه جریان نامطلوب تولید و افت و خیزهای کاری و بازار است.
البته در این میان عواملی نیز وجود دارند که فرد را در تمدید مدت اقامتش در کشور مقصد ترغیب می کنند. به عبارتی ماهیت و ارزش متقابل عوامل مختلف تعیین کننده مهاجرت و نوع افرادی که می خواهند مهاجرت کنند به طول مدت پیش بینی شده برای اقامت بستگی دارد. به عنوان مثال در مهاجرت موقتی آنچه که اهمیت دارد تفاوت در سطح درآمدها و امکان کسب درآمد در کشور مقصد هستند و در مهاجرت غیرموقتی چشم اندازهای بی ثباتی اجتماعی و شغلی هم تراز با شکافهای درآمدی اهمیت دارند. به علاوه برخلاف مهاجرت های دائمی که در آن پارامترهای تصمیم گیری بر شخص تحمیل می شوند، در مهاجرت موقتی نتیجه هزینه و سود جابجایی تاحدود زیادی به مهاجری بستگی دارد که وی براساس قضاوت خود از الگوی مصرف اش در کشور میزبان و نیز میزان پس اندازی که با خود می برد، به آن نایل می شود. در سیاستهای مهاجرت نیروی کار، اراده کشورهای میزبان برای محدود ساختن کار در یک دوره زمانی محدود مهاجرت افرادی را که قصد اقامت طولانی ندارند، ممکن می سازد. به این ترتیب در کشورهای اروپایی که برای محدودساختن ورود مهاجران سیستم استخدام موقت را به کار می گیرد، با خطر نیروی کار خارجی بیش از نیروی کار داخلی روبه رو خواهند شد.
مهاجرت یا مبادله آزاد تجاری؟
به واقع این رویکرد جدید به مقوله مهاجرت و مبادله بین المللی به عنوان گزینه های جایگزین توسعه در کشورها چه مفهومی با خود به همراه دارد؟ نخست از زاویه کشورهای مقصد به قضیه نگاه می کنیم که با بستن مرزها و اعمال مقررات جدید و اتخاذ سیاستهای آزادسازی اقتصادی و توسعه کشورهای مبدأ برآنند تا محدودیت هایی را علیه مهاجران اعمال کنند. فرض می کنیم که سیاست های توقف مهاجرت با هدف حمایت از بازار داخلی و بالاخص نیروی کار غیرمتخصص در شرایط رکود اقتصادی و افزایش عرضه نیروی کار و بیکاری است. مبادله آزاد را تنها در صورتی می توان گزینه جایگزین دانست که این اهداف را تأمین کند. برای فهم این مسئله باید تأثیر متقابل مهاجرت بر وضعیت بازار کار و درآمد کارگران غیرمتخصص در نبود مبادله آزاد و نیز تأثیر مبادله آزاد بر این شرایط را بدون حضور مهاجران با یکدیگر مقایسه کرد. به عبارت دیگر آیا کارگران غیرمتخصص از رقابت مستقیم با مهاجران خارجی در هراسند یا از رقابت غیرمستقیم کالاهای وارداتی که نتیجه تخصصی شدن تولید برخی کالاها در کشورهای مبدأ است، بیم دارند.