مقدمه
موج سوم عنوان کتابی است که الوین تافلر نویسنده پر آوازه آمریکایی در سال 1980 به رشته تحریر در آورده است. در این کتاب تافلر تمدن بشری را از آغاز پیدایش تا کنون مورد بررسی قرار داده است و آن را به مراحل مختلفی تقسیم بندی میکنند. تمدن بشری به سه مرحله عمده تقسیم میشوند:
موج اول: عصر کشاورزی
موج دوم:عصر صنعتی
موج سوم: که از کنون آغاز شده است.
در نقطهای از تاریخ ، حدود هشت هزار سال قبل از میلاد ، انقلاب کشاورزی (موج اول) آغاز شد و جای خود را در کره زمین با گسترش روستاها ، اسکان جمعیتها و ایجاد زمینهای زراعتی و شیوه جدید زندگی باز کرد.
اهمیت علم زیست شناسی در تمدن بشری
در اوایل دهه 1700 میلادی با کشف نیروهای بخار توسط جیمزوات انقلاب صنعتی ، همه اروپا را فرا گرفت.
پدیدههایی مانند راهیابی انسان به فضا ، پیشرفتهای الکترونیکی همچون رسانهها ، کامپیوترها و ماهوارهها ، متلاشی شدن ملتها ، دموکراسی ، پیشرفتهای علم زیست شناسی مخصوصا در زمینه ژنتیک و نیز توجه جهانیان به محیط زیست ، مشخصههای اصلی آغاز موج سوم از تمدن بشری هستند.
به عقیده نگارنده این مقاله ، علم زیست شناسی در موج سوم از اهمیت برتری نسبت به سایر پدیدهها برخوردار است. چون این علم چه در رابطه با مسائل و تحولات ژنتیکی و چه در مورد مطالعات زیست محیطی مستقیما با پیکر موجودات زنده حیات را بر روی کره زمین تشکیل دادهاند، سروکار دارد.
میزان رشد و پیشرفت مهندسی ژنتیک
با دو برابر شدن حجم اطلاعات در زمینه ژنتیک هر دو سال یکبار ، و با فعالیت بینش از حد علم مکانیک ژن در مهندسی ژنتیک مرحله اصلی بر پا کردن تجهیزات را پشت سر گذاشته و اکنون آماده ورود به مرحله بهره برداری است. شرکتهای بزرگ هم اکنون با جدیت در پی یافتن کاربردهای تجاری زیست شناسی جدید هستند. آنها رویای قرار دادن آنزیمها را در اتومبیل جهت تنظیم دود اگزوز ، در سر میپرورانند. آنان از چیزی سخن میگویند که نشریه نیویورک تایمز آن را "میکروبهای فلز خوار" نامید، که میتوان از آنها در استخراج فلزات گران قیمت از اعماق اقیانوس استفاده کرد.
دانشمندان و مخالفین دچار این کابوس شدهاند که نکند روزی نه تنها نشت مقادیر زیادی نفت در دریاها بلکه "نشت میکروبها" نیز باعث سرایت بیماری و به هلاکت رساندن تمامی بشریت شود.
دستکاری ساختار ژنتیکی انسان
دانشمندان میگویند که آیا برای حل مشکل مواد غذایی ، میتوان از طریق دستکاری در ساخت ژنتیکی انسان ، افرادی با معدههای خام خوار نظیر گاو پورش داد که بتوانند علف یونجه را به راحتی هضم نمایند؟ آیا باید بر دستکاری در فیزیولوژی انسان ، کارگران و متخصصین پرورش داد که بتوانند کارهای محوله را بهتر انجام دهند؟ مثلا خلبانانی با سرعت عکس العمل بیشتر یا کارگران خط تولید که سیستم اعصابشان برای انجام کارهای یکنواخت بخوبی تنظیم شده باشد؟ آیا باید از طریق تلقیح مصنوعی برای مقاصد نظامی سرباز تولید کرد؟ هر کدام از این مسائل هر قدر هم که عجیب به نظر رسند، در بین جامعه دانشمندان برای خود هواخواهان و مخالفین و همچنین کاربردهای تجارتی تکان دهندهای پیدا کردهاند.
بعنوان مثال بیولوژی جدید بالقوه قادر است به حل مشکل انرژی کمک کند. دانشمندان هم اکنون دو ایده استفاده از باکتریهایی که قادرند نور خورشید را به انرژی الکتریکی- شیمیایی تبدیل کنند. مشغول مطالعه هستند، آیا قادر خواهیم بود اشکال حیاتی که جایگزین نیروگاههای هستهای شوند پرورش دهیم؟ و اگر چنین است. آیا امکان دارد که ما خطر انتشار بیواکتیو را در فضا جانشین خطر انتشار رادیواکتیو نماییم؟ بیولوژی نیاز به نفت را در تولید پلاستیک ، کودهای شیمیایی ، البسه ، رنگ ، حشره کشها و هزاران فراورده دیگر کاهش داده یا بکلی از بین خواهد برد.
نظریه تافلر
تافلر معتقد است که درست به همان گونه که موج دوم از تمدن بشری ((زغال سنگ و فولاد و الکتریسیته و حمل و نقل بوسیله راه آهن را با یکدیگر ترکیب کرد تا اتومبیل و هزاران ماده مصنوعی که چهره زندگی را دگرگون ساخت تولید نماید، تاثیر واقعی تحولات جدید نیز مادام که به مرحله ترکیب تکنولوژیهای جدید گام ننهادهایم، محسوس نخواهد شد. این ترکیب بدان معنی است که کامپیوترها ، صنایع الکترونیکی و مواد جدید را که از فضا و اعماق اقیانوسها دست امده است با علم ژنتیک ترکیب کنیم و همگی را به نوبه خود با بنیاد جدید انرژی هماهنگ سازیم.
سخن آخر
در پایان باید گفت که ما در عصری که زندگی میکنیم، تمدن نوین در حال تکوین است و انسانهای بیبصیرت در همه جا سعی دارند، آن را سرکوب نمایند. این تمدن با خود اشکال جدید خانواده ، کار و عشق ورزیدن و زندگی ، نظام جدید اقتصادی ، تعارضات جدید سیاسی و از همه مهمتر آگاهی دگرگون کنندهای به همراه خواهد آورد. عناصر این تمدن نوین امروزه وجود دارند. میلیونها فرد هم اکنون رندگیشان را با نوای فردا هماهنگ کردهاند. وحشت زده از آینده ، نوامیدند و عبث به گذشته پناه بردهاند و سعی دارند دنیای تو به مرگی که به آنها حیات بخشیده است، از نو زنده کنند.