نظریه ویلسون وایت
به نظر او برای اینکه مدیریت علم به حساب آید باید دارای اصولی عام و جهانی باشد و راه را برای پیش بینی های علمی هموار می سازد.
نظریه جی فوستر
مدیریت عبارت است از اخذ اطلاعات و تنظیم آنها به منظور انجام دادن اعمال لازم و سازمانی و اتخاذ تصمیم برای پیشبرد امور. این تعریف در سال 1962 انجام گرفت.
نظریه داتلی
مدیریت فرایندی است که به وسیله آن فعالتی های فردی- گروهی در جهت فعالیت های مشترک همسو و هماهنگ می شوند. داتلی سال 1971 این تعریف را برای مدیریت انجام داد.
نظریه جی رونزیک
این تعریف در سال 1974 بود که هماهنگی منابع انسانی و مادی در جهت تحقق و تکمیل اهداف سازمان را مورد اهمیت قرار می دهد.
مدیریت تنها دانش عقل یا علم نظری نیست بلکه متضمن مهارت علمی نیز می باشد. مهارتی که در شخصیت مدیریت نهفته است البته آموزش رسمی عدم مدیریت به توسعه آن مهارت کمک می کند. به شرط آنکه محتوای آموزشی بیشتر روی شناخت روابط و حقایق اداریم تمرکز شود نه روی نظرات.
نکات اساسی مدیریت
مدیریت یک فرایند است (فرآیند= یک جریان قابل اداره شدن).
مفهوم نهفته مدیریت: هدایت تشکیلات انسانی (منابع انسانی)
مدیریت موثر یعنی گرفتن تصمیمات مناسب و رسیدن به نتایج مطلوب.
مدیریت کارا، که به تخصیص و مصرف درست منابع می پردازد.
دیریت به فعالیت های هدفدار تمرکز دارد.
تعریف مدیریت آموزشی
با توجه به آن که اداره واحدهای آموزشی نیازهای خاصی از جمله تکنولوژی آموزشی بهره گیری از روانشناسی و اصول تعلیم و تربیت از زمینه آموزشی، برنامه ریزی و درسی دارد. این رشته از مدیریت که به تعلیم اداره کنندگان مراکز آموزشی می پردازد به تدریج به صورت رشته تخصصی درآمده است.
تعریف مدیریت رفاهی
دانش و مهارت ها و اطلاعات مورد نیاز را در اختیار اداره کنندگان واحدها و موسسات رفاهی و حمایتی قرار می دهد.
انواع مهارت ها در سطوح مختلف و متفاوت
1-تجزیه و تحلیل مسائل- کالبد شکافی یک جریان. این توانایی به جمع آوری داده و تجزیه اطلاعات برای حل مسئله و تصمیم گیری و همینطور افزایش توانائی ها در مهارت های ادراکی و اطلاعاتی دارد.
2-قضاوت- یک مدیر عادل باید همیشه حق و عدالت را رعایت کند.
3-توانایی سازمانی- یعنی توانایی برنامه ریزی، زمان بندی، کنترل کار دیگران، ارجاع داشتن مهارت ها، استفاده بهینه نیروها، برخورد درست مقادیر مقداری از نوشته ها و کارهای اجرا شده و پاسخ به درخواست های فراوان که به دفعات مطرح می شود.
4-رهبری- یک رهبر، توانایی در ایجاد انگیزه و مشارک دادن سایرین در اداره امور محوله را دارد.
5-حساسیت- یک مدیر موفق کسی است که نسبت به نیازها و مشارکت دادن سایرین در حل مشکلات و مسائل سازمان و تشخیص اینکه چه زمانی دخالت کند.
6-تحمل فشار
7-ارتباط شفاهی
8-ارتباط کتبی
9-علائق مختلف
10- انگیزه های شخصی
11- ارزش های آموزشی
12- توانایی تخصصی و فنی
فلسفه تحصیلی و علم مدیریت
مکتب اثبات منطقی یا فلسفه تحصیلی (تحققی) که واضع آ« «اگوست کنت» است عالی ترین شکل علم را توضیح دیده های حسی به وسیله علل متحقق طبیعی می داند بدین معنی که علل و معلومات را باید در خود طبیعت جستجو نمود. راه اثبات حقایق جنبه برونی دارد. باید آن را مثل فرمول ریاضی محاسبه کرد نه با مکاشفه درونی و استدلال نظری و قیاسی.
مکتب تحصیلی نظامی از فلسفه است که صرفاً بر پایه واقعایت قابل اثبات، قابل مشاهده، علمی و بر اساس روابط این واقعیات با یکدیگر و با قانون طبیعی استوار است. این مکتب تکیه فوق العاده ای بر تجربه، مطالعات تجربی، تجزیه و تحلیل دقیق منطقی می گذارد. علوم ذهنی و متافیزیک را تقبیح می کند و اخلاقیات را از قلمرو علم به دور می راند. مکتب اثبات منطقی بین مسائل مربوط به آنچه که هست و آنچه که باید باشد فرق می گذارد و معتقدات را خارج از قلمرو می داند.
فکر غالب در مکتب اثبات منطقی این است که بشر جز به دانش تجربی راه به دانش دیگری ندارد. فقط تجربه است که حقیقت را به ما می نمایاند.
تئوری مدیریت
حجم تئوری های علم مدیریت که با توجه به حقایق تجربی و علمی این رشته به وجود آمده است و همچنین میزان حقایقی که در تحقیقات علمی و با توجه به توری های موجود در این نظام علمی جمع آوری گردیده است به مراتب کمتر از تئوری ها و حقایقی است که تاکنون در مورد بسیاری از رشته های علوم اجتماعی فراهم آمده است. دلیل این امر در کوتاه بودن دورانی است که از عمر این رشته و از آغاز مطالعات سیستماتیک مدیریت می گذرد. اگر میزان تقی و تعادل علوم را با قدمت آنها مورد مقایسه قرار دهیم و ببنیم در طول زمانی که از تاریخ ایجاد هر رشته علمی می گذرد، چه میزان حقایق و تئوری های علمی جمع آوری شده و یا به وجود آمده است آنگاه به قول «وایت والدو» شاید از موفقیت های علمی درخشان علم اراده نسبت به سایر علوم اجتماعی دستخوش اعجاب گردیم.
برخی از تئوری های مدیریت که بر اساس حقاقیق و وقایع تجربی به دست نیامده اند و صرفاً متنبع از پدیده ها و وقایع روزمره اداری می باشد نباید در قلمرو توری جای داده شوند.
زیرا در علم مدیریت بین جنبه های کاربردی از یک طرف و جنبه های نظری و تئوریک از طرف دیگر ارتباط متقابل وجود دارد. در این رابطه متقابل بین تئوری حقایق اداری، نقش فرضیه ها در گردآوری حقایق تازه وایجاد تئوری هایج دید و وسعت بخشیدن به قلمرو تئوری های مدیریت بسیار بارز است.
تئوری های مدیرتی دارای دو هدف اند. این دو هدف از حیث معنا می توانند از هم جدا باشند ولی در عمل به یکدیگر بستگی درونی پیدا می کنند. این دو هدف عبارتند از:
الف- شناخت چگونگی سلوک افراد و طرز عمل آنها در سازمان ها.
ب- پیشنهادات عملی در این باره که چگونه واحدهای سازمانی می توانند به وجود موثر متشکل شوند تا به اهداف خویش نائل گردند.
اصول سازمان و مدیریت موثر باید متکی بر یک تئوری عمومی سالم راجع به سلوک انسان در سازمان باشد به عبارت دیگر تئوری های مدیریت اصول فنی نفوذ در سلوک انسانی را آشکار می سازد در این که آیا علم مدیریت به تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی می پردازد یا به ارائه نظر مشورتی به مدیران مربوط می شود، زیاد بحث شده است. با اینکه گفته می شود تئوری های مدیریت بیشتر به تشخیص حالات و توصیف وضعیت موجود می پردازد نه به تجویز طرف مناسب عمل، لکن در تاریخ مطالعات اداری به هر دو زمینه توجه شده است. این توجه دو جانبه امری منطقی است به این شرط که:
اولاً- جنبه های عینی و عملی موضوع از جنبه های مطلوب آن مجزا باشد.
دوماً- نظر مشورتی نسبت به چگونگی نیل به این مطلوب ها بر اساس معرفت عینی از سلوک سازمانی متکی باشد.
کاربرد تئوری های مدیریت
تئوری های مدیریت بیشتر در سازمان هایی دارای کاربرد مفید و موثر است که بر پایه علمی بنا نهاده شده باشد و گرنه در شیوه مدیریت تجربی (نه علمی) اصول و مفاهیم تئوری های کمتر مصداق خواهند داشت. مدیران در به کارگیری تئوری های مدیریت در سازمان های خود باید ماهیت، اصول و قواعد تئوری ها را از یکطرف و شرایط و ویژگی های سازمانی را از طرف دیگر به درستی بشناسد و آنگاه با توجه به موقعیت زمانی و مکانی سازمان مناسبت ترین تئوری را مورد استفاده قرار دهند. در واقع می توان گفت که تئوی هایی مدیریت نقشه ها و الگوهایی هستند که بر حسب اوضاع و احوال سازمانی راه حل هایی را برای حل مشکلات سازمان تجویز می کنند. البته نباید انتظار داشت که کاربرد تئوری های مدیریت بتواند موفقیت صددرصد را به دست آورد، بلکه به کارگیری آنها مفیدتر از عدم کابرد آنهاست. حداقل فایده استفاده از تئوری های مدیریت کشف حقایق سازمانی می باشد.
به طور کلی در اداره اتمور سازمان ها استفاده از تئوری های مدیریت اجتناب ناپذیر است، به ویژه امروزه انسان بیش از همه زمان های دیگر با سازمان های وسیع و پیچیده روبروست و به نظر می رسد در آینده نیز این سازمان ها نه تنها بر جا خواهند ماند بلکه وسیع تر نیز خواهند شد.
لذا برای اداره کردن این چنین سازمان های وسیع، اصول، قواعد و تئوری های پیشرفته تر و کاملتری مورد نیاز است و ضرورت دارد. درباره آنها هرچه بیشتر نظریه پردازی شود به قول «شوماخر» هر چه جریان آب قویتر باشد به مهارت دریانوردی زیادتری نیاز خواهد بود.
سبک های مدیریت
مدیریت اقتدارگرا (مشت آهنین)
در این نوع مدیریت مدیر قدرت خود را از منابعی مانند: مقام، دانش، زور یا توانایی، تشویق و تنبیه می گیرد و این قدرت را به عنوان یک اصلی یا یک روش برای انجام امور به کار می برد.
مدیریت بورکراتیک
این نوع مدیریت هم مانند مدیریت قبلی است با این تفاوت که پایه تمام دستورات او انحصاراً سیاست ها و روش ها و دستورالعمل های سازمانی می باشد.
مدیریت دیپلماتیک
در این نوع مدیریت، مدیران سیاسی هستند که با حرافی مدیریت خود را اعمال می کنند.
مدیریت مشارکتی
این نوع مدیریت به صورت باز، مردم را به شرکت در تصمیم گیری ها، سیاست گذاری ها و تعین روش های اجرایی برای زمینه های محدود یا گسترده دعوت می کند یا او یک مدیر
تجزیه و تحلیل ساختار و سیستم
مقدمه :
یک هدف از تحلیل سازمان فهمیدن این است که در چه وضعیتی قرار دارد . اگر ما بخواهیم سازمانها را تحلیل کنیم باید از کجا شروع کنیم ؟ و اینکه به هر حال در سازمان چه هست ؟ و اینکه در یک مجموعه چه افرادی و گروههایی کار می کنند ؟ در حقیقت درست این است که بگوئیم مجموعه ای از عضو ها ، چگونه ما باید در باره تمام سازمانها فکر کنیم ؟ برای یک لحظه صبر کنید و بپرسید از خود که سازماها چگونه کار می کنند ؟
تشکیلات ما در باره سازمانها در واحد ها و ساختارهای فیزیکی همچون ماشینها و سازمانها فکر می کردند . ما باید ببینیم که چگونه سازمانها پدیدار می شوند که به سرعت در بیست قرن از زندگی ماشینی تغییر جهت دادند به صورت خیلی واقعی و ما قصد داریم بفهمیم که چرا این اتفاق افتاده ما همچنین تغییر غیر منتظره شرکت و تمرکز در ساختار این نوع سازمانها را امتحان می کنیم . سیستم استعاره ای ما را به فکر فرو می برد در باره سازمانها در راههای مشابه که بکار بردیم و شرح دادیم تشبیه بدن انسان را به سیستمهای وابسته که تبدیل می کنند درون را به بیرون . ما باید جریانهایی را که در سازمانها ببینیم صورت عقلانی است و بیشتر غیر قابل استفاده و پیش بینی نشده است . نتیجه می گیریم که در این فصل به طور مختصر به پیچیدگی نظریه و تحلیل سازماندهی نگاه کنید که به صورت ترکیبی هر دو بهم پیوستند و خصوصیات تیمی سازمانها را ببینید . ما باید ببینیم که هر تشبیهی شرحهایی دارد و شما باید آنها را یکی کنید . ما همچنین باید به چگونگی تحلیل سازمانها توجه کنیم که اشخاص و دسته های گروهی را گزارش می کنند .
خصوصیات فامیلی سازمانها چارت سازمانی نامیده می شوند که چگونه همه افرادی را که به طور شایسته در درون و سرتاسر تشکیلات کار می کنند را نشان می دهد طبق نمودار برای مثال یکی از بزرگترین خصوصیات تشکیلات سازمانی سلسله مراتب است . روشهای مختلفی که در سازمان وجود دارد . این تشکیلات می توانند نقشها را در گروههای معین کنند که شغل هر فردی چه چیزی می باشد و این درجات و سازمانی ما نشان داده می شود و از تلاشهای سازمان این است که می توانند این تشکیلات در گروههای قابل مشاهده وارد شوند .
در بخش بالا مشاهده کردید که در قرن 20 فقط تجارت وجود داشت و به ساختار توجه نمی شد ولی امروز به ساختار توجه می شود . در سازمان های موجود به طور ساده تر رقیبان کمتری وجود داشت به همین دلیل ثبات بیشتر بازار و بطور کلی شرکت ها کوچکتر و با سازماندهی ساده تر وجود داشت .
در مجموع مردم مسافت زیادی را تا محل کار طی نمی کردند و سطح پایین سواد باعث شده بود که طبقات کاری فاصله کمتری داشته باشند و نسبت به مردم امروزی ارتقاء شغلی زیادی وجود نداشت . روی هم رفته نسبت به استاندارد های امروزی ، زندگی در کار و صحبت های مربوط به آن بیشتر در راستای پیشرفت مالکان شرکت ها و مدیرانی که آنها را اداره می کردند ، خلاصه می شد .
بروکراسی : از نوع ایده آل
ماکس وبر ( 1984 ) معتقد به اصول پیشرفته یا نوع ایده آل سازمانی بود . کلید اصلی آن هم سلسله مراتب بود . هر سازمان باید شامل طبقات فردی باشد که از اصول روابط سلسله مراتبی تبعیت کند . این روابط بوسیله اختیارات قانونی اداره می شود . به عبارت ساده تر ، سلسله مراتب بر این باور استوار است که الگو ها ، قوانین و حقوق بر اساس قانون باشد . بعنوان مثال ما معتقدیم که نمی بایستی از حقوق مدیران خود سوالی راجع به عملکرد و چگونگی انجام امورشان بپرسیم . ماکس وبر اشاره می کند که این نوع اختیارات نسبت به آنچه در زمانهای پیشین اجرا می شده است ، بسیار متفاوت است .
اقتدار : مدیران نیاز به قانونی مقتدر و با نفوذ برای
اجرا کردن فرامین و پاداش ها دارند .