بهره هوشی یا (SQ)
نوشته چریان پی تکوتیل
IQ و SQبه هوش روحی طریقی می دهد ، هوش بی نهایتی که می تواند به
زندگی تان ارزش و معنی بدهد. برای مدتها ، دنیا به بهر هوشی اهمیت زیادی میداد . بهر هوشی IQ من 210 بود. مادر مغرور با احساسات مبالغه آمیز بیان می کرد. او دانشمند خواهد شد. این طرز تفکر یاد بودی از اوایل قرن بیستم است زمانی که روان شناسان برای اندازه گیری هوش تستهایی تدبیر کردند. این تستها در آغاز هوش یا هوش عتلانی را اندازه گیری کردند ( برای حل مشکلات منطقی استفاده می شد) . هر چه بدن بزرگتری شود ، به این باور بودند که هوش هم بیشتر می شود.
در اوایل دهه ی 1990 ، دانیل نتایجی را در علم عصب آشکار کرد. علم روان شناسی براهمیت بهر اهمیت بهر عاطفی ( EQ ) تاکید می کرد. EQ ما را از احساسات خود و دیگران آگاه می کند . برای پاسخگویی ماهرانه به لذت و درد انگیزه ی همدلی ، همدردی و توانایی می دهد. گلمن استدلال کرد که EQ یک نیاز اساسی برای استفاده ازIQ است ، حوزه هایی از مغزها که احساس می کنند آسیب می بینند ، توانایی ما برای اندیشیدن موثر از بین می رود.
هر چند ، سال گذشته نویسندگان و دانازهر و یان مارشال یک بعد را برای هوش انسان معرفی کردند . به ادعای آنها بهره هوشی یا (SQ) یک هوش بی نهایت است. این هوشی است که برای کشف مشکلات معنی و ارزش استفاده می شوند . آیا شغل من به من شادکامی می دهد ؟ آیا من با مردم در زندگی ام به گونه ای رفتارمی کنم که به شادی آنها و خودم کمک کنم ؟ پاسخ این سولات تعیین می کند که آیا ما شادکامی را می یابیم یا نه IQ و SQ در چنین مسائلی ناکافی هستند .
رم مهان ، یک معلم و ندنتا توضیح می دهد هوش روانی توانایی رشد موجود زنده است . مورد حرکت در زندگی است و درمورد داشتن مسیر و جهت در زندگی و توانایی درمان کردن خویش از تمام رنجش هاست . تفکری از خویشتن به عنوان بیانی از یک واقعیت متعالی تر است. در مورد نحوه ی نگریستن ما به منابع موجود است. ما درک می کنیم که طبیعت قابل کشف نیست . سرانجام ، آزادی را از محدودیت حسی مان به عنوان موجودات زنده کشف می کنیم و به MOKSHA دست می یابیم .
آفاند تندولکار یک سرپرست کارگاهی می گوید : « برای من هوش روانی در مورد تعمق بر هدف زندگی ام است . فقط در تماس بودن با این پرسش ارضا کننده است . در نهایت درک می کنم که عظمتی برایم وجود دارد . همین که مسیر را طی می کنم ، سطوح عمیق تر خودم را درک و کشف می کنم ، که به شادکامی منتهی می شود .
انسانها اساساً موجودات روحی و روانی هستند طرح سوالات اصولی را موجب می شود « من که هستم ؟ » «کجا می روم ؟ » دیگراف برای من چه معنایی دارد ؟ این توانایی پاسخ دادن به سوالاتی مثل اینهاست که باعث می شود افراد به کارگاهها جنبه ی شخصی بدهند . هوش روحی به افراد انگیزه می دهد تا برای گذراندن وقت در خانواده برنامه های کاری را تنظیم کنند . یا یک مدیر به ورای حاشیه های سو می نگرد و برای کار داوطلبانه به یتیمان وقت اختصاص می دهد . هوش روحی همچنین بر نیاز به قرار دادن زندگی یک فرد در بافتار مشترک ارزشی تاکید می کند .
نیروی تغییر شکل یافته ی SQ آن را از IQ و EQ متمایز می کند . SQ در اصل مشکلات منطقی را حل می کند . EQ به ما امکان می دهد شرایطی که در آن هستیم را مورد قضاوت قرار دهیم و به گونه ای مناسب رفتار کنیم . SQ به ما اجازه می دهد بپرسیم که آیا می خواهیم در شرایطی در جای اول باشیم . به ما انگیزه می دهد چیز جدیدی خلق کنیم. SQ ارتباط اندکی با مذهب رسمی دارد. خدانشناسان و محققان علوم انسانی ( اومانیست ها ) شاید SQ زیادی داشته باشند در حالی که یک فرد فعال مذهبی شاید اینگونه نباشد.
آنیتا پاندی ، کسی که اغلب در برنامه ی رشد شخصی حضور دارد می گوید: بیداری هوش روحی ما می تواند زمانی از یک لذت بزرگ باشد ، ناگهان احساسی از تحت کنترل بودن به من دست داد. قبلاً چیزها برایم اتفاق می افتاد. الان من آگاه ترم . همچنین ، واقعا زندگی با آن ارزشها را شروع کرده ام . در مورد چیزهایی – مثل پذیرش و عشق بدون شرط – شینده ام .
زهر ومارشال در کتابشان هوش روانی – هوش بی نهایت در مورد گواه علمی برای SQ بحث کرده اند : دردهه ی 1990 ، تحقیق روان عصب شناس میشل پرسینگر و عصب شناس را ما چاندرانت در دانشگاه کالیفرنیا به تشخیص « نقطه ی خدا» در مغز انسان منتهی شد. این منطقه در بین اتصال عصبی در لوبهای گیجگاهی مغز واقع شده است . طی اسکنها با توپوگرافی ارسال پوزیترون ، این مناطق وقتی روشن می شوند که افراد در معرض بحث موضوعات روحی و روانی قرار می گیرند. البته ، این ویژگی فرهنگی است با غربی هایی که به ایده های خدایی پاسخ می دهند و بودایی ها و هندوهایی که به سمبلهای خاص پاسخ می دهند . در حالی که نقطه ی خدا وجود خدا را اثبات نمی کند ، نشان می دهذد که مغز برای سوالات بی نهایت برنامه ریزی شده است.
ما برای تغییر خود ودیگران از هوش روحی استفاده می کنیم ، این رابطه ، با غم سرو کار دارد ، و تاورای عادات شرطی شده ی فرد حرکت می کند . برای گسترش SQ بالا ، هر فرد لازم است با توجه به شخصیت خویش به وظیفه اش بپردازد. جی . ال هلاند افراد را به شش گونه ی شخصیتی تقسیم می کند ( تست می گیرد ) و برای تعیین نوع فرد از تستها بهره می گیرد .
در هر تست شخصیتی بین 0 و 12 نمره داده ایم . نمرات نشان دهنده قدرت علاقه ی ما در آن بخش از زندگی است . متوسط یا میانگین نمره 6 یا بیشتر سه نوع شخصیتی است . برای مثال ممکن است ما بالاترین نمره ( مثلاً 9 ) را در نوع هنری بگیریم اما در نوع کارهای پر پشتکار نمره ی 7 و در سرمایه گذاری نمره ی 6 بگیریم . به طور طبیعی باید تا حدی امکان تداخل ین انواع مختلف را داشته باشیم . همین که نوع شخصیتی مان را بشناسم می توانیم برای SQ بالاتر شخصیت خاص خود را بهتر انتخاب کنیم .
نوع پیوندی : مسیر وظیفه
ما با خدمت به جامعه این مسیر را پی می گیریم . با شناخت هدف زندگی و پیروی از آن با تعهد کامل می توانیم این کار را انجام دهیم . ما در ذهن خود علاقه به انسانیت داریم و به خاطر دیگران آنچه را که واقعاً دوست داریم دنبال می کنیم . خیلی از ما می خواهیم خود را با سازمان خاصی پیوند دهیم تا هدفی را تحقق بخشیم . هر راه نجاتی که انتخاب می کنیم باید از دو اتشباه معمول بپرهیزیم . از خود شیفتگی بپرهیزید . این یک تله برای گرفتار شدن است . در یک نقطه ممکن است به طور کامل از روابط عقب نشینی کنیم و بر خود تمرکز کنیم . رفتارهای مرتبط با چنین خود شیفتگی ای شامل دروغ گویی، دیر خوابی ، سیگار کشیدن و نوشیدن افراطی و نادیده پنداری در غذا و سکس می باشد . فرد خود شیفته باید مشکلات خود را از طریق درمان یا تمرینات روحی روانی به طور کافی مورد توجه قرار دهد قبل از اینکه در مسیر وظیفه و کار پیشرفت حاصل کند .
از تشخیص افراطی با گروهتان و قهرمانی غیر انتفاعی آن بپرهیزید . باید بفهمیم که برای گروههایی با ارزشهای متفاوت با ما هم جایی در جهان وجود دارد .
نوع اجتماعی : مسیر تربیت
این مسیر در مورد دوست داشتن ، تربیت و حفاظت است . با الهه ی مادر همخوانی دارد . افراد در این مسیر شامل والدین ، معلمان ، پرستاران ، درمان شناسان و کسانی است که با پذیرش و همدلی به دیگران دست می یابند . برای دیگران فضای رشد فراهم مسی کنند و خود را می یابند . برای پیگیری این مسیر ، عقیده ی درست مهم و حیاتی است . رم مهان توضیح می دهد « من چگونه می توانم بهدیگران خدمت کنم در حالی که خودم بیشتر به دیگران نیاز دارم ؟ » برای مثال زندگی در شهری که بسیاری از چیزهایی که مصرف می کنم – مثل غذا و دارو - تولید نمی شود . من برای ممکن کردن زندگی به تلاش بسیاری از مردم نیاز دارم و می فهمم که من فقط در عوض چیزهایی که دریافت می کنم . استعداد های خود را در اختیارشان قرار می دهم . وقتی بدین گونه به آن نگاه می کنم به من کمک می کند با مسائلی که موجب نا امیدی ام می شود مواجه شدم . یاد آوری شیوه ی کمک ما به دیگران هم اهمیت دارد . یک روش تحریف شده روشی است که به بعد غم انگیز عشق و تربیت سر فرود می آورد . راهی که از کینه ورزی متنفر است . عشق می تواند مهربان و صبور باشد اما وقتی واقعاً خود را دوست نداریم عشق ما برای دیگران تلخ و آزار دهنده می شود . نقطه ضعف متداول دیگر سرکوب کردن فردی است که در جستجوی عشق اش هستیم . ما به فرد فضایی برای رشد داده ایم . برای پیگیری موثر این مسیر باید گیرنده باشیم . و به دیگران گوش فرا دهیم یک راهکار بدون ریسک برای موفقیت است . وقتی معلمهای بزرگ را می بینیم یک چیز برجسته در مورد آنها توانایی آنها برای بودن در آنجا برای افراد دیگر است . چنین توجه و همدلی نادر است . برای پیگیری این مسیر باید خود را به جای یک معلم یا مرشدی بگذاریم که قبل از رسیدن به دیگران زندگی خود را روشن می کند .
نوع جستجو گرانه : مسیر دانش
مسیر دانش طیف وسیعی از تجربه را پوشش می دهد . چیزی به سادگی حل مشکلات روزانه است . یا به گستردگی پیگیری مسیر روحی است . بیشتر افراد در این مسیر محققان ، دانشمندان یا افراد علاقه مند به یادگیری می باشند . نحوه ی ردگیری این مسیر می تواند فرایابی برای بشر به همراه بیاورد . یک تحقیق که در آن مشکلات مختل کننده ی انسانها را حل می کند . برای مثال یک دانشمند می تواند یک سوخت ارزان ابداع کند که با زیست بوم دوست باشد . در حالی که پتانسیل این مسیر بی حد است . باید قصد و نیت خوداز پیگیری آن را مشخص کنیم . باید بفهمیم که همه چیز ارتباط درونی دارند و نمی توانیم دانشی را به یک حوزه از تجربه به کار بگیریم در حالی که تاثیر بسیار محسوسی بر دیگران نداشته باشیم .
ماندا ساونال یک مربی NLP بر اساس Mumbai ما را به بعد مهم دیگری هشدار می دهد . « یکی از مهمترین چالشهای این مسیر » «تفته ی وی » چه بخواهید با خود و دیگران صادق باشید یا نه . در حالی که مسائل را بررسی می کنید سیستم ارزشی تان در چالش خواهد بود . مجبورید برون ملاحظه بر آن تاکید کنید . برای اجرا از منطقه ای خود استطاعت ندارید. دیگر روش هوشی روانی برای پیمودن این مسیر که باید اجتناب شود استفاده از استعداد خودمان برای حمایت اخلاقی از یک کار شرم آور است . مثل مورخانی که هولوکاست را نادیده گرفتند یا کسانی که خود را وقف اشاعه ی تبلیغات ناپسند می کنند .
نوع هنری : مسیر تغییر شکل شخصی
نویسندگان ، هنرمندان ، موسیقی شناسان و مشابه آنها فقط 10 تا 15 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند . اما بیشتر ما این مسیر را تا حدی طی می کنیم . چیزی که بعضی مردم با آن مواجه اند تلفیق شخصیتی وترا شخصیتی است . ما بای خود را کشف کنیم و اجزا جدا شده را با یک مجموعه ی هماهنگ یکپارچه کنیم .