حضانت اطفال
تعریف: حضانت در لغت به معنای پروراندن، پرستاری، دایگی و تیمارداری و در اصطلاح حقوقی عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر داشته و قائم به ارکان زیر است: 1- حضانت مخصوص ابوین و اقربای طفل است و میان اقربا رعایت طبقات ارث نمیشود. 2- به موجب ماده 1168 قانون مدنی نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است. 3- حفظ مادی (جسم) و تربیت اخلاقی و معنوی طفل مناسب با شؤون او 4- اهلیت قانونی برای حضانت طفل. از نظر قانونی حضانت به معنای مواظبت و نگهداری و مراقبت از حال صغیر است که غالباً برعهده پدر و مادر میباشد؛ چراکه از نظر محبت و علاقه نسبت به فرزند سزاوارتر از دیگری هستند. قانون مدنی هم از این امتیاز قانونی استفاده کرده و در ماده 1171 آورده است: «در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت طفل با آن که زنده است، خواهد بود؛ هرچند متوفا پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشند.»مطابق مواد 1180 و 1181 قانون مدنی، طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری است و هریک از پدر و جد پدری نسبت به اولاد خود ولایت دارند. حضانت یا نگهداری اطفال حق و تکلیفی است که پدر و مادر برابر قانون نسبت به طفل خود دارند؛ اما شیر دادن کودک از لوازم حضانت محسوب نمیشود؛ یعنی مادر مجبور نیست که فرزند خود را شیر دهد؛ مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر از شیر مادر ممکن نباشد. «براساس ماده 1168 قانون مدنی نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.» رأی شماره 117 مورخ 31 شهریور 1373 شعبه 7 دیوان عالی کشور بدین ترتیب مادر مجبور نیست فرزند خود را شیر دهد. قرآن مجید هم به این امر توجه داشته و در آیه 6 سوره طلاق فرموده است: «و ان کن اولات حمل فانفقوا علیهن حتی یعضن حملهن فان ارضعن لکم...»؛ اگر زن حامله باشد تا وقت وضع حمل نفقه دهید؛ آنگاه اگر فرزند شما را شیر دهد. ماده 1176 قانون مدنی نیز بر همین مبنا اشعار میدارد: «مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر دهد؛ مگر در صورتی که تغذیه به غیر شیر مادر ممکن نباشد.» حقوق و تکالیف زیر از لوازم حضانت است: 1- تربیت طفل: پدر و مادر در صورت قدرت و استطاعت در حدود توانایی خود باید به تربیت فرزندان خود بپردازند. (ماده 1178 قانون مدنی) 2- تنبیه طفل: ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند؛ اما به استناد این حق نمیتوانند او را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند.(ماده 1179 قانون مدنی) 3- اطاعت طفل: در مقابل هر حقی یک تکلیف هم وجود دارد. بر این اساس قانونگذار در ماده 1177 قانون مدنی فرزند را مکلف نموده که مطیع پدر و مادر خود بوده و در هر سنی که باشند، به آنها احترام گزارد. «صدور رأی به حضانت افراد کبیر فاقد وجهه قانونی است.» رأی شماره 115 مورخ 8 مهر 1371 شعبه 7 دیوان عالی کشور حضانت طفل با چه کسی است؟ مطابق ماده 1169 اصلاحی مصوب 1382 مجلس شورای اسلامی و تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام قانون مدنی برای حفاظت و نگهداری طفلی که والدین او جدا از یکدیگر زندگی میکنند، مادر تا سن 7 سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است. این قاعده مربوط به زمانی است که پدر و مادر هردو در قید حیات باشند، والا در صورت فوت یکی از آنها حضانت برعهده کسی است که زنده میباشد. «چنانچه مادر متعهد تأدیه مخارج اطفال ذکور شود، با این قید که تا زمان رشد و بلوغ آنان پدر، اطفال مزبور را از مادر مطالبه نکند، این تعهد و قید به نفع مادر بوده و مانعی است برای پدر در مطالبه اطفال و بر این موضوع دلالت ندارد که در صورت صرفنظر مادر از قیدی که به نفع او شده، باز هم ملزم به نگهداری اطفال باشد.» حکم شماره 363 مورخ 8 خرداد 1334 شعبه 4 دیوان عالی کشور (مجموعه متین، قسمت حقوقی، ص 155) در ماده 1173 اصلاحی مصوب 11 آبان 1376 قانون مدنی آمده است: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر و مادری که طفل تحت حضانت آنهاست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا قیم او و یا رئیس حوزه قضایی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.» موارد زیر از مصادیق عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی هریک از والدین است: 1- اعتیاد زیانآور به الکل، مواد مخدر و قمار 2- اشتهار به فساد اخلاقی و فحشا 3- ابتلا به بیماریهای روانی به تشخیص پزشکی قانونی 4- سوءاستفاده از طفل یا اجبار او به روی آوردن به مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدیگری و قاچاق 5- تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف. از این ماده چنین استنباط میشود که شخصی که مکلف به نگهداری طفلی است، به واسطه عدم لیاقت یا فساد اخلاقی شایسته حضانت نمیباشد. «حضانت با وجود شرایط قانونی، حق مادر است نه اولویت.» حکم شماره 2551 مورخ 21 آبان 1321 شعبه 6 دیوان عالی کشور (مجموعه متین، قسمت حقوقی) تکالیف والدین در مقابل فرزندان خود از دیدگاه قانون: یکی از مهمترین وظایف پدر و مادر، حضانت و تربیت فرزندان و حرفهآموزی به آنها تا حد امکان، فراهم آوردن وسایل تحصیل و مواظبت در اموالشان است، بهگونه ای که بیکار و مهمل نمانند. در ماده 1178 قانون مدنی هم تصریح شده است: «ابوین مکلف هستند در حد توانایی خود به تربیت اطفال خویش برحسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند.»برابر این ماده پدر و مادر تکلیف دارند تا آنجا که برایشان امکانپذیر است، به تربیت و تأدیب فرزندان خود اهتمام نموده و در اینخصوص اهمال ننمایند و از آنجا که فرزندان سرمایههای آینده جامعه میباشند، باید در حفظ و تربیت آنها به نحو صحیحی اقدام کنند و هرگاه از آنان خطایی سر زند، به تنبیه و ملامتشان بپردازند؛ البته تنبیه نمودن فرزندان نباید از حدود قانونی فراتر رود. در ماده 1179 قانون مدنی به همین امر تصریح شده و آمده است: «ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند؛ اما به استناد این حق نمیتوانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند.» از مفهوم ماده مذکور استنباط میشود که این تنبیه صرفاً برای جلوگیری از انحراف فرزند اعمال میشود و از این حد باید به گونهای استفاده گردد که با تنبیه پشیمانی عاید نشود. تفاوت حضانت با ولایت قهری پدر نسبت به فرزند از نظر حقوقی: ولایت قهری از حقوق اصلی پدر و جد پدری است و به منظور تعلیم و تربیت و تأدیب و اداره اموال فرزند پیشبینی شده و اختیاری است مطلق که به پدر اعطا گردیده است.در ماده واحده مربوط به حضانت مادران آمده است: «حضانت فرزندان صغیری که پدرانشان به مقام والای شهادت رسیده یا فوت کرده باشند، با مادران آنها خواهد بود؛ مگر این که دادگاه صالح حکم به عدم صلاحیت مادر صادر کند.»این ماده واحده در واقع تأکیدی است بر ماده 1171 قانون مدنی که برابر آن در صورت فوت پدر یا شهادت او حضانت به مادر داده میشود. بنابراین هزینه متعارف زندگی این فرزندان که از اموال موروثیشان و یا از طریق بودجه نهادهای انقلابی پرداخت میشود، در اختیار مادران آنها قرار میگیرد؛ مگر این که دادگاه براساس آگاهی و تحقیق خود به عدم صلاحیت مادر حکم صادر نماید. در این صورت حدود هزینه متعارف را دادگاه تعیین و به مادر یا نماینده قانونی او پرداخت خواهد کرد. اهمیت حضانت اطفال به روایت قانون و آیات قرآن: ماده 1173 اصلاحی قانون مدنی میگوید: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا قیم او و یا رئیس حوزه قضایی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.» موارد زیر از مصادیق عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی هریک از والدین است: 1- اعتیاد زیانآور به الکل، مواد مخدر و قمار 2- اشتهار به فساد اخلاقی و فحشا 3- ابتلا به بیماریهای روانی به تشخیص پزشکی قانونی 4- سوءاستفاده از طفل یا اجبار او به روی آوردن به مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدیگری و قاچاق 5- تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف. ماده 1174 همان قانون میگوید: «در صورتی که به علت طلاق یا به هر جهت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند، هریک از ابوین که طفل تحت حضانت او نمیباشد، حق ملاقات فرزند خود را دارد. تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوط به آن در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه است.» با توجه به این موارد ملاحظه میشود که خانواده هسته اجتماع و طفل کانون این هسته را تشکیل میدهد؛ زیرا کودک در درون خانواده پرورش مییابد و اجتماع را به وجود میآورد. از این رو چنانچه به وضع اطفال و خواستهها، امیال و مقتضیات کودکی آنان توجه شود، بیشک قسمت اعظم تبهکاریهایی که در جوامع به وقوع میپیوندد، از میان خواهد رفت. بنابراین مسأله نگهداری و تربیت اطفال و اداره امور مالی و معنوی آنان در این سن اقتضای توجه و دقت بیشتری را دارد. اسلام به موضوع کودکان توجه خاصی را مبذول داشته و سعی نموده با قوانین آسمانی خود عواطف انسانها را برانگیخته و برای این قشر معصوم اجتماع، موقعیتی شایسته به وجود آورد. در آیه 233 سوره بقره آمده است: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لاتکلف نفس الا وسعها...»؛ مادران باید 2 سال تمام فرزندان خود را شیر دهند. آن که خواهد فرزند را شیر تمام دهد، برعهده صاحب فرزند (پدر) است که خوراک و پوشاک مادر را به حد متعارف بدهد و هیچ کس را تکلیف جز بهاندازه طاقت نکنند. در آیه 6 سوره طلاق نیز آمده است: «... و ان کن اولات حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم فاتوهن...»؛ یعنی به زنان مطلقه اگر حامله هستند تا وقت وضع حمل نفقه دهید. آنگاه که فرزند شما را شیر دهند، اجرتشان را با قرارداد متعارف میان خود بپردازید. خداوند همچنین در آیه 151 سوره انعام میفرماید: «لاتقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایاهم و لاتقربوا الفواحش ما ظهر منها...»؛ هرگز فرزند خود را از بیم فقر نکشید. شما و آنها را روزی میدهیم و دیگر به کارهای زشت آشکار و پنهان نزدیک نشوید.بدین ترتیب حضانت در فقه امامیه عبارت است از ولایت و سلطنت بر تربیت طفل و آنچه متعلق به اوست، مانند خوابانیدن وی در رختخواب، نظافت و شستوشو و سرکشی کردن به او و موضوعاتی مانندآن. در حقوق مدنی ایران مبنای حقوقی حضانت همانگونه که در ماده 1168 قانون مدنی آمده است هم حق و هم تکلیف ابوین است؛ اما این حق مطلق نبوده و اعمال آن موکول به داشتن صلاحیت اخلاقی پدر، مادر و جد یا شخص ثالث دیگر، مقیم بودنشان در محل سکونت طفل و سرانجام کوشش آنها در مواظبت از مولیعلیه است. در ماده 1178 قانون مذکور نیز آمده است: «ابوین مکلف هستند در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش برحسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند.» بنابراین حضانت حقی نیست که صرفاً به خاطر استفاده پدر، مادر و جد یا شخص ثالث دیگر که عهدهدار حضانت طفل هستند تأسیس شده باشد؛ بلکه حقی است که غایت آن مصلحت جامعه بوده و وظیفهای است که براساس آن قانونگذار، والدین را در نگهداری و تربیت طفل، نسبت به دیگران برتری و سلطه قانونی داده است.در نتیجه میتوان گفت که حضانت ترکیبی است از حق و تکلیف؛ حق است به دلیل اختیاراتی که به سرپرست طفل میدهد و حق تقدمیاست که برای او به وجود میآورد و اما تکلیف است به جهت این که هدف از ایجاد آن حفظ حقوق عمومیبه ویژه رعایت مصلحت طفل میباشد نه حفظ منافع سرپرست؛ بلکه صلاحیت اعمال حق حضانت در حقوق مدنی ایران از ابتدای تولد طفل تا هنگام بلوغ او توأمان برعهده پدر و مادر است. قبول حضانت مادر امری است که مورد قبول قانونگذار ایران میباشد؛ زیرا به موجب ماده 1171 قانون مدنی، در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت طفل با آن که زنده است، خواهد بود؛ هرچند متوفا پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد. از این رو اگر پدر طفلی ولو یکروزه فوت کند، مادر او خواهد توانست حضانت او را تا هنگام خروج از حجر تصدی نماید. لازم به یادآوری است که مسأله اولویت والدین در اجرای حق حضانت، هم مربوط به زمان ازدواج و هم مربوط به زمان پس از انحلال نکاح میباشد و این موضوع به عنوان یک قاعده آمره پذیرفته شده است.