خانواده و سبک زندگی دینی
خانواده نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی است. محل شکلگیری پایههای شخصیتی و الگوهای رفتاری است. باورها، ارزشها و هنجارهای اخلاقی در خانواده نهادینه میشوند. راه و رسم زندگی در خانواده آموزش داده میشود.
خانواده در الگوی زیست اسلامی از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. محبوبترین بنیان مورد علاقه اسلام است.
اصالت خانوادگی، اخلاق، دینداری، کفویت، محبت و علاقه، و انتخابی بودن از مهمترین شاخصهای مورد قبول اسلام انتخاب همسر است. در این میان تأکید ویژهای بر اصالت خانوادگی، دینداری و آراستگی به فضایل اخلاقی شده است.
اولیای دین از تکیه بر معیارهای صرفاً مادی و ظاهری در انتخاب همسر به شدت پرهیز دادهاند.
از نظر اسلام مهمترین ارکان استحکام خانواده «مودت» و «رحمت» میان زن و مرد است. «مودت» یعنی «دوستی عاقلانه و نه دوستی غریزی» و «رحمت» یعنی «گذشت مهربانانه از لغزشها و کوتاهیهای یکدیگر». با تکیه بر این دو اصل اخلاقی میتوان همه اختلافات را رفع کرد. اگر خانواده بر پایه مودت شکل گرفته باشد، اختلافات آن نیز بر پایه «رحمت» رفع خواهند شد.
با توجه به آنکه تأمین نیازهای عاطفی و روانی نقشی انکارناپذیر در بقای نظام خانواده دارد، در تعالیم اسلامی توصیههای فراوانی برای تقویت محبت در میان اعضای خانواده شده است. در عین حال، ارزش عواطف متقابل در میان اعضای خانواده تا جایی است که در مسیر رضایت الهی باشد.
از نگاه اسلام در روابط خانوادگی اصالت با همدلی تکتک اعضا است. در عین حال، برای حل اختلافات احتمالی حقوق متقابلی میان تک تک اعضای خانواده در نظر گرفته شده است که در صورت وقوع اختلاف میتوان به عنوان راهکاری منصفانه و عادلانه بر آنها تکیه کرد.
در تعالیم قرآنی برای حل اختلافات احتمالی میان همسران و صیانت از حریم خانواده راهکارهایی بیان شده است که به ترتیب عبارتند از: (1) «مشاوره و همفکری» میان همسران؛ (2) معرفی مرد به عنوان سرپرست خانواده؛ (3) «اصل صلح و سازش»، در شرایطی که پافشاری بر حقوق شرعی و قانونی خود موجب از هم گسیختگی کانون خانواده میشود، اسلام همسران را به سازش و انعطاف توصیه میکند؛ (4) استفاده از تجربیات افراد خیرخواه و (5) آخرین راه حل مورد تأیید اسلام، طلاق و جدایی عادلانه است. البته از نظر اسلام، طلاق راهکاری مبغوض و منفور است و تنها در شرایطی تجویز شده است که به هیچ وجه ادامه زندگی خانوادگی ممکن نباشد.
خانواده تراز اسلامی خانوادهای است که اعضای آن با یکدیگر روابطی محبتآمیز داشته باشند. اسلام برای روابط محبتآمیز میان اعضای خانواده اجر و پاداش اخروی نیز قرار داده است. البته روابط محبتآمیز لازم است همراه با عدالت باشد.
اکرام والدین و تلاش در جهت تأمین نیازهایشان از اموری است که اسلام بر آن تأکید دارد. خدمت به والدین وسیله دستیابی به بهشت معرفی شده است.
عدالت اقتضا میکند به همان اندازه که والدین بر ما حق دارند ما هم آن را جبران کنیم. در حالی که هرگز نمیتوان حق هستیبخشی آنان را جبران نمود. به همین جهت، اسلام احسان به والدین را توصیه کرده و آن را در ردیف توحید قرار داده است. در عین حال، در جایی که خواستههای آنان خلاف رضایت الهی باشد، در عین احترام و تکریمشان، نباید به چنان خواستههایی تن داد.
یکی از وظایف اسلامی تک تک اعضای خانواده این است که برای تأمین معاش و مایحتاج زندگی خود و دیگر اعضا فعالیت کنند. کار و تلاش اعضای خانواده افزون بر آنکه عزت نفس آنان را تأمین میکند، موجب نشاط و سلامت روحی و روانی تک تک اعضا نیز خواهد بود.
ملاک و معیار ازدواج موفق از منظر قرآن چیست؟ چرا اسلام دستور به تشکیل خانواده می دهد؟
عامل موفقیت در زندگی مشترک، درس خواندن یا نخواندن، کار کردن در خارج منزل یا داخل منزل، شکل برگزاری مراسم عروسی و... نیست. این مسائل جزئی و خیلی ابتدائی است. آنچه که زندگی مشترک بر اساس آن شکل می گیرد، تفاهم، درک متقابل، ایمان، اعتقاد به خداوند و پای بندی دو طرف به آیین اسلام و حقوق متقابل می باشد.
لازم است قبل ازخواستگاری، ابتدا شرایط یک همسر مناسب را بشناسد و همسر خود را بر اساس شرایط آگاهانه انتخاب کند.
پس از آشنایی با شرایط همسر مناسب نوبت به تحقیق می رسد؛ یعنی باید به شیوه ای دقیق و قابل اطمینان تشخیص دهید که آیا فرد مورد نظر شما شرایط لازم را دارد یا نه. این مرحله از اهمیت خاصی برخوردار است. چه بسا با شرایط آشنا باشید، ولی نتوانید به وجود آن ها در فرد مورد نظر پی ببرید یا در تحقیق به نتیجه ای خلاف واقع برسید. باید با دقت عمل کرد.
ازدواج مسلمان باید مطابق آیین و دین پاک رسول (ص ) انجام بگیرد و در تمام مراحل زندگی مشترک، مطابق اسلام عمل شود، نه آن که تابع فرهنگ دیگر ادیان، مد روز، گفته مردم و سلیقه های غیر شرعی باشیم.مهم آن است که بعد از شناخت مطابق آن عمل شود.
در مورد مسایل زندگی مشترک می توانبا گفت و گو درباره امور مورد نظر، به توافق رسید. منظور از توافق، به کرسی نشستن حرف شما و یا ایشان نیست ؛ بلکه مقصود، تبادل نظر و در نظر گرفتن مصالح خانواده و زندگی مشترک است. چه بسا مقطعی از زندگی، یکی از زوجین مجبور شود شغل خود را کنار بگذارد و یا در منزل کار کند و یا در خارج از منزل تن به کارهای سخت بدهد؛از حالا در پی تحقق خواسته های خود بودن، صحیح نیست. حتی نباید پیش از تشکیل شورای خانوادگی تصمیم گرفت، بلکه باید تصمیم، جمعی باشد و بر اساس رعایت حقوق خانواده و مصالح زندگی مشترک تصمیم گیری شود.
با تدبیر و اندیشه و دور از احساسات و اعمال سلیقه های فردی یا خواسته ی دیگران، می توان خط مشیزندگی مشترک را ترسیم کرد.
جهت آگاهی بیشتر برای ازدواج و زندگی زناشویی موفق، مطالعهکتاب های زیر راتوصیه می کنیم : - نظام حیات خانواده در اسلام، آقای بهشتی
- آئین همسرداری، آقای امینی
- انتخاب همسر، آقای امینی
- خانواده متعادل، آقای شرفی
- خانواده متعادل، آقای صافی
- خانواده متعادل، آقای خسروی
- تحکیم خانواده، آقای رشیدپور
- ازدواج آسان، آقای اشتهاردی.
از نظر اسلام اهداف اساسی ازدواج و تشکیل خانواده، عبارتند از:
1 - رسیدن به آرامش:
در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودنراه رشد، دستیابی به کمال انسانی و نزدیکی بهخدا است.
از تنهاییدرآمدن، همسر و همراه شدن، خانواده مستقل تشکیل دادن، ارضای کششهای نفسانی و غرایز طبیعی و فرزندداشتن از نتایجازدواج، نیز از مهمترین عوامل مؤثر در آرامش روان، آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است. (1)
قرآن کریم در معرفی فلسفه ازدواج میفرماید: «و یکی (دیگر) از نشانههای خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش پیدا کنید»(2)
خداوند در این آیه و آیه 189 اعراف، ضمن آن که حقیقت زن و مرد را یک گوهر دانسته و هیچ امتیازی از لحاظآفرینش بین آنها قایل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفی کرده است.
2 - بقای نسل:
یکی از اهداف جانبی ازدواج، فرزند داشتن و بقای نسل و تربیت صحیح آنان برای جامعه انسانی است.
امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادتهای انسان میداند(3). امام صادق(ع) یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر را توان زاییدن فرزندمعرفی میکند (4).
3 - پاسخ به ندای فطرت:
ازدواج پاسخی است خداپسندانه به ندای فطرت زیرا خداوند در وجود انسان غریزه جنسی را قرار داده است.
4 - حفظ عفت:
از اهداف مهم ازدواج، حفظ پاکدامنی زنان و مردان و جلوگیری از لغزشهای گوناگون است، زیرا ازدواج تنها راه ارضای طبیعی تمایل جنسی است، از این رو پیامبر(ص) فرمود: «هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد». (5)
خانواده کوچک ترین جزء اجتماع بشری و از مهم ترین ارکان آن است ؛ تشکیل خانواده و استحکام آن، برای استحکام نظام جامعه و پرورش و تربیت انسان ها ی صالح لازم و ضروری است. در نظام و کانون خانوادهبسیاری از ارزش های انسانی شکل گرفته یا تقویت می شوند، پس برای رسیدن در مراتب بالاتر کمال نیز ضروری است.
حقوق متقابل والدین و فرزندان
● حقوق طرفین
هریک از فرزند و والدین حقوق و تکالیفی دارند که لازم است آن را رعایت کنند. فرزند سالم و صالح فرزندی است که به این دو تکالیف و حقوق خویش به درستی آگاه باشد و براساس آن حرکت کند.
از وظایف والدین نسبت به فرزند آن است که نام خوب و زیبایی برای وی برگزینند تا در آینده از نام خویش شرمگین نشود. در روایات از جمله حقوق فرزند انتخاب نام خوب دانسته شده است.
از دیگر وظایف والدین تعلیم و تربیت فرزندان است. تعلیم و تربیت از هر چیزی حتی تغذیه نیز واجب تر است. البته این بدان معنا نیست که فرزندان از تغذیه و بهداشت مناسب و خوب برخوردار نباشند، بلکه به معنای توجه ویژه پدر و مادر به تربیت و تعلیم فرزندان است. بنابراین نباید عشق و علاقه به فرزندان، والدین را از تربیت و تعلیم درست غافل سازد. خداوند در آیات ۵۸ و ۵۹ سوره نور، به والدین سفارش می کند تا در تربیت فرزندان کوشا باشند و مسائل مهمی چون آداب زندگی و ریزه کاری های آن را بیاموزند.
از آن جمله بر ایشان است که به فرزندان بیاموزند که چگونه می بایست در خلوتگاه والدین رفت و آمد کنند و بی اجازه ایشان به هرجایی نروند. در آیات ۱۷ و ۱۹ سوره لقمان، آموزش اخلاق و آداب معاشرت از مهمترین وظایف پدر نسبت به فرزندش بیان شده است. بنابراین محبت و عشق نباید مانع آموزش های سخت و ناخوش اخلاقی و آداب معاشرت شود.
حضرت علی(ع) می فرماید: «ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن؛ هیچ پدری هدیه ای بهتر از تربیت نیکو به فرزندش نداده است.» (نوری الطبرسی، میرزا حسین؛ مستدرک الوسائل ج۱۵، ص۱۶۵) پیامبر(ص) فرمود: «لأن یودب الرجل ولده خیر له من ان یتصدق کل یوم ینصف صاع؛ اگر پدری فرزندش را تربیت کند، بهتر از این است که روزی یک و نیم کیلوگرم طعام صدقه بدهد.» (حرعاملی، محمدبن الحسن؛ وسایل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۵)
همچنین امام صادق(ع) درباره فرزند، سه حق را بر پدر لازم می داند که یکی از آنها جدیت در تربیت اوست: «تجب للولد علی والده ثلاث خصال: اختیاره لوالدته و تحسین اسمه والمبالغه فی تأدیبه؛ فرزند برپدر سه حق دارد: انتخاب مادر مناسب برای او، نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت او». هر سه حق می تواند در تربیت فرزند مؤثر باشد، ولی تأثیر قسم سوم کاملا تربیتی است. (مجلسی، بحارالانوار؛ ج ۷، ص ۲۳۶)
و نیز فرمود: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین الزمه نفسک سبع سنین فان افلح و الا فلا خیر فیه؛ فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند و هفت سال دوم او را تربیت کن و هفت سال سوم نیز همراه و ملازم او باش. اگر هدایت شد چه خوب وگرنه دیگر خیری در او نیست».(وسائل الشیعه؛ ج ۵۱، ص ۱۹۴)
البته مراد امام(ع) از این که فرمود بعد از ۱۲ سالگی اگر هدایت نشد، دیگر خیری در او نیست قطعی بودن این امر نیست، زیرا کودکی که حدود پانزده سال به تربیتش پرداخته شود و هدایت پذیر نباشد، دیگر چندان امیدی نمی توان به او داشت. شاید هم مراد این باشد که دیگر وظیفه پدر درباره تربیت او ساقط است و تربیت او برعهده خودش می باشد.
دو روایت دیگر از پیامبر(ص) و علی(ع) در تأیید این مطلب وارد شده که به والدین و مسئولان تربیت فرزند دستور می دهد که بعد از این سن دیگر او را آزاد بگذارید و دست از تربیت او بردارید (قال امیرالمؤمنین«ع»: احمل صبیک حتی یأتی علیه ست سنین ثم ادبه فی الکتاب ست سنین ثم ضمه الیک سبع سنین فادبه بادبک فان قبل صلح و الا فخل عنه (وسائل الشیعه؛ ج ۵۱، ص۱۹۵) یا می فرماید: «شما دیگر معذورید و به تکلیف و وظیفه خود عمل کرده اید». (قال النبی(ص): الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین فان رضیت خلائقه لاحدی و عشرین سنه و الا ضرب علی جنبیه فقد اعذرت الی الله (همان منبع)
بنابراین، روایت بر تربیت فرزند در دوران کودکی، نوجوانی و اوایل جوانی تأکید فراوان دارند. حضرت علی(ع) در نامه ای خطاب به فرزندش امام حسن(ع) علت این امر را این گونه بیان می کند: «چون قلب کودک مانند زمین خالی است که هر بذری در آن بکارند می روید، من تربیت تو را در کودکی و قبل از اینکه قلبت سخت و ذهنت مشغول شود، آغاز کردم تا تو به حقیقت آنچه را که اهل تجربه تو را از تجربه مجدد آن بی نیاز می سازند، بپذیری». (نهج البلاغه؛ عبده، ج ۳، ص ۰۴)
از این رو خداوند از موعظه و پنددهی به فرزند همراه با مهربانی و عطوفت به عنوان یک سیره خوب انسانی یاد می کند که از سوی لقمان(ع) انجام می شد. (لقمان، آیات ۳۱ تا ۹۱) ازنظر خداوند، حقوق فرزند از پیش از تولد آغاز می شود و بر والدین است که این حقوق را مراعات کنند (بقره، آیه۳۳۲ و نساء، آیات۹تا ۲۱. طلاق، آیه۶ و تحریم، آیه۶) خداوند در آیه۳۳۲ سوره بقره بر لزوم رعایت تقوا در حقوق فرزند شیرخوار تأکید می کند و محفوظ بودن حق شیرخواری فرزند از مادرش حتی در صورت طلاق را لازم برمی شمارد.
برخورد نیک و گفتار درست و راست با کودکان بویژه فرزندان یتیم از جمله مطالبی است که در آیه۹ سوره نساء بدان اشاره شده است. خداوند باتوجه دادن به مسأله تقوا و ترساندن از عقوبت اخروی و کیفر آتش دوزخ می کوشد تا مردم را به سوی مراعات این حقوق وادار سازد. (نساء، آیات۹ و ۰۱ و آیات دیگر) چنان که با برانگیختن عواطف و احساسات انسانی بر آن است تا زمینه های ایجاد انگیزه برای رعایت حقوق فرزندان بویژه یتیمانی که بیشتر در معرض خطر تعرض به حقوقشان قرار دارند، فراهم آورد.
از حقوق فرزند بر پدر و مادر آن است که در حق فرزند دعا کنند، چنانکه این دعا می تواند پیش از انعقاد نطفه هم باشد. از این رو حضرت ابراهیم(ع) و زکریا(ع) برای فرزند خویش این گونه دعا کردند که خداوند فرزندی سالم و صالح به ایشان ببخشد. (اعراف، آیه۹۸۱ و بقره، آیات۷۲۱ و ۸۲۱ و مریم، آیات۵ و ۶ و آیات بسیار دیگر)