هندسه نقوش مساجد در ایران
نمایشگاه هندسه نقوش علم و فرهنگ در هنر ایران
جام جم آنلاین: نگارخانه کمال الدین بهزاد نمایشگاهی از آثار هندسه نقوش دانشجویان دانشگاه علم و فرهنگ را برگزار می کند.در این نمایشگاه رویکرد دانشجویان دانشگاه علم و فرهنگ به هندسه ایرانی که حاصل آن نقوشی مانند شمسه است، نمایان می شود. هندسه نقوش بخش مهمی از شاکله تفکر ایرانی را بوجود آورده است و نمود این هندسه را نه تنها در کاشی کاری های مساجد بلکه در همه عرصه های معماری ایرانی مانند باغ ایرانی می توان یافت.
به گزارش ایرنا، باغ ایرانی جای امن و آرام و جایی است برای تامل و تحقیق، جایی که روح آدمی تازه و منظره ای تازه بر او مکشوف می شود؛ ویژگی و شاخصه باغ ایرانی، فضایی به غایت هندسی، منظم و از پیش طراحی شده است. این شالوده هندسی در انتزاع مفاهیم، مبانی و عناصر شکل دهنده باغ و نحوه ترکیب این عناصر و اجزا که در نهایت به ارایه شکل کلی آن می انجامد نقش دارد.
هندسه اساس هنر و معماری ایرانی است؛ نگرش انتزاعی ایرانیان به خصوص بعد از اسلام به اندیشه ، هنر و محیط انسانی پایه و اساس فهم مردم ایرانی از جهان و چهارسویی که برای آن قایل هستند. این نگرش هندسی گسترهای از معماری ایرانی از زیبایی و زیبایی شناسی تا ساختارها و شالوده ها را شامل می شود. تاثیر ساختاری هندسه از معماری ایرانی خود پهنه وسیعی از تعریف و شکل گیری فضایی و تا مسایل نیایشی و استاتیکی را تحت تاثیر قرار می دهد. این تاثیرگذاری در باغ ایرانی که در پیوند فضا های بسته و باز شکل می گیرد در تمامی عرصه ها به چشم می خورد و ما در باغ گذشته از شکل گیری هندسی فضاها شاهد آنیم که فضا های باز و عرصه های طبیعی نیز به نظم درآمده و با هندسه قوام می گیرند.
مذهب، منبع هنر معماری هندسه نقوش مساجد ایران
معماران و هنرمندان مسلمان در ساخت و طراحی مساجد نهایت ذوق و خلاقیت هنری خود را بیتوجه به اجر مادی آن به کار می بردند.
پایگاه اطلاعرسانی شهرسازی و معماری : معماری مساجد در ایران یک دنیا شور و هیجان و یک سکوت و آرامش باشکوه را به نمایش میگذارد که نماینده ذوق سرشار زیباییشناسی است و منبعی جز ایمان مذهبی و الهام آسمانی نمیتواند داشته باشد.
از همان ابتدای ظهور اسلام تا کنون ، ملتها و اقوام مختلف مانند یک امت واحد، با فرهنگها، آداب و رسوم و به ویژه با توانایی و درک هنری متفاوت و متنوع در کار ساختن و پرداختن مساجد در سرزمینهای وسیعی که از اندلس در باختر تا جنوب خاوری آسیا امتداد دارد، تلاش کردهاند.
بر این اساس هر آنچه که دیروز و امروز تحت عنوان معماری اسلامی در سرزمینهای گشوده شده، با سبکها و شیوههای شناخته شده، اندلسی آفریقای شمالی شامی و مصری ایرانی و بینالنهرینی عثمانی هندو یمنی و عربستانی ایجاد شده است، در حقیقت هنر مردمان ساکن در این نواحی است که دیرزمانی پیش از ظهور اسلام هر کدام دارای تمدنهای درخشانی بودهاند، و اینک در پرتو تعالیم اسلام دارای سمت و سو و شخصیت واحدی شدهاند.
اگرچه به ظاهر واجد تفاوتهایی بودهاند که بیش از همه در شیوه تزیین بنا، تجرید و درک هنری مبتنی بر برخی جنبههای فرهنگی مانند آداب و رسوم قومی و سنتهای قبیلهای، اقلیم، عادتها، معیارها و هنجاریهای مورد قبول آنها بوده است.
معماران و هنرمندان مسلمان تاکنون نهایت ذوق و خلاقیت هنری خویش را بدون توجه به اجر و مزدی بذل کردهاند، به گونهای که گاه حتی از نصب نام و نشان خود هم غافل شدهاند.
در بنای بسیاری از مساجد در سرزمینهای اسلامی هنرهای گونهگون در انبیق این خیزش سترگ به هم درآمیخته و معماری در این میان نقش توازنکنندهای ایفا کرده است. کاشیکاری، نقاشی ، گچبری ، منبتکاری ، خوشنویسی ، خطاطی کتیبهها ،حتی صوت خوش و موسیقی دلانگیز در صدای مؤذن و قرائت کتابخدا.
بدان گونه از بررسی یافتههای باستانشناسی در نجد ایران حاصل آمده، پوشش گنبدی با قاعده مدور، نخستین بار به وسیله معماران هنرمند دوران مقدم ساسانی و در بنای کاخهای خسروان، هم چون کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد و کاخ سروستان به کار رفته که این وضعیت صرف نظر از پوشش فضاهای وسیع و رفیع، شکوفایی بیرونی و درونی اینگونه بناها را فراهم میآورد که پیشتر با استفاده از قابهای مربع متحدالمرکز با چرخشی به مقدار نیم قائمه بر روی قاب زیرین و محاط در آن زیگوراتی را به وجود میآورد، ساخته میشد.
اکنون تبدیل آن به شکل مدور، در واقع تحولی در جهت دست یافتن به نرمش و ایستایی بهتر و تقسیم یکنواخت و متوازنتر نیروهای موجود در بنا بوده است.
به علاوه این تمدید خردمندانه، معمار را از لزوم بهکارگیری احجام و عناصر ساختمانی حجیم و وزین که از پیش برای پوشش فضاهای اصلی و جنبی فراهم آورده بود، بینیاز کرده و در عوض استفاده از آجر و یا سنگ با ابعاد کوچک و قابل حمل را مقدور میساخت و کار ساختن و پرداختن را آسان میکرد.
بناهای فاخر و نفیسی که از رهگذر این ابداع هوشمندانه حاصل میآمد، این بار مقدر بود تا در شکلدهی به بنای مساجد اسلامی و در خدمت به اهداف مقدس و جهانبینی نو کمر ببندد. ابتکار عملی که در خاستگاه اسلام به کلی بیسابقه بوده است. در آغاز تقریبا همه مساجد اسلامی در جای معابد، کاخها و کلیساهای سرزمینهای مفتوح و با استفاده از عناصر و مصالح موجود در آنها ساخته میشد.
مسجد جامع اموی دمشق به عنوان مسجد و مرکز اسلامی که هم پارلمان بوده و هم محلی که به امور جاری مسلمانان میپرداخت، با هدف نشان دادن قدرت جامعه جوان مسلمانان، در محل پرستشگاه ژوپیتر، خدای خدایان رومی که سابقا به کلیسا مبدل شده بود، ساخته شد.
در ایران هم اغلب آتشکدهها تبدیل به مسجد شدند از آن جمله میتوان از مسجد جامع اصفهان در عهد خلافت منصور نام برد.
مسجد ایرانی علاوه بر افزودن گنبد به فضای شبستان به کمک یک هندسه گامبهگام و ایجاد ایوان که به شکوه و جلال آن میافزود، دارای ویژگیهای منحصربهفردی است که لطافت و ظرافت در آراستن و تزیین بدنه در داخل و خارج بنا، از آن جملهاند.
با این همه میراث متقدمان و تتجربه به جای مانده از آنها توام با تنوع و تجربههای سنتی در استفاده از فرم و فضا به ویژه در معماری مساجد، قرنهاست که به کمال رسیده و به بلوغ هنری و ماندگاری فنی دست یافته است.
تبلور این امر را میتوان در بنای کوچک زیبا و ظریفی همچون مسجد "شیخ لطفالله" اصفهان که در اوج زیبایی، ادراک علمی و استادی مسلم است، به وضوح مشاهده کرد.
ویل دورانت مورخ مشهور و معاصر آمریکایی در باره این شاهکار بیمانند تووصیف جالبی دارد. او در تاریخ تمدن خود و در آغاز عصر خرد مینویسد: بیش از همه داخل مسجد دارای زیبایی شگفتانگیزی است که شامل نقوش اسلیمی، اشکال هندسی، چنبره[ایی با طرح کامل و یک شکل است. در این جا هنر مجرد (آبستره) را میبینیم ولی با منطق و سبک و اهمیتی که هرج و مرج مبهوتکنندهای را به عقل عرضه نمیکند، بلکه نظم قابل فهم و آرامش فکری را میرساند.
پروفسرو پوپ، ایرانشناس و مستشرق معروف معاصر در کتاب خود «بررسی هنر ایران» مینویسد: «کوچکترن نقطه ضفعی در این بنا دیده نمیشود. اندازهها بسیار مناسب اند، نقشه آن بسیار قوی و زیبا و به طور خلاصه توافقی است بین یک دنیا شور و هیجان و یک سکوت و آرامش باشکوه که نماینده ذوق سرشار زیباییشناسی است و منبعی جز ایمان مذهبی و الهام آسمانی نمیتواند داشته باشد.
خانم دکتر امیراحمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران مقاله ای تحت عنوان معماری قدسی مساجد ایران ارائه کرد و گفت: «انسان به حکم فطرت در نفس خویش درک کننده زیبایی های هستی است، چه آن گاه که آن را در طبیعت محسوس می یابد و چه آن زمان که در خانه دل، بدون نمودی بیرونی به ناگاه طلوع می کند.»
دکتر امیراحمدی با نگاهی گذرا به مبانی زیبایی شناسی تا کمال گرایی افزود: «در نزد متفکران غرب با اذعان به دشواری درک ابعاد پیچیده پدیده زیبایی، رویکردی نه چندان روشن به موضوعیت هستی شناسانه آن مشاهده می گردد. آن ها شناخت زیبایی را فراتر از ادراکات حسی و یا عقلی می یابند و این در فلسفه وجود هایدگر برجسته تر می گردد. هگل در واژه استتیک اظهار می دارد که محصور کردن زیبایی در دایره ادراکات حسی کاری بی حاصل است چرا که هنر زاده روح الهی انسان است. برای رسیدن به آن، ادراک از مرحله احساس ساده عبور می کند و به مرحله شهود روح مطلق می رسد. در نگاه دیروزین انسان به علم، هستی امری متعالی و مقدس راجع به ذات الهی است و با رویکردی وحدانی در نظامی سلسله مراتبی و حکیمانه آرام گرفته است و انسان در آن نشانه خلیفه الهی یافته است. انسان عالم صغیر است و همتایی بین او و عالم، امری وجودی است. همان که خداوند از آن در قرآن حکیم یاد می کند. علمی که بر مبنای هستی شناسی پایه ریزی می شود و گسترش می یابد حقیقتاً علمی مقدس و متعالی است.»
امیراحمدی در ادامه به ویژگی های زیبایی اشاره کرد و گفت: «زیبایی به معنای خوبی، نیکی، حسن، ظرافت، لطافت، جمال و بها است که همگی سرشتی واحد دارند. زیبایی در تمامی مراتب هستی بود و نمودی و در هر مرتبتی جلوه ای دارد که آن زیبایی وجود مطلق است و این زیبایی در مرتبت عالم مخصوص، خویشتن را در پدیده ها و اشیا ظاهر می سازد. طبیعت زیباست و زیبایی در اجزای طبیعت نیز جلوه ای بهجت انگیز دارد. اما زیباترین ظهور زیبایی در روایت قرآنی، در انسان جلوه می نماید. خداوند در قرآن به زیبایی آفرینش انسان اشاره می کند و می گوید انسان کامل، زیباترین آفریده و جامع جمیع مراتب هستی است. پس قبل از آنکه زیبایی را در عالم جست و جو کند، وجه کمال یافته آن را در خود می تواند بیابد.
خداوند تمام موجودات عالم هستی را رو به سوی کمال آفریده است؛ از یک ذره تا تمام عالم، که انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست. گرایش به کمال جزء جدا نشدنی جنبه روحانی انسان و یا فطرت الهی اوست. حرکت و سیر نیز لازمه فطرت روح و کمال انسان است؛ سیری که اساساً از درون آغاز می شود و نهایتاً به خود می رسد.»
امیراحمدی با اشاره به مساجد افزود: «مساجد کانون این حرکت و سیر کمال گرایانه فطری است و معماری قدسی مساجد ایران وادی این حضور دائم و پیوند دهنده صورت و معنا است. هر چند که معنا در قالب یک جسم نمی گنجد، اما معماری در نهایت به اتحاد میان آن ها گواهی می دهد. معماری هنر شکل دادن و مکانت بخشیدن به فرد است. مساجد ایران مرتبه ای قاطع و سریع از مراتب وجود است که موحد را از عالم صغیر به عالم کبیر، از بیرون به درون، از صورت به باطن، و از زمان به فرای زمان انتقال می دهد. این ادبیات واحد و جامعیت صور بیانگر یک هنر قدسی است که نشانه وحدت هنر و هنرمند است. هنرمند در جلوه های بسیار، انعکاس دهنده هنر ازلی و حقیقی است. هنر واقعی ماده را به آنچه که اصلش بوده می رساند و آن مس مادی را به زر حقیقی تبدیل می کند و در آن وحدت و کمالی را نمایان می سازد که واجد آن بوده است.»
دکتر امیراحمدی به نمادگرایی معماری قدسی در مساجد ایران اشاره کرد و افزود: «ایران زمین مهد هنرمندانی است که از دیر باز به این هنر قدسی آگاه بوده اند. جلوه های آن در قبل از اسلام در معابد و محرابه ها و بعد از اسلام در مساجد نمایان است. مساجد ایرانی علاوه بر اینکه نیم نگاهی به ذهنیت هنر قبل از اسلام دارد، اما عینیتی را آشکار ساخته که تمام اجزا در عین کثرت در یک نظام هماهنگ واحد، سیر و کامل شدن را آشکار می کند.»
امیراحمدی مساجد ایرانی را تمثیلی از یک بی نهایت برشمرد و گفت: «مساجد ایرانی تمثیلی از بی نهایت است؛ رساندن انسان به کمال و ترکیب کننده رمز قدسی به گونه ای که این مکان دارای تقدس است و انسان با اشراق درونی با آن ارتباط برقرار می کند. این حرکت و سیر کمال گرایانه لازمه هر بنای مذهبی است که اساساً محل بندگی و پرستش است.