مقدمه
تقویت توانایى کسى همچون یک بازیکن شطرنج امر آسانى نیست. پرورش عضلات بازو یا پاهاى یک وزشکار بسادگى از طریق تمرین با وزنه هاى مختلف قابل حصول است. تمرین همچنین به بهبود سرعت در شنا و دو کمک مینماید. اما چقدر زمان و انرژى باید جهت بدست آوردن مختصر پیشرفت در شطرنج بکار برد؟ هزاران نفر در سر تا سر جهان بطور منظم به بازى شطرنج می پردازند اما در مجموع هیچ پیشرفت قابل توجهى حاصل نمیکنند. در سال ۱۹۷۲ لئونارد باردن مسئول آموزش شطرنج جوانان (لندن) شد ، در سال ۱۹۷۹ بوریس اسپاسکى نیز به بازى مشابهى در انگلیس با جوانان پرداخت. در ۵ بازى شکست خورد با ۱۲ نفر مساوى کرد وفقط در ۱۳ بازى به پیروزى رسید. سه نفر از بایکنانى که موفق به شکست دادن اسپاسکى شدند بعدها به مقام استادى بزرگ نایل شدند و دو نفر دیگر استاد بین المللى یا استاد (فدراسیون جهانى شطرنج) شدند.شاید موضوع اصلى که یک بازیکن مبتدى را همواره بخود مشغول میکند این نکته باشد که کدام قابلیت و ویژگى ذهنى است که گواه استعداد ذاتى وى میباشد. در عصرى که کتاب و آموزش شطرنج بطور وسیعى گسترش یافته استعداد فطرى از اهمیت اساسى چندانى برخوردار نیست. در این زمینه قابلیت کار سخت وپیگیر در شطرنج داراى اهمیت بیشترى میباشد. چند استاد بزرگ بودند که از استعداد ذاتى خاصى نیز برخوردار نبوده اند، یکى از آنها بوتونیک است که براى ۱۵ سال قهرمان جهان بود. وى به عوض استعداد فطرى از یک ظرفیت استثنایى براى کار و تلاش بهره مند بود پس مطالعه شطرنج از عوامل مفید پیشرفت و ترقى در این ورزش است. اما یک بازیکن چه موقع باید شروع به مطالعه جدى نماید؟ بدیهى است که نبایستى به یکباره براى کسب یک رتبه با سراسیمگى و شتاب بجلو بتازیم. مبادرت جدى به ورزش شطرنج فشار ذهنى قابل توجهى را طلب مینماید که این خود میتواند بازدارنده دیگر مطالعات و اشتغالات ذهنى فرد باشد. اما در شکل متعادل آن شطرنج ورزشى مفید است. معمولاً بهتر است از سنین ۱۰ یا۱۲ سالگى بازى شطرنج را شروع کنیم و تجربه نشان داده است که در این سنین بازیکن به گونه اى مستحکم پیشرفت نموده و ذهن او را براى تفکر منطقى از آمادگى بیشترى برخوردار است. آموختن نحوه حرکت مهره ها موضوع ساده اى است اما این مسئله مثل آموختن چند کلمه از یک زبان بیگانه است. همانطور که با فراگیرى چند کلمه نمیتوان مدعى شد قادر به تکلم آن زبان هستیم در مورد شطرنج نیز صرف آموختن حرکتها نمیتوان دال بر دانستن شطرنج باشد. شطرنج نیز همچون زبان بایستى بطور پیوسته و دائم مورد تفحص و تحقیق قرار گیرد زیرا همواره چیز جدیدى براى آموختن وجود دارد. حتى قهرمانان نیز اگر به مطالعه مدام نپردازند دچار پسرفت وتحلیل میشوند. اگر شما به اوصول علمى شطرنج تسلط یابید و خواهان آن میباشید که تواناییهاى خود را گسترش و تعمیق بخشید بهتر آن است که همه بازیهاى خود را ثبت کنید و در فرصتهاى بعدى به تحلیل و بررسى آنها بپردازید. این کار را میتوانید با دوست یا مربى خود انجام دهید اما بهتر همان است که به تنهایی اقدام به تفسیر بازى خود کنید. در این مورد باید دقیق عمل کنید و براى همه بازیهایتان تفسیرى بنوسید – خواه در آن بازى برنده یا بازنده شده باشید. از این طریق میتوانید مراتب تحول فکرى خود را دنبال نموده و به اشتباهات خود و حریفتان پى ببرید.توجه داشته باشید که براى پیشرفت در بازى شطرنج بازى با بازیکنى که از شما قویتر است مفیدتر است. زیرا بدنوسیله به نقاط ضعف خود پى میبرید. همینطور مطالعه چند بازى با تمام جزئیات آن –بازیهایى که سیستم آنها مورد دلخواهتان است – بسیار ارزشمند میباشد. بخاطر سپردن یک شیوه گشایشى سلاحى است که شما میتوانید از آن در عمل استفاده کنید.با تقلید و پیروى از بازیکنان بزرگ شطرنج قادر خواهید شد که خود را به سطوح بالاتر بکشانید. از این هراس نداشته باشید که از بازى کاپابالانکا یا فیشر تقلید کنید چرا که آنها نیز خود براى رسیدن مقام قهرمانى از همین روش سود برده اند. بطور کلى ضرورى است که یک یا دو شیوه گشایش بازى را بیاموزید، و به چند پوزیسیون اساسى در آخر بازى نیز مجهز شوید. هیچ نکته خاصى در آموزش واریاسیونهاى بیشمار وجود ندارد آنچه اهمیت دارد درک شیوه هاى گشایشى مورد انتخابتان و کشف ظرافتهاى استراتژیکى بازى مى باشد.شطرنج از طرفى ساده و از جانب دیگر بازى پیچیده اى است. با شناخت و در نظر گرفتن مسایل فوق آماده خواهید بود که مهارتهاى شطرنجى خود را با کمک اصول آموزشى تحکیم بخشید.
آموزش شطرنج
یک نظر رایج در شطرنج آن است که فرق بازیکن با تجربه و مبتدى در مقدار محاسبه و آینده نگرى است .این که یک استاد بزرگ چند حرکت را مى تواند محاسبه کند، نکته اى که بار ها و بارها مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است . قدرت محاسبه دقیق و صحیح حرکات قابلیتى است که مورد نیاز هر بازیکن سطح بالا و پیشرفته اى است ولى این تنها تفاوت مهم و اساسى یک بازیکن معمولى نیست.
بسیارى از بازیکنان بر هنر به وجود آوردن ترکیبهاى دقیق تسلط دارند ولى بازى آنها به سطح بازى استادان نمى رسد، چون نمى توانند بازى را بر اساس یک نقشه و استراتژى صحیح و آینده نگرانه اداره کنند.
محاسبه یک واریانت مشخص تنها زمانى ممکن و ضرورى است که برداشتى مشخص و دقیق از پوزیسیون داشته باشیم در اکثر مواقع، طرح کلى و جامع حاکم بر وضعیت، راهنماى بازیکن براى پیدا کردن حرکات مورد نیاز بازى مى شود.طرح بازى در یک مرحله مشخص را طرح عمومى یا استراتژى مى نامند. طریقه پایه گذارى و مجموعه اصولى که ما براى طرح ریزى تعقیب مى کنیم و مشخصات تعیین کننده آن، تعریف دیگرى از استراتژى است.این اصطلاحات،و کلماتى نظیر هدف استراتژیکى یا تاکتیکى وغیره،همان معانى را دارند که در علوم سیاسى و نظامى به کار مى روند.بعضى ممکن است تصور کنند که مات کردن شاه حریف هدف استراتژیکى در هر بازى شطرنج است.چنین تصورى در ابتداى پیدایش شطرنج مدرن شاید قابل قبول بوده باشد، ولى در دوران ما که تکنیکهاى شطرنج به نحو چشمگیرى پیشرفت کرده وایده هاى بازى ژرف و پیچیده شده اند، ایجاد یک پیاده ضعیف، کسب یک برترى مختصر پوزیسیونى، کنترل یک ستون باز، یا کنترل یک خانه مهم، استقرار یک سوار در یک پایگاه مناسب، یا ایجاد یک پیاده رونده، میتواند به عنوان یک طرح استراتژى کلى در دستور کار بازیکن قرار گیرد.لازم به توضیح است که بهترین طرحها و نقشه ها گر به درستى پیاده نشوند هیچ ارزش و فایده اى ندارند.همانند شطرنج،این مسئله در زندگى نیز مصداق دارد.مجموعه وسایل و ابزار و مضمونهایى که براى تحقق یک طرح استراتژیکى،یا جلوگیرى از انجام نقشه هاى حریف، به کار گرفته مى شود تاکتیک نام دارد.مانورها، ترکیبها، قربانیها، حملات دو گانه،اچمزى،کیشهاوحملات بر خاستى و غیره، عناصر و ابزار تاکتیک هستند.
ویژگى پوزیسیون و انتخاب طرح و نقشه:…………………………….………………………
انتخاب طرح و نقشه در هر حالتى بستگى کامل به وضعیت موجود در صفحه شطرنج دارد، و بنابراین باید کاملا با پوزیسیون مطابقت و هماهنگى داشته باشد.قضاوت صحیح یک وضعیت و درک ویژگیهاى آن شرط لازم براى یافتن طرح استراتژیکى مطلوب است.بنابراین با شناخت حقایق و ویژگیهاى پوزیسیون مى توان طرح و نقشه مطلوب را بر گزید.طبیعى است که این مسائل در یک مقاله قابل توضیح نیستند ولى به طور اجمال مى توان گفت که ویژگیهاى یک پوزیسیون به واقعیتهاى زیر مربوط است:...………....……………………………
-تناسب قوا، تعادل نیروهاى دو طرف، یا برترى یکى از طرفین؛
- نیروى مستقل هر مهره و نحوه استقرار آن؛
- کیفیت مستقل هر پیاده ؛
- وضعیت پیاده ها و ساختار آنها؛
-وضعیت شاه هر دو طرف؛
- هماهنگى سوارها با پیاده ها؛
بعضى از عوامل و ویژگیهاى پوزیسیون ممکن است موقتى و زودگذر باشند و برخى دیگر دائمى و پا برجا هستند. یک عامل مهم و دیر پا، کیفیت ساختار پیاده اى است. پیاده ها برخلاف سوارها نمى توانند به آسانى از یک جناح به جناح دیگر انتقال یابند. تغییر وضعیت پیاده ها به کندى و تدریجى انجام مى شود، در صورتى که سوارها با سرعت و مشکل کمترى تغییر مکان میدهند.
نتیجتاً، این پیاده ها هستند که برخلاف ارزش کمترشان، عامل تعیین کننده وضعیت هستند.از عوامل همیشگى و تعیین کننده دیگر در پوزیسیون، یکى برترى کمى و دیگرى وضعیت استقرار شاه طرفین در بسیارى از موارد است
مفاهیم اساسى استراتژى شطرنج
یکى از وظایف مبتدیان در یادگیرى شطرنج آشنایى با قدرت مستقل مهره هاست. بدون آشنایى با قدرت مهره ها نمى توان قضاوت درستى در هنگام تعویض مهره ها داشت و دریافت که کدام تعویض مقرون به صرفه است.یکى از متداولترین و ساده ترین روشهاى ارزیابى مهره ها قرار دادن پیاده به عنوان یک واحد نیرو و ارزیابى سایر مهره ها بر اساس آن است:
سه پیاده = اسب یا فیل,
پنج پیاده= رخ
نه پیاده= وزیر
البته به سختى میتوانیم براى مهره شاه ارزش گذارى کنیم، چون یک عامل تعیین کننده در شطرنج مهره شاه است و با سقوط آن بازى به پایان مى رسد.ارزش نسبى مهره ها پیچیده تر از آن است که گفته شد. ارزش عددى و حسابى مهره ها به تنهایى نمى تواند میزان ارزشیابى باشد.
بازیکن مبتدى ممکن است تا مدتى با این سیستم ساده حسابى کنار بیاید، ولى بازیکن پیشرفته به خوبى مى داند که این سیستم در بسیارى از مواقع نمى تواند به صورت کامل کاربرد داشته باشد.مثلاً یک سوار سبک و دو پیاده ارزشى معادل یک رخ دارند، یعنى ۵=۲+۳.در اینجا مقایسه کاملاً درست است، اما دو فیل در مقابل رخ و یک پیاده گرچه از نظر ارزش حسابى معادل است ولى در عمل قدرت و تاثیرشان فرق دارد. یا سه سوار سبک تقریباً ارزشى برابر با دو رخ دارند، در صورتى که در جدول ارزش نیروها ارزش دو رخ بیشتر است.این نوع ارزشیابى جنبه انتزاعى دارد و نمیتواند در هر مورد مشخصى صادق باشد. این ارزشیابى حد متوسطى براى بسیارى از وضعیتها مى تواند باشد ولى نمى تواند به عنوان یک اصل پابرجا در هر وضعیتى کاربرد داشته باشد.ارزش مهره ها نسبى است و با ویژگى هر پوزیسیون رابطه مستقیم دارد. سوارهاى سبک اغلب از نظر ارزش در طول بازى متغییرند.در جریان بازى، نوسانهاى بسیار در ارزش نسبى مهره ها به وجود مى آید.مثلاً قدرت یک رخ بیشتر از یک سوار سبک است، ولى بعضى از اوقات اسب مستقر در یک پایگاه مرکزى همپاى یک رخ مىشود.به نمودار یک توجه کنید
نمودار یک.
در اینجا اگر رخ سفید میتوانست در عملیات علیه شاه سیاه شرکت کند برترى با او بود، ولى چه از طریق a3 و چه از مسیر f1اینکار انجام پذیر نیست.
A) 1.Ra3 e4!
2.R×a6 Nf3
3.Ra3 e3!
4.Rb3 e2
و سیاه بازى را مى برد.
B) 1.Rd1 Nf3
2.Rf1 e4
3.Rd1 e3
با وضع برنده براى سیاه.مى بینیم که اسب مستقر در خانه d4 با رخ سفید مقابله میکند، و چون سیاه به ازاى از دست دادن تفاوت پیاده اضافى دارد مى توانیم بگوییم که سیاه وضع بهترى دارد .قدرت وزیر نیز در جریان بازى تغییرات گوناگون مى یابد. معمولاً ما وزیر را معادل یک رخ و یک سوار سبک و دو پیاده مى دانیم، ولى موقعیتهاى وجود دارد که وزیر با یک رخ و سوار سبک و پیاده قابل مقابله نیست و ارزش کمترى پیدا مى کند. پوزیسیون نمودار ۲ این مسئله را به خوبى نشان مى دهد .
این پوزیسیون بعد از حرکت نوزدهم سیاه در بازى نایدروف راگوزین در سال 1948 در مسابقات قهرمانى جهان حاصل شد. سیاه وزیرش را در ازاى رخ و اسب و پیاده قربانى داده است. اکثر صاحب نظران حاضر در آن مسابقه وضع سفید را بهتر مى دانستند . از نظر کمى سفید صاحب برترى است و. وضعیت او کاملاً محکم است فقط نقطه b2 کمى ضعیف است که موقتى به نظر مى آید. اما ادامه بعدى نشان داد که سیاه قربانى وزیر را به خوبى محاسبه کرده است و وزیر سفید به مدت بیست حرکت در یک نقطه به صورت غیر فعال باقى خواهد ماند. ممکن است سوال شود که چرا یک وزیر به فیل و رخ برترى دارد؟ حرکت وزیر ترکیبى است از حرکت رخ و فیل، ولى این ترکیب حرکت به وسیله وزیر بهتر به عمل در مى آید.تحرک بسیار وزیر آنرا به صورت ابزار کارآمدى براى حمله در مى آورد، ولى این مسئله زمانى که رخ و فیل همکارى کامل داشته و به خوبى در مکانهاى مناست استقرار یافته باشند فرق مى کند. تئورى آخر بازى نشان مى دهد که گاهى وزیر نمى تواند حتى از یک رخ و پیاده ببرد (زمانى که در موقعیت عالى دفاعى قرار داشته و همکارى کامل بین آنها برقرار باشد). در بازى حاضر این همکارى به وجه شایان توجهى بین سوارهاى سبک سیاه وجود دارد و به وزیر سفید امکان نمى دهند که هدف مناسبى براى حمله پیدا کند.