مقدمه :
انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است این موجود یگانه چنان که قرآن کریم به آن اشاره می فرماید رشد خود را از خاک شروع کرده و مراحل مختلف تکامل را پشت سر گذاشته تا آن جا که روح خدایی در درون وی شکوفا شده و همراه وی وهمگام با هم به حرکت در آمده و با طی مراحل گوناگون صفات و ویژگی های همچون عقل ، عشق و عواطف انسانی را از خود به مرحله ی ظهور و شکوفایی رسانده است .
آنچه همیشه ذهن انسان را متوجه کرده و در طول تاریخ او را به تلاش و تفکر واداشته است معرفت نفس یا خودشناسی است انسان درپی شناختن خود گاه به راه درست و گاه به نادرست گام نهاده است .
قرآن کریم به منظور دستیابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی ، مناسبترین و بهترین راهی را که بتواند زمینه ی خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند به وی نشان داده است در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت موجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری و همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه ی روان انسان را به طور جامع نشان داده است ما می توانیم که کمک حقایقی که در قرآن درباره ی انسان و صفات و حالات گوناگون روانی او آمده است بخوبی شخصیت انسانی خویش را رشد دهیم و همچنین انگیزه های اصلی محرک رفتار انسان و عواملی را که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی انگیزه بسزایی دارند بشناسیم زیرا قرآن سخن آفریدگار انسان است و بدیهی است که آفریدگار به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود داناتر است (الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر ) آیا آن خدایی که خلق را آفرید عالم ( به اسرار آنها ) نیست و به حال آنکه به باطن ( و ظاهر همه ی ) امور عالم آگاه است سوره ی ملک آیه 14
انگیزه های رفتار در قرآن :
انگیزه ها نیروهای محرکی هستند که در موجود زنده خالقی از نشاط و فعالیت بر می انگیزند و رفتارش را آشکار می سازند و او را در سوی هدف یا هدف های مشخص راهنمایی می کنند . انگیزه ها وظایف ضروریت و مهمی برای موجود زنده انجام می دهند در واقع این انگیزه ها هستند که انسان را به برآمدن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و آدمی آن وامی دارند و نیز او را به انجام بسیاری از کارهای مهم دیگر در هماهنگ کردن انسان با محیط زندگی مفید هستند بر می انگیزند روان شناسان جدید انگیزه ها را به دو بخش اصلی تقسیم می کنند و آنها عبارتند از :
انگیزه های فیزیولوژیک : این انگیزه ها ، در نیازهای فیزیولوژیک یک جسم و عوارضی که در بافت های بدن مانند کمبود مواد لازم برای بدن را به هم خوردن تعادل آن به وجود می آیند مربوط می شود این انگیزه ها رفتار فرد را در جهت اهدافی که نیازهای فیزیولوژیک بدنش را بر آورده کنند راهنمایی می کنند و یا نقص و کمبودی رتا که گاهی در بافت های بدن به وجود می آید جبران می کنند و آن را از توازن به حالت گذشته بر می گردانند .
انگیزه های روانی : این انگیزه ها به وسیله ی فراگیری در جریان رشد اجتماعی فرد قابل حصول هستند . و انگیزه هایی هستند که مستقیما در مورد انگیزه های فیزیولوژیک مانند گرسنگی و خستگی صادق است .
انفعال ها در قرآن :
مشیت حکیمانه ی خداوند چنین اقتضا می کند که یک سلسله حالتهای انفعالی در انسان و نیز حیوان قرار دهد این عواطف ( علاوه بر انگیزه ها ) در حفظ نسل و بقای نسل انسان و حیوان به آنها کمک می کنند مثلا ترس که حالتی انفعالی است باعث می شود از خطرهایی که تهدید مان می کند دوری کنیم و حالت انفعالی خشم ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا می دارد و یا حالت انفعالی محبت ، اساس و پایه یی پیوند دو جنس نر و ماده ( در انسان و حیوان ) و جذب هر کدام به دیگری برای بقای نوع می باشد .
میان انگیزه ها ( عواطف فعال ) و عواطف انفعالی رابطه ی مستحکمی وجود دارد چون هر انگیزه ای معمولا همراه یک حالت انفعالی است مثلا هر گاه انگیزه ای در انسان به اوج خود برسد و برای مدتی از ارضای آن جلوگیری به عمل آید به انسان حالتی از تنش دست می دهد و این حالت معمولا با حالت وجدانی و انفعالی اندوه و گرفتگی همراه است اما ارضای انگیزه ی مزبور حالت شادی و خوشحالی به همراه دارد علاوه بر این عواطف انفعالی درست مانند انگیزه ها ، وظیفه ی جهت دادن به رفتار وارشاد را نیز انجام می دهند به عنوان مثال حالت انفعالی ترس انسان را به فرار و دورشدن از خطر وامی دارد و حالت انفعالی خشم شخصی را به دفاع از خود و گاهی حتی به تجاوز وادار می کند و یا حالت انفعالی محبت باعث نزدیکی انسان به محبوبش می شود و در قرآن کریم توصیف دقیقی درباره ی بسیاری از عواطف انفعالی مانند ترس و خشم ، محبت ، شادی ، نفرت ، غیرت ، حسد پشیمانی ، شرم و خواری که انسان آنها را احساس می کند آمده است .
غلبه بر انفعال ها :
قرآن به ما توصیه کردهاست که بر هر یک از انفعال های غم و شادی مسلط باشیم ما نباید نسبت به مصائب و حوادث غم انگیزی که در زندگی برای خود ما یا فرزندان یا متملکات و اموالمان پیش می آید بیش از اندازه اظهار اندوه کنیم همانطور که نباید در ابراز شادی آنچه از نیکی و خیری که به ما می رسد و یا موفقیت و برتری و شهرت و مقامی که به دست می آوریم زیاده روی کنیم زیرا چیزهایی از این قبیل تنها در علم خداوند متعال و در گروی خداست اوست ( ما احساب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذالک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم لا تفرحوا بما اتکم و الله لا یحب کل مختال فخور )
هر رنج و مصیبتی در زمین ( از قعطی ، آفت و فقر و ستم یا از نفس خویش چون ترس و غم و درد ) به شما رسد همه در کتاب ( لوح محفوظ ما ) پیش از آنکه که در دنیا ایجاد کنیم ثبت است و خلق آن بر خدا آسان است ( این را بدانید ) تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می رسد دلشاد نگردید و خدا دوستدار هیچ خودستایی نیست به طور کلی خداوند سبحان ما را به کنترل انفعالات خود و حکومت و تسلط بر آنها سفارش می کند ایمان راستین به خدا و پیروی از سنت او که در قرآن ترسیم فرموده و پیامبر اکرم ( ص) آن را بر ایمان بیان کرده است آنچنان اراده و عزم و نیرومندی به ما می دهد که بتوانیم به انفعالات خود حکومت و سیطره داشته باشیم در قرآن آیات بسیاری آمده که روشن می کند ایمان در خدا همچون سپری در مقابل ترس است و اصولا مرض ترس را مطالعه می کند .
تفکر از دیدگاه قرآن :
انسان به دو وظیفه ادراک حسی با حیوان اشتراک دارد اما از نظر داشتن عقل که خدا به او عطا کرده است و قدرت اندیشیدن که او را بر نگرش و تحقیق در اشیا و حوادث توانا می کند از جزئیات به کلیات می رساند و قدرت استباط نتایج را به او می دهد از حیوان متمایز می شود همین قدرت تفکر انسان است که او را شایسته ی مکلف شدن به انجام عبادت ها و تحمل مسئولیت اختیار واراده قرار داده و در نتیجه او را سزاوار احراز مقام جانشینی خدا در روی زمین گردانیده است اطلاعاتی که کودک در نخستین مرحله ی زندگی از طریق ادراک حسی کسب می کند ماده اولیه ای را تشکیل می دهد که بعدها در جریان تفکرش از آن کمک می گیرد زیرا او در آینده ی آن اطلاعات را به ذهنش باز می گرداند و در قصور می آورد و برخی را در کنار برخی دیگر قرار می دهد و با روش جدید طوری تنظیمشان می کند که در اکتشاف اطلاعات تازه به او کمک می نماید و این اطلاعات تازه را که انسان در جریان تفکر و اندیشیدن به دست می آورد به یگانگی اطلاعات سابقش می افزاید و انسان همواره به کار تنظیم اطلاعات قدیمی و اکتشاف اطلاعات و حقایق تازه می پردازد و این در واقع پایه و اساس تکامل تحقیق علمی در حلال قرون مختلف تاریخ و همچنین علت پیشرفت مداومی است که در علوم نظری - تطبیقی به وجود می آید خداوند متعال انسان را به تفکر در هستی نگرش در پدیده های مختلف آن و دقت و تامل در شگفتیهای آفرینش و استحکام نظام هستی تشویق کرده است همان طور که به تحصیل علم و شناخت سنتها و قوانین الهی در تمام صحنه های مختلف علوم ترغیب کرده است و ما این دعوت به مشاهده و تفکر و بررسی و تجلیل علم او در موارد متعددی در قرآن کریم می بینیم : ( قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدالخلق …… )
ای رسول بگو به مردم که در زمین سیر کنید و ببینید که خدا چگونه نخست خلق را ایجاد کرده است ( سوره عنکبوت آیه 20 )
مراحل تفکر در حل مشکلات :
انسان در زندگی به مشکلات زیادی بر می خورد که نیاز به حل آنها دارد و اصولا هر سوالی که انسان با خود مطرح می کند و جوابش را نمی داند خود مشکلی به شمار می رود معمولا انسان در زندگی با موضعگیری های زیادی مواجه می شود که به مشکل به حساب می آیند و این در وقتی است که او هدفی مشخص دارد و برای تحقیق آن تلاش می کند اما راهی را که به تحقق هدفش باشد نمی شناسد یا موانعی وجود دارد که او را از رسیدن به هدف باز می دارد وقتی انسان درباره ی راه حلی برای مشکلی که برایش پیش می آید می اندیشد معمولا همان مراحل مشخص را پشت سر می گذارد که روان شناسان به بررسی و تحلیل آن پرداخته اند ما می توانیم مراحل تفکر را جهت حل مشکلات در موضوعات زیر خلاصه کنیم :
1- احساس وجود مشکل
2- جمع آوری مدارک پیرامون موضوع ( مشکل )
3 - فرضیه سازی 4
- ارزیابی فرضیه ها
5- اطمینان به صحت فرضیه
خطاهای تفکر :
تفکر همواره در معرض اشتباه قرار دارد چون نگاهی عوامل باز دارنده ای متعرض جریان تفکر می شوند و آن را از راه راست منحرف می سازند و میان تفکر و وصول انسان به حقیقت مانع ایجاد می کنند و هر گاه موانع و باز دارنده های تفکر به طوری که قادر به پذیرش نظریه ها و افکار تازه نمی باشد و انسان وقتی به این حالت برسد دیگر تفکر ارزش عظیم خود را در زندگی از دست می دهد و وظیفه ی طبیعی خود را در کار تشخیص حق و باطل و نیکی و بدی و کشف حقایق و کسب دانش و بالا تر بردن انسان در مدارج ترقی و کمال انجام نمی دهد . و وقتی نیروی تفکر انسان از کار باز ماند و دچار جهود شود انسان امتیاز اساسی خود را که از حیوان جدایش می سازد از دست می دهد و مانند حیوان یا حتی گمراه تر از آن خواهد شد .
( ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعلمون ان هم الا کالانعام بل هم هل اضل سبیلا ) یا پنداری که اکثر این کافران حرفی می شنوند و یا فکر و تعقلی دارند ؟
اینان در بی عقلی بی مانند چهارپا یانند بلکه نادانتر و گمراه ترند
یادگیری در قرآن :
یکی از موهبت های خداوند متعال بر انسان علاوه بر اعطای نعمت اداراک حسی و تفکر این است که به او نوعی استعداد فطری برای یادگیری و کسب معارف و علوم و مسئولیت زندگی در این جهان و در نتیجه سبب عمران و آبادانی آن می شود و به او امکان می دهد که تواناییها و مهارتهای خویش را افزایش دهد تا به آنچه که خداوند بنا به خواست خود برایش تضمین کرده است به مراحلی از رشد و کمال انسانی برسد .
منابع دانش :
انسان علم یا معرفت را از دو منبع اصلی فرا می گیرد : منبع الهی ومنبع بشری این دو نوع علم مکمل یکدیگرند و اساسا بازگشتشان به خداوند متعال است که انسان را آفرید و به او دستگاه ها و وسایلی برای ادارک و سبب دانش اعطا کرد منظور ما از علمی که از منبع الهی صادر می شود همان علمی است که مستقیما از جانب خدا از طریق وحی یا الهام یا رویایی صادق به ما می رسد و مقصود از علمی که دارای منشا بشری است همان علمی است که انسان آن ار از طریق مهارت های شخصی ، و تلاش مخصوص که در زندگی ضمن کسب اطلاعات و مشاهدات و نیز کوششی که برای حل مشکلات خویش می کند از طریق آزمایش و خطا یا از راه تربیت و آموزش والدین موسسات آموزش و یا از طریق بحث علمی فرا می گیرد .