عدل الهی
عدالت و عدل الهی در حیات معقول علی (ع)
این انسان نیرومند که سر آمد نیرومندان است در محراب عبادت بخاطر شدّت عدالتش شهید شد. این چه «دادگری» است که این همه انسان را در طول تاریخ جذب خود کرده و در عین حال خود جذب دنیا نشده است دنیا با تمامی ویژگیهایش (آقائی و سروری، نژاد و خویشاوندی و...) او را جذب نکرد، امّا عدالت، او را جذب کرد.
«وَ تَمَّتْ کَلِمَهُٔ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا» مشیّت و اراده و عمل پروردگار تو بر مبنای صدق و عدل استوار شده است.
حتما توجّه فرمودهاید که این سؤال را تحلیل گران تاریخ و کامجویان و کاموران حیات طبیعی- اگر هم تصریح نکرده باشند- از علی بن ابی طالب پرسیدهاند که: «تو در عدالت چه دیده بودی» زیرا رفتار و اندیشه و هدف گیریهای فرزند ابی طالب با الگوها و معیارهای آنان سازگار نیست. و شگفتی و تعجّب آنان در مشاهده سرتاسر زندگی امیر المؤمنین مشهود بوده است.
اینها نباید از علی بن ابی طالب در باره عدالت میپرسیدند بلکه باید این را از خود عدالت پرسید. حقیقت این است چنانکه آرمانهای معقول انسانی مفسّر شخصیتهاست، و شخصیّتها مفسّر عظمت آن آرمانها هستند، برای شناخت این معنا که علّت عشق ورزی امیر المؤمنین چه بود که در روزگاری که قدرت، بطور مطلق در دستش بود احساس بی نیازی کرد و بنای طغیانگری نگذاشت و عدالت ورزید این مسئلهای است که بار دیگر انسان شناسان، یا آنان که میخواهند در تاریخ و روش شخصیّتهای سازنده، مسائل مفیدی برای بشر پیدا کنند بدنبال آن هستند.
نوشته و سخن و تألیف در این زمینهها زیاد است. در طول تاریخ، ما با رگبار نظریات گوناگون روبرو هستیم. هر کس از دیدگاه خود در این مسائل اظهار نظر نموده است. به گمان من آنان که به تفسیر شخصیّتی همچون علی بن ابی طالب دست میزنند اگر حقیقت عدالت و اختیار و تحمّل و شکیبائی در برابر حوادث کوبنده تاریخ را ندانند، تفسیر و اظهار نظرشان به چند کلمه، «خوب است» و «عالی است» تمام میشود این یک اصلی است که چرا در باره علی علیه السلام «گفته شده: «قتل فی المحراب لشدّهٔ عدله».
این انسان نیرومند که سر آمد نیرومندان است در محراب عبادت بخاطر شدّت عدالتش شهید شد. این چه «دادگری» است که این همه انسان را در طول تاریخ جذب خود کرده و در عین حال خود جذب دنیا نشده است دنیا با تمامی ویژگیهایش (آقائی و سروری، نژاد و خویشاوندی و...) او را جذب نکرد، امّا عدالت، او را جذب کرد.
معاد
مقدمه
کتاب حاضر مجموعهای است مشتمل بر ده جلسه بحث و انتقاد پیرامون مسأله " معاد " در انجمن اسلامی پزشکان که تاریخ آن به سال 1350 هجری شمسی باز میگردد . در این جلسات ، علاوه بر نظریات مشهور درباره معاد ، نظریه جدیدی که از ناحیه برخی روشنفکران مسلمان ابراز شده و در واقع معاد را به " تجدید حیات مادی دنیا به شکل دیگر " تفسیر کردهاند ، نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و با اظهارات پایه گذار این نظریه ، گاهی بحث حالت مناظره به خود گرفته و این امر بر شیرینی مطلب افزوده است .
سبک بحث در این کتاب ، همچون سبک بحث در کتابهای " توحید " ، " نبوت " و " امامت و رهبری " یک سبک جدید است و در یک قالب خاص نمیگنجد و مخصوصا به نظریات جدید درباره معاد و یا نظریات جدید علمی مرتبط با مسأله معاد نیز توجه شده است .
بدیهی است چنانچه استاد شهید حضور داشتند ، این کتاب با تنقیح بیشتر عرضه میش د ولی گذشته از اینکه احاطه علمی ما به هیچ وجه در حد استاد شهید نیست ، حق تنقیح بیشتر را نیز نداریم و میبایست عین کلام ایشان درج گردد ، و این امر در همه آثاری از استاد که پس از شهادت ایشان منتشر میشود جاری است .
تنظیم اولیه و تصحیح چاپی این کتاب به عهده جناب آقای محمد کوکب بوده است و در اینجا از زحمات ایشان قدردانی میشود .
امید است به یاری حق سایر آثار چاپ نشده استاد نیز به زودی در اختیار شیفتگان آثار آن فرزانه شهید قرار گیرد .
شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری
کلیاتی درباره مسأله معاد
بحث ما درباره مسأله معاد است . مسأله معاد از نظر اهمیت ، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است . پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده میشود ) آمدهاند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند : یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به
قیامت و یا فعلا به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است ، یعنی چه ؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است ، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است .
ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود ، به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست ، " باید " به این معناست نه به معنی تکلیف ، به معنی این است که انفکاک پذیر نیست که
انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد . مثلا روزه ماه رمضان ، میگویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است . اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد ، این آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد ، از اسلام خارج است ، چرا ؟
برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد ، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است ، یعنی نمیشود انسان در ذهن خودش میان قبول گفتههای پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند . ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست ، یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان میآورند " . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است ( یعنی نمیشود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت ، ایمان به یوم آخر آمده است ، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا میکنند ، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند ، که معنی آن این میشود که همین طوری که خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد)