کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علی رغم این همه توجه اسلام به عبادت مخصوصا نماز متاسفانه از واقعیت های موجود در جامعه بی توجهی به معنویات مخصوصا در امر عبادت و نماز است که بیشتر در نسل جوان و نوپای امروزی وجود دارد.
لذا وظیفه ایجاب می کند تا ریشه ها و علل این بی توجهی را کشف نموده و راه کارهای مناسب برای آن بیان کنیم و تا این ریشه ها کشف نشود هر راهبرد و راهکاری بی اثر و بی فایده است و نمی توانیم در آن زمینه اقدامی سازنده داشته باشیم و اگر بدون کشف ریشه های بی توجهی نوجوانان و جوانان به امر نماز به زور و کتک و اعمال قدرت متوسط شویم و از آن ها خواستار انجام عبادت شویم، یقینا نه تنها موثر واقع نخواهد شد بلکه اثرات منفی به دنبال خواهد داشت لذا قبل از هرگونه تصمیم گیری و قضاوت در مورد تارکان نماز باید ریشه های ترک نماز را پیدا کرده؛ چرا نماز نمی خوانند؟ دلیل و نظرشان چیست؟ آیا مدعی هستند که هنوز واجب نشده است؟ آیا نماز را عملی بیهوده و بی فایده می دانند؟ آیا از الگوهای دینی و مبلغان دین بیزاری پیدا کرده اند؟ آیا احساس تنبلی و سستی می کنند؟
شایان ذکر است که نسل نوجوان و جوان ما در دورانی بسیار مهم، مبهم که زمینه ی مناسبی برای شکل گیری شخصیت و هویت فرد از جهات جسمی، روحی و روانی است قرار گرفته اند. تحول اخلاقی و دگرگونی های عظیم روحی – جسمی موجب می شود تا خمیر مایه هویت یک فرد در این مرحله شکل گیرد. در این دوران، فطرت انسان به ویژه فرد مسلمان، می تواند با تربیت صحیح، محیط مناسب تربیتی، الگوهای مذهبی و منسجم به تکامل برسد. به هر حال شکل گیری بدن، سلامت روانی، رشد عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، منطقی و دینی و عادت های مذهبی در او قالبی دایمی ایجاد می کند[1]. به طور مثال، نوجوان و جوانی که ترک نماز در این دوران برای او به صورت عادت در آمده و روحیه طغیان گری و عصیان در او قوی است، مسلما نمی توان وجود فردی نمازگزار و مقید به اخلاق حسنه را، در دوران میان سالی و بعد از آن از او انتظار داشت. زیرا نوجوان در مرحله بی ثبات زندگی خود، مانند خمیری شکل پذیر و منعطف است. که می تواند دارای قالبی متعالی و یا برعکس حالتی طغیان گرا و لاابالی شود.
هر چند که در این فصل، هدف ما بررسی عوامل ترک نماز به طور عام است ولی با توجه به مطالب بالا، یک چنین نسلی می طلبد که اهمیت ویژه ای به او مبذول شود. به همین خاطر علل مورد بررسی بیشتر معطوف به جوان، نوجوان است، اگر چه که با گاهی دقیق تر، مراحل دیگر از حیات انسان را نیز شامل می شود.
بنابراین بررسی های ناشی از مصاحبه، سوال و جواب ها، مشاهده ها و حتی آزمایش ها و همچنین استفاده از تجارب دست اندرکاران تحقیقات روانشناسان تربیتی، کسب اطلاع از والدین و معلمان اطلاعاتی را در زمینه علل در اختیار می گذارد که مهمترنی آن ها عبارتند از:
1- علل فردی عدم گرایش به نماز
الف) عدم آشنایی به فلسفه و اسرار نماز: وقتی از بعضی افراد سوال می کنیم: چرا نماز نمی خوانید؟ می گویند: «خودمان هم نمی دانیم» از این جواب معلوم می شود که از دلایل ترک نماز، عدم آشنایی با فلسفه و آثار نماز و عدم احساس نیاز به نماز است؛ زیرا با خود می گوید: من که زندگی می کنم و در آن عقل خود را راهنمای زندگی خود قرار می دهم؛ چه نیازی به نماز دارم؟ نماز چه ربطی به زندگی من دارد، چه نقشی دارد؟ چه نماز بخوانم چه نخوانم، سودی عاید من نمی شود، نماز برای آخرت است و نه برای دنیا و من در دنیا هستم نه در آخرت.[2]
نماز تجسم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین به پاداشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار فلسفه آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری بر آن مترتب است و چه مضامینی در این گفتگوهای مکرر مورد بازگویی قرار می گیرد؟ طبعا نسبت به این عبادت فاقد انگیزه و رغبت است. نه تنها نماز بلکه انسان صرفا در برابر اعمالی تمکین می کند که اگر چه ناروا و غلط، تصویر و باور قانع کننده ای از آن داشته باشد و جسم و روح و روان خود را محتاج به آن بداند[3]. اصولا هر انسانی برای انجام هر حرکت و عملی به دنبال دلیل و علت می گردد و در حقیقت بدون چون و چرا عملی را انجام نمی دهد، زیرا هر عملی به عاملی تعلق دارد و هر انگیخته ای به انگیزه ای بر می گردد، پس برای ایجاد انگیخته، انگیزه و محرک لازم نیازمند است، مخصوصا نسل امروز و جدید که از امور تعبدی و تکلیفی تنفر داشته و به شدت از آن فرار می کند. نسل امروز با نسل دیروز از لحاظ فکر و اندیشه و روحیات تفاوت دارد، با دقت در تاریخ می توان تفاوت آشکار این نسل را فهمید که مذهبی دیروز خیلی از مسائل را بدون چون وچرا پذیرفته و عملی کرده است، ولی مذهبی امروز همان مسائل را با تحقیق و حداقب با منطق قابل قبول می پذیرد زیرا چون وچرا از خصوصیات این نسل نو و جدید است[4].
استاد مطهری در مورد نسال جوان امروز فرموده:
نسل جوان ما مزایایی دارد و عیب هایی، زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد؛ چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا؛ یعنی ادراکات و احساسات و آرمان های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست، باید به این جهات احترام گذاشت. در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمان های عالی نبود، باید به این آرمان ها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم، روشی که ما فعلا در مقابل این نسل گرفته ایم، روش دهان کجی و انتقاد صرف و مذمت است ... در قدیم سطح فکر مردم پائین بود، کمتر در بین مردم شک و تردید و سوال پیش می آمد، اما امروزه بیشتر دیده می شود. طبیعی است وقتی که فکر کمی بالا برود سوالاتی برایش طرح می شود که قبلا مطرح نبوده است. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سوالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت.[5]
مسلما همانطور که بیان شد، از علل ترک نماز عدم آشنایی با فلسفه نماز است؛ یعنی نسل امروز در مقابل موضوع نماز یک چرا و علامت سوال قرار می دهد؛ چرا نماز بخوانم؟ دلیلش چیست؟ چه فایده و ثمره ای برای من دارد؟ و هزاران هزار چرای دیگر که همه به اسرار و فلسفه نماز بر می گردد.
راهکار
مختصری از اسرار و فلسفه نماز: چنانچه گفته شد بسیاری از قصور و کوتاهی های افراد در مسائل دینی به خاطر عدم آگاهی کافی و معرفت لازم از مبانی دینی است. بدیهی است که تلاش و کوشش در هر عملی منوط به وجود انگیزه ای است که قبل از انجام عمل در فرد ایجاد شده است و هیچ انگیزه ای به دست نمی آید مگر با علم و آگاهی، و پر واضح است که هر چه قدر آگاهی انسان در آن عمل بیشتر باشد با رغبت و تمایل بیشتری به دنبال آن می رود قدرت و توانایی اش در آن کار شدت می یابد.
باور ما این است که اگر جوانان ما نسبت به نماز و یا سایر وظایف و تعالیم دین اطلاع دقیق و کافی داشته باشند و از برکات و فضایل و آثار و نتایج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمی شوند که چیزی را جایگزین آن سازند. وقتی یک جوان مسلمان درک کند و یقین نماید که نماز پایه محکم و استوار دین اوست، نماز ملاک اصلی تمایز کفار با او است، نماز مایه آرامش روح او است، نماز اولین گام مسلمانی است، نماز تخلیه همه آلودگی ها و پلیدی ها و ودای همه امراض و دردهای درونی و باعث سبکی و سکینت و آرامش قلبی او و لحظه گفتگوی او با محبوب و معبود و نماز همه دین اوست و نیز صدها آثار مثبت روحی و روانی در آن گنجانده شده، چگونه راضی خواهد شد که آن را با امور دیگر معاوضه نماید.[6]
اگر انسان مسلمان فلسفه نماز را به خوبی درک کند، و یقین پیدا کند که تمام پدیده های نظام هستی معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشا آفرینش آنها خالق قادری است که هستی از او نشات گرفته است و همه موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافته اند، و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقاء نیازمند و محتاج اویند. و این که انسان به عنوان اشرف کائنات براساس فطرت به ربانیت او مقر و معترف است و هر گونه شرک را از او نفی می کند و لازم است که فقر خویش و فضای خالق، کوچکی خود و عظمت رب را اظهار نماید. بی شک سر بر خاک بندگی می نهد، که رمز نماز در همین است که بنده اظهار عبودیت و بندگی نماید.
و چون هوای نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشی سوق می دهد و به غرور و عذرخواهی دعوت می کند و به افزون طلبی و تمامیت خواهی فرا می خواند باید در مقابل آن، عاملی باشد بسیار قوی و نیرومند که جلوی این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانی سوق می دهد که آن نماز است، چون نماز تنها عنصر بازدارنده از زمائم اخلاقی است. و از آنجایی که در سرشت آدمی نسیان و فراموشی عجین است هر لحظه بیم آن می رود که انسان خود و آفریدگارش و دین و آیین خود را به باده نسیان و فراموشی سپرده و طغیان و سرکشی را پیشه خود سازد و عمری را در بیهودگی سپری سازد و کمال و انسانیت خویش را در حیات حیوانی ببیند پس برای ایمنی از این خطر باید نماز را به پا دارد.[7]
چنانچه در این رابطه از هشام بن محکم نقل شده که:
راجع به علت وجوب نماز از حضرت امام صادق (ع) سوال کرده و محضرش عرض کردم: با این که این عبادت مردم را از برآمدن نیازمندی هایشان مشغول نموده و بدن هایشان را به رنج می اندازد، چطور حق تعالی آن را برایشان واجب کرده؟ حضرت فرمود: در آن اسرار و عللی است و توضیح آن این است که:
اگر مردم به حال خود واگذار شده و هیچ تنبیه و تذکیری از ناحیه بنی اکرم (ص) متوجه ایشان نمی شد و کتاب خدا صرفا در دستشان باقی می ماند حالشان همچون مردمان اول می گشت، چه آنکه آن ها گرچه دین را اخذ نمود و کتب را وضع و جعل کرده و مردمانی را هم به کیش و آئین خود فراخوانده و احیانا با آن ها به مقابله نیز پرداختند ولی پس ار فتن از این دنیا اسمشان از یادها رفت و امرشان مندرس و کهنه گردید، گویا اصلا ایشان در این دنیا نبوده اند خداوند تبارک و تعالی اراده کرد دین و آئین و امر محمّد (ص) فراموش نشود و بدین جهت بر امتش نماز را فرض و واجب قرار داد، در این نماز هر روزه مردم پنج بار با صدای بلند اسم نامی پیامبر را برده و با انجام نماز خدا را عبادت کرده و او را یاد می نمایند، و بدین ترتیب از آن حضرت غافل نشده و فراموشش نمی کند و در نتیجه ذکرش کهنه و مندرس نمی گردد.[8]
بنابراین با اطلاع از این امور و حاصل شدن بینش کافی نسبت به فلسفه و آثار و برکات نماز هیچ انسان عاقلی آن را در زندگی و حیات خویش ترک نخواهد کرد، چون کدام انسان عاقل است که سعادت را با شقاوت و نیک بختی را با تیره روزی مبادله نماید.
ب- گناه و بزهکاری و دنیا پرستی: از عوامل مهم ترک معنویات و عبادات، گناه، معصیت، لهو و لعب، عیاشی، هوسرانی و خوشگذرانی زودگذر دنیوی است، زیرا گناه و معصیت و بزهکاری اجتماعی، روح آدمی را بیمار می نماید و شخصی که مبتلا به بیماری های روحی است، از جو روحی و محیط درونی آلوده ای برخودار است، که مسلما بذر پاک و محیط فاسد رشد نمی کند، بلکه بذر پاک نیز فاسد می شود.
روح آدمی برای گرایش به معنویات، زمینه مساعد می خواهد زیرا روحی که محیط شهوت پرستی، دنیا طلبی، لذت جویی مادی است و به آن ها عادت کرده است، نمی تواند از معنویات، مخصوصا عبادت و نماز استقبال نماید.[9] کسانی را که به استعمال دود تلخ و رنج آور سیگار، علاقه مند می شوند را ببینید، در اولین بار که به سراغ این سفیر بیماری و پژمردگی می روند با واکنش منفی طبع، ذائقه و دستگاه گوارشی و تنفسی مواجه می شوند. اما پس از مدتی چنان تغییر طبع و گرایش می دهند که هیچ چیز به اندازه سیگار مورد توجه آنان نیست. دیگر از غذاهای لذیذ و مفید لذت نمی برند و تنها دود سرطان زای سیگار به آنان آرامش می دهد. و دنیا زدگی و محبت به دنیا نیز، تاریکی و ظلمتی است که زیبایی ها و لذت های معنوی و عبادی را از ذائقه انسان می برد.[10]
در دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد(ع) به بررسی عوامل بی رغبتی نسبت به نماز و مناجات پرداخته به خداوند تبارک و تعالی عرض می کند: «خدایا چه شده است که هر گاه با خود می گویم که آماده نماز می شوم و مناجاتی با تو داشته باشم. کسالت را در هنگام نماز بر من مسلط می نمایی؟ و لذت مناجات را از من سلب می کنی ... شاید برای اعتنا به ربوبیت خود یافته ای و از خود دور نموده ای و ... شاید به جرم و گناهم یا بی حیایی من، مرا مجازات نموده ای؟ شاید مرا مانوس با اهل بطالت می دانی و انس با نماز را از من سلب می کند» آری بدیسان امام (ع) گناه و آلودگی را از عوامل مهم بی رغبتی به نماز معرفی می فرماید.
1- عباس ملاتقی، نقش نماز در هویت یابی انسان مسلمان، ص 101
2- علی اصغر عزیزی تهرانی، ترک نماز چرا؟! ص 19
3- محمد رضا رضوان طلب، پرستش آگاهانه، ص 205
4- علی اصغر عزیزی تهرانی، همان، ص 21
5- مرتضی مطهری، ده گفتار، صص 212 و 215
6- مصطفی خلیلی، همان، صص 67 - 66
7- همان، صص 112-111
8- محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، سید جواد ذهنی تهرانی، ج 2، ص 49
9- علی اصغر عزیزی تهرانی، همان، ص 77
10- محمد رضا رضوان طلب، همان، ص 207