عبارت است از عرضه یا فروش کالا یا ارائه خدمت به بهائی بیش از نرخ های تعیین شده به وسیله مراجع قانونی ذی ربط، عدم اجرای مقررات و ضوابط قیمت گذاری و انجام دادن هر نوع عملی که منجر به افزایش بهای کالا یا خدمت به زیان خریدار گردد.
جریمه گران فروشی، با عنایت به دفعات تکرار در طول هر سال به شرح زیر است:
الف- جبران خسارت وارد شده به خریدار و جریمه نقدی معادل مبلغ گران فروشی، در صورتی که جریمه نقدی کمتر از پنجاه هزار (50،000) ریال باشد، جریمه نقدی معادل پنجاه هزار (50،000) ریال خواهد بود.
ب- چنانچه کل مبلغ جریمه های نقدی پس از سومین مرتبه تخلف به بیش از دو میلیون (2،000،000 ) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی به مدت ده روز نصب خواهد شد.
ج- در صورتی که کل مبلغ جریمه های نقدی پس از چهارمین مرتبه تخلف به بیش از بیست میلیون (20،000،000) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی نصب و محل کسب به مدت سه ماه تعطیل خواهد شد.
گران فروشی یا ورشکستگی
تکالیف شرکتهای بیمه در قانون بودجه
فرا رسیدن موعد تدوین لایحه بودجه کل کشور، شرکتهای بیمه را نگران میکند که دوباره بدون اطلاع و نظرخواهی از صنعت بیمه موادی را با هدف اخذ درآمد از شرکتهای بیمه برای سایر سازمانها در قانون بودجه بگنجانند و یا مواد قبلی را تمدید کنند.دلیل این نگرانی آن است که در سالهای گذشته از یک سو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طبق ماده ۹۲ قانون برنامه چهارم توسعه و از سوی دیگر وزارت کشور بر اساس بند «ز» تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۳۸۶ توانستند بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان از درآمد شرکتهای بیمه را برای تامین کمبود هزینه بیمارستانها و نیروی انتظامیاخذ و به تشخیص خود هزینه کنند.
بر همین منوال، ارگانهای دیگری نیز مدعی اخذ بخشی از درآمد صنعت بیمه هستند.آخرین نمونه، مادهای در قانون مصرف سوخت حمل و نقل برون شهری بود که براساس آن باید نیمیاز صرفهجویی شرکتهای بیمه از محل کاهش خسارت پرداختی در بیمههای بدنه و شخص ثالث به شهرداریها، وزارت راه و پلیس راهور پرداخت شود.پیش از آن هم شورای برخی شهرها تصویب کرده بودند که شرکتهای بیمه در آن شهر باید عوارض بپردازند.این رویه تاکنون صدمات مالی متنابهی به شرکتهای بیمه وارد کرده است و در صورت تعمیم و یا تداوم، توانی برای فعالیت شرکتهای بیمه باقی نخواهد گذاشت.
استدلالی که برای این مصوبات مطرح میشود تاثیرگذاری فعالیت این نهادها بر افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی شرکتهای بیمه است.اگر چنین دلیلی مبنای تصمیمگیری برای مشارکت در درآمد شرکتهای بیمه باشد هیچ ارگان دولتی یا خصوصی (و اصولا هیچ فعالیتی) از این قاعده مستثنا نیست، زیرا هر نوع فعالیت و یا عملیاتی متضمن و یا مرتبط با ریسکهای بیمهپذیر یا بیمه شده نزد شرکتهای بیمه است و همه آنها میتوانند ادعا کنند که فعالیتشان باعث افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی این شرکتها میشود و باید در درآمد آنها سهیم شوند.
به علاوه، اگر پیشنهاددهندگان و تصویب کنندگان این گونه قوانین تصور میکنند شرکتهای بیمه درآمدهای فراوانی دارند و میتوان آنها را ملزم کرد که به طور مداوم بخشهایی از درآمد خود را به سایر ارگانها بدهند یعنی پذیرفتهاند که این شرکتها فراتر از تعهداتی که میپذیرند از بیمهگذاران حق بیمه میگیرند و در واقع گرانفروشی میکنند ولی به جای آنکه به زعم خود، از موضع عدالتجویانه و حمایت از بیمهگذار و ترویج فرهنگ بیمه، از گرانفروشی و اجحاف شرکتهای بیمه به بیمهگذاران جلوگیری کنند شرکتهای بیمه را مکلف میکنند که همچنان گران بفروشند و از محل گرانفروشی درصدی هم به سایر نهادهای نیازمند بپردازند.
اگر مراجع تقنینی و اجرایی معتقد بودند که درآمد شرکتهای بیمه به اندازهای است که در آخر دوره مالی سود منصفانهای هم برای آنان باقی نمیماند هرگز راضی نمیشدند که با تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگران از یک سو صنعت بیمه دچار بحران شود و از سوی دیگر به دلیل همین بحران زودرس، کسب درآمد برای سایر نهادها هم قابل دوام نباشد.
بنابراین مبنا و نتیجه تکالیفی که تا کنون در قوانین برنامه و بودجه برای تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگر سازمانها تعیین شده است از دو حالت خارج نیست: «یا این شرکتها به دلیل گرانفروشی و اجحاف به بیمهگذاران درآمدهای گزافی دارند و پرداخت این پولها برایشان راحت است یا درآمدهای آنان منطقی است ولی به قیمت ورشکستگی هم باید بخشی از درآمد خود را به دیگران بدهند.»
متاسفانه آنچه واقعیت دارد گزینه دوم است و وضعیت مالی شرکتهای بیمه به هیچ وجه آن گونه نیست که مازادی برای پرداخت به سایر ارگانها داشته باشند بنابراین تداوم چنین پرداختهایی در کوتاهمدت باعث عدم رغبت شرکتهای بیمه برای توسعه فعالیت در رشتههایی که مورد نیاز آحاد جامعه است خواهد شد و در میانمدت به توقف فعالیت آنان خواهید انجامید .