تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران

تعداد صفحات: 105 فرمت فایل: word کد فایل: 4892
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۳۸,۰۰۰ تومان
قیمت: ۳۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران

    چکیده

    مصطفی کمال آتاتورک در اثراقدامات تدریجی و آشکار توانسته بود به عمر امپراطوری

    عثمانی پایان دهد و کشور کوچک  ترکیه را  بنیان  نهد ، برآن  شد تا کشور ترکیه را در مسیر

    نوسازی قرار دهد ؛ نوسازی  که مصطفی کمال خواستار آن بود ، در واقع غربی سازی بود و

    در این راستا می بایست تمام  سنتها از بین می رفت . وی  برای رسیدن به این هدف، مبارزه

    گسترده با مذهب و نیروهایی  مذهبی انجام داد و اسلام رسمی  را بطور کامل از جامعه ترکیه

    پاک کرد . در کنار اقدامات مصطفی کمال ؛ وابستگی روحانیون سنی  به دولت و عدم استقلال

    سیاسی و مالی این زمینه را برای مصطفی کمال فراهم  آورد تا بتواند با ترکیب سیاست پنهان و

    آشکار ترکیه را به یک کشور سکولار تبدیل کند .

    از طرف دیگر در ایران  نیز رضاشاه به زعم خود برآن شد تا جامعه  ایران را همانند

    ترکیه  بسوی  تمدن و نوسازی هدایت کند . در راستای  چنین اقدامی طبیعی  بود که از  طرف

    روحانیون که به عنوان ترویج دهندگان دین در جامعه محسوب می شدند ،در مقابل  چنین اقدامی

    مقاومت صورت گیرد ، استقلال سیاسی، اقتصادی به روحانیون این کمک را می کرد تا در مقابل

    سیاست های نوسازی رضاشاه که توأم با دین زدایی بود مقاومت کنند .

    استقلال یکی از بزرگترین امتیازات روحانیت شیعه درمقایسه با روحانیت سنی است .چه

    در دوره صفویه، چه در دوره هایی افشاریه و زندیه و قاجاریه و چه در دوره پهلوی، روحانیت

    اگر چه متفاوت اندیشیدند ولی هیچ گاه زیر بار زور و دستور و ابلاغیه  و فرمان شاهی

    نرفت. نتنها این وضعیت و آرمان را حفظ کرد بلکه  در شرایط مقتضی با قدرت ظالمانه مبارزه

    کرد و برای ایجاد فضایی  مساعد تر برای  دینداری  و دین مداری ، با حاکمان در افتاد و نهایتاً

    کوشید تا نظامی اسلامی برمبنای دین و مردم تأسیس کند . از دوره های  بسیار سخت و طاقت-

    فرسا برای روحانیت ،  دوره  حکومت  بیست  ساله رضاخان  بود . در این  دوره روحانیت  با 

    شدیدترین برخوردها وعمیق ترین موانع مواجه شد . رضاخان که سودای ترقی و پیشرفت ایران

    به مانند کشورهای اروپایی را درسر داشت ، سعی می کرد  مهمترین  موانع را  که به زعم  او

    مذهب  و روحانیت  بود ، از میان  بردارد . او علاوه  بر مقابله های  خشن  و  زورمندانه  با

    روحانیت ، بر آن بود تا تمام  نمادهای  مذهبی را از جامعه حذف کند . رضاشاه  برای  از بین 

    بردن مذهب و نیروهایی  مذهبی از تمام امکانات استفاده می کرد تا هرچه زودتر به زعم خویش

    کشور را به دروازه های ترقی برساند .

    در پژوهش حاضر  با مطالعه اقدامات ضد دینی در ایران و ترکیه که نهایتاً جامعه را به

    سوی سکولاریسم  هدایت می کرد ، آشنا خواهیم  شد . و همچنین در این  پژوهش  سیاست های

    رضاشاه و آتاتورک را در مقابل  مذهب و نیروهایی مذهبی  بصورت مقایسه ای بررسی خواهیم

    کرد .

    فصل اول : کلیات

    معرفی روش و ماهیت تحقیق  که معمولاً به شکل طرح  تحقیق  یا طرح پژوهش ارائه

    می شود موجب می شود  که  محقق  و خواننده  بر محتوا و شکل تحقیق  تسلط و احاطه داشته

    باشند . با معرفی روش  و ماهیت تحقیق است  که ارزیابی  و قضاوت در توفیق یا عدم توفیق   

    نتایج  علمی تحقیق  براساس هدف و روش اعلامی میسر می شود براساس چنین ضرورتی در

    بخش ابتدایی این  پژوهش  طرح مسأله  -  تاریخچه  موضوع - هدف و قلمرو تحقیق - بیان

    فرضیه - روش گردآوری داده ها و تجزیه و تحلیل  آنها – سازماندهی  تحقیق  و سایر مسائل

    به منظور تبین و تحدید و تدقیق و تعمیق موضوع  مورد بررسی قرارمی گیرد .    

    1-1) بیان مسأله 

    تاریخ  بزرگترین منبع  شناخت ، سرشارترین ذخیره تجربه اندوزی و مؤثرترین وسیله

    عبرت گیری  برای گام برداشتن در حال و روشن  نمودن  تصویر آینده است . تاریخ  بستری

    است که ما را با منابع اصلی اندیشه ها و ریشه تحولات آشنا می سازد . از این رو درمراجعه

    به  تاریخ  بایستی بسیار دقیق  بود و به ابعاد و زمینه های فکری  –  سیاسی  –  اقتصادی  و

    فرهنگی و بین الملی حوادث و تحولات توجه نمود .

    تاریخ معاصر ایران و ترکیه نیز از نظرمحتوا و مضمون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

    و کیفیت تحولات و فراز و فرودهای  آن به خصوص در زمینه تعامل دین و دولت دربردارنده

     حوادث و تجربیات مهمی است که آگاهی دقیق از آنها میتواند برای ما در پیمودن راه دشوار

    در مقطع حساس کنونی مفید باشد و بی توجهی  به آن موجب ضرر و زیان خواهد شد .

    جنبش ها و انقلاب های مهم در تاریخ  اسلام و بویژه در ایران و ترکیه  با رهبری  و

    حمایت  روحانیون  همراه  بوده  است . تحریم  تنباکو –  انقلاب  مشروطیت  و جنبش های

    مقطعی  در شهرهای مختلف  ایران عموماً  به رهبری روحانیت و تحت تأثیر مستقیم عنصر

    دین  صورت  گرفته  است ؛ در تاریخ  اجتماعی ، سیاسی عثمانی  و سپس ترکیه هم دین  و

    روحانیت نقش مهمی داشته اند .

    اعلان  جنگ عثمانی  به مصر در سا ل  1516  با فتوای  شیخ الاسلام علی جمالی

    صورت گرفته است . در دولت عثمانی  شماری از پادشاهان براساس فتوای  شیخ الاسلام ها

    از قدرت  و سلطنت خلع شده اند .سلطان سلیم سوم  و سلطان عبدالعزیز دوم و سلطان عبد-

    الحمید دوم  با فتوا خلع  شده اند .

    همچنین  قیام شیخ رجب و شورش شهر سیواس درمرکز ترکیه و قیام  شیخ سعید در

    شرق ترکیه ( پس از تشکیل ترکیه جدید) با رهبری وهدایت روحانیون صورت گرفته است .

    به قدرت رسیدن مصطفی کمال پاشا در ترکیه و همچنین رضاخان در ایران از جمله

    حوادث مهم تاریخی است که سرآغاز وسرمنشاء تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی بزرگی

    دراین دو کشور به شمار می آید . به قدرت رسیدن مصطفی کمال پاشا و رضاخان  در کنار

    شرایط داخلی ناشی از شرایط و تحولات بین الملی پس ازجنگ جهانی اول وانقلاب بلشویکی

    در روسیه محسوب  می شود . در دوران زمامداری مصطفی کمال پاشا و رضاخان ؛ کشور

    ایران  و ترکیه  وارد مسیری متفاوت از سیرتاریخی خود شد . گسترش  یافتن وابستگی های

    فرهنگی ایران و ترکیه به غرب و ترویج غربگرایی و خود باختگی و پی گیری سیاست های 

    تجدد گرایانه از طریق تضیف مذهب و از بین بردن دین و نیروهای مذهبی و همچنین تشکیل

    ارتش مدرن برای از بین  بردن مخالفان از مهمترین رویدادهایی است که با این دوران آغاز

    می شود .

    در ایران و ترکیه هر چند که روند  تجدد گرایی از زمانهایی  بسیار دوری آغاز شده

    بود  ولی در دوران حاکمیت رضاشاه و مصطفی کمال حرکت به سوی غرب و غرب گرایی 

    بیشتر و با جدّیت و در قالب یک  دولت متمرکز و مدرن دنبال گردید . برای رسیدن  به چنین

    آرمانی هرچیزی که درکشوراحساس می شد  در برابر نوسازی مقاومت خواهد کرد به سرعت

    از بین برده می شد .

    قرن هیجدهم میلادی سرآغاز فصل نوینی در تاریخ کشورهای اسلامی محسوب می-

    شود . در این قرن دنیای اسلام شاهد رشد و قدرت نمایی رقیبی در مقابل خود  شد  که تا آن

    زمان در روابط بین دنیای  اسلام با ممالک غیر مسلمان بی سابقه بود . در جوار و همسایگی 

    اروپا سرزمینهای  مسلمان نشینی قرار داشتند  که تا آن زمان عمدتاً تحت کنترل امپراطوری 

    کهن عثمانی قرار داشتند . امپراطوری قدرتمندی که تا یک قرن قبل از آن توانسته بود تا مرکز

    اروپا پیشروی کند . ولی از قرن هیجدهم اوضاع  به تدریج عوض می شود دولتهای اروپایی

    درسایه ثروت عظیم به دست آمده ازممالک و مستعمرات خود در قاره آمریکا، آفریقا و آسیا و

    نیز رشد و پیشرفت تکنولوژی  وعلوم جدید در آن قاره دارای آنچنان قدرتی شدند که خود را

    برای تهاجمی سنگین و همه جانبه به همسایگان مسلمان نشین خود به قدرکافی قدرتمند دیدند.

    تا اوایل  قرن 19 بسیاری  از مناطق  مسلمان نشین  تحت  کنترل  اروپایان  قرار  گرفت .

    ایران از بخش شمال مورد حمله روس قرارگرفت و بخش قابل توجهی ازقلمرو خود را     از

    دست داد.درکشورعثمانی سطح درگیری بسیار وسیع بود ازقرن هیجدهم به بعد کلیه تصرفات

    عثمانی ترکی در اروپای شرقی – خاورمیانه – آفریقا  و همچنین قفقاز مورد  تهاجم دولتهای

    اروپایی قرار گرفته بود و هراز چند گاهی  بخشهایی از قلمرو عثمانی در مواجهه با یکی از

    دول اروپایی از دست می رفت.

    بدین ترتیب به مرور زمان ضعف تدریجی دول مسلمان آنها را به این باور رساند که

    به تنهایی نمی توانند در مقابل  تهاجم مغرب زمین مقاومت کنند  و می بایست برای مقابله با

    غرب به علم  و صنعت و تکنولوژی و فنون نظامی جدید که در اختیارغرب بود مجهز شد .

    این روند تا زمان  به قدرت رسیدن رضاخان در ایران و مصطفی کمال پاشا در ترکیه ادامه

    داشته است اما از این به بعد روند تجددگرایی با جدیت دنبال شد . مصطفی کمال پاشا اعتقاد

    داشت راه نوسازی ترکیه از طریق غربی سازی و پذیرش همه مؤلفه های آن است .به همین

                                                                                                                                          

    دلیل  در دوران حاکمیت  پانزده ساله خود در ترکیه موضوع حذف دین و سیکولاریزه نمودن

    ترکیه را تعقیب نمود .کمال آتاتورک اعتقاد داشت برای رسیدن به یک جامعه مدرن باید مذهب

    و نیروهای مذهبی وهمچنین نمادهای آن از بین بروند .کمال مصطفی پاشا دردوران حاکمیت

    پانزده ساله خود با اجرای سیاستهای خود برای از بین بردن نهاد مذهب ازجامعه ترکیه تلاش

    گسترده ای انجام داد کمال پاشا با ترکیب سیاست  ضربتی  و تدریجی توانست  پس از تحکیم 

    قدرت خویش بر جامعه ، شروع  به نوسازی و تجدگرایی در ترکیه نماید .

    در ابتدای کار مصطفی کمال پاشا  سیاست گام به گام را  انتخاب کرد و  اهداف خود 

                                                                  

    یعنی مخالفت با نهاد ریشه دار خلافت را آشکار ننمود . مورخین علت  اتخاذ این  سیاست را

    عمدتاً ملاحظات سیاسی و حمله متحدین علیه قلمرو عثمانی می دانند . وی در طول  جنگهای

    استقلال طلبانه اعلام کرد که برای اعاده  قدرت به شخص  سلطان مبارزه می کند و

    بنابراین از حمایت  سلطنت طلبان  نسبت به خود برخوردار شد[1]. مصطفی کمال پاشا پس از

    مساعد کردن زمینه برای اصلاحات و فراهم آوردن متحدانش ابتدا از موضوعاتی که کمترین

    مخالف و بیشترین موافق را داشت شروع به نوسازی کرد .کمال قبل ازهمه به تعریف اجماع

    ملی ومرزبندی قومی و کشوری دولت پرداخت . همین که یک اجتماع قومی به نسبت همگون

    پدید آورد مرحله  بعدی اصلاحات را با ظرافت بیشتر آغاز کرد . دومین گام کمال پاشا ایجاد

    و تأسیس نهادهای سیاسی نوین برای اعمال اقتدار بود . تا ازطریق ا ین نهادهای سیاسی تازه

    تأسیس شروع  به اصلاحا ت اجتماعی و مذهبی نماید[2] .

                                             

    درسال 1924مرحله سلب اقتدارمذهب آغاز شد و دو ماه بعد از آن خلافت لغو شد .    

    از این تاریخ است که روند مذهب زدائی در کشور ترکیه با اجرایی سیاستهای پنهان و آشکار

    مصطفی کمال آتاتورک به اوج خود می رسد.

    در ایران هم هر چند که نوسازی از زمان قاجارها (فتحعلیشاه) آغاز شده بود، اما در 

    دوران  حاکمیت رضاشاه  نوسازی  با سرعت یشتر و در قالب دولت مدرن  و تمرکز و در

    راستای تخریب و ازبین بردن مذهب و نیروهایی مذهبی صورت می گرفت . سیاست 

    تجددگرایی رضاشاه به موازات مذهب زدایی و سرکوب عناصر مذهبی به مرحله اجرا درآمد

    که به  نظر می رسد  متأثر از اقدامات مصطفی کمال پاشا در ترکیه باشد ؛ رضاشاه همواره

    تحولات  کشورهای اروپایی و به ویژه ترکیه همسایه را پیگیری می کرد و حرکت جمهوری

    خواهی وی  نیز متأثر از اعلام  جمهوری  مصطفی کمال پاشا  بود . سفر رضاشاه به ترکیه

    از12تا 24 خرداد ماه1313 به همین دلیل  صورت گرفت[3]. کشف حجاب از بانوان - تحمیل 

    لباس  و کلاه اروپایی و استعمال عناوین غربی در ادارات ومؤسسات دولتی و همچنین اعزام

    محصلین ایرانی  به اروپا در شمار سیاست هایی بوده که آن رژیم  از سال 1304 تا 1313

    با اتکای  به تحصیل کرده گان و روشنفکران و نیز نظامیان و عناصر دیوان سالاری سیاست

    تضعیف دین  و روحانیت را پیش برد . رضاشاه اعتقاد  داشت راه  پیشرفت  و ترقی مملکت

    زمانی هموار می شود که سنتها  و مذهب و نیروهای مذهبی از بطن جامعه حذف گردند .از

    جمله اقدامات رضاشاه که در راستای  تضعیف مذهب و نیروهای  مذهبی  صورت  گرفته ؛

    کاهش نفوذ سیاسی روحانیون به عنوان رقبای دولت و مخالفین دولت مطلقه سلطنتی،  تقویت

    و رشد  اندیشه غیر مذهبی و کاهش نفوذ روحانیون از مشاغل دولتی را می توان ذکر کرد .

    رضاشاه  در اجرایی سیاستهای  تجددگرایانه خود دست به اقدامات روشن و آشکاری

    زد که باعث مقاومت  بیشتر مردم  در مقابل تجددگرایی شد . رضاشاه در اوج  قدرت مدعی

    بود که وقتی مردم لباس یک شکل بپوشند و کلاه پهلوی به سربگزاند و نسبت به تقیدات مذهبی

    سست شوند متمدن خواهند شد . برهمین اساس برای او ستیز با نهادهای سنتی و مذهبی نظیر

    پوشاک سنتی و مراسم دینی امری ضروری بود .ازاین رو درکنار ستیز با مذهب و نیروهای

    مذهبی و بطور کلی با عناصر سنتی ، رضاشاه با تکیه بر روشنفکران  به  تبلیغ  ناسیونالیسم 

    باستان گرایانه  و گسترش  مراکز تفریحی  فساد انگیز پرداخته است . با توجه به مطالب یاد  

    شده در خصوص اقدامات مصطفی کمال پاشا در ترکیه و اقدامات رضاشاه در ایران در قبال

    مذهب و نیروهایی مذهبی پرسش اصلی پژوهش حاضر به شرح زیر است :

    وجوه شباهت و تفاوت در سیاست های رضاشاه و مصطفی کمال پاشا درمقابل مذهب و

    نیروهایی مذهبی چه می باشد ؟ برای این که موضوع  را بیشتر مورد  بررسی قرار دهیم و

    از جهات مختلف  موضوع را مورد  تجزیه و تحلیل  قرار دهیم  در کنار پرسش اصلی  چند

    پرسش  فرعی  برای  بسط  و گسترش موضوع  طرح می شود که در بحثهای بعدی آنها را  

    بررسی خواهیم کرد . پرسش های فرعی که به آنها خواهیم پرداخت به شرح ذیل می باشد :

    تفاوتهای  که در مقاومت در برابر طرح نوسازی در دو کشور ایران و ترکیه مشاهده می شد

    ناشی از چه عواملی بود ؟ یا این که عوامل  موفقیت  مصطفی کمال  در سکولاریزه

     کردن جامعه ترکیه چه بوده است ؟مهم ترین مؤلفه ای که می تواند تفاوت در شدت نوسازی

    و مقاومت در برابر آن را توصیف کند «مذهب و سازمان روحانیت » دراین دو کشور است.

    همگرایی بالای  مذهب در ایران بر محور تشیع  و مراجع  تقلید است در حالی که در کشور

    ترکیه مسلمانان حول طریقت های گوناگون متصوفه ، عدم استقلال علمای  سنی  از دولت و

    استقلال سیاسی روحانیون  شیعه در ایران ، وابستگی مالی مفتیان سنی  به اوقاف  و در آمد

    دولتی  و بهره مندی روحانیون شیعه از درآمد خمس علاوه  بر آن اوقاف ، سازش پذیری و

    پذیرش قاعده تغلیب (الحق لمن غلب) از سوی علما سنی مذهب و مبارزه جویی و برجستگی

    امربه معروف و نهی از منکر عمده ترین عواملی هستند که تفاوت در شدت نوسازی (غربی

    سازی) و تفاوت در نوع و میزان مقاومت را در برابر نوسازی در ایران و ترکیه را توضیح

    می دهند .

    مهمترین مؤلفه های  که میتواند موفقیت مصطفی کمال پاشا را در اجرای برنامه های

    نوسازی  بیان کند ؛ ترکیب سیاست پنهانی  و آشکار آتاتورک ، قدرت  تشخیص وی  به لزوم

    اصلاحات در زمان مناسب و همچنین زمینه سازی قبلی برای اجرای برنامه های تجددگرایی

    و در نهایت تفکیک برنامه های نوسازی از یکدیگر می باشد .

    2-1) بررسی سوابق و ادبیات موضوع

    در ارتباط  با سیاست های مصطفی کمال پاشا و رضاشاه در قبال مذهب  و نیروهای

    مذهبی کتاب و مقاله های چندی به فارسی و دیگر زبانها خارجی نوشته شده است . 

    در شبکه اینترت نیز می توان در خصوص اوضاع  اجتماعی  ایران و ترکیه مقالات

    متنوعی را مشاهده کرد . از جمله کتابهایی که در خصوص موضوع  مورد بحث نوشته شده

    است ، کتابی با عنوان «جمهوری اول ترکیه» که این کتاب نوشته ریچارد رابینسون و ترجمه

    ایرج امینی می باشد که در سالهای گذشته چندین نوبت تجدید چاپ شده است . در این  کتاب  

    نویسنده  بعد از بیان اوضاع کلی ترکیه  قبل از جمهوری  به اقدامات مصطفی کمال پاشا در

    خصوص اصلاحات اجتماعی و ایجاد ترکیه  نوین اشاره کرده و به ازبین بردن اقتدار مذهبی

    و مقابله با عناصر سنتی توسط کمال پاشا اشاره می کند .در کتاب علل رشد اسلام گرایی در

    ترکیه نوشته محمدرضا زارع هم بعد ازبیان موقعیت حکومت عثمانی درجهان و نحوء استفاده

    حاکمان عثمانی از دین اسلام برای تحکیم حکومت خود درگذشته بر نقش مهم مذهب و نیرو-

    های مذهبی در ترکیه زمان عثمانی اشاره می شود و دلایل اسلام خواهی  فعلی را بیان می-

    کند . کتاب« تعامل دین و دولت در ترکیه» نوشته محمدرضا حیدرزاده نایینی نیز بعد ازاینکه

    در مورد اسلام و سیکولاریسم در ترکیه مطالبی را بیان می کند در بخش  دوم به جایگاه نهاد

    سلطنت در امپراطوری عثمانی پرداخته و همچنین  به الغای نهاد  کهن خلافت توسط

    مصطفی کمال پاشا آتاتورک و نیز به  نوآوریهای  دوران حاکمیت آتاتورک که در راستای از

    بین مذهب و نیروهای مذهبی است اشاره می کند . کتاب های دیگری  نیز که تعداد آنها زیاد

    است در مورد  اقدامات مصطفی کمال پاشا نوشته شده است  که می توان  به کتابی با عنوان

    « آتاتورک »  نوشته اولوغ  ایگدمیر و دیگران  که در سال   1348 توسط  حمید ناظمی به

    فارسی ترجمه شده است . « فرمانروایان شاخ زرین  از سلیمان قانونی تا آتاتورک »  نوشته

    نوئل بابر و ترجمه  دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ که در این کتاب هم  بعد از بیان  سیر

    تاریخی  امپراطوری  عثمانی  در نهایت  به  جمهوری ترکیه می رسد  و در مورد  اقدامات 

    مصطفی کمال پاشا  نیز مطالبی به سبک رمان نوشته شده است .

    در ایران نیز کتابهای فراوانی در مورد تقابل دین و دولت در زمان رضاشاه  نوشته

    شده است و هر کدام از این کتابها از نگاه مؤلف خود موضوع را بررسی کرده اند. از جمله

    کتابهای که درمورد تقابل دین و دولت در ایرانِ زمانِ رضاشاه نوشته شده می توان به کتاب

    « علما و رژیم رضاشاه » بقلم حمید بصیرت منش اشاره کرد، که نویسنده کتاب بعد از بیان

    ساختار کلی حکومت رضاشاه به دیکتاتوری و استبداد دوران رضاشاه را مورد بررسی  قرار

    می دهد و به اقدامات رضاشاه  که پیوسته  در راستای  تضعیف مذهب  در جامعه بود اشاره

    می کند این کتاب در دو بخش ( بخش  اول  شامل  پنج  فصل  و بخش  دوم  پانزده

    فصل) تدوین شده است . از جمله کتاب دیگری که در مورد مقابله نیروهای مذهبی در مقابل

    تجددگرایی رضاشاه نوشته شده است کتاب ، «چالشهای روحانیت با رضاشاه » که مؤلف این

    کتاب داوود امینی  هستند ، در بخش  نخست  این  کتاب  به ریشه های شکل گیری  حکومت

    رضاشاه اشاره شده است . از فصل اول به بعد در مورد اقدامات رضاشاه درمورد تجددگرایی

     در ایران وعلل مخالفت روحانیون با تجددگرایی و نوسازی مطالب مهمی آورده شده است.

    کتاب« تهاجم به روحانیت وحوزه های علمیه درتاریخ معاصر» از جمله کتابی است که

    تدوین آن توسط مؤسسه فرهنگی قدر ولایت صورت گرفته است که این کتاب درمورد چالشهای

    مذهب با حکومت پهلوی اول و دوم نوشته شده است فصل اول این کتاب ، تهاجم علیه روحانیت

    در دوران مشروطیت را مورد بحث قرارداده است ازفصل دوم به بعد درمورد چالشهای مذهب

    ومدرنیته دردوران رضاشاه مطالبی آورده شده است که این روند تا دوران حکومت محمدرضا-

    شاه مورد بررسی  قرار گرفته است . در مورد اقدامات رضاشاه همانطوری گفته  شد کتاب  و

    مقالات فراوانی وجود دارد که هر کدام بنا به سلیقه خود موضوع را مورد بررسی قرارداداند .

    کتاب ناسیونالیسم درایران که بخشی از آن درمورد اقدامات تجددگرایانه رضاشاه میباشد اقدامات

    رضاشاه  را در قالب هویت ملی بحث کرده و مورد بررسی قرار داده است و یا کتاب« سلسله

    پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج» ترجمه عباس مخبر؛کتاب جدیدی که

    با عنوان مبانی ایدئولوژیک  در دوران  پهلوی  بقلم محمد حسن آصف که فصل اول کتاب بحثی

    در مورد ایدئولوژی  و در فصل دوم  تاریخچه  ناسیونالیسم بیان شده  و از فصل  سوم  مبانی

    ایدئولوژیک حکومت پهلوی اول  بیان می شود که در حول محور ناسیونالیسم مطرح می شود و

    در مورد تجددگرایی نیز مطالبی آورده شده است ؛ این بحثها تا حکومت پهلوی دوم  ادامه دارد

    و تا انقلاب سفید محمد رضاشاه  مورد بررسی قرار گرفته است  بخشی از کتاب های  یاد شده

    فوق در مورد اقدامات ضد مذهبی صورت گرفته در ایران مطالبی را بیان کرده است . دراین

    پژوهش  ضمن استفاده از منابع  بیان شده سعی بر این است تا با استفاده  از منابع دیگر ضمن

    مقایسه سیاست های اعمال شده ازسوی رضا شاه و مصطفی کمال پاشا به بررسی علل تفاوتهای که

    درشدت مقاومت در برابر طرح  نوسازی  در دو کشور مشاهده می شد را مورد بررسی  قرار

    دهیم و همچنین به ریشه یابی موفقیت مصطفی کمال پاشا و عدم  توفیق  رضاشاه در بعضی از

    زمینه ها از جمله درعرصه مذهب و نیروهای مذهبی بپردازیم .

    این پژوهش اولین پژوهشی است که  بطور مقایسه ای سیاست های رضاشاه درایران و

    مصطفی کمال پاشا در ترکیه را در قبال مذهب و نیروهای مذهبی با فرض  قرار دادن  ترکیب

    سیاست پنهان و آشکار توسط مصطفی کمال پاشا و سیاست آشکار توسط رضاشاه مورد بررسی

    قرار می دهد .درمنابع نگاشته شده در زمینه تجدد و نوسازی در ایران و ترکیه مؤلفه-

    های مهمی به چشم می خورد که منزوی کردن دین  و کاهش  شدید  نقش آن در امور سیاسی                                                                                                                                               

    واجتماعی یکی از مؤلفه های اصلی بشمار می آید. در حالی که مذهب در جامعه ایران وترکیه

    اهمیّت  ویژه دارد و با عنایت به مشترکات فرهنگی ، تاریخی و جغرافیای دو کشور لازم است

    سیاست های ضد مذهبی در دوران حاکمیت رضاشاه  و مصطفی کمال بطور جداگانه و تطبیقی

    مورد بررسی قرار گیرد که انتظار داریم این مهم در این پژوهش عملی گردد .

    3-1) اهداف پژوهش

    هدف پژوهش حاضر آن  است  که با بررسی  متغیرهای  مختلف  نظیر جایگاه  اسلام

    در جامعه ایران و ترکیه در زمان موضوع مورد بحث را مشخص کند و همچنین حرکت بسوی

    سکولاریزه شدن  جامعه ایران  و ترکیه و مقاومت های  مردم مسلمان در برابر طرح نوسازی

    را مورد بررسی قرار دهد.

    هدف دوم این پژوهش شناسایی نقاط قوت و نقاط ضعف سیاستهای تجددگرایانه آتاتورک

    و رضاشاه در روند طرح نوسازی می باشد . درتدوین این پژوهش سعی شده است تا با استفاده

    از منابع موثق  پژوهشی شفاف و بدوراز تمایلات مذهبی و شخصی ارائه گردد تا درآتی مورد

    استفاده علاقمندان در این زمینه قرار گیرد .

    4-1) اهمیت پژوهش 

    بی تردید مذهب  یکی از پایدارترین عنصر در حیات اجتماعی و نیز از ارکان مهم اتحاد

    ملی در جوامع امروز بشری است . از زمانهای بسیار دورتا به امروز به وسیله دین ومذهب و

    به فرمان نیروهایی مذهبی بزرگترین بسیج مردمی در تاریخ جهان  مشاهده می شود و همچنین

    بزرگترین جنگها وعظیم ترین لشکرکشی ها زیر پرچم مذهب و برای مذهب بوده است .

    در کشورهای مسلمان نشین روحانیون تنها با یک خط فتوا عظیم ترین  نیروی انسانی را

    گرد هم آورداند و برای هدفی خاص آنها را بسیج  نمودند . از آنجائکه اسلام  در ساخت هویت

    ایران و ترکیه نقش مهم داشته است،مطالعه نقش دین دردو کشورمی تواند برای ما سودمند باشد .

    قرار گرفتن سرزمین آناتولی  برسر راه  جاده ابریشم باعث  تعاملات اقتصادی –  فرهنگی این

    سرزمین با کشورهای  چین – ایران  و هند  و اروپا گردید . از طرفی رابط  بودن ترکیه  میان

    شرق  و غرب باعث شده بود تا از این طریق اسلام به اروپایی شرقی نفوذ کند .

    به طور کلی می توان ادعا کرد  که تمدن عثمانی که آمیزهای از فرهنگ اسلامی و تمدن

    ایرانی و بیزانس بود –  بیش از شش قرن بخش  مهمی از جهان اسلام را  تحت  نفوذ خود قرار

    داده بود . فرمانروایان عثمانی با مرکزیت قرار دادن استانبول به عنوان مرکزخلافت جهان اسلام

    باعث تحولاتی بزرگ درجهان شداند .

    نقش  مذهب آنچنان  در جامعه ترکی عثمانی مهم  بود  که بزرگترین جنگ  مذهبی را با

    عنوان جنگ صلیبی در تاریخ مشاهده می کنیم . با روی کار آمدن مصطفی کمال پاشا و اقدامات

    ضد مذهبی  وی ، دین  وارد مرحله  نوینی شد که به کلی کارکرد خود را در جامعه  ترکیه  در

    زمان حاکمیت مصطفی کمال ازدست داد .بدعتهای کمال آتاتورک با ویژگیهای اجتماعی و آداب

    و رسوم مردم  مسلمان این  کشور همخوانی  نداشت  و از این رو از بدو تأسیس نظام جمهوری

    چالشهای را با مردم ایجاد کرد .

    در ایران هم از زمان های بسیار دور دین نقش بسیار مهمی در تحولات اجتماعی ایران

    داشته است،شاید ادعای فره ایرذی که ازسوی موبدان برای لقب دادن به پادشاهان اطلاق می شد

    گویای رابطه دین و دولت در ایران  قبل از اسلام باشد . بعد از تسلط اعراب به ایران و اسلام

    آوردن  ایرانیان نقش دین در این  سرزمین  وارد مرحله  جدیدی  شد و مهمتر از آن زمانی که 

    فرمانروایان صفوی ، شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام کردند ؛ دین وارد مرحله بسیارحساس

    و سرنوشت ساز خود شد . پادشاهان ایران در هر دوره  برای  قانونی  جلوه دان و مشروعیت 

    بخشیدن  به قدرت  خود  در جامعه متوسل به رهبران دینی می شدند ؛ با تائید و تصدیق رهبر

    دینی  پادشاه نه تنها صاحب قدرت ظاهری (دنیوی) بلکه ازطریق این صاحب قدرت معنوی نیز

    می شد . 

    در تاریخ معاصر نیزنقش و اهمیّت دین درجامعه ایران نه تنها از بین نرفته بلکه مهمتر

    هم بوده است درهر زمانی که پادشاه خواسته دین را فراموش کند و یا اینکه نسبت به دین بی-

    توجه  باشد از سوی علما و روحانیون به شدت گوش زد شده است . که نمونه بارز آن فتوای

    میرزای شیرازی است  که حکم تحریم  تنباکوی وی  نفوذ  و قدرت معنوی  رهبر شیعه را در

    جامعه ایران  نشان می دهد . فتوای میرزای شیرازی کاری کرد که اهل حرم شاه برای سلطان

    قلیان هم نمی آوردند . دردوران حاکمت رضاشاه با اینکه در اصل اول قانون اساسی شاهنشاهی

    دین  رسمی  ایران را اسلام  و مذهب  طریقه  حقه جعفریه اثنی عشریه اعلام می کرد . لیکن

    رضاشاه همواره  در پی مخالفت  با  قانون و شریعت و احکام  الهی بود  و ترویج  تجددگرائی

    غربی  و کمرنگ کردن احکام  دینی  را در جامعه دنبال می کرد . با ادامه این  وضعیت  در

    جامعه ایران رویاروی و چالش دین و دولت امری اجتناب ناپذیر بود .

    5-1) پرسش پژوهش

    روند تحقیق و تلاش و سازماندهی  پژوهش برای پاسخگوئی به یک پرسش اصلی و دو

    پرسش فرعی زیرمی باشد .

    1-5-1) پرسش اصلی

    1. وجوه شباهت و تفاوت درسیاستهای رضاشاه و مصطفی کمال پاشا درقبال مذهب ونیروهایی

    مذهبی چه می باشد؟      

    2-5-1)  پرسش های فرعی

    1. تفاوتهای که درشدت مقاومت دربرابر طرح  نوسازی  در دو کشور مشاهده می شود ناشی از  

    چه عواملی بوده است؟

    2. عوامل موفقیت مصطفی کمال پاشا درسیکولاریزه کردن جامعه ترکیه وعدم موفقیت رضاشاه

    درآن چه بوده است ؟

    6-1) فرضیه

    با توجه به پرسش اصلی و متغیرهای دخیل در پژوهش فرضیه زیر بعنوان فرضیه اصلی ارائه

    می شود.

    ترکیب سیاستهای  پنهانی ( تدریجی ) و آشکار (ضربتی) مصطفی کمال پاشا در ترکیه  و سیاست

    آشکار ( ضربتی ) رضاشاه در ایران مهمترین عامل  تفاوت در میزان مقاومت مردم  در

    برابر طرح نوسازی می باشد .

    7-1) تعریف متغیرها و مفاهیم وعملیاتی

    تعریف در علوم اجتماعی  بسیار  دشوار می باشد  و در هیچ  یک  از رشته های علوم 

    اجتماعی تعریفی جامع و مانع نداریم . از نظر منطقی تعریف کامل تعریفی است که جامع باشد

    یعنی تمام افراد تعریف شده را در برگیرد و باید مانع باشد آنگونه که غیر آحاد تعریف شده در

    تعریف نباشد[4]. در اینجا سعی می کنیم تا تعریف متغیرها و مفاهیم را انجام دهیم اما باعنایت به

     مطالب ذکر شده از پیش اعلام می داریم که ارزش این تعاریف نسبی است .

    1. مقایسه : معنی لغوی آن قیاس کردن- با هم سنجیدن دو چیزاست .

    2. سیاست : در فرهنگ فارسی معین به معنی حکم راندن بر رعیت و اداره کردن امورمملکت

    و حکومت کردن معنی شده است . از سیاست تعاریف مختلفی شده است که به چند نمونه از آن

    اشاره می شود.

    الف)  دکتر شریعتی سیاست را چنین تعریف می کند :

                                      

                                       «... سیا ست عبارتست از خود آگاهی انسان نسبت به محیط وجامعه و سر-

                                        نوشت مشترک و زندگی مشترک خود و جامعه ایکه در آن زندگی می کند

                                        و به آن وابسته است [5].»

    ب) هارولد لاسول استاد علوم سیاسی آمریکا سیاست را این چنین تعریف می کند :

                                      

         سیا ست علمی است که به ما می آموزد چه کسی می برد ؟ چه می برد؟

                                        کجا می برد؟ چگونه وچرا می برد؟

    در کتاب آشنای با علم  سیاست که  سه  تن از استادان آمریکایی - رودی کارلتون کلایمر

    - آندرسن توتون جیمز - کریستول کارل کویمی سیاست را چنین تعریف کرد اند[6]:

       علم سیاست را  می توان به عنوان علم دولت یا به عنوان رشته ای ازعلوم

                                    اجتماعی که به تئوری- سا زمانها- حکومت واعمال دولت است تعریف نمود.

    3. مذهب ونیروهای مذهبی :مذهب درمعنی لغوی به معنای طریق و روشها ومذاهب به معنای

    طریقها و شعبه های دینی آمده است . در این پژوهش منظور از مذهب همان دین بوده و بطور

    خاص دین مقدس اسلام مراد است . دراینجا مذهب را مترادف دین فرض کرده و تعریفی ازآن                                                                                                                    

    آورده شده است .

    واژه دین در شمار کلمات و مفاهیمی است که به دلیل تعدد ادیان و کثرت آراء و عقاید

    واعمال گستره آن تعریف واحد نمی پذیرد . مذهب در گذشته به مکتبهای فکری درون یک دین

    (مانند مذاهب چهارگانه یا پنج گانه فقه اسلامی) اطلاق می شد . درمغرب زمین  واژه

    Religion) ) به معنای مکتبهای درون یک دین و به معنای خود دین بکار می رود و حدود نیم

    قرن است که متجددان کشور ما تحت تاثیر این موضع  کلمه مذهب را به هر دو معنی استعمال

                                             

    می کنند . با توجه به مطالب فوق دین را می توان چنین تعریف کرد:

      «دین متشکل ازمجموع اعتقادات– اعمال واحسا سا ت(فردی وجمعی )

     است که حول مفهوم غایی سامان یافته ا ست[7]» .

    اسلام آخرین دین خداست  که پیروان آن را مسلمان می نامند و مسلمان به کسی اطلاق

    می شود که به رغم دامنه معرفت خود از شریعت اسلام ومیزان توانای درپیروی ازآن، محمد-

    بن عبدالله را واپسین  رسول خدا و شریعت او را راه راست می داند[8] . دراین پژوهش مقصود

    از نیروهای مذهبی بطور عام تمامی کسانی که پیرو دین مقدس اسلام و بطور خاص روحانیون

    وعلمای دین می باشند که متولیان امور دینی در هر دو جامعه ایران و ترکیه بودند .

    8-1) روش پژوهش

    پژوهش با توجه به ماهیت بحث و فرضیه ارائه شده به روش  تاریخی و توصیفی انجام

    می پزیرد در روش تاریخی از طریق داده ها ، نحوه به قدرت رسیدن رضاخان و مصطفی -

    کمال بیان می شود  و در روش توصیفی  سیاستهای رضاشاه و مصطفی کمال پاشا  را

    در روند  طرح نوسازی  جامعه که همواره  توأم  با چالش و رویاروی  با روحانیت  بود بیان

    خواهد شد . از آنجا که پژوهش حاضر به روش تاریخی و توصیفی می باشد اطلاعات لازم از

    طریق کتابخانه ای  خواهد  بود و همچنین از اینترنت و نمایه و مقالات استفاده خواهد شد و در

    این راستا از فیش نویسی  و نسخه برداری استفاده می گردد .

    9-1) سازماندهی پژوهش

                                                                                                                            

    پژوهش حاضر از چهار بخش  تشکیل  شده است که هر بخش شامل  دو فصل می باشد

    فصل اول  پژوهش  به کلیات اختصاص داده شده است که این  فصل در برگیرنده طرح  مسأله

    و اهداف و اهمیّت  پژوهش  و همچنین  پرسش  اصلی و پرسش های فرعی و همچنین فرضیه

    پژوهش می باشد .

    فصل دوم  مربوط است  به دیدگاه های نظری در مورد نوسازی است که در این بخش

    دیدگاه های مربوط  به نوسازی از بالا مورد توجه است . در این فصل بعد از بیان دیدگاه های

    مختلف تأکید  برالگوی نوسازی  بریگتون مور (انقلاب از بالا) می باشد .

    فصل سوم به سلطنت  رسیدن رضاشاه  اختصاص  داده  شده  است ؛ ابتدا  زندگی نامه

    رضاخان ؛ از کودکی تا به قدرت رسیدنش  و در آخر تبعید وی از ایران  به  خارج از کشور

    و درنهایت مرگ رضاشاه را مورد اشاره  قرار می دهد . این  فصل  با اقدامات عوام

    فریبانه رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت ؛ در واقع  وارد بحث سیاست های  مذهبی رضاشاه

    می شود . در تحقیق اشاره های  به اقدامات  رضاشاه  در مورد  مسایل  مذهبی  می شود . و

    اقدامات  تجددگرایانه رضاشاه را که  توأم با چالشهای با روحانیت است را مورد بررسی  قرار

    می دهد . و در نهایت با یک جمع بندی از کل موضوع  بیان شده به پایان می رسد .

    فصل چهارم پژوهش اختصاص داده  شده به سیاستهای ضد مذهبی مصطفی کمال پاشا

    که در این فصل هم با بررسی زندگی نامه مصطفی کمال پاشا وارد بحث می شویم  و اقدامات

    ضد مذهبی مصطفی کمال پاشا را مورد بررسی قرار می دهیم .

    در این فصل به اقدامات تجددگریانه  مصطفی کمال پاشا اشاره می شود  و  به اقدامات

    وی  در برچیدن بساط  سلطنت  و خلافت اشاره شده است ؛ بحثهای  بعدی به سیاست های ضد

    مذهبی آتاتورک اختصاص دارد که در نتیجه آن چهره ترکیه از لحاظ مذهبی کاملاً عوض می-

    شود . این فصل هم با نتیجه گیری از کل موضوع مورد اشاره در ترکیه به پایان می رسد.

    در پایان فصل سوم  و چهارم بخش دوم  پژوهش شروع  می شود که این بخش مقایسه

    سیاست های  ضد مذهبی  در ایران و ترکیه می باشد در واقع این بخش نتیجه گیری فصل سوم

    و چهارم می باشد در قالب مقایسه سیاست های رضاشاه و آتاتورک بیان شده و در این بخش به

    نقاط اشتراک و افتراق سیاست های آنها اشاره شده است . فصل  پنجم  پژوهش  مربوط 

    است به سازمان روحانیت  در ایران در فصل با سازمان روحانیت  در ایران آشنا می شویم در

    این  فصل همچنین  با رهبران  شعیه  در دوران غیبت  و نیز منابع مالی  روحانیون شیعه آشنا

    می شویم . این  فصل نیز با  یک جمع بندی به پایان می رسد . سازمان روحانیت در ترکیه در

    فصل ششم این پژوهش آمده است که در این فصل  بعد  از  بیان  دین رسمی عثمانی طریقت-

    های مختلف درترکیه بررسی می شوند .

    در بخش سوم  دین و سازمان  روحانیت در ایران  و ترکیه ( که در فصل پنجم و ششم

    بیان شده بود ) با دید مقایسه ای مورد بررسی قرار می گیرد .

    فصل هفتم و هشتم مربوط  است به مقاومت های  صورت گرفته در برابر سیاست های

    ضد دینی  رضاشاه و آتاتورک در ایران و  ترکیه که در قالب  نوسازی مطرح می شد . بعد از

    بیان مقاومت های  صورت  گرفته در ایران  و ترکیه  در قبال اقدامات ضد مذهبی  رضاشاه و

    آتاتورک در بخش چهارم به مقایسه مقاومتهای صورت گرفته در این زمینه می پردازیم در آخر

    به تفاوت های که در مقاومت ها در دو کشور بوده اشاره می شود . در نهایت پژوهش  با  یک

    نتیجه گیری از کل موضوع بررسی شده  به پایان می رسد .

    فصل دوم : دیدگاه های نظری

    1-2) تعریف نوسازی

    هر یک از رشته های علوم  اجتماعی به  یکی از جنبه های جریان نوسازی  توجه  دارند .

    اقتصاد دانان ،نوسازی را در درجه اوّل از نظر کاربرد تکنولوژی به دست انسان برای نظارت 

    برمنابع طبیعت ،به منظور فراهم کردن وسایل افزایش رشد بازده سرانه ،نگاه می کنند.جامعه-

     شناسان و انسان  شناسان  اجتماعی ، در درجه اوّل  به جریان  متنوع  و متمایز شدن ، که از

    خصوصیات جوامع جدید است ، علاقه دارند . آنان درباره طرز پدید آمدن  ساختهای  نو برای

    عهدار شدن وظایف جدید و یا بر عهده گرفتن وظایفی که قبلاً ساختهای دیگری انجام می دادند،

    تحقیق می کنند و توجه آنها معطوف به تنوع هایی است که با پیدایش مشاغل جدید و دستگاهای

    پیچیده آموزش  و پرورش نو و انواع  نوین  اجتماعات ، در ساختهای اجتماعی  پدید می آید .

    جامعه شناسان ، همچنین بعضی از جنبه های مخرب جریان نوسازی را مطالعه می کنند ، از

    قبیل افزایش کشاکشها ، بیماریهای روانی ، خشونت ،خلافهای جوانان ،تنازعهای نژادی ،مذهبی

    و طبقه ای . دانشمندانان علوم سیاسی  نیز به بعضی از جنبه های نوسازی توجه دارند ، توجه

    آنها بیشتر به رابطه  مسائل  ملت  و حکومت  پس از  آغاز نوسازی معطوف است[9] . تردیدی

    نیست که هیچ  یک از این تغییرات ،حتی اگر صریح تر و دقیقتر از این هم عنوان شود

    به  تنهایی  ما  را  به  مفهومی  کلی و جامع از نوسازی  نزدیک  نمی نماید . زیرا  هیچ  کدام

    چنان کلیتی ندارند که جامع  جهات اقتصاد ، جامعه و سیاست « نو» باشند . بنابراین بعضی از

    محققین عقیده  دارند  که نقطه عزیمت  برای  تعریف  نوسازی  خصوصیات جامعه نیست بلکه

    خصوصیات افراد است. از این رو سیر یل بلک ، به عنوان یک مورخ ، درمقاله خود چنین نظر

    نظر می دهد که خصوصیات جوامع جدید ، رشد دانشهای جدید است که مستلزم وجود آدمهایی

    است که ظرفیت آنها برای کشف اسرار طبیعت و کاربرد این دانش در امورانسانی روز افزون

    باشد .دیوید مک کله لند از نظر گاه یک روانشناس ، اعتماد به نفس و جهت گیری برای دست به

    کاری زدن را کیفیات اساسی انسانهای جدید می شمارد .

    آرنولد اندرسن  و  ادوارد شیلز ، که درباره آموزش و پرورش نوشته اند ، به موضوع

    توسعه مهارتها و روح خلاقه توجه نموده اند . خلاصه آنکه ، تکیه همه این تعاریف بر شیوه-

    های نوین اندیشه است که انسانها فرصت می دهد که صنعت نو ،جامعه نو و حکومت نو ایجاد

    نماید[10].« مدرنیزاسیون» در زبان فارسی به مفاهیمی چون نوسازی ، امروزینه شدن ومتجدد شدن

    ترجمه شده است . این مفهوم فارغ  از ابعاد  روانشناختی– اجتماعی – سیاسی– فرهنگی ، به

    عنوان یک جریان و فرایندی کلی مطرح است که تعاریف متعددی ازآن ارائه شده است 

    وامروزه به عنوان یک رویکرد در ادبیات جامعه شناسی توسعه مطرح می باشد . دانیل لرنر که

    از پیش کسوتان این رویکرد می باشد ، در دایره المعارف علوم اجتماعی زیرعنوان امروزه شدن

    چنین می انگارد:

    « امروزین  شدن  واژه رایج  برای  فرایندی کهن است –  یعنی  فرایند تغییراجتماعی به نحوی که کشورهای کمترتوسعه یافته خصایص معروف کشورهای جوامع توسعه یافته را کسب کنند. [11]»

    ساموئل هانتیگتون نوسازی را فراگردی چند بعدی می داند که به درگرگونی درهمه زمینه های

    اندیشه و فعالیت انسانی نیاز دارد . هانتیگتون جنبه های اصلی نوسازی را در شهری شدن -

    می داند[12]. اینکلس و اسمیت که به مطالعات میدانی در این زمینه پرداخته اند ،نوسازی را صنعتی

    شدن -  دنیا گروی –  دموکراتیزه کردن –  آموزش و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی ، نوعی

    فرایند اجتماعی- روانی دانسته اند  که در طی آن افراد نگرش ها  ارزشها وعقاید مدرن شدن را

    کسب می کنند. آنچنان که بیان شد این مفهوم در ابعاد مختلف روانشناسی، اجتماعی ، اقتصادی و

    سیاسی مورد ملاحظه  قرار گرفته است که به اختصار هریک از آنها را توضیح می دهیم.

    1-2-2) نوسازی روانشناختی

    نوسازی  روانی که در سطح  فردی مطرح می باشد اشاره به نوعی  تحرک روانی یا

    ذهنی دارد که در طی آن افراد ویژگیهای روانی ، انگیزشی واعتقادی تازه های کسب می کنند.

    هانتیگتون اعتقاد دارد که نوسازی از جنبه روانشناختی به یک دگرگونی بنیادی در ارزش ها –

    رویکردها و چشمداشتها نیاز دارد .

    2-2-2) نوسازی اجتماعی

    فرایندی  است  که  در سطحی  فراتر از فرد  مطرح  می باشد  و طی آن  تنگناها  و

    محدودیت های جامعه سنتی از میان برداشته می شود و در جامعه شاهد رشد و توسعه شاخص-

    هایی چون میزان شهر نشینی –با سوادی – گسترش رسانه های گروهی –صنعتی شدن –عقلایی

    ساختن سازمانهای اجتماعی عام  شدن رفتارها - اکتسابی شدن موقیت ها – مشارکت اجتماعی و

    سایر موارد هستیم .

    3-2-2) نوسازی سیاسی

    فرایندی است که با گسترش و توسعه ساخت سیاسی جامعه– افزایش مشارکت سیاسی و

    پیدایش نهادهایی چون  احزاب  و انجمن های سیاسی و در نهایت  دموکراتیک شدن  جامعه همراه

    است . هانتیگتون نوسازی سیاسی را در عقلانی شدن اقتدار– تمایز ساختارها و گسترش  اشتراک

    سیاسی می داند .

    3-2) جامعه شناسان کلاسیک و اندیشه گذار

    1-3-2)  آگوست کنت (1798-1857)

    کنت که واضع مفهوم جامعه شناسی است  برمبنای وضعیت شناخت غالب در هر دوره

    در پی بیان قانون پیشرفت بشر می باشد . او می خواهد کشف کند که چگونه بشر با پشت سر-

    گذاشتن ادوار و دگرگونی هایی  به دوره معاصر رسیده است . او در بررسی خود  سه مرحله

    تاریخی را تحت عنوان  قانون سه مرحله ای از یکدیگر تفکیک می کند . این سه مرحله عبارتند

                                                                   

    از : مرحله ربانی ، که در این مرحله ذهن بشر بیشتر دنبال شناسایی ماهیت ذاتی  هستی ها و

    و علت نهایی و نخستین معلول هاست . در مرحله مابعد الطبیه  بشر در پی شناسایی نیروهای

    انتزاعی است و معتقد است که این نیروها پدیده ها را آفریده اند .

    بالاخره در مرحله اثباتی بشر در پی شناسایی قوانین و کشف روابط بین پدیدهای عینی

    است[13]. به نظر کنت هردوره و مرحله تاریخی سازمان اجتماعی ،تفوق سیاسی و فعالیت خاص

    و غالب خود را دارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . به نظر کروز « گرچه تأکید  کنت  بیشتر بر تحول ذهن  بشر و رهایی

    تدریجی آن معطوف بود، اما بر نکته  نیز تأکید داشت که  قرینه ا ین مراحل  در تحول سازمان

    اجتماعی و انواع سازمانها  و واحدهای اجتماعی و اوضاع مادی زندگی بشری  رخ می دهد . او

    می پنداشت که به موازات وقوع تحول ذهنی ، سازمان اجتماعی و اوضاع مادی زندگی

    بشر نیز دستخوش  تحول می شود . کنت  بر این باور بود که نباید انتظار داشت که هنگام مرگ

    یک نظام سامان اجتماعی و نیز فکری تازه یکباره سر بر آورد . گذار از یک نظام اجتماعی به یک

    نظام  دیگر هرگز نمی تواند  پیوسته و مستقیم  باشد . در واقع تاریخ  بشر با دوره های  متناوب

    ارگانیک و بحرانی مشخص میشود.در دوران ارگانیک ، استواری  اجتماعی و هماهنگی فکری  بر

    قرار است و بخش های گوناگون هیأت اجتماعی در توازن به سر می برند . برعکس دردوران

    بحرانی ،پایه های یقین کهن سست، سنتها بی اعتبار وهیأت اجتماعی دستخوش عدم توازن بنیادی

    می شود .»

    2-3-2) کارل مارکس (1818-1883)

    توجه به گذار تاریخی دراندیشه مارکس نسبت به سایر کلاسیک های جامعه شناسی قطعاً

    از قوت بیشتری برخوردار است . اگر دراندیشه کنت محور اصلی تبیین تطور وتکامل اجتماعی

    معرفت و دانش بشر بود ، در اندیشه مارکس این محور چگونگی مناسبات تولید می باشد  که هر

    دوره و عصری مناسبات خاص تولید خاص وغالب خود را دارد .به نظر او نیروهای جدید تولید

    ازهیچ بوجود نمی آیند . ایده های موجود به خودی خود از آسمان فرو نمی افتند ، بلکه از درون

    مناسبات  تولیدی  موجود و در تضاد با روابط ریشه دار و سنتی مالکیت پدید می آیند . در نظام

    تکامل  یافته بورژوایی هر طبقه اقتصادی  مسبوق  به شکل دیگری از رابطه اقتصادی

    بورژوایی است . یعنی مانند هر نظام آلی هر رابطه تعیین کننده ای خود به نحوی توسط دیگری

    تعیین  شده است . کل هر نظام آلی  نیز به  نوبه خود مقدماتی را  لازم دارد و توسعه خویش را

    راساً پدید آورد . فراهم  شد  شرایط  پیدایش  نظام  کلی ، بخشی از فرایند  توسعه آن است . از

    آنجا که فعالیت پیدایش همه نظام هایی کلی در تاریخ به همین صورت بوده است .

    اقتصادی انسان در همه جا ضروری  و اجتناب ناپذیر است ، شیوه تولید را باید شالوده

    جامعه انسانی به شمار آورد . برمبنای شیوه تولید ،مارکس مراحل تاریخی بشر را مشخص می-

    کند . مارکس مراحل تاریخ  بشری را  براساس نظامهای اقتصادی تعیین می کند و ازچهار نظام

    اقتصادی یا به قول خود او چهار شیوه  تولید  نام می برد که عبارتند از :  شیوه  تولید آسیایی ،

    باستانی ، فئودالی  و بورژوایی ؛ این چهار شیوه را می توان به  دو گروه اساسی  تقسیم کرد .

    شیوه تولید باستانی ، فئودالی و بورژوایی درتاریخ مغرب زمین یکی پس از دیگری پیدا شده اند.

    اینها سه مرحله از تاریخ  مغرب زمین اند و هر کدام  دارای خصایص ، نوع معینی از مناسبات

    بین  آدمیانی هستند که کارمی کنند ؛ خصیصه شیوه تولید باستانی ، بردگی است . خصیصه شیوه

    تولید  فئودالی  بندگی و خصیصه  شیوه  تولید  بورژوایی  مزدوری است . اینها سه وجه متمایز

    استثمار انسان از انسان را تشکیل می دهند . شیوه تولید بورژوایی آخرین ساخت اجتماعی تنازع

    را داراست ، چرا که در شیوه  تولید سوسیالیستی ، یعنی در بین  تولید کنندگان همبسته

    دیگر استثمار انسان  از انسان  و تبعیت  کارگران  یدی از طبقه ای که هم وسایل تولید و قدرت

    سیاسی را صاحب است وجود ندارد[14].مارکس عقیده داشت که سرمایه داری شکل خاصی ازجامعه

    است که با انقلابهای بورژوای قرون هفدهم  و هیجدهم به وجود آمده است و سرمایه داری نوعی  

    جامعه طبقاتی است و ساخت آن به گونه ای است که در آن افراد برای تولید  ضروریات زندگی  

    به شیوی خاصی سازمان یافته اند.

    مارکس عقیده داشت که رشد پویا و ذاتی  سرمایه داری شرایط  زوا ل آن را پدید می-

    آورد . به نظر مارکس  قانون  بنیادی  توسعه سرمایه داری ، نیاز ضروری  به انباشت  سرمایه

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                        

    است بنابراین برای خنثی کردن گرایش نرخ  سود به نزول در دراز مدت ، باید نسبت سرمایه به

    دستمزدها به طورمداوم افزایش یابد . این امر در جریان گذار ازیک سلسله دوره های  جاری رخ

    می دهد که درکوتاه مدت به همراه خود بحرانهای سیاسی و اقتصادی پدید می آورد و دراز مدت 

    به عمومی شدن مؤسسات صنعتی ، همگنی  نیروی کار و سوق دادن آن به سوی اختلاف فزاینده

    می انجامد . این شرایط  سبب بروز مبارزه  طبقاتی دائمی میان کارگران و کارفرمایان می شود

    و با گذشت زمان  طبقه  کارگر پی می برد که تنها راه رهایی از وضع  کنونی سرنگونی رژیم

    حاکم  و به دست گرفتن کنترل دستگاه  دولتی ، لغو ماکیت خصوصی بر ابزار تولید و

    برقراری یک نظام اجتماعی جدید  است که افزایش  تمرکز و تراکم  سرمایه به نوبه خود به  این

    روند کمک خواهد کرد.

    3-3-2) هربرت اسپنسر(1820-1903)

    اندیشه اندامواره ای و تکامل جوامع انسانی شاید دربارزترین شکل خود درمیان جامعه-

    شناسان کلاسیک از آن هربرت اسپنسر جامعه شناس انگلیسی باشد . اسپنسر بر این باور است که

    جامعه یک اندامواره است ؛ وی معتقد است که جوامع  وارگانیزمهای زنده ازقوانین مشابه پیروی

    می کنند . به نظر او این مشخصه  اندام  واره های اجتماعی است که همانند اندامواره های زنده

    زمانی که از لحاظ فیزیکی رشد می کنند از لحاظ ساختار نیز بزرگتر می شوند . همانند حیوانات

    پست ، جنین انسان  نیز دارای چند  قسمت مشخص است ، ولی  وقتی که جنین بزرگتر می شود

    اندامهایش زیادتر شده و هر کدام به تفکیک کاری انجام  می دهد در مورد جامعه نیز چنین است .

    در ابتدا عدم همانندی در میان گروه های آن از نظر تعداد و درجه نامحسوس است ؛ ولی وقتی 

    که جمعیت افزایش می یابد تقسیمات وزیر تقسیمات بیشتر و حسابگر می شود. ملاحظه می شود

    که در اندیشه اسپنسر نوعی حرکت ازساده و بسیط بودن به سوی پیچیده وپیچیده تر شدن درمورد

    جوامع وجود دارد .چون اسپنسر می گوید که تکامل ، تغییرازیک حالت نسبتاً معین منسجم و چند-

    گون است این  تکامل در واقع همان فراگرد جهانی است که هم نخستین دگرگونی هایی

    را که  کل جهان بایستی  به خود دیده باشد تعین می کند و هم آخرین دگرگونی هایی را که ما در

    جامعه و فرآورده های زندگی اجتماعی می یابیم . در اندیشه اسپنسر فرایند تفکیک یا تمایز عاملی

    محوری  برای  تبیین  تغییر و تطور جامعه است . جوامع  را به جوامع ساده ، ترکیبی ، ترکیبی

    مضاعف ، و ترکیبی شدید  تقسیم بندی  کرده بود .

    اسپنسرعلاوه بر طبقه بندی جوامع برحسب مرحله تکاملی و درجه پیچیدگی شان جوامع

    را بر مبنای نوع  سازماندهی و تنظیم اجتماعی به دو نوع  جامعه نظامی و جامعه صنعتی تقسیم

    می کند . سنخ نظامی سنخی است که در آن ملت ، ارتشی است که بسیج می شود و ملت ارتشی  

    خفته است و از این رو ساختار ارتش و ملت همانند و مشترک است .

    مشخصات سنخ  صنعتی را  باید از داده های ناکافی و در هم و برهم  استخراج کرد .

    تخاصم و دشمنی کم و بیش همیشگی با جوامع دیگر ، تقریباً در همه جا وجود داشته و همواره

    لازمه هر جامعه ای بوده است . ساختار اجتماعی مناسب  برای  دفاع  و تهاجم تقریباً در همه

    موارد وجود دارد و ساختاری را پنهان می کند که ریشه در حفظ حیات اجتماعی دارد و آن را

    به نحو دیگری حفظ می کند[15].

    4-3-2) امیل دورکیم(1858-1917)

    دورکیم  جامعه شناس  فرانسوی در اثر معروف خود  به نام تقسیم کار اجتماعی درپی

    بیان  چگونگی  گذار جوامع  از مرحله سنتی  به مرحله صنعتی است . « دورکیم واقیعت اصلی

    گذار از جامعه سنتی  به جامعه صنعتی را از میان رفتن  پیوندهای کهنه مبتنی برانسجام مکانیکی

    می داند این  پیوندها افراد را در جوامع  ما قبل   صنعتی ، که دارای  بافت متجانس  هستند ، به

    یکدیگر مربوط  می سازد .

    در جامعه سنتی پیوندهای  بین افراد براساس مجاورت مکانی و آشنای شخصی است و

    با ظهور دگرگونی هایی همراه  با پیدای جامعه جدید و به ویژه شهر نشینی از هم می گسلد . این

    تغییرات به دگرگونی  جامعه سنتی  منجر شده است و فرد دیگر قادر نیست برای  هدایت  روحی

    اخلاقی از کلیسا کمک بگیرد .نهادهای کهن هدایت اخلاقی ،خود دچار فساد و تباهی شده و چیزی 

    نیز جایگزین آنها نشده است . پدیده  فرد گرایی جامعه صنعتی نمی تواند نا بهنجاری های  روبه

    توسعه جامعه را درمان کند . توجه دورکیم برای رهایی جامعه ازمسأله نابهنجاری ایجاد نهادهای

    جدید است که بتواند با بر قراری انسجام ارگانیک ، جای قدرت و نفوذ اخلاقی قدیمی را بگیرد .»

    انسجام  مکانیکی  مشخصه  جوامع  سنتی  بود ، جایئکه  افراد جامعه تفاوت  بسیار کمی با هم

    داشتند ، دارای ارزشهای مشترکی باهم بودند ؛ به اهداف مقدس  واحدی اعتقاد داشتند

    و وظایف اقتصادی مشابهی را ایفا می کردند . به نظر دورکیم  اعضای جامعه سنتی  با یکدیگر

    تشابه داشتند چون اعضاء از لحاظ فردی از یکدیگر متمایز نمی شدند . چنین انسجام مکانیکی ای

    در قالب گروههای نسبتاً کوچکی که مستقل بودند مطرح بود . دورکیم این نوع تجمعات را قطاع

    نامیده است . برای  مثال اجتماع دهقانی  ساده را می توان بعنوان یک قطاع توصیف کرد . تعداد

    قابل توجهی از این قطاع ها که باهم مشابه بودند ولی مستقل از یکدیگر، تشکیل یک جامعه قطاعی   

    را می دادند ؛ کشوری  با تعداد  زیادی از روستاها و رعایای پراکنده با یکدیگر هیچ  تعارضی

    نداشته و تمام هموغم خود را وقف تولید مایحتاج برای امرمعاش می کردند ، به عنوان یک جامعه

    قطاعی شناخته می شد . ولی با افزایش تراکم تعامل اجتماعی ناقوس مرگ انسجام مکانیکی بصدا

    درآمد .

    تقسیم کار تخصصی ترو پیچیده ترشد ؛ توافق نسبت به عقاید و ایده های اخلاقی کاهش

    پیدا یافت در حالی که تمایزات  بین افراد ، در حال رشد و افزایش بود . وفاق حاصل از انسجام

    مکانیکی به تدریج از بین رفت و وفاق  جدیدی که برخواسته از انسجام ارگانیکی  نظم جدید  بود

                                                                                      

    جایگزین آن شد . واحدهای  جدید  جامعه مدرن  با یکدیگر ارتباط  متقابل  شدیدی داشتند . مردم

    ضرورت وجود تمایز شدیدی  که برای  بقای  تعادل نسبی جامعه مدرن لازم بود ، توافق داشتند

    به نظر دورکیم تقسیم کار نمی تواند پیش بیاید مگر در حدی که سازمان قطاعی جامعه

    از بین رفته باشد . البته تقسیم کار همینکه پیدا شد می تواند روند از بین رفتن سازمان قطاعی را

    تندتر کند . دورکیم اعتقاد  دارد تراکم جمعیت علت اصلی  به وجود آمدن تقسیم کار بوده است .

                                                                                  

    بنابراین ما می توانیم  قضیه را بصورت حکم صادرکنیم : تقسیم کار در نسبت مستقیم با حجم و

    تراکم  جامعه متفاوت  می شود و اگر تقسیم کار به شیوه مستمر در جریان  توسعه اجتماع رشد

    می کند به این دلیل است که جوامع به طور منظم و متراکم تر و پرحجم تر می شوند . چرا که

    رقباء در پرتو تقسیم کار، در واقع مجبور به نابود کردن متقابل  یکدیگر نیستند ، بلکه می توانند

    در کنار یکدیگر زندگی کنند . همچنین  به موازات توسعه و تقسیم کار، ابزارهای حفظ و بقاء به

    تعداد بیش تری از افراد تعلق می گیرد[16].

    5-3-2) ماکس وبر (1864-1920)

    وبرجامعه شناس آلمانی با تبیین ریشه های ظهور سرمایه داری وعوامل موثر و تشکیل

    دهنده نظام سرمایه داری در مغرب زمین  و چگونگی  توسعه یافتگی و صنعتی شدن غربی را

    تبیین نموده است و دراین تبیین عناصری چون عقلانیت و اقتدار را نیز مورد بحث قرار داده و

    برمبنای این عناصرمراحلی چون جماعت و جامعه را از یکدیگر تفکیک کرده است . ماکس وبر

           

    بر زندگی عقلانی انسان  در جامعه  تأکید  دارد . این پویش عقلانی شدن  جهان به این

    معنی است که قدرت به میزان زیادی از دست  رهبران  سیاسی سنتی  خارج شده و در اختیار

    دیوان سالاری  و سازمانهای رسمی که بیش  و کم از پیش تبلورعقلانیت  بوده اند  قرار گرفته

    است. همزمان فرد گرایی  سلطه دیوان سالاری نیز فزونی می یابد و این تنها یکی ازجنبه های

    فرایند مورد اشاره است . شاغلین نقشهای بوروکراتیک نمی توانند هدفها را تعیین کنند ،بلکه آنها

    تنها می توانند  مطیع  دستورات  باشند . به عبارت دیگر نوعی  قدرت  ما فوق از ساختارهای

    بوروکراتیک  وجود  دارد . به نظر ماکس وبر اقتدار سنتی  و اقتدار فرهمند  و نیز فرایندها  و

                                           

    اشکالی از اقتدار هستند  که قبل از تحقق  و تسلط اقتدار عقلانی در جوامع اصولاً غیر صنعتی

    حاکمیت داشته اند .

    محور اصلی  بحث  وبر آنچنان  که از اثر معروفش  تحت عنوان اخلاق  پروتستان  و

    روح سرمایه داری  برمی آید ، شناسایی ریشه های ظهورسرمایه داری است و اینکه چرا نظام

    سرمایه داری و به دنبال توسعه صنعتی درغرب زمین محقق شد ودر سایر جوامع چنین نظامی

    به منصه ظهور نپیوسته است . ماکس وبر تأکید می کند که محقق شدن نظام  سرمایه داری در

    مغرب  زمین  نیازمند روحیه ای خاص و به تعبیری ، زمینه ای اخلاقی ، روانی ، اجتماعی و

    فرهنگی خاصی بوده  که جوامع غربی با همراه شدن با چنین زمینه و روحیه خاص توانسته به

                                          

    نظام سرمایه داری  و در نهایت جامعه صنعتی دست پیدا کنند. به نظر وبر این نکته که

    انجام وظایف دنیوی در هر موقعیتی ، تنها شیوه زندگی  مقبول خداست و خواسته خدا حفظ این

    ویژگی است . به نظر وبر مهمترین نتایج  دوران اصلاح طلبی مذهبی ، به ویژه متأثر از لوتر

    بوده است چنین زمینه اخلاقی و مذهبی زمانی توانست  بیشترین تاثیر را از خود برجای  گذارد

    که با عنصر تکلیف که در مذهب جایگاه رفیعی دارد پیوند یافت . دراین مورد ،وبر می گوید :

    « چون آرامش جاودانی قدیسان در دنیای دیگر است در این دنیا باید از فیض الهی یقین حاصل

    کند و "مشیت الهی " را  تا فرصت باقی  است انجام دهد . بر طبق  تجلیات مسلم  اراده الهی و

    فعالیت و نه تفریح و عیاشی عظمت الهی را افزایش می دهد [17]».

    بندگان بر گزیده  فرصتی بدهد ، شخص  باید آن کار را با عزم دنبال کند . بنابراین یک

    مسیحی مؤمن  باید با استفاده از فرصت ، حرفه خود را دنبال کند . بنابراین  چنین  اندیشه ای 

    زمینه پس انداز هرچه بیشتر و درنهایت زمینه سرمایه گذاری و ریسک پذیری را فراهم نمود و

    از طرفی با همراه شدن  با مؤلفه های  چون قدرت حسابرسی دقیق ، نظم سازمانی توانمند ناشی  

    ازعقلانیت ؛ نظام سرمایه داری مغرب زمین را به وجود آوردند .خلاصه کلام اینکه،ریاضت-

    گرایی مذهبی  این  تأمین  آرامبخش را به وجود آورد  که  توزیع نابرابر اشیاء مادی موهبت

    خاصی از جانب پروردگاراست و تفاوتهای طبقاتی ، همانند درجات رستگاری مقاصدی

    پنهانی و ناشناخته دارد [18].

    6-3-2) تالکوت پارسونز

    پارسونز به عنوان توانمندترین چهره جامعه شناسی مکتب ساختاری– کارکردی اندیشه-

    های خود را  با بهره گیری  از میراث کلاسیک هایی چون  کنت ، دورکیم ، وبر و  پارتو  در 

    جامعه شناسی ، مارشال در اقتصاد و فروید در روانشناسی ،به شکلی مدون مطرح کرده است.

    در حوزه بحث نوسازی و تطور جوامع ،عمده مباحث او خلاصه می شود  در بحث متغیرهای

    الگوی وتیپ بندی که ازجوامع برمبنای تطورتاریخی ارائه می دهد .متغیرهای الگویی دو شیوه

    متفاوت جهتگرایی ارزشی در نقشی است که از فرد انتظار می رود و درهر نظام اجتماعی ایفا

    کند . به عبارتی این متغیرها دلالت بر الگوهای ارزشی متفاوت حاکم بر رفتار فرد درارتباط با

    دیگران دارند. به نظر پارسونز متغیرهای الگوی واقعیت هایی هستند که جنبه عمومی و جهانی

    دارند  و نشانگر تاثیر ویژگی های ساختی  هر نظام  اجتماعی  بر رفتار فرد  هستند . به نظر

    پارسونز ما می توانیم  تمام انواع رفتار اجتماعی را بفهمیم و طبقه بندی کنیم ، به  شرط  اینکه

    بتوانیم  طبقه بندی ارزشهایی که انسانها را در انتخاب کنش هایشان هدایت می کنند ، به دست

    آوریم . با استفاده از این طبقه بندی فهم ماهیت جوامع متفاوت امکان پذیر خواهد بود .

    چون هر جامعه مجموعه ارزشهای متفاوتی خواهد داشت .پارسونز این طبقه بندی را به وجود

    آورده  و آن  را متغیرهایی الگوی می نامند . وی جهت گیری های ارزشی را ، که با یکدیگر

    متباین بودند ، در ترکیبات مختلف بیانگر ماهیت روابط میان نقش ها در هر جامعه ای هستند و

    درنهایت ساخت هر جامعه را مشخص می کنند در قالب موارد زیر مطرح می کند:

    پاسونزادعا می کند که درمجتمع های اقتصادی و تکنولوژی امروزی که در آن درجه تخصصی

    شغلی بالا است وکاربرد اصول عقلانیت اقتصادی وماشینی برآن حاکم است،درجهت نقش هایی

    است  که از لحاظ کارکردی اختصاصی ،اکتسابی ، عام گرا و از لحاظ عاطفی خنثی می باشد.

    بر عکس در ساخت های  به طور نسبی  تفکیک  شده  در جوامع دهقانی سنتی نقش ها از لحاظ

    کارکردی بیشتر همه جانبه یا گسترده ، انتسابی ، خاص گرا ودارای بارعاطفی هستند . با توجه

    به نظریات  پارسونز چنین  به نظر می رسد که در اجتماع سنتی افراد مناسبات اجتماعی را به

    خاطر نقش این مناسبات می پذیرند وکاری به بهره های آتی آنها ندارند.این افراد در برخورد با

    دیگران آنها را شخصیت تام می دانند که  افرادی یگانه و متمایز هستند . در جامعه سنتی افراد

    براساس  ویژگیهایشان و دسته بندهایی که در الگوی اجتماع محلی دارند ، مورد قضاوت  قرار

    می گیرند .

    درمقابل در جوامع صنعتی مدرن، یک عضو نوعی مناسبات اجتماعی را بر حسب نتایج

    احتمالی آنها در آینده ارزیابی می کند . به عنوان در معاملاتی مثل  خرید  یک بلیط  یا پرداخت 

    صورت حساب فروشگاه دیگران را اعضای گروه ها یا طبقات می داند ، کارگران ،پلیس ها و

    حسابداران و دانشجویان . بلاخره مردم  براساس  دستاوردهایی که به آنها نایل شده اند ، سطح

    تحصیلاتشان ،موقعیت شان و غیره قضاوت می شود . این متغیرهای الگویی فراهم کننده نوعی

    طبقه بندی هستند  که  داعیه تشخیص  تفاوت های بنیادی ارزشها و کنش ها را در تمیز جوامع 

    صنعتی و سنتی دارد.

    1-6-3-2) تیپ بندی جوامع از نظر پاسونز

    تالکوت پاسونز درخصوص تطور جوامع ،الگویی را پذیرفته که بیشتر شبیه به اندیشه-

    ای اسپنسر، کنت و دورکیم است . او در چارچوب متغیرهای الگویی بر این ایده  تأکید دارد که

                                       

    جوامع همراه با توسعه یافتن در طول زمان پیچیده تر و تمایز یافته تر می شوند ودر یک جوامع

    تمایز یافته تر و پیچیده  با انتظار داشت که روابط رسمی تر و غیر شخصی تر شوند . پاسونز

                                                                               

    با توجه به پیچیدگی و درجه  تمایز یافتگی  جوامع  یک گونه شناسی  پنج مقوله ای  ارائه  داده

    است[19] :

    جوامع ابتدایی (بومیان استرالیایی)

    جوامع باستانی (امپراطوری های بین النهرین ومصر باستان )

    امپراطوری های تاریخ میانه (امپراطوری های چین ،هند،اسلام و روم)

    اجتماعات منفرد (اسرائیل ویونان)

    جوامع مدرن (ایالات متحده،ژاپن،اروپا وشوروی)

    هر چند پاسونز رخداد تکامل  را مرحله به مرحله  می انگارد ، اما از یک تکاملی تک خطی

    پرهیز می کند ومی گوید ما تکامل اجتماعی را یک فرا گرد پیوسته یا تک ی ساده نمی دانیم وبا

    آنکه میان سطوح گسترده پیشرفت تمایز قائلیم ، اما تنوع های چشمگیر هر یک ازاین سطوح را

    نادیده نمی گیریم . پارسونز برای  آنکه  امور را ساده سازد ، سه مرحله گسترده را در فراگرد

    تکامل تشخیص داد : ابتدایی ، میانین و نوین . او بیشتر بر پایه  ابعاد فرهنگی ، این مراحل را

    از هم  متمایز کرده کرد . تحول اساسی  در انتقال از مرحله ابتدایی  به مرحله میانین ، توسعه

    زبان و به ویژه زبان نوشتاری است . تحول بنیادی در انتقال از مرحله میانین به نوین « قواعد

    نهادمند نظم هنجار بخش » یا « قوانین است » .

    دراندیشه پاسونز توسعه زبان  نوشتاری  و نظام حقوقی در تطور جوامع  نقش اساسی 

    را ایفا می کند . به نظر پاسونز ، جایگزینی نقش های اجتماعی متعدد به جای نقش ها یا کار-

    کردهای  منفرد  اجتماعی  یک  پدیده عملاً طبیعی  است  و این  نقش ها  و کارکردهای  ثانوی

    تخصصی تر و تمایز یا فته تر هستند . نهادی شدن نظام حقوقی به این فرایند اجازه می دهد تا

    فراتر از محدوده خود بروند . به نظر پاسونز تمایز یافتگی شدید ایدئولوژیکی ، سیاسی

    و اقتصادی بود که انگلستان قرن هفدهم را مهیای انقلاب صنعتی کرد ، چون  این فرایند  تمایز

    یافتگی عناصرمختلف جامعه را ازهم جدا کرد و آنها را قاد رساخت تا در روابط جدیدی مجدداً

    درکنار هم قرار گیرند ؛ بی آنکه موانع  سنتی در کار باشد. در بخش اقتصادی  نهاد های مالی

    تمایز یافته  به وجود  آمد  و در بازار کار، تقسیم  کار و توسعه  مشاغل  به سطح  بالایی  از

    پیچیدگی ارتقاء  یافته بود و در این  وضعیت است که بخش جداگانه  اقتصادی  که تابع  ارزش

    عقلانیت اقتصادی است ، به عنوان یکی از ویژگیهای جوامع مدرن ظهور پیدا می کند .

    7-3-2) نیل اسملسر

    اسملسر محور اندیشه های خود را بر مفهوم « تمایزات ساختی » استوار کرده است .به

    نظر او « در جامعه پیشرفته تمایزات  ساختی به طور کامل صورت گرفته است . در حالی که

    جوامع توسعه  نیافته فاقد چنین تفکیکی هستند » . پس تغییر روی تفکیک متمرکز شده است و آن

    فرایندی  است که طی آن واحدهای اجتماعی  مستقل  و تخصصی شده  به جای واحدهای سنتی

    استقرار می یابد . به  نظر اسملسر توسعه اقتصادی  یکی از جنبه های  تغییر اجتماعی است و

    معتقد است که نوسازی  مترادف با توسعه  اقتصادی به کارمی رود ولی معنای مفهومی وسیع-

    تری از توسعه اقتصادی  است . به نظر او نوسازی « ناظر به این نکته است که تغییرات  فنی  

    اقتصادی و بوم شناختی همه رشته های هستند که از درون کلیت جامعه  و فرهنگ سر

    می کشند . در میان یک ملّت نو ظهور می توانیم شاهد تغییراتی در قلمروهای زیر باشیم».

    در قلمرو سیاست ، نظام های اقتدار قبیله ای و دهکده ای  جای  خود را به نظام های اخذ

    آرای عمومی ، احزاب سیاسی ، نمایندگی و دستگاهای اداری کشور می دهند .

    در قلمرو تعلیم وتربیت ، جامعه برای کاهش بیسوادی تلاش می کند و مهارتهایی را که از

    نظر اقتصادی مولد هستند ،بیشتر می کند.

    در قلمرو دین ، جانشینی  نظام های معتقدات دنیوی به جای دینهای قدیمی آغاز می شود .

    - از نظر طبقاتی ،تحرک جغرافیای واجتماعی،نظام های ثابت سلسله مراتب را سست می کند .

    در خصوص  توسعه اقتصادی اسملسر اعتقاد  دارد  که موضوع ساده  نیست و جریان  توسعه

    اقتصادی را با توجه به چهار زمینه تکنولوژی،کشاورزی ،صنعت وبوم شناسی توضیح می دهد

    به نظر او در پویش توسعه اقتصادی تحولات زیر در این چهار زمینه حادث می شود :

    - در زمینه کشاورزی ، زراعت معشیتی تبدیل به زاعت تجاری و مکانیزه می شود .

    - در زمینه تکنولوژی ، فنون ساده و سنتی جای خود را فنون علمی می دهند .

    در زمینه صنعت ، انرژی حاصل از بازوی انسان وحیوان جای خود را به انرژی ماشینی

    و کار خانه می دهد .

    در زمینه بوم شناسی ، حرکت جمعیت و نیروی انسانی را ازمزارع و روستاها به طرف

    شهرها داریم .

    به  نظر اسملسر با تحقق فرایند نوسازی از لحاظ اجتماعی و جامعه شناختی شاهد تغییر

    و تحول در حوزه های روابط کار، روابط خانوادگی و روابط اجتماعی وجمعی هستیم . به نظر

    اسملسر تمامی جوامع در جریان گذارشان ازمرحله توسعه نیافتگی به مرحله توسعه یافتگی باید

    دو تحول را در خود محقق سازند : اولاً، تمایزات ساختی باید درآنها محقق شود .ثانیاً، یک نوع

    هماهنگی  کار کردی را نیز که  به  واسطه آن  ساخت های متمایز شده را وحدت بخشد ، باید

    تجربه کنند .

    اسملسر به بحرانها و تنش هایی که در طی فرایند نوسازی در کشورهای درحال توسعه

    به وجود می آید ، توجه دارد و جریان  نوسازی با به عنوان جریان برهم  زننده  نظم اجتماعی

    مورد توجه قرار می دهد . این بی نظمی از نظر اسملسر ناشی از موارد زیر است :

    تغییر ساخت جوامع سنتی یک تغییر یکسان و هماهنگ نیست .

    توسعه انواع جدید فعالیتهای اقتصادی واجتماعی با روشهای زندگانی قدیمی تعارض پیدا

    می کند .

    کاربرد قدرت متمرکز با قدرت های محلی ، کاستی ، منطقه ای وسایر انواع اقتدار سنتی

    نمی تواند درکوتاه مدت به استقرار خود تثبیت لازم را ببخشد.

    8-3-2) برینگتون مور

    موردر کتاب خود تحت عنوان ریشه های اجتماعی– دیکتاتوری ودموکراسی اعتقاد دارد

    توسعه و نوسازی جهان معاصر اصولاً از سه راه عمده صورت پذیرفته است .اولین راه توسعه

    و نوسازی ترکیبی از سرمایه داری و دموکراسی پارلمانی بود که در نتیجه وقوع چندین انقلاب

    به ویژه انقلاب  پارسیان ( پیوریتن های ) انگلیس ، انقلاب فرانسه و جنگ داخلی آمریکا تحقق

    یافت. این راه ، راه بورژوازی است ، و انگلستان ، فرانسه و ایالات متحده آمریکا ،که پیش از

    نوسازی دارای ساختهای اجتماعی گوناگون بودند ، یکی پس از دیگری از آن راه گذشتند . راه

                                                                        

    دوم نیز راه سرمایه دارانه بوده است ، اما به علت فقدان جنبش انقلابی نیرومندی  در درون آن  

    راه مزبور به پیدایش  رژیمهای ارتجاعی و نهایتاً فاشیستی انجامید . در این راه نوسازی ، به

    ویژه در آلمان و ژاپن ، صنعت از راه  وقوع  انقلابی از بالا رشد و شکوفایی یافت . راه سوم

    توسعه ،راه نوسازی کمونیستی است. در روسیه و چین ،انقلاباتی که عمدتاً ریشه دهقانی داشتند

    پیدایش راه کمونیستی  نوسازی و توسعه را ممکن ساختند . او برعوامل داخلی و درونی جوامع

    در فرایند صنعتی شدن و نوسازی تأکید دارد و شکلهای مختلف ساختارهای اجتماعی ،اقتصادی

    و سیاسی را مورد کاوش  قرار داده است و جریان و روند  توسعه و نوسازی را روندی خطی

    نمی داند .  بریگتون مور اعتقاد  دارد این  سه راه  توسعه  و نوسازی  یعنی  انقلابات  

    بورژوایی ، که  به دموکراسی  نوع غربی می انجامند ؛ انقلابات  محافظه کارانه از بالا که به

    فاشیسم می رسند ؛ و انقلابات  دهقانی ، که  به کمونیسم  منتهی  می گردند ، نه راه های کاملاً  

    متفاوت و مانعه الجمع ،بلکه مراحل متناب تاریخی هستند که بر روی هم تاثیر می گذارند[20].

    مور پیدایش و رشد  دموکراسی را کشاکشِ طولانی و ناتمام برای  دست یابی  به سه هدف

    می داند:1)محدود کردن قدرت حکام خود کامه 2) نهادن قوانین و مقررات عقلائی وعادلانه

    به جای مقررات خود سرانه 3) سهیم شدن طبقات پایین جامعه در تصمیم گیریها.

     در کشورهای  که با این شیوه  نوسازی شدند ، طبقه جدید با پایگاه اقتصادی مستقل از

    طبقه حاکم سنتی پیدا شد و موفق شد با توسل به خشونت انقلابی، دست کم بخشی از طبقه حاکم

    سنتی را از میان بردارد . بریگتون مور در مورد نوسازی به شیوه بالا میگوید « یکی دیگر از

    ابعاد عقلایی کردن نظام سیاسی آموزش شهروندان برای زیستن در جامعه ای جدید بود .از این

    نظر سواد و کسب مهارت  برای  توده ها لازم می آید . ایجاد  نظام ملّی آموزش  و  پرورش

    موجب منازعه با مقامات مذهبی می گردد . اطاعت از دولت به معنای مجرد و جدید آن می-

    بایست  جای  و فاداری به مذهب را ، که احتمالاً از حدود مرزهای  ملی  فراتر می رود را

    بگیرد » . در این مورد گی روشه به حق گفته « در کشورهای در حال توسعه که بی-

    سوادی گریبانگیر اکثریت مردم جامعه است ، آموزش  به عنوان عاملی پر قدرت و مطمئن در

    دگرگونی های  فرهنگی  و روانی تلقی می گردد . آموزش  در این جوامع  باعث ایجاد اشکال

    جدیدی از تفکر و گسترش  نظر گاهها و درک انسانها از جهان می گردد و نیزموجب استطوره

    زذایی در ارتباط  با محیط  طبیعی  شده وعقل گرایی را در شناخت و درعمل توسعه داده و به

    قضاوتها وروابط اجتماعی را به هنجارهای عمومی و خاص مبدل می نماید[21] .

    مور همچنین اعتقاد دارد که رهبران اصلاح طلب  بایستی دستگاه دیوانی  نیرومندی به

                                                                                         

    ویژه دستگاه نظامی و پلیسی وسیعی به وجود آورده  و یا در اختیار داشته باشند  تا بدان وسیله

    خود را از شر فشارهای ارتجاعیون و نیز عناصر رادیکال در جامعه فارغ سازند . نوسازی و

    توسعه از بالا به کمک دولت انجام می شود . بنابراین سازماندهی  توسعه  و انباشت سرمایه و                                                                                                                                                                                                                                                                                                               

    هدایت آن در جهت  صنعتی  شدن  توسط  دولت  صورت می گیرد [22]. به نظر  بیرگتون مور

    پیروزی انقلاب از بالا واصلاحات محافظه کارانه نیازمند شرایط خاصی بوده است:نخست اینکه

    این گونه اصلاحات محتاج رهبری نیرومند است که بتواند عناصرارتجاعی کوته بین را به ویژه

    در درون اشرافیت زمیندار ، به دنبال خود بکشاند .

    دوم : رهبر اصلاح  طلب با ایجاد دستگاه دیوانی نیرومند و به ویژه نظامی بتواند نتنها

    نظام قدیم را در هم بریزد بلکه نظام نوینی به جای آن به وجود آورد[23].   

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

     ابوالحمد ،عبدالحمید ، مبانی علم سیاست ،ج اول ، تهران ، انتشارات توس ،1376.

    ابوالقاسمی ،محمدرضا ، اردوش حسین ، ترکیه دریک نگاه ،تهران ،انتشارات المهدی 1378.

     آریا ، کورش ، رضاخان و قضیه کشف حجاب ، ابرار18|10|81

     آریا ، قاسم ، قضیه رضاشاه و کشف حجاب ، نافه ، شماره هفتم ،42-44.

    الگار ، حامد، دین و دولت در ایران، نقش علما در دوره قاجار ، ترجمه ی ابولقاسم سری تهران، انتشارات توس ،1356.

     امینی ، داوود ، چالشهای روحانیت با رژیم رضاشاه(بررسی علل چالشهای سنت گرایی با نوگرایی) تهران ، سپاس، 1382.

     امینی ،علیرضا ، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران،  صدای معاصر، 1381.

     آزاد ارمکی ، تقی ، مدرنیته ایرانی؛ روشنفکران و پارادایم  فکری عقب ماندگی  در ایران تهران، انتشارات اجتماع، 1380.

     مصطفی ، ازکیا ، جامعه شناسی توسعه (تهران : انتشارات کلمه ،1377)  

     رضا ، اکبری نوری ، اندیشه  سیاسی  عبدالرحیم  نجارزاده  تبریزی ( طالبوف ) ،  فصلنامه تخصصی علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج ، سال نخست، پیش شماره دوم، تابستان 1383.

    هربرت  اسپنسر ، مدرنیته : مفاهیم  انتقادی جامعه  سنتی و جامعه  مدرن ، ترجمه ی منصور انصاری تهران ، انتشارات نقش جهان ،1381.

     آصف ، محمد حسن ، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،1384.

     الهامی ، داود، موضع  تشیّع در برابر تصّوف در طول  تاریخ ، قم ، انتشارات مکتب اسلام ، 1378.

    اولوغ ،  ایگدمیر  و دیگران ، آتاتورک ، ترجمه ی حمید ناظمی ، تهران ، مؤسسه  فرهنگی

    منطقه ای 1348.

    رابرت اولسن ، قیام شیخ سعید پیران - کردستان 1925، ترجمه ی ابراهیم  یونسی ( تهران : انتشارات نگاه ،1377)

     

     بابر، نوئل ، فرمانروایان شاخ زرین از سلیمان قانونی تا آتاتورک ، تر جمه ی ،عبدالرضاهوشنگ مهدوی ، تهران، سپاس ،1369.

     بصیرت منش ، حمید ، علما و رژیم رضاخان ، تهران ، عروج ، 1376.

     بهار، ملک الشعرا ( محمد تقی ) ، تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران ( انقراض قاجاریه ) ،جلد اول ،تهران، چاپخانه سپهر، 1357.

     محسن ، بهشتی  سرشت ، نقش  علما  در سیاست ، تهران ، پژوهشکده  امام خمینی و انقلاب اسلامی ،1380.

    بهنام ، جمشید ، ایرانیان و اندیشه تجدد ، تهران ، انتشارات پژوهش فرزان روز، 1383.

    بیات ، کاوه ، شورش  کردهای  ترکیه  و تأثیر آن  بر روابط  خارجی ایران ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، 1374.

     تهاجم به روحانیت و حوزه های علمیه در تاریخ معاصر ، جلد اول ، قدر ولایت ، تهران ،1379.

     پروند ، شادان ، سبحانی ، زهرا ، زمینه  شناخت  جامعه  و فرهنگ  ترکیه ،  تهران ، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین اللملی ،1373.

     پهلوی ، محمدرضا ، پاسخ به تاریخ ، ترجمه ی حسین ابوترابیان ، تهران ، زریاب ،1379.

    پیران ، پرویز ، برنامه ریزی  توسعه  برون زا ، اطلاعات  سیاسی ، اقتصادی ، شماره  25، دیماه 1367 .

     جمعی از نویسندگان ،سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج ، ترجمه ی عباس مخبر ، تهران ، 1361.

     جعفری  هرندی  ، محمد ، فقها و حکومت  پژوهشی  در فقه  سیاسی  شعیه ، تهران ، روزنه ،1378.

     جی شاو ، استانفورد ، ازکورال ، شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی ترکیه جدید، ترجمه ی محمود رمضان زاده ، جلد دوم ،خراسان ، آستان قدس رضوی ، 1370.

     حائری ، عبدالهادی ،  تشیع  و مشروطیت در ایران  و نقش  ایرانیان  مقیم  عراق ، تهران ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ،1381.

     حسینی ، سیدحسن ، پلورالیزم  دینی یا پلورالیزم در دین ، تهران ، سروش ،1382.

     حسینیان ، روح الله ، چهارده قرن تلاش  شیعه برای ماندن و توسعه  تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،1382.

     حیدرزاده ، محمدرضا ، تعامل  دین  و دولت در ترکیه ، تهران ، انتشارات وزارت امور خارجه ،1380.

     فاطمه ، خالقی ، روشنفکرانی در مقابل آتاتورک ، حیات نو ،7|6|81 .

     خلیلی خو، محمد رضا ، توسعه و نوسازی ایران در دوره دوران پهلوی ، تهران ، جهاد دانشگاهی، 1384.

    امام خمینی ره، صحیفه نور ،ج 12.

    امام خمینی ، صحیفه نور ،ج 15.

    امام خمینی ره،کشف اسرار .

    دورسون ، داود  ، دین و سیاست در دولت عثمانی ، ترجمه ی منصوره حسینی و داوود وفائی ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381.

     دعوتی ، سیدابوالفتح ، ازماجرای تلخ " کشف حجاب "رضاخانی تا قیام خونین مردم قم ،یالثارات الحسین (ع) ، شماره 259 .

     دعوتی، سید ابوالفتح ، اصلاحات به روش آتاتورک ، جمهوری اسلامی ،20|2|79

    دوران آتاتورک درسهایی برای امروز، ترجمان سیاسی ، سال سوم ، شماره 156

     دیوب ، اس . س ، نوسازی و توسعه در جستجوی  قالبهای فکری  بدیل ، ترجمه ی سید احمد موثقی تهران ، قومس ،1377.

     رابیسون ، ریچارد ، ، جمهوری اول ترکیه ، ترجمه ی ایرج امینی ، تبریز، موسسه فرانکین،2536 شاهنشاهی .

    رحمانیان،داریوش،چالش جمهوری و سلطنت در ایران زوال قاجار و روی کار آمدن رضاشاه، تهران،نشر مرکز ،1379.

     روشه، گی ، تغییرات اجتماعی ، ترجمه ی منصور وثوقی ، تهران ، نی 1368.

     زارع ، محمد رضا ، علل رشداسلام گرائی در ترکیه ، تهران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین اللملی ، 1382.

     سردارآبادی ، خلیل الله ، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضاشاه ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران، 1378.

    سیف زاده ، حسین ،نظریه های مختلف درباره راههای گوناگون نوسازی ودگرگونی سیاسی ، تهران ، قومس ، 1375.

    قادری ،حاتم ،اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران ،تهران ،سمت ،1379.

     قاضی ، نعمت الله ، علل سقوط حکومت رضاشاه ،تهران ، نشر آثار، چاپ اول،1372.

    شریفی ،علیرضا ، کشف حجاب ، نشریه خراسان ،17|10|79.

     شمیم ، علی اصغر ، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران ، مدبر ،1375.

    صبوری ، منوچهر، ،جامعه شناسی سازمانها بوروکراسی مدرن ایران ، تهران ، انتشارات سخن، 1380.

     طلوعی ، محمود ، پدر و پسر ناگفته ها از زندکی و روزگار پهلوی ،تهران ،علم ،1374.

    عاقلی، باقر ، رضاشاه و قشون متحدالشکل ، تهران ،انتشارات نامک ، 1377.

     عباسی ، ابراهیم  ، دولت  پهلوی و توسعه اقتصادی تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1383.

     فوزی تویسرکانی ، یحیی ، مذهب و مدرنیزاسیون در ایران ، تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1380.

     فیاضی ، عماد الدین ، حاج عبدالکریم حائری ، تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ اول ،1380.

     فیگارو ، آتاتورک  رهبر ترکیه  در گذشته و حال ، ترجمان سیاسی ، سال چهارم ، شماره اول .

    کتانی، علی، اقلیتهای مسلمان در جهان امروز، ترجمه محمد حسین آریا ،تهران ،امیرکبیر 1383.

     کریمی، علیرضا ، رژیم و آزمون گیری از طلاب، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

    کوهستانی نژاد ، مسعود ، چالش مذهب و مدرنیسم  سیر اندیشه سیاسی مذهبی در ایران، تهران، انتشارات نی ،  1381

     کین راس ، لرد ، قرون عثمانی ، ترجمه ی پروانه ستاری ، تهران ، کهکشان ، 1373.

     کاتم ، ریچارد ، ناسیونالیزم در ایران ، ترجمه ی احمد تدین ، تهران ، انتشارات کویر، 1371.

     کاتوزیان،محمد علی(همایون)، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا سقوط رضاشاه،ترجمه ی محمد رضا نفیسی، تهران ، پاپیروس ،1366.

     کشف حجاب تهاجم بنیادی به فرهنگ اسلامی ، جمهوری اسلامی ،17|10|83.

     گاندره ،آتاتورک ، رهبر ترکیه در گذشته و حال ، ترجمان سیاسی، سال چهارم، شماره 157 ، سال چهارم ، شماره اول ،

     گودرزی ،غلامرضا ، دین و روشنفکران مشروطه ، تهران، انتشارات اختران،1383.

     لوییس ، برنارد ، ظهور ترکیه  نوین ، ترجمه ی  محسن  علی سبحانی تهران ، انتشارات مترجم ،1372

      مایلی، محمد رضا ، نظامهای سیاسی (بررسی موردی نقش نظام سیاسی در روند توسعه ایران) 57- 1432، تهران ، نشر ارائه ،1378.

     معتضد ،خسرو، رضاشاه سقوط پس از سقوط ، تهران ، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ،1376.

     معظم پور ، اسماعیل ، نقد و بررسی ناسیونالیسم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1383.

     مکی ، حسین ، تاریخ بیست ساله استمرار دیکتاتوری پهلوی ، ج6 ، تهران ، نشر ناشر ، 1362.

     مؤسسه فرهنگی قدر ولایت  ، حکایت کشف حجاب ج 1-2، مؤسسه قدر  ولایت  ، تهران 1380.

     مور ، بریگتون  ، ریشه های  اجتماعی  دیکتاتوری  ، ترجمه ی  حسین  بشریه  تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1369.

     نورالدین ، محمد ، ترکیه جمهوری سرگردان ، ترجمه ی سید حسین موسوی ، تهران ، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژ یک خاورمیانه ، 1380.

     نهاوندی ،آرش ، پدر ترکیه نوین‌‌‌‌‌ ‍‍‍‍‍(مصطفی کمال آتاتورک)، فرهنگ آشتی،11|10|82.

     نیازمند ، رضا ، رضاشاه از تولد تا سلطنت ، تهران، جامعه ایرانیان، 1381.

     واترز ، مالکوم ، جامعه  سنتی  و جامعه مدرن ، ترجمه ی منصور انصاری ، انتشارات نقش جهان ، تهران، 1381.

     واحد ، سینا ، قیام  گوهرشاد ، تهران ، سازمان  چاپ  و انتشارات  وزارت  فرهنگ و ارشاد اسلامی ،1366.

    وبر ، ماکس ، اخلاق  پروتستان  و روح  سرمایه داری  ،  ترجمه ی عبدالمعبود  انصاری تهران ، انتشارات ،سمت،1371.

     ووسینیچ ، وین ، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمه ی  سهیل آذری ، تبریز : چاپ شفق با همکاری مؤسسه اتشارات فرانکین ،1346 هجری خورشیدی .

     وینر ، مایرون ، نوسازی جامعه چند  گفتار  در شناخت دینامیسم رشد ، ترجمه ی  رحمت الله مقدم مراغه ی ، ب. م، ب.ن، 1354.

    هانتیگتون ، ساموئل ، سامان سیاسی درجوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران، علم،1370.

    هوشنگ مهدوی ،عبدالرضا ، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1300-1357 ،تهران، پیکان، 1376

     

    منابع انگلیسی

     

    [1]. Hamed Enayat,Modern Islamic Polithcal Thought (London: Macmillan Press 1982)

     

    2.Lord 'Kinross' Ataturk: The Rebirth of a Nation(London:Weidenfeld and Nicolson'1966)

     

    3.Ozay Mehmet , Islamic Identity and Development ,study of Islamic Periphery(London: 1990) p. 81

     

    4 .Robert E . ward & Dnkewaryt A.Political Modernizatin  in japan and Turky (Princeton :      university press .1961)

     

     

    5.www.Google//:Kemal Ataturk-Wikipedia.the free encyclopedia.htm                                                      

     

     

    منابع ترکی استانبولی

     

     

    1.Kabacli , Alpay, cumhuriyet Tarihi (Istanbul: Deniz Bank, 2004)

     

    2.M.Kemal Ataturk, Nutuk (Estanbul :Mili,2001)

     

    3. Ozel, Mehmat, Kurtulus kurulus cmhuriyet (Estanbul :Ankara ticaret odasi,2005)

     

    .

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, مقاله در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, تحقیق درباره تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, مقاله درباره تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سکولاریسم و کشف حجاب در ایران
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت