تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر

تعداد صفحات: 24 فرمت فایل: word کد فایل: 6022
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: روانشناسی
قیمت قدیم:۱۸,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر

    چکیده

    در فرآیند شکل گیری نگرش، تصمیم گیری و کنش افراد در جامعه، عواملی چند نقش دارند. از جمله مهمترین آنها افراد یا گروههای مرجع اند که مبنا و معیار داروی و ارزیابی کار کنش گران اجتماعی قرار می گیرند. گروههای مرجع دو کارکرد عمده ی هنجاری و مقایسه ای دارند. سوال اصلی دراین مقاله آن است که گرایش و نیاز افراد تا چه حد بنیانی اجتماعی دارد و در جامعه ساخته می شود و تا چه حد مستقل از عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرد . در پاسخ به این سوال مهم، رویکردهای روان شناختی و روان شناسی اجتماعی به ویژگی ها وابعاد فردی توجه می‌کنند و رویکرد جامعه شناختی به عامل ساختارها و نظام ارزشی حاکم در جامعه می پردازد. این مقاله به شرح و تفصی و مقایسه این رویکردها به ویژه دیدگاههای مرتن و فستینگر خواهد پرداخت.

     

     

    واژگان کلیدی :گروه مرجع، تعامل، مقایسه اجتماعی، ساخت اجتماعی، کارکرد، منزلت .

    مقدمه

    در جریان تصمیم گیری ها، کنش ها و حتی شکل گیری نگرش انسانها در جامعه، عواملی چند نقش آفرینند که از جمله مهمترین آنها افراد یا گروههایی هستند که مبنا و معیار قضاوت و ارزیابی کنشگران اجتماعی قرار می‌گیرند. اینها که «گروه مرجع» گفته می شوند دو کارکرد عمده ایفا می‌کنند: اولاً هنجارها، رویه ها، ارزشها و باورهایی را به دیگران القا می کنند و به اصطلاح کارکرد هنجاری دارند، ثانیاً‌ استانداردها و معیارهایی در اختیار کنشگران قرار می دهند که کنش و نگرش خود را با آنها محک می زنند و اصطلاحاً کارکرد مقایسه ای و تطبیقی ایفا می کنند. با ملاکهای عینی به صحت رفتارها یا باورهای خود یقین پیدا کنند، مقایسه با گروههای مرجع وارجاع به آنها راهی برای برون شدن از این معضل و بن بست است. این ارجاع حتی اگر خود آگاهانه نباشد، نقش انکار ناپذیر و به سزایی در تصمیم گیریها و رفتارهای اعضای جامعه ایفا می کند.

    در تحلیل و بررسی این موضوع، سوالی که مطرح می شود این است که‌، این گرایش و نیاز تا چه حد از نیازها و انگیزشهای فردی ناشی می شود و چه میزان از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی تاثیر می پذیرد؟ به عبارت دیگر در تعیین گروههای مرجع- که نقطه اتکا و مبنای مقایسه، ارزیابی و تصمیم گیری افراد قرار می گیرند، عوامل و عناصر اجتماعی یا گروهی و فردی چه میزان تاثیر گذار هستند؟

    در رویکرد روانشناختی و روانشناسی اجتماعی به ویژگیها و ابعاد فردی مساله در گروه توجه می‌شود، اما در رویکرد جامعه شناختی، ارزشهای اجتماعی و ساختارهای حاکم در جامعه نقش آفرین تلقی می شوند و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. زیرا اساساً موضوع جامعه شناسی بررسی ساختارها و تعاملات اجتماعی است در حالی که روانشناسی اجتماعی به رفتارهای فردی انسانها در بستر جامعه می پردازد وعلائق و انگیزشهای فردی را در تعامل با دیگران مورد توجه قرار میدهد. « روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی هر دو رفتار افراد را در گروه یا نسبت به قالبهای گروهی یا دریافت جمعی مطالعه می کنند، اما جامعه شناسی به رفتارها آن چنان که در افراد خاصی ظاهر می شوند، کاری ندارد، بلکه آنها را به صورت جمعی ، یا به بیان بهتر به صورت تعیین اجتماعی در نظر می گیرد، در حالی که رواشناسی اجتماعی به عکس در رفتارها به مطالعه ی چگونگی ایجاد آنها در فرد می پردازد.» (استوتزل 1374، صص 30-29).

    مقایسه این دو رویکرد و بهره گیری از امتیازات هر یک می تواند پرتویی روشنگر بر موضوع بحث بیافکند و با توجه به کاربردهای رو به گسترش آن در زمینه های مختلف از قبیل جامعه شناسی سیاسی، جرم شناسی، تبلیغات و بازار یابی، آسیب شناسی و... الگویی مناسب برای تحقیقات میدانی و کاربردی در اختیار محققین قرار دهد.

    در حوزه ی جامعه شناسی «رابرت.کی.موتن»[1] شاخص ترین نظریه پردازی است که به شرح و بسط مفهوم «گروه مرجع» پرداخته است. او این مفهوم را در قالب نظریه برد متوسط ارائه کرده است. وی در مقالات مفصلی که طی سالهای 1950 تا 1957 با همکاری جامعه شناسان دیگری از قبیل «لازارسفلد»[2] ، «روسی»[3] و «کیت»[4]به رشته تحریر در آورد، تلاش کرد تا یک تئوری کامل و جامع درباره کارکردها و عوامل انتخاب گروههای مرجع ارائه دهد. مرتن در این راه از دستاوردهای جامعه شناسانی از قبیل «کولی»[5] و «مید»[6] و بخصوص از یافته های تحقیق معروف «استوفر»[7] تحت عنوان «سرباز آمریکایی»[8]  استفاده کرد و در تداوم تلاش های علمی آنان، «تئوری گروه مرجع »[9]  را به عنوان یک تئوری جامعه شناختی در عرصه این علم ارائه داد. اما همانطور که خود او نیز اذعان دارد خاستگاه اصلی مفهوم «گروه مرجع» در روانشناسی اجتماعی است. در واقع «هیمن»[10] اولین کسی است که این مفهوم را وضع کرد و بکار برد. پس از وی سایر روانشناسان اجتماعی از قبیل «نیوکمب»[11] ، «مظفر شریف»[12] و «سینگر»[13] تحقیقاتی درباره ی این مفهوم انجام دادند و آثاری از خود به جا گذاشتند.  اما «لئون فستینگر»[14] مهمترین نظریه پردازی است که در حوزه ی روانشناسی اجتماعی در باب مضمون و کارکرد گروه مرجع- یعنی تاثیر گروه بر شکل‌گیری نگرش ها و رفتارهای فرد- به نظریه پردازی پرداخته است، وی با ارائه «نظریه ی مقایسه ی اجتماعی »[15] جایگاهی ویژه در فرآیند تاریخی رشد و تکوین مبحث تاثیرات گروه بر فرد یافته است. جذابیت و کاربرد وسیع نظریه فستینگر موجب شده است که طی چند دهه گذشته تحقیقات علمی فراوانی در چارچوب این نظریه اجرا شوند و اهمیت و سودمندی آن مورد توجه قرار گیرد.

     

    گروه مرجع در روانشناسی اجتماعی

    «هیمن» مفهوم گروه مرجع را اولین بار در سال 1942 بکار برد. او در مقدمه ی کتابی که همراه با «سینگر» تحت عنوان «مطالعاتی درباره تئوری گروه مرجع» تدوین کرد، آورده است:« انسان ها در شکل دهی به نگرشهای خود بیش از آنکه به خود متکی باشند، به گروههایی که با آنان در ارتباط اند، تکیه دارند» (هیمن و سینگر 1968 ، ص 4) . وی همچنین در مقاله ای تحت عنوان «روانشناسی منزلت»،مفهوم منزلت ذهنی را به عنوان یک بعد از رفتار بشر معرفی کرد و آن را به عنوان تصور فرد از موقعیت خود در مقایسه با سایرین تعریف نمود. او برای بررسی منزلت ذهنی و شناسایی ویژگی های مشترک گروههایی که توسط افراد مبنای ارزیابی و مقایسه قرار می‌گیرند، مصاحبه‌ها و آزمایشات کنترل شده ای را انجام داد. وی در این مصاحبه ها سوالات زیر را درباره ی گروه های مرجع از مخاطبین پرسید:

    1) خود را با چه گروه هایی مقایسه می کنید؟

    2) آیا آنان افرادی واقعی و شناخته شده هستند یا گروههایی فرضی اند؟

    3) آیا آنان دارای منزلت بالاتری هستند یا منزلتی پایین تر از شما دارند؟

    او در این تحقیق به این نتیجه رسید که گروه های مرجع افراد غالباً از میان نزدیکان آنها هستند. بنابراین افراد در یک جامعه ی بزرگ غالباً تحت تاثیر همان کسانی قرار دارند که در قالب گروههای کوچک ارتباط نزدیکی با آنان دارند، به عنوان مثال دوستان و همکلاسی ها بیشترین تاثیر را در فرآیند خود ارزیابی بر افراد به جا می گذارند. نتیجه اینکه چون گروه مبنای مقایسه فرد در ارزیابی منزلت ذهنی او قرار می گیرد، وقتی که فردی گروه مرجعش را تغییر دهد، شاخصهایی که برای ارزیابی خود در روابط اجتماعی در نظ دارد، تغییر یافته و قضاوتش درباره ی منزلتی که در جامعه دارد، تغییر خواهد کرد.«شریف» نیز در تحقیقاتش، به بررسی ابعاد هنجاری گروههای مرجع پرداخته است. او در تعریف گروههای مرجع چنین می گوید: گروههای مرجع ، گروههایی هستند که فرد در صدد کسب عضویت آنها است یا حداقل از حیث ذهنی و روانی پیوستن به آنها را آرزو می کند. بنابراین ارزشها و هنجارهای گروه مرجع یک فرد، مهمترین تکیه گاه او را در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی اش تشکیل می دهد. گروههای مرجع ازنظر شریف، لزوماً گروههای عضویت فرد نیستند بلکه هر گروهی که مورد توجه وی قرار گیرد و ارزشها و هنجارهای آن گروه در شکل گیری و سازمان یابی درک فرد از موقعیت و هویتش نقش ایفا کند، گروه مرجع وی تلقی می‌گردد.

    یکی دیگر از روانشناسان اجتماعی که تحقیقاتی درباره ی گروههای مرجع انجام داده، «نیوکمب» است. وی اولین کسی است که به صورت تجربی تاثیرات گروههای مرجع را مورد بررسی قرار داده است. او نقش گروههای مرجع را در شکل گیری دریافتها و تغییر نگرشهای افراد مهم و تعیین کننده می داند و بر جنبه ی هنجاری این گروهها تاکید می کند. به اعتقاد نیوکمب انگیزه فرد برای کسب تعلق یا عضویت در یک گروه ( به عنوان گروه مرجع هنجاری) بیش از عضویت واقعی او در آن گروه در رفتارهایش تاثیر گذار است. در نتیجه تمایل و ارجاع فرد به یک گروه موجب شکل گیری نگرش ها و رفتارهای وی براساس هنجارها و رویه های گروه مزبور خواهد بود. وقتی فرد علاقمند باشد که عضو یک گروه شود، آمادگی لازم را برای کسب و پذیرش نگرشهایی پیدا می کند که به اعتقاد او در آن گروه رواج دارند. این آمادگی به دلیل انگیزه ی او برای کسب پاسخ و واکنش مناسب از سوی اعضای گروه است. انگیزه ای که خود از نوع ارزیابی فرد از جایگاه خویش در میان اعضای گروه متاثر است.

    نیوکمب دو مفهو مجدید نیز درباره ی گروه های مرجع عرضه کرده است: گروه مرجع مثبت و گروه مرجع منفی. گروه مرجع مثبت، گروهی است که فرد تمایل به حضور و عضویت در آن دارد و نگرشها و رفتارهای جاری در آن را مطلوب می انگارد. گروه مرجع منفی، در مقابل، گروهی است که جاذبه ای برای فرد ندارد و او سعی می کند که خود را از آن دور نگه دارد و از هنجارها و رویه های حاکم در آن تبری جوید.

    نیوکمب نیز معتقد است که گروه های مرجع می توانند، گروههای غیر عضویت یا گروههای عضویت فرد باشند. گروههای عضویت به اعتقاد او به میزانی می توانند برای فرد، گروه مرجع مثبت قرار گیرند که رضایت خاطر او از عضویت در آنها حاصل شود و مطلویت و جذابیتی برای وی داشته باشد.

    نظریه فستینگر

    همانطور که گفته شد، خاستگاه مفهوم و تئوری گروه مرجع در روانشناسی اجتماعی است اما نظریه‌ای که در این مقاله بیش از مباحث دیگر، مد نظر ما است، نظریه «مقایسه اجتماعی لئون فستینگر» است. این نظریه اگر چه با تئوری گروه مرجع متفاوت است، اما مضمون مشابهی دارد و به موضوع واحدی که همانا «تاثیر گروه بر فرد» است می پردازد. بنابراین برای بسط و فراهم آوردن زمینه لازم جهت مقایسه مباحث جامعه شناختی و روانشناختی درباره ی این موضوع به طرح و معرفی مختصر این نظریه می پردازیم.

    فستینگر در مقاله ای که در سال 1954 به چاپ رساند، فرآیند تاثیر گذاری افکار در گروه های اجتماعی را به بحث گذاشت. در این مقاله که تحت عنوان «تئوری فرآیند مقایسیه ی اجتماعی»[16] چاپ شد، تاثیر مقایسه ی اجتماعی وارزیابی افکار و توانایی ها بر شکل گیری افکار در گروه بحث و بررسی شد. به اعتقاد فستینگر تئوری او قادر است واقعیت های فراوانی را تبیین کند و فریه های آزمون پذیر بسیاری نیز از آن اشتقاق می یابند. خلاصه ای از این تئوری در قالب قضایای محوری و نتایج علمی آنها به شرح زیر ارائه می گردد:

    قضیه اول: در ارگانیسم بشر سائقه ای وجود داد که او را به ارزیابی افکار و توانایی هایش وادار می‌سازد. اگرچه در نگاه اول به نظر می رسد که تفاوت زیادی میان افکار و توانایی ها وجود دارد، اما پیوند کارکردی نزدیکی میان این دو وجود دارد، زیرا آنها در پیوند با یکدیگر بر رفتار تاثیر می گذارند. در واقع شناخت وارزیابی فرد از موقیت و توانایی های خود، رفتار او را شکل می دهد واگر این شناخت و ارزیابی درست نباشد شکست و تنبیه او را در پی خواهد داشت.

    قضیه دوم : در شرایطی که معیارهای عینی غیر اجتماعی در دسترس نباشد، افراد افکار و استعدادهای خود را با مقایسه با افکار و تواناییهای دیگران ارزیابی می کنند. به عنوان مثال برای ارزیابی سرعت و قدرت دوندگییک فرد می توان شاخصهایی عینی در نظر گرفت، اما برای ارزیابی مزایای یک کاندیدای سیاسی یا قضاوت درباره ی اجتناب ناپذیر بودن جنگ، چنین شاخصهایی وجود ندارد و به ناچار در ارزیابی و قضاوت باید از معیارهای اجتماعی و ذهنی استفاده کرد. از این قضیه دو نتیجه زیر گرفته می شود:

     

    1-Robert K. Merton

    2- Lazarsfeld

    3- Rossi

    4- Kitt

    1- Cooly

    2- Mead

    3- Staofer

    4- American Soldier

    5- Reference Group Theory

    6- Hyman

    7- Newcomb

    8- Mozaffar Sharif

    9- Singer

    10- Leon Festinger

    11- Social Comparison Theory

    1- Theory of Social comparison process

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, مقاله در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, تحقیق درباره تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, مقاله درباره تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت