مفهوم کارآفرینی
کارآفرینی مفهومی است که تاکنون از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و همه بر این باورند که کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکهی توسعهی اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی، تولید ثروت، توسعهی تکنولوژی و اشتغال مولد است. در حالی که در کشور ما به اشتباه این مفهوم صرفا با اشتغالزایی مترادف شده و فقط برای حل مشکل اشتغال به سمت کار آفرینی پیش میرویم. در اواخر دههی 70 در بسیاری از کشورهای پیشرفته به علت تغییر در ارزشها و گرایشهای جامعه و البته تغییرات جمعیت شناختی، موجی از کسب و کارهای کوچک و افراد خوداشتغال به وجود آمد. به علت تاثیرات عمیق این پدیده مطالعات زیادی از چهار دیدگاه اقتصاد، مدیریت، جامعهشناسی و روانشناسی انجام شده است. باوجود قدمت بررسی کارآفرینی و تلاش محققین فراوان، مانند سایر مفاهیم علوم انسانی ارائهی تعریفی قطعی و مشخص برای آن، کاری دشوار و حتی غیرممکن است. توجه به سیر تکاملی این مفهوم، خود شامل نکات جالبی است. در سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی، عوامل زیادی مانند ریسکپذیری، نوآوری و ... به این مفهوم اضافه شده است. در بخش حاضر، برای درک بهتر کارآفرینی، سیر تاریخی تعریف کارآفرینی و تغییر نگرش به آن از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار میگیرد.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
ریشهی واژه کارآفرینی از کلمهی فرانسوی Entreprendre، اصطلاحا به معنای واسطه یا دلال، مشتق شده است. این واژه در طول زمان همراه با تحول شیوههای تولید و ارزشهای اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است. از آنجا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعهی نظریهی کارآفرینی حرکت کرده است، مروری داریم به پنج دوره دگرگونی، در مفهوم کارآفرینی.
دورهی اول: قرون 15 و 16 میلادی «صاحبان پروژههای بزرگ»
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه میشود. این دوره همزمان با دورهی قدرتمندی ملاکین و حکومتهای فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژههای بزرگ را بر عهده میگیرد و البته در این راه مخاطرهای را نمیپذیرد، زیرا عموما منابع توسط حکومت محلی تامین میشود و او صرفا مدیریت میکند. نمونهی بارز کارآفرین در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعهها و تاسیسات نظامی هستند.
دورهی دوم: قرن 17 میلادی «مخاطرهپذیری»
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرینی را این گونه تعریف میکند: «کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص میخرد، روی آن فرایندی انجام میدهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده میفروشد، از این رو مخاطرهپذیر است.» کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میگردید.
دورهی سوم: قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم «تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنهی اقتصاد»
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامینکنندهی سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که "مخاطره" میکند، با کسی که سرمایه را تامین میکند، متفاوت است. ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایهگذار فناوریهای جدید شناخته میشود، ولی او سرمایهی مورد نیاز فعالیتهای خود را از طریق اخذ وام از سرمایهگذاران خصوصی تامین میکرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده میشود. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت میکند با شخصی که سود حاصل از توانمندیهای مدیریتی را دریافت میکند، تفاوت دارد.
دورهی چهارم: دهههای میانی بیستم میلادی «نوآوری»
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل میشود. از تعاریف برآمده از این دوره میتوان موارد زیر را نام برد. کارآفرین فردی نوآور و توسعهدهندهی فناوریهای به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر 1934). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع میکنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود میدهند.(ویکلن، 1979). مفهوم نوآوری میتواند شامل همه چیز، از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.
دورهی پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) «رویکرد چند جانبه»
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریعکنندهی این ساز و کار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار میگرفت، ولی در این دوره توجه جامعهشناسان و روانشناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگیهای کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است. از تعاریف شناخته شدهتر این دوره میتوان به مورد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است، این کار توسط کسی انجام میشود که مخاطرهی از دست دادن زمان یا فرصتهای شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت میپذیرد (رابرت رونستات، 1983).
امروزه واژهی کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر میسازد:
نوآوری
مخاطرهپذیری
ایجاد یا تجدید ساختار یک واحد اقتصادی، اجتماعی
رضایت شخصی و استقلالطلبی
کارآفرین ایدهای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی میکند. در فضای کسب و کار، فرصت، فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد. آگاهی از محیط، بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری میدهد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری مینویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تأمین سرمایهی راهاندازی و رشد، سازماندهی و مدیریت کسب و کار را بررسی مینماید. در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارتها و تواناییهای مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامهای تدوین شده ارائه دهد. همان طور که صدا باید دلنشین باشد، طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.
دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد: رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری. در رویکرد شخصیتی، تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگیهای فردی اوست. در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راهاندازی یک کسب و کار است. البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است. در انتها، شاید بهترین تعریفی که میتوان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهرهگیری از فرصتها، با تلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی که با انگیزهی کسب سود مالی، توفیقطلبی، رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد (هیسریچ، 1985).
انواع کارآفرینی
علاوه بر کارآفرینی فردی، در دهههای اخیر دو واژهی کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به میان آمدهاند. علت رواج این مفاهیم، هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است. پینگات، کارآفرینی درون سازمانی را این چنین تعریف میکند: «کارآفرین درون سازمانی، رؤیاپردازی است که مسئولیت به ثمر رساندن یک نوآوری را در درون سازمان بر عهده میگیرد.» او ادامه میدهد «کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع باشد، اما همیشه فردی است که میداند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.» کارآفرینی شرکتی شامل فعالیتهای رسمی و غیررسمی است که با هدف ایجاد کسب و کار جدید، محصول و فرآیندهای جدید و توسعهی بازار صورت میگیرد.
تحقیقات جدید سه مفهوم را در تعریف کارآفرینی شرکتی نام میبرند: تجدید راهبرد (نوسازی راهبردها/تجدید ساختار سازمان)، نوآوری (ارائهی چیز جدیدی به بازار) و کسب و کار درون شرکت (فعالیتهای کارآفرینانهی شرکتی که منجر به ایجاد کسب و کاری جدید در درون شرکت مادر میشوند). تمایل به این گونه کارآفرینی در پاسخ به افزایش سریع تعداد رقبا، عدم اعتماد به شیوههای سنتی کسب و کار، حرکت تعداد زیادی از افراد نخبه به سمت ایجاد کسب و کارهای کوچک مستقل، رقابت بینالمللی و نیاز به افزایش بهرهوری، افزایش یافته است. در شرکتهای جدید انقلاب جدیدی به سوی تسهیل امر کارآفرینی درون سازمانی و تقدیر از کارآفرینان درون سازمانی جریان دارد.
کارآفرین
کارآفرین کیست؟
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانههای مختلف تکرار میشود و هر کس به سلیقهی خود از این واژهی جدید برای اشاره به مدیران، افراد موفق، سرمایهداران، سرمایهگذاران، صادرکنندگان، دلالها و تاجران استفاده میکند. هر چند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچ کدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند. به راستی کارآفرین کیست؟ آیا کارآفرینان ویژگیهای متمایزی از دیگر بازیگران صحنهی اقتصاد دارند؟ نگاهی به مسیر حرکت فعالیتهای کارآفرینان، مبدا و منشا حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه مینماید در تصویری اجمالی از شخصیت کارآفرین ارائه شده است. چه چیز باعث میشود که نشاط حرکت به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا میتواند باشد، اولین چیزی است که جمود کارآفرین را در هم میشکند. یعنی کارآفرین آرزومند است. آنچه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش تعیین میکند از درون او برمیخیزد.عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا عدم اقدام، چیزی نیست که مولود شرایط، محیط یا اطرافیان باشد. یعنی کارآفرین کنترل درونی دارد. او برای این که بتواند درست آن چه را که میاندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد. یعنی کارآفرین نیاز به استقلال دارد. ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیین شده و قالبهای رایج را درهم میشکند و با وجودی که همان چیزی را میبیند که دیگران میبینند، اما چیزی را میاندیشد که دیگران نمیاندیشند. یعنی کارآفرین خلاق است. وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل منتقل میشود، نوآوری صورت میگیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته. کسی که اولین بار راهی را میپیماید، اولین کسی است که میتواند خبر مخاطرات راه را برای دیگران بیاورد. یعنی کارآفرین خطرپذیر است. او به جای آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکیه میزند، به مشکلات حمله میکند و پیش میرود. یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای استقبال از آینده روحیهای تهاجمی دارد. لحظهی آغاز تصمیم، تنها زمانی نیست که او با ریسک مخاطره مواجه میشود؛ ابهام یک پایان نامعلوم، بر هر قدم این راه سایه میاندازد. یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد. به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نیست. کسی که آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل میاندازد، باید توان سخت کارکردن در شرایط پرتنش راهم داشته باشد. یعنی کارآفرین با وجود فشار زیاد، کارآیی خود را حفظ میکند. باید گفت تعریف مجموعهای از صفاتی که کارآفرین ایدهآل را به تصویربکشد، امکانپذیر نیست و از طرفی هر کارآفرینی تمام ویژگیهای به دست آمده در تحقیقات کارآفرینی را ندارد. برخی دیگر از ویژگیهایی که محققین بسیاری آنها را به عنوان ویژگیهای کارآفرین بر شمردهاند عبارتند از:
آیندهنگر بودن و داشتن چشمانداز: چشمانداز برای شخص کارآفرین کاملا شفاف و خالی از هر گونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به دیگران میباشد. داشتن چنین چشماندازی به کارآفرین کمک میکند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر این، چشمانداز قابل انتقال، دیگران را نیز در طی مسیر همراه و مددیار او مینماید.
مصمم بودن: عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از ویژگیهای بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد میکند. کارآفرینان مصمم از ایدههای جدید و فرصتها و پیشنهادهای شغلی دیگر چشمپوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیدهاند پایبند میمانند. این قطعیت کارآفرین را طی فرایند راهاندازی از هر گونه شک و تردید و دودلی مصون نگاه میدارد تا حدی که مخالفت نزدیکان و آشنایان نیز نمیتواند در ارادهی آنان خللی وارد نموده بلکه دودلی دیگران نیز تحت تاثیر این قطعیت برطرف میشود.
تمرکز: برای این که کارآفرین از انجام موفقیتآمیز تمام طرح و برنامهها و جزئیات کار مطمئن باشد، لازم است که همانند یک فوتبالیست خوب که لحظهای چشم از توپ برنمیدارد در تمام لحظات با تمرکز بر چشمانداز، همهی انرژی، وقت و سایر منابع را حول این هدف مصروف نماید.
انگیزش: نیاز خودشکوفایی یکی از مهمترین انگیزههای کارآفرینان در محقق کردن چشمانداز خود است. نتیجهی این نیاز قوی این است که در مسیر حرکت به سوی هدف، هر چیز دیگری در اولویت پایینتری قرار میگیرد. در روابط شخصی، علایق خارج از این چشمانداز و یا پروژههای با سود مالی زیاد، همه از مواردی هستند که در مقایسه با هدف، اولویت پایینتری خواهند داشت. البته سود مالی به ندرت انگیزهی کارآفرینان قرار میگیرد چرا که پول به تنهایی نمیتواند انگیزهی انجام تمام زحماتی باشد که در شروع یک فعالیت کارآفرینانه لازم است، هر چند که معیار خوبی برای اندازهگیری موفقیت فعالیت کارآفرینان است.
وقف و از خودگذشتگی: کارآفرینان همهی زندگی خود را وقف کار نمودهاند. بسیار سختکوش هستند و پشتکار آنان مثالزدنی است. در حقیقت آنان از کار در راستای هدف خود لذت میبرند. داشتن چشمانداز روشن و ترکیب آن با خوشبینی و ریسکپذیری کارآفرینان، سختو تعلق خاطر به کار را در آنان پدید میآورد.
کارآفرینی و حوزههای مرتبط
کارآفرینی و اقتصاد
دامنهی تاثیرات کارآفرینی بر جامعه بسیار وسیع است. از تغییر در ارزشهای اجتماعی تا رشد شتابان اقتصادی، محققین تغییرات مختلفی را که رواج فرهنگ کارآفرینی در یک جامعه ایجاد میکند بررسی کرده و آثار آن را از دیدگاههای متفاوت مورد بحث قرار داده اند، برخی از تاثیرات ذکر شده عبارتند از:
• ایجاد ثروت
• اشتغالزایی
• ایجاد و توسعه فناوری
• ترغیب و تشویق سرمایهگذاری
• شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید
• افزایش رفاه
• ساماندهی و استفاده اثربخش از منابع
پیامدهای مثبت توسعه کارآفرینی در اقتصاد کشور بیش از سایر اثرات آن مورد توجه قرار گرفته است. به باور محققین، کارآفرینان از رسیدن نظام اقتصادی به تعادل ایستا جلوگیری می کنند و بواسطه رفتارهای فرصت جویانه خود، اقدام به فرصت سازی برای کلیت نظام اقتصادی می نمایند. تاثیرات دیگری نظیر ایجاد اشتغال و رشداقتصادی نیز مدنظر پژوهشگران بوده است.
کارآفرینی، پایههای شکلگیری اقتصاد نوین
اقتصاد در ابتدای هزاره سوم میلادی شاهد دگرگونیهای شگرفی بوده است. انقلاب فناوری اطلاعات و تغییر ترکیب نیروی کار به نفع نیروهای دانش- محور از زمره این تغییرات است. شاید مهمترین روندی که در اقتصاد دیده میشود حرکت به سوی نظام اقتصادی با ماهیت شبکهای است. در چنین اقتصادی کنترل و تخصیص منابع به صورت توزیع شده صورت می گیرد و نقش شبکههای اجتماعی در رشد و توسعهی اقتصادی به مراتب بیش از نظام متمرکز برنامه ریزی دولتی خواهد بود.نقش کارآفرینان در رویکرد شبکه مدار به مراتب پررنگتر از رویکرد اقتصاد کلاسیک است. در اقتصاد نوین، کارآفرینان در شبکههای اجتماعی نقش عناصر فعالی را ایفا میکنند و موجب ارتقای بازده سرمایههای مادی و انسانی میشوند.
کارآفرینی و رشد اقتصادی
ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است.درچنین اقتصادی کشورهایی می توانند موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آنها میزان فعالیتهای کارآفرینانه بالاتر است به واسطه طبیعت کارآفرینی در تطبیق با تغییرات ، قادرند تا در اقتصاد جهان موقعیت بهتری کسب کنند. تحقیقات انجام شده نشان داده است که رشد اقتصادی با سطح فعالیتهای کارآفرینانه همبستگی مثبت دارد. به عنوان مثال در تحقیق (GEM General Entrepreneurship Monitor)، که به صورت سالیانه فعالیتهای کارآفرینی و تاثیرات آن را در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار می دهد و در حال حاضر در بیش از 20 کشور جهان صورت می گیرد، این نتیجه به دست آمده است که نرخ رشد اقتصادی یک کشور رابطه معنی دار یا سطح فعالیتهای کارآفرینانه آن کشور دارد.