فرزندم ، قبل از آنکه قبلت، سخت شود و اندیشه ات ، مشغول گردد، به تربیت تو مبادرت نمودم."
(حضرت علی علیه السلام)
" تربیت، زیباترین چیزی است که در بهترین انسانها ، آشکار می شود."( افلاطون)
چهار چیز است که اگر جمع شود در دل سنگ
لعل و یاقوت شود ، سنگ بدان خارایی پاکی طینت و اصل گهر و استعداد تربیت کردن مهر از فلک مینایی در من این هرسه صفت هست کنون می باید تربیت از تو که خورشیدجهان آرایی. (سعدی)
در میان عوامل مختلفی که منشأ و موجد تحولات اجتماعی می شود، تربیت، آرامترین مطمئن ترین و مفید ترین آنها می باشد، تربیت ، روندی بسیار طولانی دارد و تقریباً در همه مراحل عمر آدمی از تولد تا مرگ، نقش خود را ایفا می کند ، ولی این نقش در برخی مراحل بر جسته و تعیین کننده و در مقاطعی دیگر نقش آن کمرنگ ومحدود می باشد. برخی از دانشمندان نظیر " کارن هورنای " . مهمترین سالهای تربیت پذیری را هفت سال اول زندگی و پاره ای دیگر تا دوران نوجوانی می دانند و معدودی نظیر " کارل یونگ" تأثیرپذیری آدمی از تربیت را تا چهل سالگی ، می دانند. ابتدا باید معلوم نمود که مقصود از تربیت چیست؟ آیا آموختن مفاهیم علمی و یا انباشته کردن ذهن شاگردان است؟
" امرسون" می گوید: " یک مسأله علمی را به شاگرد یاد دادن کار آسانی است ، ولی او را با امید و اراده و جدیت تربیت کردن و قوای روحی اش را برای کار آماده کردن ، علمی است دشوار که ازهمه کس ساخته نیست".
در حقیقت ، باید گفت انتقال علم مرحله نازلی از تربیت است و ایجاد روح علمی ، مرحله عالی تربیت می باشد.
در مرحله بعد ، ضروری است، از عواملی که اثر گذار بر تربیت هستند ، سخن گفت،مهمترین آنها عبارتند از: زمینه ژنتیکی ، عامل محیط خانوادگی ، محیط آموزشی ‹ مدرسه›، محیط اجتماعی ‹نفوذ همسالان ،نهادها و مراکز اطلاع رسانی و رسانه های گروهی›، عامل رشد ( تحولات مربوط به عامل سنی )، عامل مذهب و در نهایت اراده خودساز شخصیت . هر یک از این عوامل در زمان خاصی ، وارد صحنه شده و تأثیرات خود را بر آدمی اعمال می نماید . به گونه ای که می توان ، شخصیت فرد را بر آیند عوامل مذکور تلقی نمود با این توضیح که دایره نفوذ تأثیر هر یک از عوامل که گسترده تر باشد، شخصیت آدمی در همان جهت ،شکل می گیرد.
در گام سوم ، باید ملاحظه نمود تربیتی که بتواند از جوانان شخصیتی متعادل و هماهنگ به وجود آورد چه ویژگیهایی داد؟ چنین تربیتی باید ناظر بر جنیه های متنوع وجود آدمی به شرح زیر باشد:
الف - تربیت بدنی (فیزیکی) - هدف اصلی از چنین مقوله تربیتی ، این است که توان و نیروی فعال جوان را در مسیری مطلوب و هدایت شده ، به جریان بیاندازد و روح آدمی را پاکیزه و مصفا کند و بر اعتماد به نفس فرد بیفیزاید .
ب - تربیت عاطفی - غایت تربیت عاطفی ، پرورش احساس نوعدوستی ، همدلی و تفاهم با دیگران و به ویژه همسالان است . به گونه ای که جوانان بتوانند به درستی با معاشران و دوستان و اطرافیان خود به دادو ستد عاطفی بپردازند و بیش از آنچه که " منش گیرنده " داشته باشند از " منش دهنده " برخوردار باشند و به مرحله ای برسند که " ایثار عاطفه " به دیگران را مقدم بر " دریافت عاطفه " از دیگران ، بدانند.
ج - تربیت اجتماعی - انتظار ما از تربیت اجتماعی جوانان ، این است که آنها از جایگاه و منزلت حقیقی خود خود در جامعه آگاه باشند و به خوبی بتوانند چنین موقعیتی را احراز نمایند.
فعالیتهای فوق برنامه مدارس ، گروههای بحث و بیان ، تحقیق گروهی ، مسابقات فرهنگی وهنری ومحافل بحث و انتقاد جوان ، فرصتهای ارزنده ای برای فرایند اجتماعی شدن جوانان ، محسوب می شوند.
د - تربیت عقلی ( ذهنی ) - چنانچه بشری را به عنوان فرایندی بی انتها ، درنظر آوریم و تکوین منش را بر تعلیم دانش مرجح بدانیم در این صورت ، باید اذعان نمود که تربیت فکرو اندیشه در بالاترین جایگاه " هرم تربیت " قرار می گیرد. اگر چه به گفته " ویل دورانت " ، ما در شرایطی از جهان معاصر بسر می بریم که از تفکر و اندیشیدن ، بازمانده ایم و بر همین اساس ، از لذت اندیشه و فکر نیز محروم مانده ایم .
ه - تربیت اخلاقی ( معنوی )- منظور اصلی از این بعد تربیت این است که بتوانیم نسلی را بپروارنیم که نه فقط حامل معرفت دینی باشد بلکه عامل معرفت دینی محسوب شود. و در حقیقت چنین تربیتی بتوانندبه " تحول از درون" منجر شود و خود نیزمنشأ تحول دردلها وجانها ی دیگری باشد . برخی ازکارشناسان سازمان یونسکو از جمله راه حلهایی که برای آموزش نوین جوانان ، پیشنهاد می کنند . این است که باید به گونه ای عمل نمود که استقرار مجدد ارزشها و طرز تلقی های اخلاقی در جوامع در حال دگرگونی را شاهد باشیم .
جوان وتعالی شخصیت
« هرکس مسلمانی را گرامی بدارد خدای والا را گرامی داشته است »
رسول اکرم (ص(
«عظمت انسان ا برکت روخ اوست که آن نفحه الهی چراغ خداوندی منعکی کننده نور آسمانی و مستعد قبول صورت کل جهانی و بالاخره با همه جهان برابر است»
فرانسیس بیکن
شخصیت هر فرد محبوبترین پدپده مورد علاقه اوست غریزه حب ذات که براساس حکمتی الهی در وجود انسان به ودیعه گذاشته است آدمی را بر می انگیزد تا بر مبنای خود دوستی از مخاطرات و ناملایماات خود را مصون نگاه داشته و بقای عمر و زندگیش را تدبیر نماید چنین غریزه ای انسان را به دفاع از تمامی موجودیت و شخصیتش وا می دارد و او را به جبه گیری در مقابل هر عملی که شخصیت او را تهدید کند بر می انگیزاند از این رو ی طبیعی به نظر می رسد که به دیگران اجازه نفوذ به قلمرو شخصیت خویش ندهد و در حقیقت « تحقیر شخصیت»دیگری به این مفهوم است ضربه ای را به اصلی ترین جنبه مورد علاقه اش وارد کنیم و بیشنرین مقاومت را در او علیه خود به وجود آوریم در مقابل « تکریم شخصیت » احساس ارزش را در فرد بالا می برد و رویکرد وی را نسبت به جهان درون و جهان برون متحول می کند « نکوداشت »شخصیت جوانان به نتایج زیر منجر می شود
1-موجب جلب اعتماد آنان به اطرافیان شده و در نتیجه تفاهم دو نسل راباعث می شود
2-این روش اقتدا به سیره نبوی ( ص) وشیوه اولیا خداست آنان هموراه جوانان را مورد تکریم قرار داده و منزلت خاصی برایشان تأمل می شوند
3-تکریم جایگاه نسل جوان موجب « گناه ستیزی » آنان خواهد شد زیرا زیرا کسانی که در درونشان احساس عظمت و منزلت می کنند نه تنها دست از گناه می شویند بلکه به گناهان یورش می برند تا جامعه سالم بماند و در مقابل تحقیر نسل جوان زمینه « گناه پذیری » را مهیا می کند و آنان را نومید و سگردان در جامعه پیچیده و دشوار معاصر رها می کند
4- «نکوداشت شخصیت جوان » استعدادای راکد و ذخیره او را به حرکت در می آورد و آنها را به تواناییهای بارز و آشکار پیوند می زند تا نیروی عظیمی که از این طرق حاصل می شود برای دستیابی به هدفهای مهم و ارزشمند زندگی کفایت نماید
جوانان برا ی مشارکت در جامعه مدنی نیاز یه شخصیتی دارند که ابتدا مورد پذیرش خودشان باشد و بعد از آن مورد پذیرش جامعه باشند « تکریم نفس »مقبولیت شخصی و اجتماعی را باعث می شود
شیوه ها و راه کارها
1- پذیرش شخصیت جوانان همان گونه که هستند زمینه را برای ارتباط توأم با تفاهم مساعد نموده و تداوم ارتباط صمیمانه را تضمین می نماید .
2- گفتگوی خود را با موضوعی که مورد علاقه جوان است آغاز کنیم این اقدام منجر به جلب توجه اعتماد و اطمینان عمیقی می شود به گونه ای که نقطه آغاز روشنی در اتباط متقابل به وجود می آید .
3- جوانان با هر دریچه ای که به جهان خارج از وجود خود می گشایند تجربیتاشان را غنی تر و گسترده تر کرده و جریان رشد اجتماعی شان را تسهیل می کنند در مقابل محدودیت روابط انسانی منجر به وقفه در رشد اجتماعی فرد می شود می توانیم جوانان را به توسعه روابط انسانی مطلوب ترغیب کنیم تا تجربیات وسیعتری را جذب کنند
4- با تأکید بر نیروهای درونی آنان یافت نه د ربیرون از وجودشان به این مفهوم که شخص برای ارزیابی میزان لیاقت خود بیش از آنکه بر اظهار نظرهای دیگران متکی باشد بر احساس درونی خود تکیه کن
5- یکی از اهداف تربیت جوانان ایجاد نظام همبستهای از ارزشها در درون خود آنان می باشد آن گونه که فرد به معیارها وملاکهایی مجهز شود که قادر به تشخیص ارزشها از ضد ارزشها باشد و در مورد آنها بتواند به مقایشه بپردازد و از نوعی قضاوت و داوری ضد ارزشها باشد و در مورد آنها بتواند به مقایشه بپردازد و از نوعی قضاوت و داوری صحیح برخوردار گردد برای این منظور لازم است با ترتیب دادن مجالس بحث و انتقاد قوای عقلانی خود را پرورش داده و در او توانایی مقایسه و قضاوت ایجاد کنیم چه آنکه از درجات و مراحل بالای تفکر مقایسه امور با یکدیگر ونیز داروی درباره آنهاست
6-در گفتگو و مباحثه با جوانان باید به جای توسعه انقیاد ذهنی در پی پرورش انتقاد فکری بود و زمینه های ایجاد نمود که آنان بتوانند با بحث وگفتگودرباره نظام ارزشها بایدها و نبایدهای اخلاقی درک روشنتری درباره این گونه امور پیدا کنند و توانایی تمیز انتقاد سازنده از انتقاد مخرب و به کار گیری شیوه های مناسب گفتگو را بیابند حاصل چنین گامهایی در تعالی شخصیت جوانان تبلور خواهد یافت
جوان و جستجوی هویت
" جستجوی یک جوان در پی هویت ، از برخی لحاظ همان جستجوی معنای زندگی است."(اریکسون)
از واژه های پر معنای ادبیات نوجوانی و جوانی ، " هویت " می باشد معنای این عبارت همزمانی آغاز تأمل و تفکر درهویت خویش و شروع نوجوانی است. پدیده ای که بعدها و در سالهای جوانی به صورت تکوین هویت یابحران هویت ظاهر می شود. لذا مهمترین سالهای زندگی یعنی دوران نوجوانی و جوانی عرصه تجلی شکل گیری و یا از هم پاشیدگی هویت می باشد.
" تعریف هویت"
در میان تعاریف متنوعی که در باب هویت فرد ذکر شده اظهار نظر " جان گاردنر" از صراحت وجامعیت بیشتری برخوردار است . او می نویسد:" یک فرد جوان باید بیاموزد که بیش از هر چیز خودش باشد ، در جایی که بیشترین ارزش را برای دیگران دارد - دیگرانی که مطمئنا ً برای او نیز عزیزتر از هر چیز دیگر هستند مراد از اصطلاح " هویت " چنین رابطه متقابلی است که متضمن یکی بودن با خویشتن و در عین حال به نوعی سهیم شدن با زندگی درونی دیگران است."
" مفهوم بحران هویت"
مطابق تعریف مذکورحفظ تعادل میان " وحدت با خود" و " حضور در تجربه باطنی دیگران" از نشانه های احراز هویت محسوب می شود بر این اساس هر گاه تعادل مذکور بر هم خورده و حالت عدم توازن میا ن آنها به وجود آید نوعی اختلال یا بحران در هویت پدیدار می شود آن وضعیت را اریک فروم با زیبایی خاصی چنین توصیف می کند :" لزوم همرنگ شدن {با دیگران} با از دست رفتن هویت بیشتر می شود."
ازعبارت " فروم" چنین برداشت می شود که فرد تأمین انتظارات دیگران ومانندآنها شدن را بر " خود واقعی بودن" ترجیح دهد ناگریز است بهای سنگینی بپردازد و آن دست کشیدن ازخود انگیختگی و فردیت است." اریکسون" نیز بحران هویت را در عدم توانایی نوجوان برای قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد ، معنا می کند. شایدمشکلات متعددی باشد که فرد در سالهای بعد زندگی به جهت بحران هویت با آن مواجه خواهد شد.
" زمینه های پیدای بحران هویت"
از چالش های مهم مبحث حاضر چگونگی نفوذ پدپده بحران هویت در فرهنگ تفکر و باورهای قشرهایی از جامعه ماست . برخی از زمینه های تاریخی ظهور بحران به شیوه بر خورد ما با تمدن غرب در حدود دویست سال پیش بر می گردد . آن زمان غرب در موقعیت بسیار خوبی از جهت پیشرفتهای علمی قرار داشت ولی روش پیشینیان ما عمدتاً بر دو رویکرد در قبال تحولات اروپا متکی بود: الف) طرد ، نفی و انکارو. ب) مرعوب شدن، خودباختگی وتسلیم. و رویکرد سومی که مبتنی بر اخذ و اقتباس آگاهانه از پیشرفتهای علمی و صنعتی غرب همراه با حفظ ارزشها، اصالتهاو فرهنگ و تمدن خودی باشد، چندان مورد توجه قرار نگرفت و لذا فاصله موجود میان ما و غرب از لحاظ علمی و فنی بیشتر شد و زمینه ساز این تفکر گردید که برای جبران گذشته ها وپر کردن فاصله طولانی به وجود آمده چاره ای جز غرب گرایی ، غرب باوری و غرب پرستی نیست . لازمه این گرایش به فرهنگ غربی جداشدن و دست کشیدن از هویت و فرهنگ خودی بود. لذا این باور در اذهان عده ای به وجود آمد که قطع پیوند با ریشه های فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی و نفی خویشتن تنها راه چاره است . همانگونه که برخی نظیر " تقی زاده " بر این باور بودند که " هیچ راهی برای ما نمانده است جز اینکه از سر تا پا فرنگی شویم". علاوه بر زمینه های تاریخی ، برخی عوامل موجود در عصر جدید نیز به بحران هویت دامن زده است مسایلی نظیر گسست فرهنگی ، فرد گرائی افراطی سکولاریسم ، تضاد نسلها، تغییرات پر شتاب زندگی ، خلأ آرمانی ، فقدان عامل دین و مذهب ، پدیده کلان شهرهای بزرگ و نظام نا کار آمد آموزش و پرورش هر یک در جای خود ، اثرات تعیین کننده ای بر بحران هویت داشته و روند آن را شتاب بخشیده است که فرصت پرداختن به همه آنها نیست ولیکن از باب اشاره ،به گفتاری از مارسیا‹ 1985› اکتفا می کنیم . به گفته وی " در جوامعی که مذهب وجود ندارد ، نوجوانان بحران {هویت} شدیدتری را تجربه می کنند چرا که مذهب به مهمترین سؤالات نوجوانان یعنی : از کجا آمده ام ؟ چه کسی هستم ؟ به کجا خواهم رفت و چه باید بکنم ؟ پاسخ می دهد."
" راه کارها وپیشنهادها"
غالبا ًراه کارهای اساسی متکی بر شناخت دقیق مسأله بوده ورابطه منطقی باآن دارد . در این مورد نیز همین قاعده صادق است و در کوتاه مدت و دراز مدت ، پیشنهادهای مشتمل بر جنبه علمی و کاربردی و قابل طرح مورد نیاز را انجام داد:
الف - بازنگری در محتوی و مضمون کتابهای درسی به ویژه در سالهای نوجوانی و ارائه مطالب جدیدی که به ایجاد بینش نوینی نسبت به خود، زندگی و نقشی که او می تواند ایفا نماید، منجر شود.
ب- بازنگری در محتوی مضمون و شیوه ارائه برنامه های ویژه کودکان ، نوجوانان و جوانان در صدا وسیما به گونه ای که به ایجاد دلبستگی عمیق نسبت به فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی منجر شده و در یافتن هویت فرهنگی و هویت تمدنی آنان را یاری دهد.
ج- تلاش در جهت حل معضل کاهش انگیزه تحصیلی ، ترک تحصیل ، توقف پشت دیوار بلند کنکور و بیکاری که هر یک عامل مهمی در ایجاد سر خوردگی و بی هویتی است.
در کوتاه مدت نیز اقدامات قابل پیشنهاد عبارتند از:
1.تقویت زمینه های تبادل فکری و هم اندیشی با نسل جوان به منظور درک مشکلات و معضلات درونی آنان و پاسخ به پرسشهای بنیادین .
2.توسعه مناسبات میان والدین و فرزندان از حیث عاطفی ، روحی و کلامی به منظورجلب اعتماد نسل جوان و در نهایت گرایش به الگو پذیری با هدف تحکیم هویت خانوادگی آنان.
3.تقویت زمینه های بروز و حضور نوجوانان و جوانان در عرصه های مشارکت و تصمیم گیری های اجتماعی با هدف تحکیم هویت جمعی آنان .
4. یاری رساندن به نوجوانان و جوانان برای شناخت هر چه بیشتر توانمندیهایشان تا علاوه بر متناسب بودن انتظارات آنان از خویش با توانمندیها ، این گروه سنی بتوانند موفقیت های بیشتری در تحصیل ، شغل و زندگی بدست آورند با هدف تحکیم هویت شخصی آنان.
5.. تشویق اطرافیان نوجوان و جوان به ویژه اولیاء و مربیان برای این منظور که در سنین مذکور به فرد از منظر جدیدی به عنوان " مشاور " به او نگریسته شود و در عمل نیز آنچه که لازمه تحقیق این رویکرد می باشد ، مراعات گرددتا این تحقیق این رویکرد می باشد مراعات گردد تا این نسل عملا ً احساس منزلت و شخصیت قابل احترام نموده و در نهایت احساس هویتی ارزشمند و با افتخارنماید.
6. تفهیم این واقعیت به نسل جوان که " زندگی کردن" غیر از " با معنا زندگی کردن " است اینها دو چیزجدا از یکدیگرند " زندگی کردن " به خودی خود افتخاری نمی آفریند ولیکن بامعنا زیستن در خور افتخار و تکریم خاصی است.
7.. ایجاد و تقویت زمینه هایی که به مددآن نوجوان و جوانان قادر به تفکر منتقدانه نسبت به فرهنگ بیگانه و به ویژه فرهنگ غرب باشند این امر زمینه رابرای تکوین هویت فرهنگی پایدار و برخورد مؤثر با هجوم فرهنگی مهیا می کند.
جوان و نیازهای روحی
‹ای انسان › آیا گمان می کنی که موجودی خرد و بی مقداری ، و حال آنکه ‹راز› جهان عظیم تری در کتاب روح تو مندرج است . درد تو از خود توست ولی نمی دانی و دوای تو نیز در خود توست ولی نمی بینی و تو آن کتاب مبینی هستی که به یاری حروف اندک آن ، رازهای عظیمی آشکار می شود.
>منسوب به دیوان اشعار حضرت علی علیه السلام<
جوانی ، مهمترین بخش زندگی آدمی است و در دوران ، مهمترین مسئله برای جوانان ، نیازهای روحی آنهاست ، و باز مهمترین مسئله در این حوزه ، نحوه تأمین و اقناع مطلوب این قبیل نیازهاست.
چگونه نیازهای جوانان را بشناسیم؟
شیوه های شناخت و معرفت نیازها، اهمیتی دارد. روش های عمده شناخت عبارتند از :
1- مشاهده رفتار و حالات جوانان ،معرف بخشی از احتیاجات روانی اساسی آنهاست . در موقعیت های گوناگون ، اغلب می توان از ورای رفتار ظاهری به احتیاج باطنی و از جلوه های بیرونی شخصیت آنان به نیازهای درونیشان پی برد.
2- گفتگو با جوانان ، فرصت ارزنده ای را برای شناخت نیازهایشان فراهم می آورد . شایسته است ، هر زمان که موقعیت برای همدلی با آنان مهیا می شود، گفت و شنودهایی صمیمانه و مؤثر ترتیب داد تا از خلال کلمات و عبارات جوانان ، به دنیای درونیشان نفوذ کنیم . حضرت علی علیه السلام ، دراین مورد جمله زیبایی دارند و می فرمایند: "انسان در زیر زبانش نهفته است."
3- مطالعات و بررسی هایی که در خصوص جوانی و شگفتی های آن به عمل آمده است و نیز منابع علمی و پژوهشی در این زمینه ، می تواند بخشی ازاحتیاجات روحی و روانی آنان را به ما بشناساند.
4- تفکیک و بازشناسی نیازهای اصیل از نیازهای کاذب نسل جوان ، گام مؤثری در جهت شناخت دنیای درونی آنان است و در مقابل ،مساعدت به جوانان برای آنکه بتوانند بین نیازهای منطقی و خواسته های غیر منطقی خود فرق بگذارند، آنان در تعدیل خواسته هایشان وانطباق با تواناییشان یاری می دهد.
نیازهای اساسی جوا نان:
در نگاه اول، نیازهای آنان را می توان به دو دسته با عناوین " نیازهای اولیه " و" نیازهای ثانویه " تقسیم کرد. منظور از" نیازهای اولیه " احتیاجات زیستی یا فیزیولوژیک نظیر احتیاج به هوا ‹اکسیژن›، آب، غذا ، استراحت ، خواب و برخی ضرورتهای غریزی دیگر است. " نیازهای ثانویه " در حقیقت، همان نیازهای اساسی روانی هستند که به طور عمده شامل موارد ذیل است :
1- نیاز به امنیت ‹ ایمنی خاطر› : به این مفهوم که جوانان در کلیت زندگی ، بتوانند نسبت به محرکهایی که از محیط خانواده ، جامعه ، آموزشگاه و گروه همسالان دریافت می کنند، پاسخ مناسب بدهند و از نوعی آرامش درونی برخودار شوند و بر نگرانی های خاص این سنین فایق آیند.
2- نیاز به مقبولیت ‹ پذیرش› : با این توضیح که نسل جوان از جایگاه و منزلت مقبولی در نزد خانواده ، جامعه ، آموزشگاه و به ویژه گروه همسالان برخودار باشد و این موقعیت از سوی نهادهای مذکور ، به خوبی پذیرفته شده باشد .
3- نیاز به موفقیت و پیشرفت : جوانان ، جویای نام، افتخار و کامیابی هستند و هر عاملی که بتواند احساس تعادل را در آنها ارضا کند، مورد توجهشان واقع می شود . هر نوع پیشرفت نسبی جوانان ، چنانچه مورد تأیید اطرافیان و تشویق آنها واقع شود، آنان را در اتخاذ گام های بلند و اساسی به سوی آینده یاری می دهد.
4- نیاز به دادو ستد عاطفی: احتیاج به دوست داشتن و دوست داشته شدن مکمل یکدیگرند . جوانان به همان اندازه که مایلند با دیگران ، رابطه مبتنی بر عواطف پاک و سالم برقرار کنند ، نیاز دارند تا متقابلا ً مورد لطف محبت دیگران نیز واقع شوند . ابراز محبت در جلوه های مختلف قلبی ، زبانی و عملی موجب اطمینان خاطر آنان می شود.
5- نیاز به تحصیل یک فلسفه حیاتی ارضا کننده : اگر جوانان بدانند که " چرا " باید زندگی کنند ، قادر خواهند بود با هر" چگونه ای" بسازند، یعنی با مشکلات خاص زندگیشان به خوبی مقابله کنند . لازم است، اندیشه جوانان را در مورد مسائلی نظیر فلسفه خلقت ‹ آفرینش › فلسفه زندگی و فلسفه مبارزه برای زندگی تقویت و در جهات اقناع کننده ای آنها را هدایت کرد.
6- نیاز به معنویت : جوانان ، روحی پاک و قلبی زلال دارند و مایل اند با مبدأ هستی و پروردگارمتعال رابطه ای روشن، قابل درک و مستمر برقرار کند ، این نیاز ، اصیل ترین ، احتیاج روحی آنان محسوب می شود.
7- نیاز به خود شکوفایی ‹ تحقیق خویشتن›: اگر شرایط برای جوانان به گونه ای فراهم شود که آنان بتوانند همه ظرفیت های درونی و استعدادهای مکنون خود را بشناسند ، در حقیقت تحقق نفس در آنها تجلی یافته است