مقدمه
بیماری افسردگی را به علت شیوع بسیار زیاد آن "سرما خوردگی روانی" می گویند. ریگیر (1998) می گوید، 3/7 % از مردم آمریکا به اختلال اضطراب مبتلا هستند. برخی محققان در ایران اظهار داشته اند، 60% از جوانان ایرانی به نوعی از افسردگی رنج می برند. در حالی که تنها 16% از جوانان به طور مرتب به ورزش می پردازند.
افسردگی را می توان یکی از اختلالات خلقی نام نهاد که به انواع مختلفی تقسیم می شود.
انجمن روان پزشکی آمریکا در سال 1987، با جمع بندی علایم و علل افسردگی آن را چنین توضیح می دهد. نوعی افسردگی که علت آن کاملاً مشخص است، می تواند به نام واکنش های طبیعی به وقایع زندگی مانند مرگ عزیزان، از دست دادن شغل و یا یک موقعیت مهم به نام ((واکنش سوگ)) نامیده شود که پس از بروز در مدت زمان یک تا شش ماه و گاهی بیشتر و حداکثر یک سال بتدریج ناپدید می شود. این نوع اختلال خلقی را نمی توان به عنوان بیماری تلقی کرد، چون علت بروز و ایجاد افسردگی کاملاً مشخص بوده و به مرور زمان از شدت آن کاسته خواهد شد.
نوعی افسردگی که با مشکلات شخصیتی همراه است، می تواند با منشا ژنتیکی بوده و یا ناشی از تعامل ویژگی های ژنتیکی و محیطی –هردو- باشد که علائم عمومی آن چنین است:
بیشتر وقت ها شخص تا حد متوسطی فعالیت می کند و بتدریج سطح فعالیت او کاهش پیدا می کند، تا جائی که بیمار برای روزها و هفته ها در کمترین سطح فعالیت باقی می ماند و بیمار قادر به کار و تلاش نیست. کمبود و یا فقدان علاقه نسبت به افراد و اطرافیان و رویدادهای گوناگون، باعث می شود که شخص از هیچ عملی احساس رضایت نکرده و به هیچ مطلبی اظهار علاقه نمی کند.
خلق و خوی بیمار به طرف ناامیدی و غمگینی پیش می رود، تا جایی که احتمال ترک تمام علاقه ها و حتی خودکشی در او به وجود خواهد آمد. سپس اختلال شدیدی در ((خواب))، ((اشتها)) و ((میل جنسی)) به وجود می آید. گاه این اشخاص به نوعی بی قراری و بی تابی دچار می شوند، ولی برای انجام ساده ترین کارهای ضروری انرژی لازم را نخواهند داشت.
احساس بدبینی و سرزنش کردن خود و اطرافیان شدت می یابد تا جایی که از خود و نزدیکان خود بیزار می شوند. در میان روانشناسان فیزیولوژیک این عقیده بوجود آمد که احتمالاً افسردگی می تواند ناشی از اختلالات درونی و بیوشیمیایی بدن باشد. جرسون و نورون برگر (1982) این نوع افسردگی را "افسردگی یک قطبی" می نامند.
"بک" معتقد است: (( فرد افسرده، فشار و کشمکش را در میدان شناختی خود تجربه می کند.))
او چنین اظهار می کند: ((افسردگی حاصل اختلال فکری است. فرد افسرده درباره خود، محیط و آینده اش برداشت منفی و شخصی دارد.)) بک به وجود آورنده معتبرترین تست ارزیابی افسردگی در افراد بالغ است. در زمینه ارتباط فعالیت های ورزشی با افسردگی، روتر (1992) در مورد 18 بیمار افسرده تحقیقی را انجام داد. او آن ها را در انتخاب درمان از طریق مشاوره (یک جلسه در هفته) یا مشاوره و دویدن (20 دقیقه دویدن به مدت 3 بار در هفته) آزاد گذاشت. در گروه مشاوره، کاهش چندانی از افسردگی به چشم نخورد، در صورتی که در گروه "مشاوره – دویدن"، کاهش افسردگی کاملاً بارز بود و بدین ترتیب نتیجه گرفته شد که احتمالاً دویدن و فعالیت های بدنی مناسب، یکی از عوامل مهم کاهش افسردگی است.
مطالعه دیگری توسط مارتینسون در سال 1984 روی 49 بیمار مرد و زن مبتلا به افسردگی شدید که بستری بودند، انجام شد. 43 نفر از این بیماران برنامه را به پایان رساندند. این برنامه شامل روان درمانی انفرادی، تفریح درمانی و یا فعالیت های آموزشی و ورزشی بود. گروه آموزشی-ورزشی به طور مشخصی کاهش بیشتری در نمرات افسردگی خود نشان دادند.
بر اساس مطالعات علمی ثابت شده است که فعالیت های مستمر ورزشی، سازگاری اجتماعی افراد را افزایش می دهد و اثر مثبت بر بهداشت روانی دارد. (استیونسون- 1975، دوناهیو- 1977، گراهام- 1990).