حمله آمریکا به طبس
در شامگاه 24 اوریل 1980 گروه عملیات ویژه سری شامل 90 نفر از کماندوهای ویژهی دلتا ارتش امریکا با دهها فروند هواپیمای لجستیکی و هلیکوپترهای نظامی برای آزادی 16گروگان سفارت اشغال شدهی امریکا در 13 آبان 58 در تهران، به طور مخفیانه از فرودگاه نظامی در قاهره و ناو اتمی «یو اس اس نیمیتز» در دریای عمان از مرزهای جنوب شرقی ایران عبور کردند و وارد فرودگاه اضطراری صحرایی در صحرای طبس شدند تا از آنجا به کمک 8 فروند هلی کوپترهای تاکتیکی و 6فروند هواپیمای C-130 نیروها و امکانات و تجهیزات لازم را به تهران منتقل کنند و از آنجا طی یک عملیات رهایی گروگان با استفاده از آخرین تجهیزات و امکانات نظامی کارکنان سفارت امریکا که در خود سفارت و 3 تن دیگر در وزارت خارجه نگهداری می شدند را آزاد و به همراه خود به طبس و از آنجا به امریکا ببرند. پیروزی در این عملیات که به «پنجه عقاب» نامگذاری شده بود و بارها در صحرای آریزونا و ساختمانهای شبیه سازی شده تمرین شده بود، صد درصد توسط طراحان و کارشناسان وزارت جنگ امریکا تضمین شده بود. بد نیست بدانید که چند هفته قبل از عملیات نمونه ای از خاک منطقه طبس به امریکا منتقل شد تا روی آن آزمایشات لازم انجام بگیرد. همه چیز درست و حساب شده بود. این اقدامی بود که برژینسکی (مشاور امنیت ملی وقت امریکا) آن را «عمل مناسب برای اثبات حاکمیت امریکا» نامید.
همچنین اشغال سفارت امریکا که در تاریخ سیاسی جهان بیسابقه بود شوک شدیدی را به فضای سیاسی جهان وارد کرده و امریکا در کمال قدرت افکار عمومی ملت خود و کشورهای غربی را به همراه خود داشت.
در تمام مدت بیش از 200 روزی که کارکنان سفارت امریکا اسیر نیروهای انقلاب بودند، کارتر رییس جمهور وقت امریکا به کلی خواب و خوراک خود را از دست داده بود. بعد از جنگ ویتنام این بزرگترین بحران امنیتی برای امریکا بود. حمله یگانهای ویژه سری دلتا میتوانست تسکینی بر آلام همه امریکاییهای تحقیر شده باشد. آنها با اتکا به قدرت نظامی و اطلاعاتی خود طرحی بسیار دقیق برای این عملیات آماده کرده بودند.
ما فرض میکنیم که همچو قدرتی برای آن قدرتمندان باشد که بریزند بکشند و همه چیز را از بین ببرند، معذلک ما چون بحق هستیم نباید بترسیم.
در صورتی که نه اینطور هم نیست مسائل، آقای کارتر از روز اول هی با فریاد و با صدا میخواست تحمیل کند. اگر شما یادتان باشد اولی که این جوانهای ما رفتند و این لانهی جاسوسی را گرفتند، هی مسائلی را اینها پخش میکردند، یعنی آنها تعلیم میدادند و اینهایی که در ایران داشتند اینها پخش میکردند «بناست که بیایند به لانه جاسوسی و چتر بازها بیایند و اینها را بیهوش کنند و عرض میکنم که وارد بشوند و چه بکنند یا همه تهران را بیهوش بکنند». وقتی که اعتنا به این حرف نشد معلوم شد مساله این نیست. حالا هم که اینها امتحان کردهاند که آمدند و با آن تجهیزاتی که میگویند زیاد بوده است آمدند و در ایران هم پیاده شدند، خوب ضربه سیاسی خوردند، ضربه روحی خوردند
...
در هر صورت ما از اینطور ارعابها نمیترسیم. من نمیگویم که ما یک قوه سلاح زیادی داریم که میتوانیم با همه قدرتها طرف بشویم، همچو چیزی ما نمیگوئیم. آنها شاید به اندازهی جمعیت ایران قوای انتظامی داشته باشند فرض کنید. ما میگوئیم که ما اتکال به یک مبدایی داریم به اتکال به آن مبدا، از مردن نمیترسیم، شما هم آخر کارتان این است که بیائید همه ما را بکشید همانی که جوانهای ما کرارا از من خواستند که شما دعا کنید ما شهید بشویم کسی که میگوید دعا کنید شهید بشویم دیگر نمیترسد از اینکه آقای کارتر بفرستد اینها را به شهادت برسانند. بنابراین ابدا خوفی از این مسائل نیست. قوی باشید، قدرتمند باشید، اتکال به خدا بکنید. یک نفر شما وقتی اتکال به خدای تبارک و تعالی دارد، با عده ای از آنها میتواند مقابله بکند.
اینها اگر هم یک وقتی بی عقلی کنند و فرض کنید بریزند به ایران، این جوانهای ما آنها را با چنگ و دندان از بین میبرند، نمیگذارند اینها یکیشان هم بروند. اگر هم این کاری که کرده بود رسیده بود به آنجایی که بیایند در تهران و بیایند در این لانه جاسوسی آنوقت میفهمیدند که با چه اشخاصی طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشکر میکنم که خودتان بدون اینکه غیر از خدا یک کسی وادارتان بکند (این چیزی است که از مبدا الهی جوشش پیدا کرده) خودتان وارد این میدان شدید، اینطور نبوده است که یک کسی بیاید شما را وادار بکند. سرتاسر ایران یکدفعه سپاه پیدا شد، نه یک جمعیتی بودند که بروند یکی یکی اینها را اسم نویسی کنند و چه، نه مساله الهی بود.
امریکا اگرچه تهدیه به حمله نظامی کرده بود اما به دلیل شرایط خاص ابتدای پیروزی انقلاب ملت ایران بی دفاع بود، ارتش هنوز از عناصر ضد انقلاب تسویه نشده بود و نیروهای انقلاب هنوز سازماندهی منسجم برای مقابله با چنین عملیات پیچیدهای را نداشتند.
در آن نیمههای شب ملت ایران هیچ مدافعی نداشت بجز لطف حضرت حق و لشگریانی که هیچ کس آن را به حساب نمیآورد. قبل از رسیدن هواپیماها به طبس سه فروند از هلی کوپترها به نوبت دچار نقص فنی شده و مجبور به فرود اضطراری در اطراف کرمان شدند. شنهای بیابان و بادی که هرگز پیش بینی نمیشد نیز به یاری ملت خدایی شده ایران آمد. باد+شن= توفان. این توفان شن ناگهانی در صحرای طبس ترس و وحشت مبهمی که از ساعتی قبل چریکهای ویژه یگان دلتا را در بر گرفته بود تصدیق کرد. آنها به خوبی احساس میکردند که در یک دام ناشناخته افتادهاند. آنها این عملیات را نحس میدانستند و همان لشگر نادیدنی لکه ننگ گروه دلتا را هم برای همیشه به تاریخ امریکا نشاند.
امریکا از ابتدای پیروزی انقلاب پی در پی از ملت ایران تحقیر و پس گردنی دریافت کرده است.
1- پیروزی انقلاب اسلامی و فرار شاه و سرنگونی رژیم تحت حمایت کامل امریکا.
2- شکست مقاومتهای مستقل امریکا با استفاده از ارتش شاهنشاهی ایران برای مقابله با پیروزی انقلاب از مهرماه تا بهمن ماه 1357. (این اقدامات سرکوبگرانه علیه ملت ایران پس از آنی بود که شاه نتوانسته بود جلوی موج نهضت ملت ایران را بگیرد.)
3- شکست کودتای امریکایی نیروی زمینی شاهنشاهی شب 22 بهمن 1357 که تصمیم داشت با یگانهای زرهی کل مراکز انقلاب از جمله مدرسه رفاه (محل اقامت رهبران انقلاب) را منهدم نماید.
4- شکست کودتای امریکایی نوژه که قرار بود توسط افسران تسویه نشدهی نیروی هوایی ارتش اجرا و طی آن کلیه مراکز انقلاب در تهران از جمله مدرسه رفاه (محل اقامت حضرت امام و رهبران انقلاب) بمباران شود.