فهرست و منابع تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى
فهرست:
شیخ فضل الله نورى .............................................................................................................. 1
ولادت ............................................................................................................................... 1
تحصیلات ........................................................................................................................... 1
شاگردان ............................................................................................................................. 1
تألیفات ............................................................................................................................... 1
گفتار بزرگان ..................................................................................................................... 2
مقام علمى............................................................................................................................ 2
فعالیت ................................................................................................................................ 3
دوران 3...............................................................................................................................
وفات (شهادت).................................................................................................................... 4
بازخوانی روایت اعدام شیخ فضلالله نوری .............................................................................. 4
آزمون حقوق بشر و کارنامهی دولت در ایران............................................................................ 8
منابع و پانویسها ................................................................................................................ 29
منبع:
- رضوانی، هما- لوایح آقا شیخ فضلالله نوری- ص 19 مقدمه
2- کسروی، احمد- تاریخ مشروطه ایران- ج 2 ص 531
3- ملکزاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطه ایران- کتاب ششم- ص 1260
4- همان- ص 1257
5- رضوانی، هما- همان
6- آیه 22 سورهی مجادله- مهدی الهی قمشهای این گونه ترجمه کرده است: ای رسول هرگز مردمی که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند، چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول کنند هرچند آن دشمنان، پدران یا فرزندان و برادران و خویشان آنها باشد.
7- رحیمخانی، ناصر- جمهوریخواهی در ایران.پیشینهی تاریخی- نشر باران- ص 28
8- رضوانی، هما- همان- ص 19 مقدمه
9- مومنی، باقر- دین و دولت در عصر مشروطیت- نشر باران- ص 197
10- هدایت، مخبرالسلطنه- گزارش ایران- ج 4- ص 28
11- مومنی، باقر- دین و دولت در عصر مشروطیت- نشر باران- ص 200
12- همان- ص 202
13- همان- ص 203
14- همان- ص 203
15- مجلس عالی پس از فتح تهران از سران جنبش گیلان و اردوی بختیاری، روحانیون، تجار، نخبگان سیاسی و نمایندگان اصناف و قشرهای اجتماعی تشکیل شده بود ترکیب گسترده و ناهماهنگی بود. رهبران و تصمیمگیرندگان اصلی مصلحت در آن دیدند که آن مجلس، اختیارات را به «هیئت مدیره» 12 نفره واگذار کند. هیئت مدیره با همان اختیارات مجلس عالی و تا انتخابات و افتتاح مجلس شورای ملی، کشور را اداره کند. تصمیمات هیئت مدیره همچون تصمیمات مجلس شورای ملی لازمالاجرا و وزرای کابینه ملزم به پیروی از تصمیمات و دستورات هیئت مدیره بودند. اعضای هیئت مدیره: سپهدار اعظم، سردار اسعد، صنیعالدوله، تقیزاده، وثوقالدوله، حکیمالملک، مستشارالدوله، سردار محبی، میرزا سلیمانخان، حاجی سیدنصرالله تقوی، حسینقلیخان نواب، میرزاعلیمحمدخان تربیت.
16- کرمانی، ناظمالاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان- پیشگفتار و ویرایش سعیدی سیرجانی- ج 5- ص 530
17- همان- ج 5- ص 530
18- همان- ج 5- ص 530
19- رسولزاده، محمد امین- گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمهی رحیم رئیسنیا ص 253، چاپ اول 1377 تهران
رسولزاده در اوایل 1327 قمری به ایران آمد. گزارشهایی برای روزنامه «ترقی» در باکو تهیه کرد. اندکی پس از رسیدن به تهران تازه فتح شده، در تشکیل و سازماندهی حزب دموکرات ایران و تهیه نظامنامه و مرامنامه و تعیین خطمشی حزبی با سیدحسن تقیزاده و حیدرخان عمواغلی و دیگران همکاری کرد.
سردبیری ارگان حزب، روزنامه «ایراننو» را به عهده گرفت. گذشته از فعالیت در حزب و روزنامه و درج مقالاتی در آن، رسائلی چون تنقید فرقه اعتدالیون و رسائل دیگری را نیز به زبان فارسی انتشار داد و در کمتر از دوسال تأثیری چشمگیر از جهت نشر و ترویج اندیشههای اجتماعی ترقیخواهانه و ارتقاء سطح مبارزات و مباحثات حزبی و سیاسی در جامعه ایران برجای گذاشت.
رسولزاده پس از انقلاب فوریه روسیه و اعلام جمهوری دموکراتیک آذربایجان در ماه مه 1918، در 34 سالگی نخستین رئیس جمهور آذربایجان شد.
پس از سرنگونی جمهوری ملی آذربایجان در آوریل 1920 بدست ارتش سرخ، رسولزاده دستگیر شد اما با پا درمیانی استالین از زندان و مرگ نجات یافت. حیدرخانعمواغلی پس از دستگیری رسولزاده به تمام عناصر متنفذ آذربایجان و در رأس آنها نریمان نریمانف مراجعه میکند و می گوید یک مو از سر محمدامین نباید کم شود. (نقل از صص 149 پیشگفتار رحیم رئیسنیا برکتاب گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران)
برای آگاهی بیشتر از زندگینامه محمدامینرسولزاده نگاه شود به پیشگفتار کتاب یاد شده.
برای آگاهی از نقش رسولزاده در حزب دموکرات و روزنامه «ایراننو» و دیدگاههای ترقی خواهانه و سوسیال دموکراتیک او نگاه شود به کتاب فریدن آدمیت، ”ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران“، بخش دهم، دموکراسی اجتماعی و همچنین به پژوهش دیگر آدمیت، کتاب ”فکر دموکراسی اجتماعی“ بخش ”کارنامه فرقه دموکرات ایران“ و بخشهای ”در دموکراسی“ و ”در سوسیالیسم“ که بررسی این دو رساله رسولزاده و آراء اوست.
20- ملکزاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص 1260
21- عاقلی، باقر روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ج 1 ص 65
22- شیخ ابراهیم زنجانی.نمایندهی مجلس اول از زنجان، مجلس دوم از تبریز و باز در مجلس سوم و چهارم از زنجان. برای آگاهی از زندگینامهی شیخ ابراهیم زنجانی نگاه شود به کتاب خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی(سرگذشت زندگانی من) به اهتمام غلامحسین میرزا صالح انتشارات کویر. تهران.1380. خاطرات زنجانی با شرح انتخاب او به نمایندگی مجلس و رسیدن به تهران پایان مییابد. هیچ اشارهای به رویدادهای بعدی و از جمله محاکمه شیخفضلالله نمیشود.
23- وحیدالملک شیبانی، عبدالحسین- خاطرات مهاجرت، از دولت موقت کرمانشاه تا کمیته ملیونبرلن، ص 7، به کوشش ایرج افشار و کاوه بیات، تهران 1378
24- ملکزاده، مهدی- همان- ص 1268
25- کرمانی، ناظمالاسلام- همان- ج 5- ص 535
26- ملکزاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص 1255
27- ملکزاده. همان- ص1260 تا 1268
28- همان- ص 1270
29- همان- ص 1270
30- کرمانی، ناظمالاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 5 ص 6-535
31- ملکزاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص 1270
32- رسولزاده، محمدامین – گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمهی رئیسنیا ص 271-270
33- همان، ص 272
34- همان، ص 271
35- شیخ مهدی فرزند شیخ فضلالله نوری، به مشروطه خواهان پیوست، با پدر به مخالفت برخاست، عضو انجمن مخفی کوشندگان مشروطهخواه شد، روز توپ بستن مجلس، پیشاپیش گروهی به یاری مجلس شتافت، مدتی در باغشاه در بند بود، بار دیگر به کوشندگان پیوست، ناظمالاسلام در یادداشتهای روزشنبه 28 محرم 1327 قمری می نویسد: ”آقا میرزا مهدی پسر شیخ فضلالله، اجناس و گندم و برنج املاک پدرش را فروخته، پول نقدی دست آورده، سی نفر تفنگچی مهیا و با خود همدست کرده و مخارج آنها را متقبل شدهاست و آنها را برداشته وارد رشت شدهاست و رفتهاست بالای منبرو پدر خود را لعن و سب نموده است. و نیز مسموع گردید از رشت تلفن کردهاند: یا مشروطیت را بدهید و یا آماده جنگ باشید“(کرمانی، ناظم الاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان ج 5 ص 300 )
نورالدین کیانوری، فرزند شیخ مهدی، در خاطرات خود و هنگام گفتگو از خانواده، گفتههای ناظم الاسلام درباره شیخ مهدی را نقل می کند اما عبارت بالای منبر و لعن و سب را تکرار نمی کند. شاید به دلایل عاطفی. کیانوری درباره روایت حضور شیخ مهدی پایدار پدر و کفزدن می گوید: «اینکه می گویند پدرم هنگام دار زدن مرحوم شیخ دست میزده یک دروغ بیشرمانه است. برعکس، او چند روز پیش از بازداشت شیخ به او گفته بوده که در محافل مشروطهخواهان چنین نقشهای برای شیخ مطرح است و به او پیشنهاد کرده بود که به قم برود تا اوضاع کمی آرام شود»(کیانوری، نورالدین، خاطرات نورالدین کیانوری. صص 36-35 )
بدین ترتیب چنین به نظر میرسد که نیاوردن عبارت ”بالای منبر” و ”لعن و سب“ بیشتر برای پذیرفتنیتر شدن گفتههای بالا باشد تا به دلایل عاطفی.
شیخ مهدی در اواخر زمستان 1293 شمسی در تهران کشته شد. به گفته کیانوری، شیخ مهدی، همان روز در خیابان لالهزار بالای سکویی میرود و علیه روسیه تزاری که ارتش آن شمال ایران را اشغال کرده بوده، سخنرانی میکند. شب در کوچهای نزدیک خانهاش از پشت او را با تیر میزنند.
مصاحبه کننده و ویراستار کتاب خاطرات کیانوری، می پرسد ”ولی قول شایع درباره قتل پدرتان این است که مریدان شیخ فضلالله به انتقام قتل شیخ او را کشتند“ و کیانوری پاسخ میدهد: ”این فرضیه تنها از احتمالات سرچشمه میگیرد“. با این همه کیانوری در رابطه با خانواده پدری نکته قابل تأملی را بیاد میآورد و می گوید: «ارتباط ما با خانواده پدریمان در حد ناچیزی، بسیار بسیار محدود، بود. تقریباً همه آنها، بویژه در سالهای اول کودکی من، با ما مانند ”مرتدان“ رفتار میکردند»
کیانوری همچنین درباره نسبت پدر با پدربزرگش می گوید: «پدرم بعد از مرگ حاج شیخ اعلامیهای به روزنامه داد و در آن نوشت که من از ارث پدرم هیچ چیز نمی خواهم و از آن ارث چیزی نبرد...»
سپس مصاحبه کننده روایت دیگری از قتل شیخ مهدی را به نقل از خاطرات عبداله بهرامی، بیان میکند. در این روایت، آقاجان، قاتل شیخ مهدی در بازجوئی تکیه کلامش این بوده که به جهت انتقام خون «آقا» (شیخفضلالله)، شیخ مهدی را کشتهاست. یک سال بعد از دستگیری و محکومیت آقاجان، رئیس روسی قزاقخانه، از رئیس الوزراء وقت، درخواست تحویل آقاجان را نمود و او را جزء یکی از هنگهای قزاق به ولایت فرستاد. بهرامی در روایت خود میافزاید از سرنوشت آقاجان اطلاعی ندارد و شاید هم نامش را عوض کرده و آدم مهمی شده باشد! مصاحبهکننده روایت بهرامی را پذیرفتنیتر میداند که به کنایه قاتل شیخ مهدی یعنی آقاجان را عامل روسیه تزاری میداند.
36- تقیزاده، سیدحسن- زندگی طوفانی- ص 150
37- دولتآبادی، یحیی میرزا- حیات یحیی- ج 3- ص 111
38- آیهی 33 از سورهی مائده: در قرآن ترجمه بهاءالدین خرمشاهی چنین است: همانا جزای کسانی که با خداوند و پیامبر او به محاربه برمیخیزند و در زمین به فتنه و فساد میکوشند، این است که کشته شوند یا به دار شوند یا دستها و پاهایشان در جهت خلاف یکدیگر بریده شود یا از سرزمین خویش تبعید شوند. این خواری و زاری دنیویشان است و در آخرت هم عذاب بزرگی خواهند داشت.»
39- همان
40- کسروی، احمد- تاریخ مشروطه ایران- ج 2 – ص 528
41- طالقانی، سیدمحمود- مقدمه کتاب تنبیهالامه و تنزیهالمله- ص 21
42- آل احمد، جلال- غربزدگی- ص 78
43- همان، ص 78