تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى

تعداد صفحات: 33 فرمت فایل: word کد فایل: 8071
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۲۳,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۷,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى

    شیخ فضل الله نورى

    ولادت :

    شیخ فضل الله کجورى معروف به نورى فرزند ملا عباس نورى طبرسى به تاریخ 2 ذیحجه 1258 ه. ق در کجور مازندران چشم به جهان گشود.

    تحصیلات :

    وى پس از طى تحصیلات مقدماتى در دوران کودکى و نوجوانى در آغاز جوانى به همراه میرزا حسین نورى دایى و پدر عیال خود به نجف اشرف مهاجرت کرد. و در حوزه درس اساتید بزرگى به کسب علم پرداخت و مورد توجه استادان خود قرار گرفت و به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد نایل آمد. شیخ فضل الله بر علوم حوزه هاى دینى احاطه کامل پیدا کرد و چنان در مایه فضل و دانش شهرت یافت که علاوه بر دوستان، مخالفین وى نیز مرتبه علمى او را تأیید مى نمودند.

    اساتید :

    شیخ فضل الله از محضر علماى بزرگى چون : میرزاى شیرازى کسب علم نموده است.

    شاگردان :

    شخصیت هایى همچون مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حایرى مؤسس حوزه علمیه قم از محضر پر فیض او کسب علم نموده اند و به مراتب عالى علمى رسیده اند.

    تألیفات :

    شیخ نورى علاوه بر تدریس و ارشاد و رسیدگى به امور مردم در کار تألیف رسایل فقهى و اصولى و فلسفى و سیاسى و همچنین تصحیح کتابهاى معروف و معتبر علماى گذشته اهتمامى تمام داشت آنچه از او باقى مانده است به شرح زیر مى باشد:

     

    1 صحیفه قائمیه.
    2 رساله اصولى·
    3 رساله سوال و جواب.
    4 رساله عملیه حاوى 60 پرسش از میرزاى شیرازى.
    5 رساله تحریم سفر حاجیان به مکه از طریق جبل.
    6 تذکره الغافل و ارشاد الجاهل در رد سیاست مشروطه.
    7 شرح مقاصد.
    8 تحریم مشروطیت حاوى موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با دلایل شرعى.

    گفتار بزرگان :

    دیدگاه امام خمینى (ره) در مورد مشروطیت : مرحوم شیخ فضل الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجى ها، که یک همچو قدرتى را در روحانیت دیدند، یک دادگاه درست کردند در ایران و یک نفر منحرف روحانى نما را آوردند که شیخ فضل الله مجاهد و مجتهد داراى مقامات عالیه را محاکمه کرده و در میدان توپخانه در حضور جمعیت به دار کشیدند. و پاى آن هم کف زدند و این نقشه اى بود براى اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطه اى باشد که علماى نجف مى خواستند. حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدى منعکس کردند که آنجا هم صدایى از آن در نیامد. این جوى که ساختند در ایران و در سایر جاها, این جو، اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضى از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد به دار کشیدند و شکست دادند اسلام را ...

    علامه امینى درباره شیخ فضل الله چنین مى گوید : شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان مسلمین و پرچمداران دانش و دین و بزرگ ترین عالم تهران بود فضل و ادب از گفتار و بیانش مى ریخت. خواهر زاده و داماد علامه نورى بود.

    یپرم خان ارمنى که طومار زندگى شیخ را درهم پیچیده و او را به دار کشید، در یاد داشت هاى خود آورده است: شیخ نورى روحانى عالیقدرى بود و گفته او براى توده خلق به منزله وحى محسوب مىشد شیخ فضل الله تا آن زمان که در عراق بود در کنار بهره گیرى از دانشمندان بزرگ حوزه دینى نجف و سامرا، داراى مجلس درس قابل توجهى بود.

    مقام علمى :

    شیخ پس از فرا گرفتن علوم حوزوى و پس از نیل به مرتبه اجتهاد و تألیف چند رساله فقهى و اصولى از تقریرات درسهاى استادان بر جسته خود و اخذ اجازه نقل روایت به اشاره میرزاى شیرازى براى ارشاد مردم و هدایت ایشان به سال 1300 ه.ق به تهران آمد و پس از در گذشت میرزا حسن آشتیانى مجتهد طراز اول تهران شد.

    فعالیت :

    فعالیت هاى شیخ فضل الله نورى علیه سلطه سیاسى، اقتصادى، فرهنگى بیگانگان پس از ورود به ایران آغاز گردید و در نهضت تنباکو شکل مخصوص به خود گرفت وى در این جنبش ضد انگلیسى فعالانه شرکت کرد و همراه میرزا حسن آشتیانى در محور این حرکت قرار گرفت که در نهایت به پیروزى مذهبیون انجامید. همچنین وى یکى از افرادى بود که با جنبش مشروطیت به مخالفت بر خاست زیرا وى مىدانست که بانى چنین حرکتى روشنفکران غرب گرا هستند که اهداف خود را پنهان کرده اند. او پیوسته طرفدار مشروطه مشروعه و حکومت بر اساس آیات الهى و قوانین قرآنى بود. از جمله فعالیت هاى علنى او تحصن سه ماهه در حضرت عبد العظیم و مدرسه مروى بود.

    دوران :

     

    سرانجام مشروطه خواهان پس از فتح تهران توسط سردار اسعد و سپهبد تنکابنى با هم یارى دو دولت روس و انگلیس شیخ را بزرگ ترین مانع مقاصد شوم خود مى دانستند.
    شیخ در زمانى که محمد على شاه و امام جمعه و امیر بهادر به سفارت روسیه پناهنده شده بودند تا تحت پرچم بیگانه مدتى دیگر به حیات ننگین خود ادامه دهند. همچنان استوار و نستوه منتظر تقدیر الهى بود و در خواست دیپلمات هاى روسى و عثمانى را جهت پناهنده شدن به سفارت خانه هاى بیگانگان بدون جواب گذاشت.

    سفارت روسیه با مایوس شدن از پناهندگى شیخ براى سوء استفاده از موقعیت آن شهید راضى شد حداقل پرچم روسیه را بر بام خانه اش بر افرازد و او در برابر این پیشنهاد فرمود که : اسلام هرگز زیر بیرق کفر نخواهد رفت.

    زمان انتقام از مشروعه خواهان فرا رسیده بود و به قول یکى از نویسندگان فتح تهران بى قربانى براى مهاجمان صفایى نداشت ! به این ترتیب عده اى از افراد مسلح طبق دستور یپرم خان به فرماندهى یوسف خان ارمنى در شامگاه 11 رجب سال 1327 ه.ق به اقامتگاه آن مجتهد بزرگ یورش برده و شیخ را با وقاهت تمام از خانه خارج و پس از یک محاکمه ساختگى به دادستانى شیخ ابراهیم زنجانى فراماسون ضد اسلام محکوم به حکم از قبل تعیین شده اعدام نمودند.

     

    وفات (شهادت) :

    حکم اعدام آن پاسدار شریعت نبوى در عصر روز 13 رجب سال 1327 ه.ق مطابق با ولادت با سعادت و مبارک امیر مومنان حضرت على (علیه السلام) در میدان توپخانه تهران به مرحله اجرا در آمد.

    گویند قبل از اینکه ریسمان به گردن وى اندازند یکى از رجال وقت با عجله براى او پیغامى آورد که شما این مشروطیت را امضا کنید و خود را از کشته شدن رها سازید، گفت :« من در خواب رسول خدا را دیدم که فرمود : فردا میهمان منى، و من چنین امضایى را نخواهم کرد » و بعد رو به قبله کرد و شهادتین خود را گفته و با لبخندى غم آلود بى آنکه کوچک ترین ترس و هراسى از او مشهود باشد رو به دژخیمان کرد و گفت : کار خود را بکنید یوسف خان ارمنى طناب دار را بر گردن شیخ انداخت. اندکى بعد چهار پایه را از زیر پایش کشیدند دیگر هیچ کس از آقا کمترین حرکتى ندید. گویى که اصلا هیچ وقت زنده نبوده است.

    جنازه شیخ را پس از بى احترامى فراوان به اصرار منسوبین او تحویل خانواده شهید دادند. جسد آن فقید سعید به طور موقت در یکى از اتاق هاى منزلش دفن گردید تا اینکه 18 ماه بعد به علت پیش آمدن شرایط نوین سیاسى جنازه ایشان از تهران به قم منتقل و در صحن مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) به خاک سپرده شد.

    بازخوانی روایت اعدام شیخ فضل‌الله نوری

    حدیث آن شیخ که بر دار شد...

    ناصر رحیم‌خانی

    گذر از آیین حکمرانی خودکامه به نظم نوآیین مشروطه‌گی، همراه است با دگرگونی در موقعیت و نسبت میان «رعایا» و «سلطان».

    از این پس نسبت «شهروندان» و «دولت ملی» را «قانون اساسی» تنظیم می‌کند. متمم قانون اساسی ایران مصوب 1286 شمسی در زمینه‌ی «حقوق مدنی» و «آزادی‌های شخصی»، مصونیت جان و مال و مسکن و شرف افراد مردم را به رسمیت شناخته بود. اصل نهم متمم قانون اساسی می‌گفت: «افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی‌توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوای مملکت معین می‌نماید.»

    اصل دهم متمم قانون اساسی مصونیت افراد مملکت در برابر قوای دولتی را تضمین می‌کرد و می‌گفت: «غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده هیچکس را نمی‌توان فورا دستگیر نمود مگر به حکم رئیس محکمه عدلیه، بر طبق قانون و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فورا یا منتها در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام شود.»

    پیشینه‌ی بیدادگری دربار شاه در پیگرد و نابودی آزادی‌خواهان، تدوین‌کنندگان قانون اساسی را بر آن داشت تا راه خودسری دولت در پیگرد و آزار سیاسیون، روزنامه‌نگاران و نویسندگان را ببندند.

    متمم قانون اساسی در فصل «اقتدارات محاکمات» و در اصل هفتاد و دوم می‌گفت: «منازعات راجع به حقوق سیاسیه مربوط به محاکم عدلیه [دادگاه‌های دادگستری] است مگر در مواقعی که قانون استثنا می‌کند.»

    اصل هفتاد و چهارم می‌گفت: «هیچ محکمه ممکن نیست منعقد گردد مگر به حکم قانون.» در «علنی» یا «محرمانه» بودن محاکمات، اصل بر علنی بودن است مگر... اصل هفتاد و ششم می‌گفت: «انعقاد کلیه محاکمات علنی است مگر آنکه علنی بودن آن مخل نظم یا منافی عصمت باشد در این صورت لزوم اخفا را محکمه اعلان می‌نماید.»

    در محاکمات سیاسی، توجه و تاکید ویژه‌ای شده است: نخست اینکه برابر اصل هفتاد و هفتم در ماده‌ی «تقصیرات سیاسیه و مطبوعات» چنان‌چه محرمانه بودن محاکمه صلاح باشد «باید به اتفاق آراء جمیع اعضاء محکمه بشود».

    اصل هفتاد و هشتم می‌گفت: «احکام صادره از محاکم باید مدلل و موجه محتوی فصول قانونیه که بر طبق آن‌ها حکم صادر شده است بوده و علنا قرائت شود.»

    و سرانجام اصل هفتاد و نهم می‌گفت که در مواد تقصیرات سیاسیه و مطبوعات «هیئت منصفین در محاکم حاضر خواهند بود.»

    در قانون اساسی و متمم قانون اساسی - البته- مفاهیم نوین «حقوقی» و «سیاسی» با مفاهیم و ارزش‌های سنتی و قواعد «شرعی» و «فقهی» در هم آمیخت. اصل برابری افراد در برابر قانون به ابهام برگزار شد و به رسمیت شناخته نشد.

    اصول «حقوق انسانیت» که در لایحه‌ی نمایندگان و انجمن زرتشتیان به اولین مجلس شورای ملی تقدیم شد، مبنای تدوین و تصویب اصول قانون اساسی قرار نگرفت. در آن لایحه به روشنی و با اصطلاحات دقیق از «مقامات انسانیت» و مساوات در «حقوق انسانیت» دفاع شده بود: «‌عمده و اصل مقصود ما این است که اگر انسانیم در حفظ حقوق در شماره‌ی ناس محسوب شویم. تعیین مقامات انسانیت امکان ندارد مگر به حفظ شرف انسانیت. و پاس شرف انسانیت نشود مگر به مساوات در حقوق انسانیت...»(1)

    در گفت و گو از این لایحه، واکنش سنت‌گرایان، توسل به همان مبانی و روش‌های سنتی بود. حاج امام جمعه گفت: «این‌ها 1300 سال است با ما بوده‌اند و حقوقی داشته‌اند و با آنها رفتار شده است حالا ما حتی‌الامکان در صدد هستیم که حقوق آنها را زیاد و محکم نماییم. نمی‌دانیم محرکین این‌ها کیانند که این قسم اصرار می‌کنند؟»

    پذیرفته نشدن اصل مساوات بر پایه‌ی «حقوق انسانیت» و برعکس بازتاب مفاهیم و معیارهای «شرعی» و «فقهی» در قانون اساسی و به ویژه در «حقوق مدنی» و «حقوق جزا»، سیستم حقوقی و آیین دادرسی در دادگستری ایران را از آغاز گرفتار تناقضات و محدودیت‌های آزار دهنده کرد.

    در همان طلوع مشروطیت، رسیدگی عدلیه به پرونده‌ی قاتلین فریدون زرتشتی و نیز آشوب‌گران میدان توپخانه این تناقضات و نارسایی‌ها را آشکار کرد.

    درباره‌ی مجازات آشوب‌گران میدان توپخانه در حکم «محکمه‌ی جزا» از جمله چنین می‌خوانیم: «چون جماعتی «مفسد و اشرار» در مقام شورش و طغیان و مخالفت «اساس مقدس مشروطیت» بر آمده [...] مقرر شد در محکمه جزا به محکمه و استنطاق اشخاص مزبوره قیام و پس از ثبوت تقصیر به «قانون شرع انور» به مجازات آنها اقدام شود[...] جنابان مستطابان حجج‌الاسلام والمسلمین آقاسیدعبدالله مجتهد و میرزاسیدمحمدمجتهد[...] در باب مجازات آنها مرقوم فرموده‌اند که اولا به ضرب و تعذیب زاجر موجعی [عذاب کردن بازدارنده‌ی دردناک] که موجب عبرت بر مفسد و جلوگیری از این قبیل مفاسد و اعمال نامشروع بوده باشد در حق آنها علنا معمول شود و بعد‌الزجر تحت الحفظ و مغلولا [در غل و زنجیر] به کلات برده شوند و مدت ده سال در آنجا محبوس باشند.»(2)

    تناقض طنزآمیز در آن است که به گفته‌ی احمد کسروی این «حکم» شرعی به دربار و به ملایان و به دیگر بدخواهان مشروطه بسیار گران می‌افتاد.

    کسروی می‌افزاید: «ولی در همان روز در حیاط عدلیه با بودن وزیر عدلیه و وزیر جنگ و نمایندگان انجمن‌ها و چند صدتن از تماشاچیان (حکم) بکار بسته شد بهر یک از آن چهار تن دو هزار شلاق زدند و سیس هر چهار را خسته و کوفته بروی گاری نشانده روانه کلات گردانیدند.» 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى

    فهرست:

    شیخ فضل الله نورى ..............................................................................................................   1

    ولادت  ...............................................................................................................................  1

    تحصیلات ...........................................................................................................................   1

    شاگردان  .............................................................................................................................  1

    تألیفات ...............................................................................................................................   1

    گفتار بزرگان   .....................................................................................................................  2

    مقام علمى............................................................................................................................    2

    فعالیت  ................................................................................................................................  3

    دوران   3...............................................................................................................................

    وفات (شهادت)....................................................................................................................    4

    بازخوانی روایت اعدام شیخ فضل‌الله نوری   ..............................................................................  4

    آزمون حقوق بشر و کارنامه‌ی دولت در ایران............................................................................   8

    منابع و پانویس‌ها   ................................................................................................................ 29

     

    منبع:

    - رضوانی، هما- لوایح آقا شیخ فضل‌الله نوری- ص 19 مقدمه

    2- کسروی، احمد- تاریخ مشروطه ایران- ج 2 ص 531

    3- ملک‌زاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطه ایران- کتاب ششم- ص 1260

    4- همان- ص 1257

    5- رضوانی، هما- همان

    6- آیه 22 سوره‌ی مجادله- مهدی الهی قمشه‌ای این گونه ترجمه کرده است: ای رسول هرگز مردمی که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند، چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول کنند هرچند آن دشمنان، پدران یا فرزندان و برادران و خویشان آنها باشد.

    7- رحیم‌خانی، ناصر- جمهوری‌خواهی در ایران.پیشینه‌ی تاریخی- نشر باران- ص 28

    8- رضوانی، هما- همان- ص 19 مقدمه

    9- مومنی، باقر- دین و دولت در عصر مشروطیت- نشر باران- ص 197

    10- هدایت، مخبرالسلطنه- گزارش ایران- ج 4- ص 28

    11- مومنی، باقر- دین و دولت در عصر مشروطیت- نشر باران- ص 200

    12- همان- ص 202

    13- همان- ص 203

    14- همان- ص 203

    15- مجلس عالی پس از فتح تهران از سران جنبش گیلان و اردوی بختیاری، روحانیون، تجار، نخبگان سیاسی و نمایندگان اصناف و قشرهای اجتماعی تشکیل شده بود ترکیب گسترده و ناهماهنگی بود. رهبران و تصمیم‌گیرندگان اصلی مصلحت در آن دیدند که آن مجلس، اختیارات را به «هیئت مدیره» 12 نفره واگذار کند. هیئت مدیره با همان اختیارات مجلس عالی و تا انتخابات و افتتاح مجلس شورای ملی، کشور را اداره کند. تصمیمات هیئت مدیره هم‌چون تصمیمات مجلس شورای ملی لازم‌الاجرا و وزرای کابینه ملزم به پیروی از تصمیمات و دستورات هیئت مدیره بودند. اعضای هیئت مدیره: سپهدار اعظم، سردار اسعد، صنیع‌الدوله، تقی‌زاده، وثوق‌الدوله، حکیم‌الملک، مستشارالدوله، سردار محبی، میرزا سلیمان‌خان، حاجی سیدنصرالله تقوی، حسین‌قلی‌خان نواب، میرزاعلی‌محمدخان تربیت.

    16- کرمانی، ناظم‌الاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان- پیشگفتار و ویرایش سعیدی سیرجانی- ج 5- ص 530

    17- همان- ج 5- ص 530

    18- همان- ج 5- ص 530

    19- رسول‌زاده، محمد امین- گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه‌ی رحیم رئیس‌نیا ص 253، چاپ اول 1377 تهران

    رسول‌زاده در اوایل 1327 قمری به ایران آمد. گزارش‌‌هایی برای روزنامه «ترقی» در باکو تهیه کرد. اندکی پس از رسیدن به تهران تازه فتح شده، در تشکیل و سازماندهی حزب دموکرات ایران و تهیه نظام‌‌نامه و مرام‌‌نامه و تعیین خط‌مشی حزبی با سیدحسن تقی‌زاده و حیدرخان عمواغلی و دیگران همکاری کرد.

    سردبیری ارگان حزب، روزنامه «ایران‌‌نو» را به عهده گرفت. گذشته از فعالیت در حزب و روزنامه و درج مقالاتی در آن، رسائلی چون تنقید فرقه اعتدالیون و رسائل دیگری را نیز به زبان فارسی انتشار داد و در کمتر از دوسال تأثیری چشم‌گیر از جهت نشر و ترویج اندیشه‌های اجتماعی ترقی‌خواهانه و ارتقاء سطح مبارزات و مباحثات حزبی و سیاسی در جامعه ایران برجای گذاشت.

    رسول‌زاده پس از انقلاب فوریه روسیه و اعلام جمهوری دموکراتیک آذربایجان در ماه مه 1918، در 34 سالگی نخستین رئیس جمهور آذربایجان شد.

    پس از سرنگونی جمهوری ملی آذربایجان در آوریل 1920 بدست ارتش سرخ، رسول‌زاده دستگیر شد اما با پا درمیانی استالین از زندان و مرگ نجات یافت. حیدرخان‌عمواغلی پس از دستگیری رسول‌زاده به تمام عناصر متنفذ آذربایجان و در رأس آنها نریمان نریمانف مراجعه می‌کند و می گوید یک مو از سر محمدامین نباید کم شود. (نقل از صص 149 پیشگفتار رحیم رئیس‌نیا برکتاب گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران)

    برای آگاهی بیشتر از زندگینامه محمدامین‌رسول‌زاده نگاه شود به پیشگفتار کتاب یاد شده.

    برای آگاهی از نقش رسول‌زاده در حزب دموکرات و روزنامه «ایران‌نو» و دیدگاه‌های ترقی خواهانه و سوسیال دموکراتیک او نگاه شود به کتاب فریدن آدمیت، ”ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران“، بخش دهم، دموکراسی اجتماعی و همچنین به پژوهش دیگر آدمیت، کتاب ”فکر دموکراسی اجتماعی“ بخش ”کارنامه فرقه دموکرات ایران“ و بخش‌های ”در دموکراسی“ و ”در سوسیالیسم“ که بررسی این دو رساله رسول‌زاده و آراء اوست.

    20- ملک‌زاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص 1260

    21- عاقلی، باقر روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ج 1 ص 65

    22- شیخ ابراهیم زنجانی.نماینده‌ی مجلس اول از زنجان، مجلس دوم از تبریز و باز در مجلس سوم و چهارم از زنجان. برای آگاهی از زندگینامه‌ی شیخ ابراهیم زنجانی نگاه شود به کتاب خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی(سرگذشت زندگانی من) به اهتمام غلامحسین میرزا صالح انتشارات کویر. تهران.1380. خاطرات زنجانی با شرح انتخاب او به نمایندگی مجلس و رسیدن به تهران پایان می‌یابد. هیچ اشاره‌ای به رویدادهای بعدی و از جمله محاکمه شیخ‌فضل‌الله نمی‌شود.

    23- وحیدالملک شیبانی، عبدالحسین- خاطرات مهاجرت، از دولت موقت کرمانشاه تا کمیته ملیون‌برلن، ص 7، به کوشش ایرج افشار و کاوه بیات، تهران 1378

    24- ملک‌زاده، مهدی- همان- ص 1268

    25- کرمانی، ناظم‌الاسلام- همان- ج 5- ص 535

    26- ملک‌زاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص 1255

    27- ملک‌زاده. همان- ص1260 تا 1268

    28- همان- ص 1270

    29- همان- ص 1270

    30- کرمانی، ناظم‌الاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 5 ص 6-535

    31- ملک‌زاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص 1270

    32- رسول‌زاده، محمدامین – گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه‌ی رئیس‌نیا ص 271-270

    33- همان، ص 272

    34- همان، ص 271

    35- شیخ مهدی فرزند شیخ فضل‌الله نوری، به مشروطه خواهان پیوست، با پدر به مخالفت برخاست، عضو انجمن مخفی کوشندگان مشروطه‌خواه شد، روز توپ بستن مجلس، پیشاپیش گروهی به یاری مجلس شتافت، مدتی در باغشاه در‌ بند بود، بار دیگر به کوشندگان پیوست، ناظم‌الاسلام در یادداشت‌های روزشنبه 28 محرم 1327 قمری می نویسد: ”آقا میرزا مهدی پسر شیخ فضل‌الله، اجناس و گندم و برنج املاک پدرش را فروخته، پول نقدی دست آورده، سی نفر تفنگچی مهیا و با خود همدست کرده و مخارج آنها را متقبل شده‌است و آنها را برداشته وارد رشت شده‌است و رفته‌است بالای منبرو پدر خود را لعن و سب نموده ‌است. و نیز مسموع گردید از رشت تلفن کرده‌اند: یا مشروطیت را بدهید و یا آماده جنگ باشید“(کرمانی، ناظم الاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان ج 5 ص 300 )

    نورالدین کیانوری، فرزند شیخ مهدی، در خاطرات خود و هنگام گفتگو از خانواده، گفته‌های ناظم الاسلام درباره شیخ مهدی را نقل می کند اما عبارت بالای منبر و لعن و سب را تکرار نمی کند. شاید به دلایل عاطفی. کیانوری درباره روایت حضور شیخ مهدی پای‌دار پدر و کف‌زدن می گوید: «اینکه می گویند پدرم هنگام دار زدن مرحوم شیخ دست می‌زده یک دروغ بیشرمانه است. برعکس، او چند روز پیش از بازداشت شیخ به او گفته بوده که در محافل مشروطه‌خواهان چنین نقشه‌ای برای شیخ مطرح است و به او پیشنهاد کرده بود که به قم برود تا اوضاع کمی آرام شود»(کیانوری، نورالدین، خاطرات نورالدین کیانوری. صص 36-35 )

    بدین ترتیب چنین به نظر می‌رسد که نیاوردن عبارت ”بالای منبر” و ”لعن و سب“ بیشتر برای پذیرفتنی‌تر شدن گفته‌های بالا باشد تا به دلایل عاطفی.

    شیخ مهدی در اواخر زمستان 1293 شمسی در تهران کشته شد. به گفته کیانوری، شیخ مهدی، همان روز در خیابان لاله‌زار بالای سکویی می‌رود و علیه روسیه تزاری که ارتش آن شمال ایران را اشغال کرده بوده، سخنرانی می‌کند. شب در کوچه‌ای نزدیک خانه‌اش از پشت او را با تیر می‌زنند.

    مصاحبه کننده و ویراستار کتاب خاطرات کیانوری، می پرسد ”ولی قول شایع درباره قتل پدرتان این است که مریدان شیخ فضل‌الله به انتقام قتل شیخ او را کشتند“ و کیانوری پاسخ می‌دهد: ”این فرضیه تنها از احتمالات سرچشمه می‌گیرد“. با این همه کیانوری در رابطه با خانواده پدری نکته قابل تأملی را بیاد می‌آورد و می گوید: «ارتباط ما با خانواده پدری‌مان در حد ناچیزی، بسیار بسیار محدود، بود. تقریباً همه آنها، بویژه در سالهای اول کودکی من، با ما مانند ”مرتدان“ رفتار می‌کردند»

    کیانوری همچنین درباره نسبت پدر با پدربزرگش می گوید: «پدرم بعد از مرگ حاج شیخ اعلامیه‌ای به روزنامه داد و در آن نوشت که من از ارث پدرم هیچ چیز نمی خواهم و از آن ارث چیزی نبرد...»

    سپس مصاحبه کننده روایت دیگری از قتل شیخ مهدی را به نقل از خاطرات عبداله بهرامی، بیان می‌کند. در این روایت، آقاجان، قاتل شیخ مهدی در بازجوئی تکیه کلامش این بوده که به جهت انتقام خون «آقا» (شیخ‌فضل‌الله)، شیخ مهدی را کشته‌است. یک سال بعد از دستگیری و محکومیت آقاجان، رئیس روسی قزاق‌خانه، از رئیس الوزراء وقت، درخواست تحویل آقاجان را نمود و او را جزء یکی از هنگ‌های قزاق به ولایت فرستاد. بهرامی در روایت خود می‌افزاید از سرنوشت آقاجان اطلاعی ندارد و شاید هم نامش را عوض کرده و آدم مهمی شده‌ باشد! مصاحبه‌کننده روایت بهرامی را پذیرفتنی‌تر می‌داند که به کنایه قاتل شیخ مهدی یعنی آقاجان را عامل روسیه تزاری می‌داند.

    36- تقی‌زاده، سیدحسن- زندگی طوفانی- ص 150

    37- دولت‌آبادی، یحیی میرزا- حیات یحیی- ج 3- ص 111

    38- آیه‌ی 33 از سوره‌ی مائده: در قرآن ترجمه بهاءالدین خرمشاهی چنین است: همانا جزای کسانی که با خداوند و پیامبر او به محاربه برمی‌خیزند و در زمین به فتنه و فساد می‌کوشند، این است که کشته شوند یا به دار شوند یا دست‌ها و پاهای‌شان در جهت خلاف یک‌دیگر بریده شود یا از سرزمین خویش تبعید شوند. این خواری و زاری دنیوی‌شان است و در آخرت هم عذاب بزرگی خواهند داشت.»

    39- همان

    40- کسروی، احمد- تاریخ مشروطه ایران- ج 2 – ص 528

    41- طالقانی، سیدمحمود- مقدمه کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله- ص 21

    42- آل احمد، جلال- غرب‌زدگی- ص 78

    43- همان، ص 78

تحقیق در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , مقاله در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , تحقیق درباره تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , مقاله درباره تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى , موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله شیخ فضل الله نورى
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت