چکیده
تفکر غالب برای تحلیل چگونگی شکلگیری و محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط بر محورهایی استوار است که شکلگیری استراتژی ها را، حاصل انفعال و یا انباشت تدریجی تجربیات مدیرانی می پندارند که غالبا مالک شرکتها نیز هستند.
آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط را ضروری ساخته است. شرکتهای کوچک گمنامی وجود دارند که از مفروضات مدیریت نوین پیروی نمیکنند و در عین حال رهبران پرمنفعت بازارهای خویش هستند. آنان استراتژی های دگرگونهای را بهکار میگیرند که مهمترین مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محیط است.
مقدمه
در اقتصاد جهانی دانش محور،نقشی اساسی برای شرکتهای کوچک و متوسط در نظر گرفته شده است. رقابتپذیری آتی کشورها به توان تولید دانش و بهکارگیری آن بستگی خواهد داشت.اکنون شرکتهای کوچک و متوسط از جایگاه ویژهای در عرصه تولید دانش و به کارگیری آن و افزایش توان رقابتپذیری کشورها برخوردار هستند.
در ادبیات مدیریت استراتژیک، مکاتب و رویکردهای گوناگونی ظهور کردهاند که اغلب در فضای کسبوکارهای بزرگ توسعه یافتهاند. ویژگیهای کسبوکارهای کوچک باعث شده است تا چنین رویکردهایی از کارآمدی مناسبی برای آنان برخوردار نباشند. شرکتهای کوچک نسخههای کوچکتر شرکتهای بزرگ نیستند و از ماهیت متفاوتی برخوردارند. تفاوت ماهوی، کاربرد بسیاری از متدولوژی ها و ابزار مناسب شرکتهای بزرگ را برای شرکتهای کوچک نامناسب مینماید.
در بررسی فرایند شکلگیری و محتوای استراتژی های شرکتهایی کوچک و متوسط نیز،تفکر غالب بر حول محور استراتژی هایی است که از روی انفعال و تطابق و بر اساس یادگیری تدریجی مالک مدیران آشکار میشوند.
ضرورت بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط برای بقا و برتری در بازارها با آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بیش از پیش احساس میشود.
در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد تا این فرض که شرکتهای کوچک بایستی از غولها بیاموزند را معکوس کرده و نگاهی متفاوت را از استراتژی های رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط معرفی کنیم.
مفروضات رایج استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط
بر مطالعه نحوه پیدایش و محتوای اصول رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط مفروضاتی حاکم است که با ظهور دسته جدیدی از شرکتهای گمنام لزوم بازنگری در آنها احساس میشود. برخی از این مفروضات به شرح ذیل هستند:
تداوم و بقا مهمتر از رشد: تمرکز اصلی تحقیقات در بررسی تجاری شرکتهای کوچک بر استراتژی هایی است که «فرایند رشد» را تحت پوشش قرار میدهند. در این بررسیها پیشرانههای رشد شناسایی میگردند. همچنین مشخص میشود که چه نوع استراتژی هایی برای رشد توسط شرکتهای کوچک موفق اتخاذ میشوند.
به نقل از مجله «فورچون»، دغدغه اغلب کارآفرینان بیش از آنکه تنظیم سازمان باشد،ساختن آن است. برای آنها توسعه، یک وسواس و حتی گاه یک بیماری است که مبتنی بر وسواس فکری آنها برای یافتن ثروت و ایجاد یک امپراتوری مورد توجه قرار میگیرد (1).
استراتژی هایی که به تداوم و بقا شرکت میانجامند کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و این در حالی است که «تلاش برای تداوم و بقا» متداولترین اتفاقی است که در تعداد زیادی از شرکتهای کوچک روی میدهد (2). از طرفی برای اکثر مالک مدیران رشد و توسعه اولویت اصلی محسوب نمیشود.
«پیتر دراکر» نیز معتقد است «مزایای کوچک بودن در حال افزایش است. زمانی که نگاه میکنید که چه کسی صادر میکند در مییابید که شرکتهای بزرگ نیستند که تنها عالی عمل میکنند اما به غیر از چند شرکت بزرگ تمامی کالاهای صادراتی در شرکتهای متوسط ساخته میشوند که بسیار تخصصی هستند. من فکر میکنم شرکتهای بزرگ محو خواهند شد اما من کسبوکارهای بیشتر و بیشتری را ملاحظه میکنم که در آن اندازه متوسط شرکتها بسیار بهتر است. تلاش برای بزرگ بودن به سهولت نتایج را پخش میکند و سودآوری را نابود میسازد.» (3)