ساخت آثار پایانی تحصیلی جهت دریافت مدرک کارشناسی
رشته موسیقی نظامی
این مقاله مطالعهایست درباره تأثیر موسیقی نظامی بر هنر موسیقی ملی ایران. تاریخ نیست ولی ضرورتاً باید موضوع را به شیوهای تاریخی بررسی کرد و تصوری از چگونگی تأثیر تجربهها و حرکت تکاملی و آکادمیک موسیقی جوامع غربی از طریق وسیلهای که در آن زمان یکی از معدود راههای حیات موسیقی در ایران بود را در ذهن خواننده آفرید.
به نظر «شوپنهاور» هنر، راه برگذشتن از وحشت هستی از زیستن در جهان آرام نبوغ و ژرف اندیشی است. او عالیترین هنر را تراژدی و والاترین هنر را موسیقی میداند، زیرا موسیقی هیچ ایدهای از ایدههائی که عینیت یافتگی بیمیانجی خواست است را نشان نمیدهد. بلکه نشان دهنده خود خواست وماهیت « شیء در ذات خویش» است. به گفته شوپهناور اگر میتوانستیم همه آنچه را که موسیقی بدون مفاهیم بیان میکند به درستی با مفاهیم بیان کنیم به «فلسفه راستین» میرسیدیم.
یقیناً شوپنهاور تنها فیلسوفی نیست که در مورد هنر موسیقی نظریات خویش را به جامعه عرضه کرده است. در میان فلاسفه میتوان به نیچه، فین کنشتاین، زیگموند اسپات، هگل و کاپلستون اشاره کرد که به مقوله هنرموسیقی به طور جدی نگریستهاند و این خود بیانگر نقش و اهمیتی است که این هنر در جامعه داراست و به لحاظ داشتن همین نقش و اهمیت همواره در طول تاریخ دچار تغییر و نوساناتی بوده که ناشی از شرائط اجتماعی- فرهنگی- مذهبی و حتی سیاسی بوده است.
زمانی که انسان بدوی و وحشی به رشتههای اصوات سازمان نایافته گوش فرا میدهد احتمالاً ریتم را تنها عامل مورد نیاز برای نشان دادن و ثابت نگه داشتن زمان میداند چنانکه در موسیقی پست مدرن نیز کم و بیش این نظر تکرار میشود.
زیگموند اسپات درک موسیقائی انسان وحشی توسط پاهایش را بسته به سطح تجربیاتش منطقی میداند و ننگی برای آن نمیداند اگر موسیقی را توسط پاهایش میشنیده، زیرا ریتم سادهترین و در عین حال اساسیترین عاملی است که صورت را به سوی زیبائی میکشاند. ولی اهمیت و نقش متقابل و اساسی موسیقی و مخاطب و شرایط، زمانی آغاز میشود که انسان این پدیده هنری را توسط قلب و عقل نیز درک میکند و همین درک باعث بوجود آمدن انواع موسیقی از قبیل موسیقی کار، موسیقی خواب، موسیقی انقلاب، موسیقی نظامی و … میشود.
نوع تأثیر و تأثر پذیری موسیقی در جوامع و زمانهای مختلف تقریباً شبیه به هم بوده، به عنوان مثال میتوان اروپای سدههای میانه را با ایران زمان صفویه مقایسه کرد.
به عقیده انگلس «کلیسا در سدههای میانه»تمام شکلهای ایدئولوژی، فلسفه، سیاست، حقوق و هنر را به الهیات مربوط کرده و آنها را به صورت تقسیمات فرعی الهیات در آورده بود. [1]
در همین دوران در سال 1325 میلادی پاپ جان دوازدهم با صدور فرمانی «مکتب جدید» موسیقی را محکوم کرد. زیرا این موسیقی: «به جای خواندن ملودیهای قدیمی، ملودیهای جدید را بافت نویسی تازه ابداع کرد، سرعت را به موسیقی مقدس تحمیل کرد، ملودی را به کمک تزئین، سکون و پلیفونی تحلیل برد و کلمات مقدس را بر آهنگهای نامقدس افزود. خلاصه آنکه از جان گذشتگی را متلاطم ساخت، گوش را خمار و شنونده را از راه به در کرد.»[2]
همچنین حدود قرون 17 و18 میلادی، اختراع فرم های «کنسرتو» و «اپرا» شورشی در برابر سلطه کلیسا بر موسیقی بود. رشد چشمگیر موسیقی سازی را نیز میتوان شورشی در برابر سانسور اپرا توسط اشراف نامید.[3]
در این راستا میتوان به نمونههای بسیار زیاد دیگری در اروپا اشاره کرد که طی آن با تغییر شرائط جامعه از لحاظ گوناگون موسیقی نیز به شدت متأثر شده است که ذکر آن در این مقال ضرورتی ندارد.
در ایران نیز موسیقی در ادوار مختلف تقریباً با همین فراز و نشیبها به حیات خود ادامه داده که در کیفیت این تغییر وتحولات به علت متفاوت بودن در ساختار فرهنگی و اجتماعی با اروپا تفاوت دارد. بنابر اسناد و نوشتههای موسیقی شناسان بزرگ ایرانی که عمدتاً در قرن چهارم تا اواسط قرن نهم هجری بدست آمده – مانند فارابی، ابن زیله، ارموی و ابن غیبی، موسیقی در ایران دارای ساختار علمی بوده است.
«قدمای موسیقی شناس ایران از نظام و روشهایی که هندی ها و چینی ها در ارائه نغمه ها و آوازهای موسیقی به کار می بردند، مطلع بودند. آنان با دسترسی به خط موسیقی یونانی، احتمالاً با طرز نت نویسی موسیقدانان سرزمین های غربی آن روزگار نیز کم و بیش آشنایی داشتند و خود شیوه خاصی در ضبط المان و نغمهها به کار میبردند.[4]»
تا زمان «ابن زیله اصفهانی» ( وفات 440 ه..ق) روش نغمه نگاری خاصی که براساس حروف ابجد و با همان نظم و ترتیب طبیعی ابجدی بود به کار میرفت که ابن زیله روشی ابتکاری در نغمه نگاری ابجدی به وجود آورد و موسیقی دانان و موسیقی شناسان پس از او این روش را پذیرفته و در آثار خود به کار بردند. «عبدالمومن صفی الدین ارموی» موسیقیدان قرن هفتم ه.ق، شیوه نغمه نگاری «ابن زیله» را کمال بخشید. این روش کاملترین شیوه نغمه نگاری موسیقی ایران به شمار میرود. آن هم به شیوهای که بعد از او مورد پیروی همه موسیقیدانان ایرانی و دیگر کشورهای اسلامی قرار گرفته است.[5]
حرکت علمیای که در موسیقی ایران شکل گرفته بود تا زمان صفویه ادامه داشت. در دوره صفویه به دلیل نابسامان بودن شرایط سیاسی – اجتماعی و تحریمهای شرعی و مذهبی محیط نامناسبی برای رشد و پرورش و تحول موسیقی ایجاد شد و از لحاظ هنری و علمی و نظری ارزش خود را از دست داد.
«اوژن فلاندن » که در زمان محمد شاه در سال 1256 تا 1258 قمری در ایران بوده است، موسیقی ایرانی را بسیار ابتدائی و عقب افتاده توصیف می کند. او علت این عقبماندگی را علمی نبودن موسیقی ایرانی ذکر کرده است. [6]
در این دوره طولانی، موسیقی در جوامع شهری به صورت تقلیدی- شفاهی در میان سه گروه دوام و استمرار یافت:
نخست : هنرمندان خانوادههای سرشناس وقشرهای میانه یا بالای اجتماع که بنا به ذوق و علاقه شخصی به موسیقی روی آورده و آنرا آموخته بودند. افراد این گروه، که هر یک معمولاً یک یا چند ساز می نواختند، جز در محافل خانوادگی یا خصوصی و بعضاً در محفلهای درباری و اعیانی ساز نمینواختند و آواز نمی خواندند،
گروه دیگر هنرمندانی از اقشار پائین اجتماع که موسیقی را همچون حرفهای برای گذران زندی فراگرفته بودند و در مجالس عمومی و بزم و شادی مردم نوازندگی و آواز خوانی میکردند.
گروه سوم تعزیه خوانان بودند که موسیقی سنتی را در آوازها و گفتارهای تعزیه حفظ کردند و تداوم بخشیدند. – موسیقی در تشکیلات نظامی ایران نیز تابع اوضاع و نظام اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران بود و تا حدود میانه دوره قاجار و سروسامان یافتن تشکیلات نظامی و تأسیس شعبه موزیک، موسیقی در نظام از شیوه سنتی و طریق انتقال شفاهی پیروی میکرد.»[7]
(نتل) در کتاب ( نقش موسیقی در فرهنگ ص 38) مینویسد: « به رغم تحریم موسیقی، ایرانیان نمیتوانند از موسیقی چشم بپوشند، از این رو پائینترین رده نردبان اجتماعی- اقتصادی را به نوازندگان موسیقی اختصاص دادند. ایرانیان اهل موسیقی را « مخلوقاتی غیرقابل اعتماد، لامذهب، همیشه مفروض، معتاد و به خاطر زندگی ناپاکشان معصیت کار میپندارند. علاوه بر این پیشه نوازندگی را تاسرحد امکان به اقلیتها وا میگذارند و به همین سبب است که در ایران بسیاری از نوازندگان یهودیاند.»
موسیقی ایلات و عشایر ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به شدت در این دوران اعتبار خویش را از دست میدهد به گونهای که در میان اقوام و ایلات نیز نوازندگان دارای پائینترین پایگاه اجتماعی بوده و با اسامی، کاؤلی یا کولی کابلی، لوطی، لولی، قرشمال، غربتی و … نامیده میشدند. طبق بعضی از روایتها آباء و اجداد این نوازندگان در گذشته بسیار دور از هندوستان به ایران آمدهاند. در لرستان لوطیها خود را فرزندان نامشروع ازدواج یک خواهر و برادر به هنگام سوزاندن حضرت ابراهیم (ع) میدانند. بعضی نیز خود را از زادگان همجنس بازان قوم لوط میدانند.
مهدی قلی خان هدایت در بیبها انگاشتن و خوار شمردن نوازندگان در جامعه ایران وبه ابتذال کشیده شدن موسیقی میگوید: «بزرگترین عیب کار موسیقی این مملکت که پیشرفت لازم را نکرده همین بوده است که این هنر بدست نا اهل افتاده و از آن استفاده مطربی کردهاند.» او معتقد است که قدمای ایران با دید دیگری به موسیقی مینگریستهاند و « برای این هنر ارزش بسیار قائل بودهاند». در صورتی که اکنون «کار هنر به ابتذال کشیده» شده است. او برای کسی که از خانواده اصیل وسرشناس است یا به اصطلاح او « اهل خانوادهای است» شغل موسیقی و نوازندگی را صلاح نمیدانست ( به نقل از خالقی، سرگذشت موسیقی ایران، 2/83).][1]
با توجه به این اوضاع نابسامان که در زمان صفویه گریبانگیر موسیقی ایران شد چیزی از ارزش و اعتبار علمی- اجتماعی این هنر زیبا در ایران باقی نماند و در واقع معجزهای لازم بود تا بر این کالبد بیجان روحی تازه بدمد.
موسیقی نظامی ایران تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه مانند موسیقی ملی و محلی وضع نابسامانی داشته است. (کمپفر) از سیاحتگرانی است که در قرن هفدهم میلادی و در دوره صفویه به ایران آمد.او موسیقی نظامی ایران را در ایجاد هیجان در جنگاوران و تحریک آنان به ستیز در جنگ ناتوان توصیف میکند و می نویسد: موزیکچیان، نظام « علمی هماهنگی را آن طور که گوش ما [اروپائیان] به آن عادت دارد، نیاموختهاند.»
با گسترش روابط میان ایران و کشورهای اروپائی در زمان فتحعلیشاه و تصمیم عباس میرزا به نوسازی و تجهیز قشون خود برای مقابله با تهدیدهای روسیه مقدمات ورود افسران فراری روس و آموزش وران ارتش فرانسه به سرکردگی ژنرال گاردان مهیا شد.
در این زمان «لیندسی- بیتون یکی از افسران انگلیسی چهارصد لیره را برای خریدسازهای موسیقی غربی از عباس میرزا گرفته و پس از سفر به انگلستان دو دسته کامل از سازهای موسیقی نظامی معمول در آن زمان اروپا را خریده و با خود به ایران آورد.»[2]