تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی

تعداد صفحات: 98 فرمت فایل: word کد فایل: 9235
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۲۳,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۸,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی

    سرگذشت و احوال مولوی

              جلال الدین محمد فرزند بهاء الدین محمد معروف به «بهاء الدین ولد» و ملقب به «سلطان العلما» فرزند حسین بلخی، این خانواده پدر بر پدر ازمردم خراسان قدیم ساکن ناحیه ی بلخ بوده اند و به  نسبت بلخی و خراسانی شهرت داشته اند؛ اما شهرت مولوی به «مولانای رومی» و «مولای روم» بعد از آنست که از بلخ مهاجرت کرده و در شهر «قونیه» موطن برگزیده اند که از بلاد معروف آناتولی و آسیای صغیر و ترکیه ی فعلی است و آن را در قدیم کشور «روم» می گفتند؛ به طوری که نگارنده تبع کرده ام این شهرت از اوایل قرن ششم هجری به بعد است. برای اینکه من درمؤلفات نیمه‌ی اول این قرن دیده ام که ازمولوی به عنوان «مولانای روم» اسم برده و اشعاری نقل کرده اند؛ برای کسانی که سرگذشت مولوی را از روی کتاب ها خوانده اند هم این نکته تازگی دارد، زیرا تاکنون دیده نشده کسی متعرض باشد از این که چه تاریخ مولوی را به عنوان «مولانای روم» یا «ملای رومی ها» خوانده اند.

              ولادت مولوی در بلخ روز یکشنبه ششم ربیع الاول سنه 604 و وفاتش در قونیه هم در روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری قمری است. همان سال که نابغه‌ی فلسفه‌ی ریاضی خواجه نصیر الدین طوسی و برخی بزرگ مردان دیگر فوت شده اند. مدت عمر مولانا جلال الدین به حساب شمسی 66سال و به حساب قمری 68 سال و 89 روز یعنی سه ماه و یک روز کم بود.

              پدرش بهاء الدین ولد با خانواده به قصد زیارت کعبه‌ی معظمه و انجام عمل حج درحدود سال 616 که گیراگیر حمله ی مغول به ایران است ازبلخ مسافرت کرد. درحقیقت سبب عمده‌ی این مسافرت یا مهاجرت رنجشی بودکه در باطن از سلطان محمد خوارزمشاه داشت، خواه باعث مسافرتش، گزاردن مناسک حج و خواه و رنجش از سلطان محمد باشد، این ها همه علل و اسباب ظاهری بود و حقیقت امراراده ی حج بود که می خواست آن نهال الهی یعنی وجود مولوی را که درآن وقت حدود سیزده ساله بود از آن آفت خانمانسوز هجوم شوم مغول محفوظ نگاه بدارد و او را در سرزمینی دو از فتتنه پرورش دهد تا همچون درختی بارآور، سایه بر سر مشرق و مغرب عالم افکند.

     

    این سبب ها برنظر ها پرده هاست
     

     

     

    که نه هر دیدار صنعش را سزاست
     

     

    از مسبب می رسد هر خیر و شر
     

     

     

    نیست اسباب و وسایط را اثر
     

    از این ادبیات مولوی بر می آید که همه چیز در دید و قدرت آفریدگار بی همتاست و دلیلش برهیچ کس آشکار نیست. آری! حق نمی خواست که این چراغ فیض رحمانی درآن تندباد شیطانی خاموش شود و چشم جهان بشریت از انوار تابناک او بی نصیب بماند. خلاصه مولوی درآن وقت که حدود 13 سال داشت همراه پدرو مادرش از بلخ سفر کرد. گفته اند که پدرش درعبور از نیشابور شیخ فریدالدین عطار نیشابوری معروف را که صاحب تذکره الاولیا و منظومه های منطق الطیر و اسرارنامه و مصیبت نامه است ملاقات کرد و شیخ عطار نسختی از «اسرارنامه»‌ی خود را بدو هدیه نمود و برای مولوی به فراست ایمانی، آتیه‌ی درخشانی را پیش بینی کرده و به پدر او گفت که این پسر راگرامی بدار، باشدکه نفس گرم او آتش، در سوختگان عالم زند.

    «مقدمه»

    ادبیات در هر شکل و قالبی که باشد، نمایشگر زندگی وبیان کننده‌ی ارزش ها و معیارها وویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی برمحور آنها می چرخد. نقد وبررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند بدور از آن ارزش ها و معیارها باشد و بی توجه از کنار آنها بگذرد. به عبارت دیگر نقد و بررسی آثار ادبی از دیدگاهی می توان درس زندگی نامید، باهمه‌ی گستردگی و تنوع و خصوصیات و مظاهر آن.

    ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند می‌دهد: از گذرگاه عاطفی، وقتی که آنرا می خوانیم، از گذرگاه خرد ورزی، وقتی که آنرا بررسی و نقد می کنیم؛ وقتی ما قطعه شعری را می خوانیم، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبه‌‌های مشترک پیدا می کند و با او هم سوئی روانی پیدا می کنیم، و یا وقتی سر‌گشتکی را در مطالعه می آوریم، به قول «آندره موروا» در حادثه‌ی کشاکش بزرگی قرارمی گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا می کند؛ دراین موارد نفس و جان ما می تواند از اثر پذیری برکنار بماند. از جهت خردورزی نیز، اگر به درستی به تحلیل و نقد آثار ادبی بنشینیم و جنبه های مثبت و مفنی آنها را دریابیم، زندگی را مطرح ساخته ایم؛ مطالعه وبررسی آثار ادبی باید با بررسی جنبه های زبانی، هنری ومحتوایی همراه باشید، به این معنی که پس از حل دشواری های واژه ای و تعبیرها و اصطلاحات متن و اشاراتی که به تارخ و قصص و اساطیر ممکن است وجود داشته باشد، باید به بررسی ارزش هنری و سپس به تجزیه و تحلیل محتوای آن بپردازیم. اندیشه های والا و ارزشمند را باز نماییم و پندارهای سخیف و کج اندیشی های نابخردانه را نقد کنیم. عبارات وابیات و تعبیرهای زیبا و استوار را با دلیل وحجت نشان دهیم و ابیات و جملات و عبارات نازیبا و نااستوار را باز نماییم. و اگر اثر شکل داستانی دارد، آنرا از جهت شناخت داستان بررسی کنیم: مثلاً اگر در داستان رستم و سهراب، فقط واژه دشوار را معنی کنیم و چند ویژگی زبانی را که درسخن فردوسی هست باز گوییم که مثلاً برای یک متمم دو حرف اضافه آورده است، یا «کجا» را در معنی «که» به کاربرده، داستان را به عنوان یک پدیده ی لسانی مطرح کرده ایم. برای آنکه داستان به عنوان یک اثر ادبی مطرح شود، پس از طرح و توضیح نکته های زبانی و ارزش های هنری یا ارزش های مربوط به فنون بلاغی، درمرحله‌ی سوم باید محتوای داستان را از جهت داستان شناسی، و دراین مورد به خصوص از جهت تراژدی شناسی، گره خوردگی، اوج و فرود داستان، جنبه های روان شناختی قهرمانان و سرانجام ظرایفی که داستان را به عنوان تراژدی برتر معرفی می کند، مطرح سازیم.

    بنده از تهیه و تحقیق درباره‌ی شعر و ادب فارسی، اهدافی داشتم که یکی از آنها بیان کردن و روشن شدن مطالب دراین باره بود؛ و دراین تحقیق از استاد بزرگوار ادب و شعر فارسی، جناب آقای دکتر ده پنا که دانشجویان را به شناخت و درک ارزش های شعر و متون فارسی تشویق می کنند، تشکر می‌کنم؛

    دراین تحقیق از منابع مختلفی استفاده کردم که از آن جمله می توان کتاب مقالات ادبی، اثر دکتر جلال الدین همایی، مکتب حافظ یا مقدمه برحافظ شناسی، تألیف دکتر منوچهر مرتضوی و گزیده‌ی غزلیات مولوی، اثر دکتر سیروس شمیسا است؛ امیدوارم این تحقیق بتواند برای علاقه مندان به شعر و متون فارسی مفید واقع شود و تفکر و توجه آنان را به این موضوع بیشتر کند.

     

    بهاء الدین ولد بعد از اتمام عمل حج دیگر به خراسان برنگشت، برای این که اخبار هجوم وحشیانه‌ی  مغولان را می شنید و بازگشتن او به وطن درآن حال، مصلحت نبود. این بود که سفر به آسیای صغیر کرده و در بلده‌ی لارنده که از توابع قونیه است اقامت جست سلطان علاءالدین، پادشاه آن سرزمین، کم کم به وی ارادت خاص به هم رسانید و مقامش را عزیز وگرامی شمرد. بهاءالدین حدود هفت سال در «لارنده» بود و همان جا مولوی در 18 سالگی با دخترخواجه لالای سرقندی که گوهر خاتون نام داشت ازدواج کرد و سلطان ولا فرزند مشهور وی از بطن همان زمان درسال 622 در لارنده به دنیا آمد.

    بهاء الدین دراواخر عمر خود از لارنده به قونیه نقل مکان کردو پس از سه سال در روز جمعه 18 ربیع الآخر 628 درگذشت و درهمان جا مدفون شد. درآن هنگام مولوی 25 ساله بود و تا آن زمان تحت تربیت پدرو سایر اساتید آن عصر از ادبیات فقه و کلام و حدیث و امثال آن اشتغال داشت و در نتیجه‌ی 20 سال تحصیل، عالمی از کاردرآمده و سرگرم تدریس و وعظ و تبلیغ معارف مذهبی شده بود.

    درسال 629 که یکسال بعد از وفات پدرش بود، سید برهان الدین محقق ترمذی که از مشایخ طریقت و از دوستان و ارادتمندان پدر مولوی بود به «قونیه» رفت؛ مولوی درخدمت وی وارد سیر و سلوک عرفانی و طریقه‌ی تصوف گردید و مدت 9 سال تحت تربیت او مشغول ریاضت و از کار طریقت بود. پس ازفوت استادش به مدت 5 سال خود به تنهایی همان آداب و رسوم و خلوت نشینی را که از شیخ خود آموخته بود ادامه داد و به مدت 13 سال ریاضت و جهد وی به طول انجامید. در سنه 642 هجری که مولوی 29 سال داشت که به تفصیلی، ملاقات وی با شمس الدین تبریزی دست داد که موجب تحولی عظیم در روح مولوی گردید و به کلی او را منقلب ساخت.

     

     

     

    بازگردد شمس و میگردم عجب
     

     

    هم زفرشمس باشد این سبب
     

     

    شمس باشد بر سبب ها مطلع
     

     

     

    هم از او حبل سبب ها منقطع
     

     

    صدهزاران بار ببریدم امید
     

     

     

    از که، از شمس این شما باور کنید
     

     

    تو مرا باور مکن کز آفتاب
     

     

     

    صبر دارم من و یا ماهی زآب
     

     

    ما زعشق شمس دین بی ناخنیم
     

     

     

    ورنه ما این کورا بینا کنیم
     

    این جاست که مقامات و کرامات و تصرف در نفوس و اشراف برضمایر را که دراثر 14سال ریاضت و رنج و کوشش تحصیل کرده بود یک جا به پای عشق شمس می‌ریزد و بی ناخن و ناتوان می شود. مدت مصاحبت شمس با مولوی درحدود چهار سال به طول انجامید؛ درسال 645 وی ناپدید شد و نقل های مختلف دراین مورد را ذکر نمی کنم.

    مولوی پس از ناپدید شدن شمس به چونان حالی دست یافت که درک آن جز از عاشقی دلسوخته میسرنیست. در مدت 7 سال یعنی درسال های 645 تا 652 از فراق او درجوش و خروش بود تا درهمان سال با یکی از مریدان خود و شمس مصاحبت کرد که او  شیخ صلاح الدین زرکوب بود. پس از 10 سال همنشینی مولوی نیز را نیز از دست داد و وی درگذشت و باز مولوی تنها و بی مونس شد که یکی از مریدانش به نام شیخ حسام الدین حسن چلبی مولوی را از وحشت تنهایی بیرون آورد. مدت این مصاحبت نیز 10 سال به طول انجامید و پس از آن مولوی وفات یافت و درسال 683 یعنی به فاصله‌ی 13 سال حسام الدین چلبی نیز درگذشت.

              بهترین اثر جاویدان مولوی که «مثنوی» نام دارد وبه آن لقب قرآن دوم را هم داده اند، در 10 سال مصاحبت وی با حسام الدین چلبی به دست آمد. خود مولانا در اوایل جلد دوم این کتاب به این مورد اشاره‌ای کرده است.

              سرگذشت زندگانی مولوی که دراین جا ذکر کردم – از صحیح ترین اسناد یعنی پسر وی «سلطان ولد» نقل شده است و اطلاعات بیشتر در این زمینه درکتاب – منظومه‌ی «ولدنامه» آمده است. همین کتاب مناجت المعارفین افلاکی که از معروفترین کتب مربوط به این موضوعست از جهت مطالب تاریخی قابل اعتماد است ولی درباره‌ی عقاید،اخلاق و احوال و آرای مولوی همه جا نمی توان به آن اعتماد کرد.

    2. افکار و عقاید عرفانی

              روح عرفان و مکتب طریقت مولوی از دیگر طرق وسلاسل صوفیه به کلی ممتاز است. درقرن هفتم هجری که مولوی ظهور کرد، مکتب های معروفی چون مکتب شیخ شهاب الدین سهروردی صاحب کتاب عوارف المعارف و عارف بزرگی چون شیخ محی الدین ابن عربی صاحب فتوحات مکیه و یا صدرالدین قونوی، صاحب کتاب فلوک و مفاتح الغیب بودند؛ شاید عرفان مولوی و روش سیر وسلوک او در ابتدا همانند مکتب افرادی که ذکر شده است بود. اما با ظهور شمس در زندگی مولوی، وی دارای طریقه ای شد، متفاوت با مسالک عرفان و تصوف دیگر. پس کسانی که می‌خواهند، عرفان مولوی را ازروی مکتب عرفا یا به قیاس صومعه ها و خانقاه ها جست وجو کنند ویا دایره‌ی تعلیمات او را محدود به اصطلاحات «وحدت وجود» سازند هرگز او را که در مثنوی معنوی تجلی کرده است نخواهند شناخت؛ و این قیاس ها نه مفید یقین است و نه مولوی درمیان عرفا شبیه و ممائلی دارد تا بتوان او را ازروی قیاس و تمثیل شناخت. 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی

    فهرست:

    عنوان  صفحه

    فصل اول: «سرگذشت و احوال مولوی»..........................................................

    1-1سرگذشت و احوال مولوی .......................................................................

    1-2افکار و عقاید عرفانی ................................................................................

    فصل دوم «مولوی چه می گوید؟»....................................................................

    2-1مسلک عرفانی و افکار و عقاید مولوی .....................................................

    2-2علم الیقین-عین الیقین-حق الیقین...............................................................

    2-3تعلق –تخلق –تحقق....................................................................................

    2-4پایه اصلی مسلک و طریقه عرفانی مولوی ...............................................

    2-5 رسالت عرفانی و ادبی مولوی .................................................................

    2-6فروغ خورشید روح بخش عرفان مشرق...................................................

    2-7طریق اصلاح نفوس و درمان دردهای اجتماعی و روحانی بشر..............

    2-8داروی دردهای روحانی پنهانی بشر .......................................................

    2-9پراکندگی و جمعیت حواس و اوقات .........................................................

    فصل سوم : «مولوی و حافظ».........................................................................

    3-1-عشق از دیدگاه مولوی ...........................................................................

    3-2-پیر از دیدگاه مولانا  ..............................................................................

    3-3جام جم ا زدیدگاه مولانا...........................................................................

    3-4مولوی و حافظ .........................................................................................

    فصل چهارم: «مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک ............................................

    4-1 درمراحل سیرو سلوک علمی و عرفانی ..................................................

    4-2 دوره ی اول زندگانی با شخصیت اول مولوی .......................................

    4-3 دوره ی دوم و شخصیت دوم مولوی ....................................................

    4-4 شخصیت سوم و فعلیت نهایی مولوی .....................................................

    4-5 تقسیم بندی .............................................................................................

    1-4-5افکار و عقاید مولوی.............................................................................

    2-4-5مارمیت اذرمیت ...................................................................................

    1-2-4-5شعار مسلک علمی و عرفانی و کلید رمز افکار و عقاید مولوی.......

    3-4-5جبر واختیار و قضا و قدر ...................................................................

    1-3-4-5قضا و قدر ......................................................................................

    2-3-4-5تجلی و ظهور حق درمظاهر بشری و صدور معجزات و کرامات از انبیا واولیای خدا   

    4-4-5 اتصال پنهانی روح انسان کامل به مبدأ غیب مجرد الهی ....................

    فصل پنجم : «آشنایی بیشتر با اشعار مولانا»

    5-1شرح برخی از ادبیات مثنوی شریف

    5-2شرح سه غزل شیوا از مولانا

    5-3چند نمونه از کنایات اشعار مولوی

    5-4القاب شعر اودبا و علما و هنرمندان ایران

    منبع:

    سبزه واری، حاج ملا هادی/ بروجردی، مصطفی شرح مثنوی، تابستان 1374، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات

    دکتر شمیسا،‌ سیروس، گزیده غزلیات مولوی، 1373، چاپخانه ‌ی مهارت

    طباطبایی مجد،‌ غلامرضا، دایره المعارف مصور زرین، جلد دوم، 1372، انتشارات قیام

    دکتر عفیفی، رحیم، فرهنگ نامه شعری، جلد اول، 1372، تهران، انتشارات سروش

    مرتضوی، منوچهر، مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظ شناسی، 1370، تبریز، انتشارات سروش

    دکتر همایی، جلال الدین، مقالات ادبی

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , مقاله در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , تحقیق درباره تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , مقاله درباره تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سرگذشت و احوال مولوی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت