مقدمه:
معنای لغوی شیعه یاران و پیروان است و شایع یعنی دنبال کرد و تبعیت نمود و در اصطلاح شیعه به کسانی می گویند که از علی و فرزندانش علیهم السلام تبعیت و پیروی نموده و ولایت آنان را پذیرفته اند و این نام برای پیروان اهل بیت بقدری مشهور و معروف شده که تا واژه شیعه بر زبان جاری می شود بی درنگ پیروان علی در ذهن می آید برخی از نویسندگان و مورخان پیدایش شیعه را پس از رحلت رسول اکرم(ص)و یا پس از قتل عثمان دانسته و برخی فراتر رفتند تکوین مذهب شیعه را در ایام فتنه طلحه و زبیر دانسته اند در حالی که ما معتقدیم شخص رسول اکرم (ص) مذهب تشیع را ایجاد کرده و در نخستین روزهای بعثت که بنی هاشم را بر اساس آیه‹‹وُانْذِرً عشیُرتکْ الاقربین›› دعوت کرد فرمود: هر که از شما با من بیعت کند جانشین من خواهد بود و کسی جز علی پاسخ مثبت به حضرتش نداد. از آن روز پیروان واقعی حضرتش مشخص و متمایز گردیدند پیامبر اکرم (ص) در آن مناسبت و در مناسبتهای گوناگون دیگر تا حجته الوداع تنها و تنها علی را برادر، وارث، وزیر، وصی، خلیفه و جانشین خود معرفی کرد و به مردم فهماند که هر که او مولایش است پس علی نیز مولا و سرور اوست و باید از او فرمان ببرد و ولایتش را بپذیرد و بی گمان اهل سنت و اقعی کسانی هستند که در روز نخست پیغام مولا و رهبر شان، رسول خدا (ص)را با دل و جان شنیدند و پذیرفتند و در برابرنص صریح او اجتهاد نکردند و با پیامبر مخالفت نورزیدند و پیروی از علی را مانند پیروی از رسول خدا(ص) و اجب و لازم دانستند. جالب اینجا است روایتهایی که پیامبر درآنها دستور پیروی از علی را داده است و علی را به عنوان وصی، ولی و خلیفه خود تعیین کرده است در مصادر اهل سنت صدها روایت است و با این حال نه تنها به آن اهمیت نداده بلکه آن را رها کرده و از آن می گذرند گویا این همه روایت برای آنها کافی نیست مطلبی که شاید برای برخی از دوستان تازگی داشته باشد این است که رسول اکرم(ص) بر واژه شیعه اصرار داشته و شیعیان علی را شیعه خود و رستگاری و سعادت را در شیعه بودن دانسته و بشارت به بهشت را در شیعیان علی منحصر نموده است ودراصل این نام مقدس را آن حضرت به پیروان علی گذارده نه اینکه پس از وفاتش نامگذاری شده باشد. حال در برابر این روایتها که شیعیان علی را می ستاید و متجاوز از 120 مورد در مصادر قطعی و موثق اهل سنت آمده است آنان چه پاسخی دارند و چگونه آن را با وضعیت خویش منطبق می دانند خود باید پاسخگو باشند و یا اینکه سر تسلیم و اطاعت را فرود آورده و این سخنان حضرت رسول اکرم(ص) را نیز مانند دیگر سخنانش با قلبی پاک و عاری از هر کینه وتعصبی بپذیرند و چنین توقع به جایی هم از حق جویان هست،چه اینکه در کتاب خدا آمده است: ‹‹وُماْینطقْ عُن الهُوی اِنً هْوُ اِلاوُحًیّ یْوحُی›› او هرگز از روی هوا و هوس سخن نمی گوید و سخنش جز وحی منزل نیست و در آیه دیگری می فرماید:‹‹و ما آتاکُمْ الرسْولُ فخُذوهْ و ما نهاکمً عُنْدْ فاْ نتَهْوا›› و هر چه از رسول خدا به شما رسد به آن عمل کند و از هر چه بازداشت امتناع ورزید.
شیعه علی در زبان پیامبر
چنانکه ذکر شد رسول اکرم(ص) درموارد گوناگونی شیعیان علی را ستوده و آنان رابشارت به بهشت برین ورستگاری داده است جالب است که بیشتر این احادیث درکتابهای معتبر حدیث و تفسیر اهل سنت آمده است که برای نمونه به برخی ازآنها اشاره می شود تا برادران اهل سنت بدانند ما اگر پیروی از علی و آل علی می کنیم به دستور تخلف ناپذیر پیامبرکه در کتابهای اهل سنت وارد شده است عمل می نماییم و اگرآنان نیز خواهان رستگاری روز جزا هستند به این صراط مستقیم الهی روی آورند و دست دردست برادران شیعه خود بگذارند و همه باهم اهل سنت واقعی گردند که بی گمان سنی واقعی تنها به کسی اطلاق می شود که به سنت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل کند و در آن پا بر جا بماند نه اینکه اسمی بی مسمی بر خود بگذارد. هیثمی در کتاب مجمع الزوائدش روایت کرده است. که رسول خدا (ص) به علی فرمود: تو و شیعیانت به حوض من وارد می شوید در حالی که سیراب و شادکام و رو سفید هستید و همانا دشمنانت بر حوض من وارد می شوند درحالی که تشنه لب و اندوهگین اند. ابو سعید حذری از ام سلمه نقل می کند، که رسول خدا(ص) به علی فرمود یا علی! تو و شیعیانت در بهشت هستید. ابن عدی و ذهبی نیز که هر دو از علمای بزرگ اهل سنت اند در کتابشان از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که به علی فرمود: هان ! تو ای فرزند ابوطالب و شیعیانت در بهشت هستید. احمدبن محمد فقیه طبری در فضایل به اسنادش از طاوس از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا(ص) به علی فرمود: اگر تمام آفریدگان بر ولایتت اجتماع می کردند خداوند هرگز جهنم را نمی آفرید و همانا تو و شیعیانت رستگاران روز رستاخیز هستید. در کشف الغمه، ابوبکربن مردودیه به اسنادش از ابوهریره نقل کرده که رسول خدا به علی (ع) فرمود: تو و شیعیانت همراه من در بهشت هستید پس رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود «اخواناً علی سررٍ متقابلین» برادر ابن که روبروی یکدیگر بر تختهای بهشتی تکیه زده اند. در کنزالکراجی و کفایه الطالب حدیثی از جابربن عبدالله نقل کرده اند که رسول خدا به علی فرمود: همانا شیعیانت با سیمایی نورانی بر منبرهایی از نور گرداگرد من (در روز رستاخیز) خواهند بود و من شفاعتشان خواهم کرد و آنان فردا در بهشت همسایگان من اند. در امالی ازنسانی، و از اسدی، طی روایتی از علی (ع) نقل کرده است که رسول خدا فرمود: یا علی! همانا تو وصی، خلیفه، وزیر، وارث و پدر فرزندان من هستی و شیعیانت شیعیان من و دوستانت دوستان من و دشمنانت دشمنان من خوشا به حال کسی که از تو پیروی کرد و چه بدبخت شد کسی که با تو دشمنی نمود و بی گمان فرشتگان با ولایت و محبت تو به خدای متعال نزدیک می شوند به خدا قسم یاران و دوستانت در آسمان بیشتر از زمین هستند. ابن حجر هیثمی در العبواعق المحرقه این حدیث را آورده است. و همچنین ابن عساکر در تاریخ خود از رسول خدا(ص) نقل می کند که فرمود: یا علی نخستین چهار نفری که وارد بهشت می شوند من و تو و حسن و حسین هستیم و سپس ذریه ما و پس از آنها همسران ما هستند و شیعیانمان در طرف راست و چپ ما قرار دارند. در مستدرک حاکم آمده است که پیامبر (ص)فرمود:‹‹من اصل درختم و فاطمه فرعش و علی لقاحش و حسن و حسین میوه هایش و شیعیانمان برگهای آن درخت اند.›› با وجود چنین روایتهای صریح جای چه ابهامی باقی می ماند؟ و چه شده که گروهی از مسلمین به سوی دیگران روی آورده اند و از علی وآل علی روی برگردانده اند؟ هیثمی در مجمع الزوایدش خطبه ای را از رسول خدا(ص)نقل می کند که حضرت در آن می فرماید ای مردم هرکه با ما اهل بیت دشمنی کند خدای متعال در روز رستاخیز او را یهودی محشور فرماید. رسول خدا هرگز یک بار مردم را سفارش به پیروی از فلان و فلان نکرد و شیعیان و پیروان سایر اصحاب را نستود و اصلا شیعه ای جز شیعه علی نپذیرفت او شیعیان و پیروان علی را شیعیان و پیروان خود می دانست و به مردم دستور می داد که اگر ولایت او را می پذیرند و لایت علی را نیز بپذیرند. ملاحظه فرمایید آنقدر که بنی امیه و پیشاپیش آنان معاویه درهم و دینارها و زر و سیمها را نثار چاپلوسان و متعلقان دین فروش کردند که روایتهای دروغینی را از رسول خدا(ص) در ستایش برخی از اصحاب نقل کنند و در این راستا آن کاسه لسیان وزر بگیران که رضایت خدا را با مشتی درهم و دینار بی ارزش معاوضه کردند روایتهای بسیاری را ساختند ولی با این حال یک جا نمی توان پیدا کرد که پیامبر مثلاً فرموده باشد ای فلان و فلان شیعیان تو رستگارند! به خدا رضایت خدا فقط در رضایت خاندان پیامبر است وبس. چرا نباید بیدار شویم و خویشتن را از ورطه هلاکت حتمی رها سازیم و به دامان پر مهر و محبت اهل بیت روی آوریم؟ و مگر اهل بیت از پیش خود چیزی دارند ؟ آنان هر چه می گویند قال رسول الله است و قول رسول الله قول خدا است که هرگز ار روی هوا وهوس نیست و جز و حی نمی گویند.
فضیلت رافضه و ستایش این نام
علی بن ابساط از عتیبه بن فروش از حضرت صادق(ع) فرمود به خدا چه نام خوبی خدا به شما بخشیده مادامیکه به گفتارما پایبند باشید و به ما دروغ نبندید و گوید حضرت صادق(ع) همین جملات رابه من فرمود در وقتی به آن حضرت عرض کردم مردی به من گفته است به ترس از اینکه رافضی باشی. ابن یزید از ابوالجارود نقل می کند که گفت خدا دوگوشش را کر کند همچنانچه دو چشم او را نابینا ساخته اگر از حضرت باقر(ع) نشنیده باشد وقتی که مردی به آن حضرت عرض کرد فلانی نامی روی ما گذاشته فرمود چه نامی؟ عرض کرد ما را رافضه می نامد حضرت باقر(ع) با دست مبارک به سینه اش اشاره کرده فرمود و من از را فضه ام و او از من است و این جمله را سه بار فرمود. ابن یزید از.... از ابوبصیر روایت کند که به حضرت باقر(ع) عرض کردم قربان نامی روی ماگذاشتند و فرمانداران با آن نام خون و مال و ازار ما را مباح دانسته اند فرمود چیست آن؟ گفت رافضه حضرت فرمودند همانا هفتاد نفر از لشکر فرعون او را طرد کردند و نزد موسی(ع) آمدند و در میان قوم موسی هیچ کس از آن هفتاد نفر کوشاتر و نسبت به هارون (برادر موسی) دوست تر نبود از این جهت قوم موسی آنها را رافضه نامیدند و خدا به موسی(ع) وحی کرد که این نام را برای آندسته در تورات ثبت کن زیرا نامی است که من به آنها بخشیدم بنابراین این اسمی است که خدا به شما بخشیده است. از محمد بن قاسم بن عبید از سلیمان اعمش گوید بر حضرت صادق (ع) وارد شدم وعرض کردم قربان مردم ما را رافضی می نامند رافضی چیست؟ فرمود بخدا مردم شما را با این اسم ننامیده اند بلکه خداوند شما را با این نام در تورات و انجیل به زبان موسی وعیسی(ع) نامیده و جهتش آن بود که هفتاد نفراز قوم فرعون او را رها کردند و به دین موسی در آمدند و خداوند آنها را رافضه نامید و به موسی وحی کرد این نام را در تورات برای آنها ثبت کن تا در آینده نیز به زبان محمد(ص) صاحب این نام شوند.
معنای اهل سنت
اهل سنت به اکثریت عظیم مسلمانان گفته می شود که در حدود سه چهارم امت اسلامی را در بر میگیرد آنان از چهار امام اهل سنت عین ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمدحنبل پیروی می کنند و به این ترتیب به چهار شاخه تقسیم می شوند. از این گروه بزرگ یک شاخه کوچکتر جدا شد که چارچوب اندیشه های آنان را ابن تیمیه پدید آورد و آن را سلفیه و ابن تیمیه را مجدد السنه می خوانند. سپس و هابیت به رهبری محمد بن الوهاب آن را دنبال کرد که امروز مذهب اسمی در عربستان است. همه این گروهها خود را اهل سنت می خوانند و گاهی هم یک کلمه آن می افزایند و برخود نام اهل سنت و جماعت میگذارند از لابلای بحثهای تاریخی، روشن خواهد شد که هرکس پیروآنچه ‹‹خلافت را شده›› نام گرفته باشد و خلفای راشدین یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و علی را بپذیرد. و یکسان به امامت آنهاگردن نهد چه در روزگارآنان و چه امروز، سنی و ‹‹اهل سنت و جماعت›› نام می گیرد. و هر کس خلافت را به این صورت نپذیرد و آن را بر خلاف قانون بداند و عقیده داشته باشد که پیامبر علی بن ابی طالب را به نام برای خلافت معرفی کرده به او ‹‹رافضی›› می گویند. و نیز روشن می شود که همه فرمانروایان از ابوبکر تا آخرین خلفای بنی عباس از اهل سنت راضی هستند و با آنان موافق و شیعیان و پیروان علی و آنان که به خلافت با او بیعت کردند و پس از او دست بیعت به فرزندانش دادند را دشمن دارند و از آنان انتقام می گیرند. (ناگفته پیداست که خود امیرالمومنین علی (ع) از این مجموعه جداست)بنابراین علی بن ابی طالب و شیعیان او نزد اینان ‹‹اهل سنت و جماعت›› شمرده نمی شوند گویا این اصطلاح یعینی اهل سنت و جماعت برای رویا رویی با علی (ع) و شیعیان او درست شده و به منظور من همین امر پس از پیامبر (ص)مهمترین علت تقسیم امت اسلامی به سنی و شیعه است. اگر به رشد یابی و پرده برداری از حقایق بپردازیم و به منابع تاریخی مورد اعتماد توجه کنیم می بینیم که این تقسیم بلافاصله پس ازگذشت پیامبر پدیدار شده زیرا ابوبکرکار را به دست گرفت و بر تحت خلافت نشست و اکثریت عظیمی از صحابه او را یاری کردند و تنها علی بن ابی طالب و بنی هاشم و عده ای از صحابه که بیشتر آنها از موالی (بردگان آزاد شده بودند؛ با او مخالفت کردند. بدیهی است که قدرت حاکم اینان را از خود راند و شورش و بیرون از صف مسلمانان خوانده و همه توان خود را برای فلج کردن آنان از راههای اقتصاد، اجتماعی و سیاسی به کار برد. روشن است که اهل سنت و جماعت امروز ابعاد و دامنه حوادث سیاسی آن روز را درست نمی دانند و دشمن و ستیزه جویی که نقش ناپسندی در بر کناری و دور کردن بزرگترین شخصیت تاریخ بشریت پس از پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) داشت را در نمی یابد اهل سنت جماعت دراین روزگارگمان می کنند یا عقیده دارند که از زمان خلفای را شدین همه چیز درست و مطابق کتاب و سنت بوده و آنها مانند ملائکه بودند و یکدیگر را احترام می کردند و هیچ گونه کینه یا طمع و آزمندی و یاخواسته های نادرستی نداشته اند به همین سلب هر چه را که شیعه درباره صحابه بویژه خلفای راشدین بگوید نمی پذیرند گویا اهل سنت و جماعت کتابهای تاریخ را نخوانده وتنها به سخنان پیشینیان خود در ستایش صحابه بویژه خلفای راشدین بسنده کرده اند. اگر آنها دلها و دیدگان خود را بر روی حقیقت می گشودند و تاریخ و کتابهای حدیث را ورق می زدند و در پی سخن حق و درست میگشتند نظر خود را درباره بسیاری از احکام و فتواهایی که آنها را درست می شمارند؛ تغییر می دادند. اهل سنت و جماعت آن گونه که من می شناسم متعصب نیستند و دشمن امام علی و اهل بیت او هم به شمار نمی آیند بلکه آنان را دوست می دارند و احترام می کنند ولی درهمان حال دشمنان اهل بیت را هم دوست می دارند و آنان را نیز احترام می کنند و به آنها اقتدا می نمایند و چنین می گویند: همه از رسول خدا فرا گرفته اند! اهل سنت و جماعت به دو اصل دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا عمل نمی کنند بلکه همه را دوست می دارند و چنانچه برای علی بن ابی طالب از خدا طلب رحمت و رضوان می کنند برای معاویه بن ابی سفیان هم همین کار را انجام می دهند آنها دلباخته این نام زیبا و پرزرق و برق اهل سنت و جماعت شده اند و از درون آن آگاهی ندارند و نمی دانند که سیاستمداران عرب با چه نقشه هایی این نام را رواج دادند و اگر روزی دریابند که علی بن ابی طالب سنت مجسم پیامبر(ص) و دروازه دانش او است و آنها در همه چیز با او مخالفت کرده اند آنگاه از مواضع کنونی خود دست بر می دارند و به طور جدی مساله را بررسی می کنند آنگاه می بینیم که اهل سنت تنها شیعیان راستین علی (ع) و پیامبر (ص) هستند بنابراین بر مالازم است تا این توطئه بزرگ که مهمترین نقش را در بیرون راندن سنت محمدی از صحنه داشت را افشارکنیم این توطئه سنت پیامبر(ص) را تبدیل به بدعتهای جاهلیت کرد و مایه سرخوردگی مسلمانان و ارتدادآنها از دین و پراکندگی و اختلاف آنان گشت و در پی آن ایشان به تکفیر به یکدیگر و جنگ داخلی پرداختند و همین مایه عقب ماندگی علمی و فنی آنها شد و سرانجام کار به آنجا رسید که سرزمینهای آنان اشغال و مورد تجاوز قرار گرفت و آنان به خواری کشیده شدند و بی حرمتی و ذوب کردن آنان در جوامع و تمدنهای دیگر نیز دستاورد همین توطئه است.
معنای شیعه
هرگاه بخواهیم بدون تعصب و ظاهر سازی از شیعه سخن بگوییم باید آنها را چنین تعریف کنیم: یک مذهب اسلامی که دوستدار و پیرو دوازده امام از خانواده پیامبر(ص) علی و فرزندان او هستند و در مسائل فقهی از عبادات و معاملات از آنها پیروی می کنند و کسی جز پیامبر (ص) را بالاتر از آنها نمی شمارند (مقصود از شیعه در اینجا شیعه امامیه اثناعشریه است که جعفری نیز نامیده می شوند) این تعریف درست شیعه و بسیار کوتاه و فشرده است نباید به سخن دروغگویان گوش داد که شیعه را دشمن اسلام یا معتقد به پیامبری علی (ع) و یا وابسته به عبدالله بن بسادی یهودی می دانند کتابها و مقاله های بسیاری وجود دارد که با تمام توان می کوشند تا شیعیان را کافر و بیرون از آیین اسلام معرفی کنند ولی سخنان آنان تهمت و دروغ آشکار است و برای آن هیچ دلیلی ندارند و تنها گفته های پیشینیان خود یعنی دشمنان اهل بیت (ع) را درباره شیعه تکرار می کنند و ادعاهای نواصب را که بازور و فشار بر گردن مردم سوار شدند و خاندان پیامبر و هوادارانشان را کشتند و یاآواره ساختن و یا متهم ساختند باز گو می کنند. یکی از این القابی که بسیار در کتابهای دشمنان شیعه می آید بالقب ‹‹رافضه یا روافض›› است نخست خواننده گمان می کند که نام روافض مخالفان از این جهت به آنها داده شده که با اصول اسلام مخالفت کرده اند و آن را زیر پا نهاده اند یا رسالت پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را انکارکرده اند ولی واقعیت جز این است آنها را روافض نام دادند زیرا فرمانروایان اولیه بنی امیه و بنی عباس و روحانیان درباری خواستند با این لقب آنها را بد نام کنند. شیعیان تنها به علی (ع) مهرورزیدند خلافت ابوبکر و عمر را پذیرفتند و نه خلافت هیچ یک از فرمانروایان بنی امیه و بنی عباس را آنان که می کوشیدند با کمک برخی از حدیث سازان و جاعلان سنت در میان صحابه چنین وانمود کنند که خلافت آنها به فرمان خداوند سبحان بوده اعلام می کردند که این آیه شریفه درباره آنان نازل شده است. ‹‹یا اَیَهااِلذینُ امُنُوا اطیعْوا الله و اَطیعْوا الرَسولَ و اُولی الامًرمنکُمً››یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و پیامبر و فرمانروایان خویش فرمانبرداری کنید. می گفتند این آیه درباره فلانی و فلانی و ... فرود آمده است آنان ‹‹اولوالامر›› هستند و باید از آنها اطاعت کنیم آنها کسانی را اجیر کردند تا به دروغ این حدیث را به رسول خدا نسبت دهند که: هیچ کس به اندازه یک وجب از فرمان پادشاه بیرون نمی رود مگر آن که با مرگ جاهلیت (بی دین) از دنیا می رود پس هیچ مسلمانی حق ندارد نافرمانی پادشاه را بکند. از اینجا در می یابیم که شیعیان همواره هدف آزار زورمندان بوده اند زیرا نمی خواستند دست در دست آنان بگذارند و با آنها بیعت کنند و این کار را گرفتن حق خاندان پیامبر می شمردند فرمانروایان درهمه تاریخ به مردم وانمود می کردند که شیعیان با اسلام مخالفت هستند و می خواهند آن را نابود کنند و از میان ببرند چند نویسنده هم که ادعای علم و دانش داشته اند. با آنها همراه شده اند و این سخن را بازگوکرده اند. اگر در این بازی فریبکارانه نیک بیندیشیم در می یابیم که میان آن کسی که می خواهد اسلام را از میان بردارد و آنکه می خواهد حکومت ستمکار نابکاری را سرنگون کند چه اندازه جدایی و فاصله است. شیعیان هرگز از اسلام بیرون نرفتند بلکه از فرمان ستمکاران بیرون بودند وتنها می خواستند حق را به صاحبانشان باز گردانند و پایه های اسلام دادگستر را استوار سازند.
تفسیر المیزان و شیعه
در تفسیر عیاشی از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود به خدا قسم شیعیان ما در آن هنگام که روحشان در بهشت به پروازآمده مورد عنایت الهی قرار گرفتند یقین پیدا می کنند که بر حق بوده و دینشان دین الهی بوده است و در این موقع است که به برادران مومن خود که هنوز به آنها ملحق نشده اند و در دنیا هستند بشارت می دهند.
مولف: باید دانست که این معنی نیز از قبیل تطبیق مفهوم بر مصداق است و اینکه می فرماید در بهشت یقین به حقانیت خود پیدا می کنند مراد این است که یقین آنها در آنجا به عین الیقین است بعد از آنکه در دنیا دارای علم الیقین بوده اند وبنابراین معنی این نیست که آنها دردنیا شک دردین خود داشته و تنها در بهشت است که دارای یقین میشوند (سوره آل عمران از تفسیر المیزان جلد 7).
کلمه شیع جمع شیعه است که به معنای فرقه ای است که در پیروی سنت و مذهب متفق باشند این کلمه در آید دیگر قرآن آمده که می فرماید" من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حذب مالدینهم" فرحون از آنانکه دین خود را دسته دسته کردند و فرقه ها شوند و هر حزبی به آنچه خود دارد خرسند است.(سوره حجر از تفسیر المیزان جلد 23).
سبب جدا شدن از اکثریت سنی و بروز اختلاف
هواخواهان و پیروان علی(ع) نظریه مقام و منزلتی که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم (ص) و صحابه و مسلمانان داشت مسلم می داشتند که خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اکرم از آن علی (ع) می باشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جز حوادثی که در روزهای بیماری پیغمبر اکرم (ص) به ظهور پیوست نظر آنان را تایید می کرد. ولی برخلاف انتظار آنان درست در حالیکه پیغمبر اکرم (ص) رحلت فرمود و هنوز جسدش دفن نشده بود و اهل بیت وعده ای از صحابه سرگرم لوازم سوگواری و تجهیزاتی بودند که خبر یافتند عده ای دیگر که بعداً اکثریت را بردند با کمال عجله و بی آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتی کمترین اطلاعی بدهند از پیش خود در قیافه خیر خواهی برای مسلمانان خلیفه معین نموده اند وعلی و یارانش را در برابر کاری انجام یافته قرار داده اند علی (ع) و هواداران او مانند عباس و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم(ص) و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابی و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتی نیز کردند ولی پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود. این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتی را از اکثریت جدا کرد و پیروان علی(ع) را به همین نام شیعه علی به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضای سیاست وقت مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اکثریت منقسم نگردد بلکه خلافت را اجماعی می شمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان می نامیدند و گاهی با تعبیرات زشت دیگر یاد می کردند.