تحقیق مقاله کرامت و تکریم

تعداد صفحات: 24 فرمت فایل: word کد فایل: 12528
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۲,۵۰۰ تومان
قیمت: ۷,۸۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله کرامت و تکریم

    جایگاه خانواده از دیدگاه پیامبر

    «و لقد کرّمنا بنى آدم» (اسراء /70)

     

    و ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.

    به طور کلى در برخوردها و رفتارهاى اجتماعى، روابطى که انسانها با هم برقرار مى‏کنند تابع

    دو دیدگاه است . یا بر مبناى دیدگاه «کرامت» است و یا بر مبناى دیدگاه «اهانت» است . بر

    اساس این دو نوع نگرش ، روابطى که انسانها با هم دارند یا مبتنى بر «تکریم» وگرامى

    داشتن است و یا مبتنى بر «استخفاف » و حقیر شمردن است. در یک نگاه،انسان موجودى

    است با ارزش و شریف و صاحب کرامت ذاتى و «حاصل بر و بحر» 1 و در نگاه دیگر موجودى

    است بى ارزش و حقیر و فاقد کرامت ذاتى و صرفاً طبیعى .

    هرگونه که انسان را تلقى کنیم، همان گونه با او برخورد مى کنیم . اگر انسان را موجودى

    صاحب کرامت بدانیم، تلاش مى کنیم این کرامت را در او تقویت کنیم، و به عکس اگر دیگران

    را بى کرامت بدانیم، از سر تفرعن، آنان را کوچک شمرده ، مورد اهانت و حقارت واسخفاف

    قرار مى‏دهیم . خداوند در مورد کرامت ذاتى انسانها، در آیه 70 سوره اسراء فرمود: «و لقد

    کرمنا بنى آدم» (ما فرزندان آدم را - نوع انسان را - کرامت بخشیدیم) و همچنین فرعون را، به

    عنوان نمونه نگرش و برخورد تحقیر آمیز با انسان معرفى کرده است:

    «فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین.» 2

    او (فرعون) قومش را استخفاف کرد، پس اطاعتش کردند که آنها قومى فاسق بودند.

    فرعون، سمبل برخورد تحقیر آمیز با انسان است که بقاى نظام فرعونى و مناسبات سلطه و

    استثمار و استحمار ، جز در چهار چوب تهى کردن انسانها میسر نمى‏شود.

    انسان خفیف است که مطیع فراعنه مى‏شود و این نیست مگر به سبب «فسق» 3 او.

    انسانى که کرامت خود را زمین مى‏گذارد؛ انسانى که پذیراى اهانت مى‏شود، ابتداً باید

    فاسق شده باشد، باید از محتواى الهى خود عدول کرده باشد، تا پذیراى استخفاف ستمگر و

    حکومت ستم شود. اصولاً راه و رسم و سیره همه جباران و حکومتهاى خودکامه و فاسد بر  

    این است که بارى ادامه تفرعن و خودکامگى خود، مردم را خفیف سازند، تهى کنند و آنها را

    از نظر تفکر در سطحى نگاه دارند که خطرى برایشان ایجاد نشود با تحمیق آنها و خرد کردن

    شخصیت حقیقى شان، آنان را به صورت ابزار وادواتى براى مقاصد خود سازند. جالب آنکه در

    آیه فوق علت پذیرش استخفاف و قدرت گرفتن فراعنه را در فسق مردم معرفى مى‏کند: «آنها

    گروهى فاسق بودند»، که اگر فاسق نبودند و از اطاعت خدا و فرمان عقل خارج نشده بودند و

    خود را از محتواى الهى، انسان خویش تهى نساخته بودند، تسلیم هیچ فرعونى نمى‏شدند

    آنها خود کرامت خویش را لگدمال کرده بودند، آن گاه تسلیم استخفاف فرعونى شدند، آنها

    فاسق بودند که تن به تبعیت فاسق دادند.

    بنابر آنچه گذشت، به اعتبارى در برخورد با انسان دو دیدگاه وجود دارد:

    1- دیدگاه «الهى» که انسان را با کرامت مى‏داند و نحوه برخورد با انسان را برخورد از سر

    تکریم مى‏خواهد.

    2- دیدگاه «فرعونى» که انسان را براى اینکه به زیر سلطه بکشد، استخفاف مى کند او را

    حقیر مى‏داند و دست به تحمیقش مى‏زند، که اگر انسان خرد شد، خفیف شد، سبک شد ،

    تن به هر خوارى و پستى مى‏دهد.

    منطق عملى پیامبر (ص)

    سیره انبیا در برخورد با انسان، سیره الهى است . آنها «کریم» بودند و برخوردهایشان

    «کریمانه» ؛ «صاحب کرامت» بودند و اهل «تکریم» مردم. انسان تا کرامت نداشته باشد،

    نمى‏تواند تکریم کند و رسول خدا (ص) با کرامت‏ترین انسانها بود، چنانکه سیره نویسان در

    وصف آن حضرت نوشته‏اند: «کان اکرم الناس» ؛ 4 و على (ع) در توصیف این شأن رسول اکرم

    (ص) او را گرامى‏ترین فرد عشیره و خاندانش معرفى کرد. 5 او گرامى‏ترین خلق خدا بود، که

    خداوند در کتاب شریفش به وجود گرامى او سوگند یاد مى‏کند و مى‏فرماید:

    «لعمرک انهم لفى سکرتهم یعمهون.»6

    به جانت سوگند اینها در مستى خود سرگردانند.

    قاضى عیاض پس از ذکر این آیه شریفه و بیان اینکه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تکریم را

    نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل مى‏کند: «ما خلق الله

    تعالى، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اکرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالى أقسم بحیاه

    أحد غیره.» 7(خداوند تعالى وجودى را گرامیتر از محمد (ص) خلق نکرد و نیافرید و لباس

    هستى نپوشانید، و من نشنیده‏ام که خداوند جز به وجود (گرامى) او به کس دیگرى سوگند

    یاد کرده باشد). و از ابوالجوزاء 8 نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .9

    آن حضرت «اکرم خلق» بود و بیشترین تکریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او که

    مزین به وصف «لولاک لما خلقت الافلاک » 10 بود، در مناسبات اجتماعى خود آن قدر

    بى‏پیرایه وعارى از هر تکلف و افتاده بود که گویا بشرى است مثل سایر مردم بى هیچ مزیتى

    ، 11 و سیره اجتماعى‏اش بر تکریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار

    مى‏داد و گرامى مى‏داشت و شخصیت مى‏بخشید که تصورش نیز دشوار بود . حضرت

    حسین (ع) گوید از پدرم از مجلس رسول خدا (ص) پرسش کردم ، فرمود:

    «(پیامبر) در مجلسش بهره هر کس را عطا مى کرد (هیچ کس بى بهره از مجلس رسول

    خدا نمى ماند و چنان با کرامت با افراد برخورد مى کرد که ) هیچکس گمان نمى برد از او

    گرامیتر هم کسى باشد... مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستى و امانت بود؛ در آن صداها

    بلند نمى‏شد (و داد و قال نبود) ... انسانها در مجلس رسول خدا متواضع بودند و بزرگ را

    گرامى مى داشتند و با کوچکترها مهربان بودند؛ حاجت انسان حاجتمند را بر خویش مقدم

    داشته روا مى‏کردند وغریب و بى کس را نگهدارى و رسیدگى مى‏نمودند.

    حسین (ع) گوید به پدرم گفتم : سیره آن حضرت با همنشینانش چگونه بود؟ فرمود: همیشه

    خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خش و درشتخو و سبکسر و فحاش و عیبجو نبود و کسى را

    مدح نمى‏کرد... هرگز کسى را سرزنش نمى‏کرد و از او عیب نمى‏گرفت ، و لغزش و عیبهاى

    مردم را جستجو نمى‏کرد... براسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار شکیبا بود، تا آنجا

    که اصحاب درصدد برخورد (با آن شخص مزاحم) مى‏شدند، و (آن حضرت) مى فرمود: وقتى

    حاجتمندى را دیدید یارى و کمکش کنید هرگز ثناى کسى را نمى‏پذیرفت مگر آنکه به عنوان

    تشکر (از آن حضرت ) باشد. و کلام احدى را قطع نمى‏کرد مگر آنکه از حد گذشته باشد که

    در آن صورت با نهى و یا برخاستن کلام او را مى‏برید.» 12

    رفتار اجتماعى پیامبر مبتنى بر تکریم انسان ها، چنین بود و توصیه مى کرد که برادران دینى

    خود را گرامى بدارید که اگر کسى برادر مسلمان خود را تکریم کند ، خداى عز و جل را تکریم

    کرده است :

    «من أکرم أخاه المسلم فانما یکرم الله عز و جل.» 13

    آن حضرت به هیچ وجه اجازه تحقیر کردن نمى‏داد و مسلمانان را از اینکه یکدیگر را تخفیف

    کنند پرهیز مى‏داد:

    «لا تحقرن أحداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیر.» 14

    مبادا فردى از مسلمانان را کوچک شمرده تحقیر کنید که کوچک آنان نزد خدا بزرگ است .

    رفتار آن حضرت گویاى نگاهى از سر کرامت به انسان بود . چنانکه سیره نویسان درباره

    برخوردهاى وى مى‏نویسند:

    «به هر کس مى‏رسید ابتدا سلام مى‏کرد و هر کس براى خواسته‏اى نزد آن حضرت مى‏آمد

    در انجام کار وى بردبارى مى کرد (تا خواسته‏اش برآورده شود) و یا آن فرد خود منصرف شود.

    هرگز نشد کسى دست پیامبر را بگیرد و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وى

    بکشد. و چون به مرد مسلمانى مى‏رسید ابتدا با او مصافحه مى کرد و چون مشغول نمازبود

    و کسى در کنارش مى‏نشست نماز خود را تخفیف مى داد و تمام مى کرد ورو به او مى کرد

    و مى فرمود: آیا حاجتى دارى؟ هر کس بر وى داخل مى شد او راتکریم مى کرد چنانکه

    گاهى لباس خود را زیر او پهن مى‏کرد و یا او را بر تشک خود مى‏نشاند.»15

    این موارد، نمونه‏هاى روشنى است از اینکه پیامبر خدا با مردم چگونه بود و به چه نحو

    تکریمشان مى‏کرد.درحالى که کراهت داشت جلوى پایش بلند شوند، 16 و دوست

    مى‏داشت با او بدون تکلف و مجامله و به راحتى برخورد کنند، اما خود ازسر تکریم انسانها

    چنان احترامشان مى کرد که موجب شگفتى است . صحنه زیبایى را نقل کرده‏اند که مردى

    وارد مسجد شد در حالى که پیامبر به تنهایى نشسته بود. (با وارد شدن آن مرد) حضرت بلند

    شد و جا باز کرد، مرد (در شگفت شد و ) گفت : اى رسول خدا جا که بسیار است ! فرمود:

    «حق مسلمان بر مسلمان است که اگر دید برادرش مى خواهد بنشیند (احترامش کند و)

    بلند شود و برایش جا باز کند .17

    این ارزش گذارى به افراد، در جاى جاى رفتار اجتماعى پیامبر تجلى داشت، چنانکه أنس بن

    مالک در بیان آن مى‏گوید:

    « کان رسول الله (ص) یعود المریض ، و یتبع الجنازه و یجیب دعوه المملوک.» 18

    (عادت پیامبر چنین بود که ) مریض را عیادت مى‏کرد و جنازه را مشایعت مى‏نمود و دعوت

    برده را اجابت مى‏کرد.

    او از هر گونه رفتارى که بوى تفرعن و خوى تکبر ازآن استشمام میشد بیزار بود و از هر

    حرکتى که تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز مى‏کرد، چنانکه حضرت

    صادق (ع) فرمود:

    «کان یکره أن یتشبه بالملوک.» 19

    (پیامبر ) بد مى دانست که تشبه به سلاطین داشته باشد.

    او اجازه نمى داد که کسى او را با پاى پیاده همراهى کند در حالى که خود سواره بود ، مگر

    اینکه حضرت آن فرد را همراه خود سوار مى کرد و اگر نمى پذیرفت ، مى فرمود: شما جلو

    بروو در فلان مکان منتظر باش و اگر کارى دارى در آنجا یکدیگر را ملاقات مى کنیم. 20چرا که

    جز این را استخفاف انسانها مى دانست و آن که صاحب کرامت است ، با مناسبات خلاف

    تکریم رفتار نمى کند. این سلاطین وملأ و اشراف و مترفان هستند که براى کسب اعتبار نیاز

    به جلوه‏هاى دروغین رفتارى دارند ،آنها هستند که براى بزرگ داشتن خود حقیر خویش

    نیازمند خفیف ساختن دیگرانند ، نه رسولى که«اکرم» انسانهاست ،و نه آنکه از «کرامت»

    ذاتى خود(به سبب «فسق» ) تهى نشده است .

    پیامبر (ص) حتى در نگاه کردن به افراد هم تکریمشان مى‏کرد و همیشه با لبخندى سراسر

    رحمت و کرامت با آنان روبه‏رو مى‏شد و پذیرایشان مى‏گردید، چنانکه جریربن عبدالله نقل

    کرده است که نشد با آن حضرت برخورد کنم و او به من تبسم ننماید. 21 و بدرستى گفته

    شده است : «کان أکثر الناس تبسما» 22 (او بیشتر از هر کس متبسم بود.) و از سر تکریم

    یاران خویش، حتى در نگاه کردن به آنان هیچکس را فرو گذار نمى‏کرد و نگاهش را بین

    اصحابش تقسیم مى‏کرد، و به مساوات به این و آن نگاه مى‏کرد:

    «کان رسول الله (ص) یقسم لحظاته بین أصحابه، ینظر الى ذا و ینظر الى ذا بالسویه .»23

    به منظور احترام کامل، اصحابش را با کنیه خطاب مى‏کرد و آنها را از سر تکریم با آن اسمى

    که بیشتر دوست داشتند مى‏خواند و هرگز سخن کسى را قطع نمى‏کرد:

    «یکنى اصحابه و یدعوهم بأحب أسمائهم تکرمه لهم و لا یقطع على أحد حدیثه.» 24 او

    انسانها را واجد کرامت مى‏دانست و اساس اصلاح را بر رشد کرامت انسانها قرار داده بود.

    انسانها از زاویه نگاه مکتب او یا «مؤمن» هستند و یا صاحبت «عزّت» و یا «فرزند آدم » و

    واجد «کرامت» 26 ؛ همان طور که نمونه تامّ تربیت نبوى، على (ع) آن هنگام که مالک اشتر

    نخعى را جهت فرماندارى مصر اعزام مى کرد، در عهدنامه معروف خویش ، این زاویه دید را در

    معرضش قرار داد و فرمود: مردمان دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تواند ، و دسته دیگر در

    آفرینش با تو همانند:

    «فانهم صنفان : اما أخ لک فى الدین و اما نظیر لک فى الخلق.»27

    آنها که برادر دینى تواند و خویشاوند عقیدتى ات، حقوقى بر گردن تو دارند و آنها که در خلقت

    مانند تواند و خویشاوند نوعى‏ات، حقوقى به تناسب خویش . امام (ع) نگاه مسلمان را به

    همه انسانها ، چه آنان که همکیش او هستند و چه آنان که همنوع او مى‏باشند ، تصحیح

    مى کند و نسبت به هر یک سفارشهایى مى‏نماید؛ چرا که بنى آدم را واجد کرامت الهى

    مى‏داند.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله کرامت و تکریم

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم , مقاله در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم , تحقیق درباره تحقیق مقاله کرامت و تکریم , مقاله درباره تحقیق مقاله کرامت و تکریم , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم , موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله کرامت و تکریم
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت