ستایش و نیایش خداوند توانا و قادری را که هر سخنی با نام پاک او آغاز می گردد و با لطف بیچونش پایان می پذیرد و آسایش و آرامش در جهان بدست توانایی خالق اوست ستیزه جویی ها ناشی از جنگهای خونین و ویرانگر روزگار از اندیشه پلید و زیان بار مخلوق ناتوان بوجود می آید ،بعقیده نگارنده (گ.دبورین) نویسنده پرتوان کشور روسیه شوروی که توانسته است این مجموعه را با تمام وجود شرح کیفیت و رازهای پشت پرده جنگ جهانی دوم را در نهایت دقت و تفکر به رشته تحریر در آورد. تا به طور روشن و سهل و ساده به حقایق و دقایق رازها نهفته جنگ جهانی دوم پی برده است .زمان وقوع جنگ جهانی دوم ممکن و میسر نبوده تا در آگاهی جوامع قرار گیرد حتی آتش افروزان جنگ جهانی دوم چون بریتانیا – فرانسه – ایتالیا و بالاخره عامل اصلی و به وجود آورنده جنگ جهانی دوم آلمان نازی (هیتلری ) که کشورژاپن و شوروی را هم به میان آورده اند و نیز وارد جنگ ساختند به صورت کلی در جنگ غیر از ویرانگری فقر –گرسنگی – بی سامانی و بیماریهای گوناگون ناشئ از جنگ است حاصل دیگری بر نخواهد داشت . بنابراین وقتی انسان به ماهیت جنگ پی می برد معلوم می شود معنی و نتیجه اصلی جنگ ها چیست ؟ در جنگ جهانی دوم 50 میلیون انسان آزاده به خون کشیده شده است . گنجینه های گرانبها ، فراورده های کار و نبوغ چند نسل را در شراره های آتش خود سوزانده ، همه ی مردم اروپا ، آسیا و آفریقا را دچار رنجو آزار کرده است . پیش از آغاز جنگ و ضمن آن مسائل را ز انگیزی وجود داشته اند که انگیزه پیدایش و درگیری جنگ بوده اند . دو گونه جنگ وجود دارد:نخست جنگهای دادگرانه ، آزادی خواهانه ، پیشرفته ؛ دیگری بیدادگرانه ، تجاوزگرانه ارتجای بعضی از جنگها به وسیله طبقات پیشرفته انجام می گیرد و بعضئ به وسیله عناصر عقب افتاده ، برخی از جنگهابرای ادامه ی ستم طبقاتی انجام می گیرد و بعضی به منظور نابود کردن آن ....."آماده شدن دولتها برای جنگ جهانی یکم و دوم زیر سر پوش رازهایی نهفته بود . گردانندگان اصلی جنگ یعنی امپریالیستها ی آلمانی ادعا می کردند که گویا دوستداران صلحند . مونیخ چیهای بریتانیا ، فرانسه و آمریکا که بسیار خواهان تجاوز آلمان به سوی خاور یعنی اتحاد شوروی بود ند ، فاشیستهای آلمانی را بر می انگیختند و چنین وانمود می کردند که ادعاهای هیتلر را پذیرفته اند.گفتگوی جنایت کاراندی مونیخ که به ابتکار بریتانیا و فرانسه با آلمان هیتلری و ایتالیای فاشیست انجام گرفت ، با وجود آنکه به راستی نتیجه ای جز برانگیختن تجاوز کار و سرانجام جنگ در بر نداشت ، عملی صلح خواهانه قلمداد گردید . مرحله نخست از پایان جنگ تا سال 1965 ]1344 ه .ش [ که تاریخ نگاران قدیمی والتر گودلیتز ، ژنرالهای هیتلر کورت فن تیپس کریچ، .... قلمفرسایی کرده اند . اینان کوشیده اند ستاد ارتش آلمان و امپریالیسم آن کشور را ، از انجام جنایات جنگی و اعمال غیر انسانی ارتش نازی تبرئه کنند و تمام گناهان را به گردن خود هیتلر بیندازند . در مرحله ی دوم تئوریسینهای حزب دموکرات خود هیتلر را هم از گناه مبری می شناسد . دیپلماسی پنهانی ابزار کار کسانی است که از سیاست ناپسندی پیروی می کنند و به این دلیل خواسته های خود را زیر پرده ی "راز"پنهان می کنندهنگامی که انقلاب اکتبر روسیه به پیروزی رسید ، حکومت شوروی بیدرنگ اعلام داشت که از دیپلماسی پنهانی روی بر تافته است . این دولت قطعنامه ی تاریخی صلح را که به وسیله ی اولیانف پیشنهاد شد و در دومین کنگره ی شوراهای تمام روسیه تصویب گردید ، اعلام داشت .
در جایی از این قطعنامه می گوید : « دولت شوروی سیاست دیپلماسی محرمانه را محکوم می کند». اقدامات شوروی نسبت به کارهای دفاعی در زمان جنگ محرمانه بوده است . امَا هنگامی که نیاز به پنهانکاری از میان رفته ، بی درنگ همه طرحها افشا شده است . در این مورد باید گفت: تصمیم کنفرانس یالتالنبیبر شرکت اتحاد شوروی در جنگ علیه ژاپن تا یکسال پنهان نگهداشته شد . مردم اتحاد شوروی ، مردم ایالات متحده امریکا و بریتانیا ، مردم فرانسه با یوگسلاوی ، لهستان ،چکسلواکی ، بلژیک ، یونان ، ایتالیا و تمام کشورهایی که سرزمین شان صحنه ی پایداری بود ، فشار جنگ را تاب آوردند که باید گفت : درود بر همه این مردم!
اختلاف موقعیت های قبل از این دو جنگ باعث شده گروهبندیهای پیش از جنگ جهانی دوم با اتحاد های قبل از جنگ جهانی یکم کاملا متفاوت خودنمایی کنند . در آستانه جنگ جهانی یکم کره ی زمین یک جا جولانگاه سرمایه داران بود ، در صورتیکه پیش از جنگ دوم ، اتحاد شوروی تنها دولت سوسیالیست جهان به خوبی پا گرفته بود و به تندی جلو می رفت . جنگ جهانی دوم هم مانند جنگ جهانی یکم بر پایه ی تضاد آشتی ناپذیر سیستم امپر یالیستی آغاز گردید . تضاد بزرگترین قدرتهای سرمایه داری که هر کدام می خواستند سرزمین های تازه ای را تصرف کنند و مردمشان را به بند بکشند و در این زمینه از دیگران پیشی جویند .
نتایج جنگ جهانی یکم و شکست فاجعه انگیز آلمان انحصارگران آن کشور را سر عقل نیاورد . در آستانه ی جنگ جهانی یکم اینان فریاد بر می آورند و بعد از آن انتقام جایی را در آفتاب می جستند.
انتقام تنها شعاری بود که جنگ خواهان و پیروزی طلبان آن کشور می دادند . گناه رویداد جنگ جهانی دوم تنها به گردن امپریالیسم جهانی بود .این بار هم آلمان امپریالیست در بر انگیختن جنگ پیشگام شد . امپریالیسم آلمان پس از شکست 1914-1918 دارای سرشتی تجاوزکارانه تر گردید . کودتای فاشیستها در اوائل سال 1933 ( 1312 ه.ش ) انجام گرفت به دست گرفتن قدرت به وسیله نازیها نشانه آن بود که بورژوازی انحصارگر در آلمان چیره شده است .
سیاست داخلی و خارجی کشور آلمان یک جا زیر کنترل غول های صنایع سنگین و جنگی آن کشور قرار گرفت . دولتهای آمریکا،بریتانیا و فرانسه با علاقه ی فراوان به بلند پروازیهای آلمان راه داده اند . این پشتیبانان دموکراسی باختری تا آنجا رفتند که جداً اظهار داشتند فاشیسم آلمان یک جور « دموکراسی » ویژه ای است و هژ المار شناخت ، بانکدار آلمانی که بلافاصله پس از کودتای نازیها به ایالات متحده سفر کرد ، ضمن سخنرانی در حضور محافل مالی آمریکا در بزرگترین شهرهای آن کشور سخت کوشیدتااز این تبلیغات به ظاهر فریبنده و حق به جانب بهره ببرند .
اتحاد شوروی پیشنهاد کردتا جبهه متحدی از مردم و دولتها علیه جنگ جهانی تازه تشکیل گردید . به راستی این پیشنهاد چیزی جز طرح امنیت دست جمعی شوروی و اروپا نبود.