بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه:
در زندگی هر فردی فراز و نشیبهایی وجود دارد. این فراز ونشیبها تا وقتی که
بیش ازاندازه نباشند موجب می شوند زندگی ما جالب وچالش انگیز شود. امازمانی
که به طوراستثتایی احساس افسردگی و غمگینی می کنید یا زمانی که برای یگ
دو ره طولانی بی حوصله و گرفته هستید ، لازم است وضعیت را ارزیابی کنید و به دنبال پاسخهای مقایسه ای باشید.
علایم افسردگی
انجمن روانپزشکی آمریکا (1994) اظهار می دارد که ممکن است افراد دچارافسردگی بالینی به مدت 2 هفته یا بیشتر علایم زیر را تجربه کنند. $ تغییر اشتها یا کم اشتها می شوند و وزن از دست می دهند و یا پر اشتها میشوند
$ بی خوابی یا خواب بیش از معمول و کاهش انرژی
$احساس بی ارزشی ، خود سرزنشی یا گناه زیاد وکاهش توانایی تفکر یا تمرکز
$افکار تکراری در باره مرگ ، افکار خودکشی
عوامل زیر بنایی افسردگی
تعدادی از پژوهشگران وجوه مشترک افرادی را که به احتمال زیاد افسرده
می شوند شناسایی کرده اند.و معتقدند افرادی که از افسردگی رنج می برند
سبک های زیر به صورت عادت در می آیند .آنها باید یاد بگیرند به خاطر حفظ
سلامتی خودشان از این سبک ها دست بردارند .
وابستگی غیرواقع بینانه به دیگران: افراد افسرده عزت نفس خود را به تایید دیگران می دانند.
برخوردار نبودن از سیستم حمایت اجتماعی: افراد مستعد افسردگی بیشتر
درونگرا و منزوی هستند. آ نها از مهارتهای لازم برای حفظ روابط حمایت کننده
استنفاده نمی کنند.
یک تمرکزبر خود افسرده ساز:افراد افسرده ساز ذهن خود را با مسایل
منفی مشغول می کنند وهرگز راهبردهای مقابله ای خود را تحقق نمی بخشند.
آسیب پذیری کمال گرایانه: افراد افسرده اصرار دارند که کامل باشند وچون
کامل نیستندخودشان را بی ارزش و زندگیشان را بیهوده تلقی می کنند.
-کنترل بیرونی: افراد افسرده فکر می کنند رویدادهای مهم زندگیشان خارج از
کنترل آنهاست.
تغبییر دادن موقعیت
مهمترین اصل در مورد تغییر دادن یک موقعیت ناخوشایند واقع بینی است .شما
باید این حقیقت را بپذیرید که بسیاری از رویدادهای زندگی که منجر به احساس
افسردگی شما می شوند خارج از کنترل شما هستند. بنابر این سا زگارانه نیست که
خودتان را با این گونه افکار غیر واقع بینانه ناراحت کنید.
((چرا باید این اتفاق می افتاد.))
((کاش طور دیگری عمل می کردم.))
((این منصفانه نیست.))
((کاش شانس دیگری داشتم.))
افراد افسرده خود را ناتوان و درمانده می کنند ، زیرا بسیاری از موقعیت ها را
ناخوشایند در نظر می گیرند.(رودولت وذون، 1989) . وقتی رویداد ناخوشایندی
درزندگی خارج ا زکنترلتان است به نفعتان است که حقیقت را قبول کنید وانرژیتان
را متمرکز بر ارزیابیها و پاسخهای مقابله ای خود کنید. خود خوری کردن در باره
رویدادی که نمی توانید تغییرش دهید هیچ نتیجه ای ندارد . رینولد نایبر در ((نیایش
آرامش )) خود این اولین مهارت مقابله ای را این طور جمع بندی می کند
((خدایا به ما رحمت عطا کن تا چیزها یی را که نمی توانیم تغییر دهیم با آرامش بپذیریم.شهامت عطا کن تا چیزهایی را که باید تغییر یابند تغییرشان بدهیم،وخرد عطا کن تابین این دو تمایز قایل شویم)).
مهارت مقابله ای1-پذیرفتن موقعیتهای ناخوشایند زمانی که خارج ازکنترل
شماست.ازجمله رویدادهای زندگی که گاهی می توانید برروی آنها تاثیربگذارید،
رویدادهایی هستند که به روابط بین فردی مربوط می شوند. اگر به دلیل آنکه کسی
با شما درست برخورد نکرده ،یا نیازهای شما را برآورده نکرده ، احساس ناراحتی
می کنید، می توانید از طریق مذاکره و گفتگو ، یا از طریق استفاده از مهارتهای
اجتماعی موقعیت را تغییر دهید. زمانی که افراد دیگر نیازهای ما را بر آورده
نمی کنند ،واکنش طبیعی ما نسبت به این برخورد گوشه گیر شدن ،عصبانی شدن وآویزان شدن لب ولوچه است. مفهوم پاسخ دهنده بودن یعنی اینکه وقتی شما چیزی
را از دیگران می خواهید غالبا باید اول خودتان آن را به دیگران بدهید.
وقتی تقاضایی دارید به جای انجام کارهایی که حاکی از جلب توجه دیگران از
طریق ایجاد احساس گناه در آنهاست ، بهتر است مستقیما وبا جرات تمام تقاضای خود رامطرح کنید. واقعیت این است که در خواست چیزی و سپس محروم شدن
از آن ناخوشایند نیست . با این حال صریح و رورا ست باشید حد اقل دیگران از
موضع شما مطلع می شوند. حتی اگر آنها چیزی را از شما دریغ کنند باز هم
می توانید از طریق ارزیابی های انطباقی و استفاده ازمهارتهای مقابله ای زندگی
خودتان را کنترل کنید.اگر شما می خواهید با شما خوب رفتار کنند شما هم باید با دیگران خوب رفتار کنید.
یک مهارت ارزشمند گوش دادن به خود واقعی خویش است . یاد بگیرید ارزیابیهای
اولیه غلطی را که موجب ناراحتی شمامی شوند زیر سؤال ببریدو اصلاحشان کنید.
کنترل بایدها ونبایدها
وقتی امیال و خواسته های افراد به صورت خواسته های مشخص با باید و حتما در می آید دچار افسردگی می شوند. افراد افسرده به جای این که بگویند
((متاسفم که شکست خوردم )) می گویند(( من نمی توانم شکست را تحمل کنم)).
افراد افسرده به جای این که بگویند (( چند نقطه ضعف دارم)). می گویند ((من شخص بی ارزشی هستم )).
ا فراد افسرده به جای بگویند ((در آینده هم تجارب مثبت وهم منفی خواهم داشت))
می گویند ((مطمئنم که آینده ام وحشتناک است)).