صنعتی شدن را هم بومی کنیم
صنعت، هنر تبدیل علم و دانش و تجربه تاریخی به کالا و خدمات (کالای غیرمرئی) با هدف افزایش ضریب تبدیل مواد اولیه و ظرفیت عوامل تولید به محصولات نهایی و قابل عرصه در بازار می باشد. صنعت در واقع آگاهانه ترین فعالیت استخراج ارزش افزوده است. با توجه به اینکه تلاش، چالش و دغدغه تامین معیشت و نیازهای اقتصادی و مالی پدیده ای همزاد و همزیست بشر است و سرنوشت اقتصادی هر فرد و جامعه ای تحت تأثیر رفتارهای اقتصادی دیگران و با محدودیت انتخاب دیگران مواجه می باشد، رویکرد حداکثر سازی توان تولید و استخراج باید هم اکنون به یک رقابت جدی میان مسئولان تبدیل شود.
این رویکرد در ادامه تلاشهای اقتصاد ی چالش صنعتی شدن را به عنوان یک واقعیت و عینیت در رفتارهای اقتصادی یا به عبارت دقیقتر جنگ اقتصادی مطرح نموده است. به همین خاطر قدرتمندترین اقتصادهای دنیا را کشورهای صنعتی می نامند و تلاش برای صنعتی شدن جزو ارکان ثابت اقتصادی سیاسی دنیا است. کشورهای موسوم به گروه هشت یا گروه (۷+۱) صنعتی ترین کشورهای این گروه هستند و میزان تولید علم و دانش ضریب تبدیل علم به کالا و خدمات از بسترهای فناوری (ابزاری برای تبدیل علم به کالا) آن شمرده می شود و به همین خاطر از اقتدار و توان اقتصادی والایی برخوردارند.
فرآیند تبدیل دانش و علم و نتایج پژوهش ها و تحقیقات به محصولات قابل عرضه در بازار و تولید کالا و خدمات تقریباً جریان صنعتی شدن را پایدار کرده است و صنعتی شدن آرزو و هدف همه اقتصادهای سیاسی است. این روند انقلاب صنعتی را پدید آورده و با افزایش ضریب تبدیل و ترزیق علم و دانش به کالا و خدمات به تدریج، سهم دانش و علم در کالا و خدمات تولید شده افزایش یافت و هدف نهایی افزایش این ضریب، سطح ۱۰۰ درصد است که در آن صورت صنعت مجازی شکل خواهد گرفت.
آنچه امروزه اقتصاد دانایی و دانش محور نامیده می شود همان ایجاد توازن ۱۰۰ درصد میان تولید علم و تولید کالاست در واقع علم همان کالا و خدمت به شمار می رود. حتی آنچه که امروزه به عنوان انقلاب اقتصادی فراصنعتی نامیده می شود موضوع و پدیده ای فراتر از صنعت نیست بلکه اقتصادی صنعتی است. با توجه به محدودیت همیشگی امکانات و فرصتهای در اختیار انسان و جوامع از یکطرف و نامحدود بودن نیازها و دغدغه های اقتصادی و استمرار رقابت در حداکثر سازی استخراج ثروت و بی پایان بودن مسابقه ثروتمندسازی شهروندان از طرف دیگر، صنعتی شدن و مؤثرترین و کارآمدترین و اثر بخش ترین الگو در توسعه و پیشرفت اقتصادی به شمار می رود.
اما کاروان توسعه صنعتی با پشتیبانی انباشت تاریخی علم و دانش و ساختار قدرتمند تولید دانش و پژوهش می تواند به مقصد برسد. کشورهای صنعتی دنیا از لحاظ علمی نیز بالاترین شاخص تولید و پیشرفت را به خود اختصاص داده اند. بنابراین صنعتی شدن محصول چند فرآیند و اصل به این شرح است:
- صنعتی شدن به معنی داشتن تجهیزات و ابزارهای آهنی و فلزی نیست بلکه دستگاه ها و ماشین آلات، وسایل صنعت هستند و برشی مقطعی از فناوری به شمار می روند.
- صنعتی شدن معلول علمی شدن اقتصاد و رفتار های اقتصادی و تولید است اما فاز نخست توسعه صنعتی را توسعه علمی تشکیل می دهد.
- صنعتی شدن با قدرت تولید علم، دانش، پژوهش و تحقیقات ارتباط مستقیم دارد.
- صنعتی شدن، فرایندی وارداتی نیست بلکه جریانی مستمر و درونزا به شمار می رود.
- توسعه صنعتی، نهضتی در جهت حداکثر سازی استخراج ارزش افزوده اقتصادی از هر قطره آب، هر وجب خاک، هر واحد فضای زیر زمینی و رو زمینی، با تکیه بر اراده و خواست هر نیروی انسانی در کشور است.
- توسعه صنعتی ترجمان اقتصادی جامعه علمی و مدیریت کارآفرین است.
- توسعه صنعتی به هیچ وجه حلقه ای جدا از زنجیره توسعه علمی نیست بلکه در محور و مرکز آن قرار دارد.
- نهادینه سازی ارتباط دانشگاه ها و مراکز علمی و آموزشی و ایجاد توازن صددرصد میان تولید علم و تولید ثروت برای تحقق طرخ توسعه صنعتی کشور یک ضرورت است.
- صنعتی شدن به هیچ وجه با مانیفست و تعریف و تمجید و تقدیر بر و تاکید و تصریح، اتفاق نمی افتد بلکه محصول جنبش پایدار نرم افزاری و سخت افزاری در مراکز علمی و دانشگاهی و نهضت توسعه خواهی در سطح جامعه و میان کارگزاران و فعالان اقتصادی است.
- و نهایتاً توسعه صنعتی امری نرم افزاری و معلول نهضت اراده و تفکر علمی است.
متاسفانه غفلت پایدار در جریان تدوین و طول اجرای برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی این است که بیشتر نگاه ها به شرایط و مقاطع زمانی است. این رویکرد در خوشبیانه ترین حالت برش مقطعی از صنعت آن هم با تأخیر زمانی گسترده می باشد که در زمان بهره برداری نیز تاریخ مصرف هدف اولیه گذشته است. با پیمایش تاریخی و مقطعی برنامه های موسوم به توسعه پنجساله یا چندساله می توان این فرضیه را ثابت کرد که اقتصاد ایران با ادامه وضع موجود نمی تواند به توسعه صنعتی دست یابد.
این فرضیه موقعی تقویت می شود که هنوز در کشورمان بیشتر برنامه ها آرمانی و ایجابی است و حتی در برخی موارد این برنامه ها وجهه اجرایی ندارند. برنامه چهارم توسعه فرصتی است که یکبار برای همیشه به این نگرشها و تفکرات پایان داد و توسعه علمی همه جانبه از ابتدا و بدون تقلید تعریف داخلی شود. بدون شک اگر فرآیند توسعه علمی و مدیریت نخبگان متعهد و شایسته در کشور و اقتصاد ایران حاکم گردد توسعه در همه زمینه ها ایجاد خواهد شد. به هر حال ۷۰ سال تجربه برای تجدید نظر در متدولوژی (روش شناسی) برنامه ریزی های مربوط به توسعه کافی است.
علت عدم توسعه سرمایه داری وصنعتی شدن درایران چیست؟
سرزمین ایران ازدیرباز محل تاخت وتاز اقوام گوناگون ازشمال، جنوب، شرق وغرب بوده است . گاهی ترکمانان وقوم های تاتار ومغول ازشمال وشرق به این کشور حمله می کردند وچندی بعد ترکها ازغرب وسپس افغانها ازشرق این سرزمین را زیر سم اسبان خود مورد تاخت وتاز قرار دادند . حملات این اقوام درکنار حکومتهائی که سرشت ملی نداشتند ونیزخود قومی بودند مانند سلجوقیان ، سامانیان ، غزنویان و... صدمات بی شماری به بافتهای اجتماعی وازآن مهمتر بافتهای اقتصادی ایران وارد آورد. اقتصاد ایران درسه دوره فرصت صنعتی شدن را ازدست داد.
1) فرصت اول ، دردورانی بود که اقتصاد اروپا به سمت صنعتی شدن می رفت. ایران دراین دوره هم ازلحاظ بستراقتصادی ، هم ازنظر قدرت تولید ، این توانائی را داشت که به سمت صنعتی شدن حرکت کند. دراین دوره که با دوران حکومت صفویه به ویژه سلطنت شاه عباس اول مصادف بود ، پیوستگی اقتصاد ایران با نظام جهانی این فرصت طلائی را دراختیار ایران قرار داد که اقتصادش را متحول کند.
براساس بررسی های تاریخی درآن زمان ایران هم ازلحاظ منابع وهم ازلحاظ ارتباطات بازرگانی به طوربالقوه می توانست اقتصاد خودرا به سمت صنعتی شدن حرکت دهد.درارتباط با این موضوع ذکر این نکته کافی است که بنا بر نوشته ((تاریخ تحولات اجتماعی ایران)) اثر جان فوران، ایران سده هفدهم (979تا 1079ش) ،( مقارن با دوران شاه عباس اول ) به عنوان امپراتورجهانی درعرصه خارجی طبقه بندی می شد.
2) دومین فرصت دردوران قاجاریه به ویژه اواخر عصر ناصرالدین شاه ودراوایل حکومت مظفرالدین شاه به ویژه دوره مشروطیت پیش آمد. دراین دوران حجم مبادلات تجاری ایران ومهم تر ازآن عزم جدی برخی ازبازرگانان برای تاسیس کارخانجات و ورود تولیدات صنعتی به کشور قابل توجه است وبه اعتقاد برخی ازتحلیل گران ایران می توانست با ایجاد یک بستر مناسب وارد اقتصادصنعتی شود.
3) سومین فرصت را شاید بتوانیم اواخر دهه 1340 اعلام کنیم . دراین دوران اقتصاد ایران توانست بدون اتکاء به درآمد های کلان نفتی رشد بالائی به دست آوردو عملا راه را برای اقتصاد صنعتی هموارکند. اما این آرزو با تزریق درآمدهای کلان نفتی به اقتصاد کشور به یاس تبدیل شده وانحراف جدی را دراقتصاد ایران به وجود آورد که این انحراف کماکان ادامه دارد.
اما دراین میان یک سوال جدی ومهم وجود دارد وآن این است که چرا علیرغم بروز این فرصت ها ، ایران نتوانست رشد نظام سرمایه داری را شاهد باشد وبه یک کشور توسعه یافته تبدیل شود.روند بررسی اقتصادی ایران طی این سه دوره نشان می دهد که یکی از کلیدی ترین دلایل عدم نوسعه سرمایه داری وصنعتی شدن درایران نبود طبقه ای است که بتواند جامعه را ازدوقطبی شدن ((فقیر)) و((غنی)) نجات دهد ودرعین حال آزادی را که لازمه رشد سرمایه داری است پاس بدارد.
این طبقه که درواقع ((طبقه متوسط)) است دررشد نظام سرمایه داری وتوسعه آن ومحافظت ازحکومت قانون نقش کلیدی را درجوامع توسعه یافته وصنعتی ایفا کرده است ، به طوری که به اعتقاد برخی از تحلیلگران اقتصادی درصورت نبود این طبقه ، نظام سرمایه داری نمی توانست ((بالتده)) شود وتکامل یابد.
طبقه متوسط دارنده مهارتهای آموزشی وحرفه ای است . این طبقه با حایل شدن بین طبقات فقیر وغنی نه تنها تنش های بین این دوطبقه ودرنهایت جامعه را کم می کند بلکه می تواند با پاسداری ازحکومت قانون آن را کنترل کند.
دکتر فریبرز رئیس دانا معتقد است (( طبقه متوسط اساسا; زاییده نظام سرمایه داری است . پیش ازنظامهای سرمایه داری پدیده ای به نام طبقه متوسط نبود . به گفته وی طبقه متوسط محصول سرمایه داری دررشد جامعه سرمایه داری است.))
وی می گوید : (( تحول نظام سرمایه داری به ایجاد لایه های میانی وتقویت آن کمک کرد ، به ویژه پس از پشت سر گذاشتن انقلاب صنعتی اول ، نیاز به طبقه متوسط درچارچوب کارکردهای نظام سرمایه داری مطرح شد. طبقه متوسط کارگر نبودند که بتوانند درکارگاه فعالیت کنند ، صاحبان سرمایه های اصلی هم نبودند ، اما با شکل گیری دولتهای ملی نقشهائی را برعهده داشتند که درواقع کارگزاران خاص آن بودند.))