پیشنیه مدیریت آموزشی
نهضیت مدیریت علمی و اصولی که تبلیغ می کرد مدیریت آموزشی را متأثر ساخته و توجه اندیشمندان و محققان آموزشی را به خود جلب نمود. هواداران مدیریت علمی در نظامهای آموزشی به کاربرد اصول آن همت گماشتند. آنها مدرسه را مشابه کارخانه تلقی می کردند که در آن دانش آموران مانند مودا خام، باید در فراگیری آموزش و پرورش، متناسب با کیفیات و مشخصات مورد انتظار جامعه تغییر و تحول پیدا کنند. بنابراین نظامهای آموزشی باید برای تحقق این هدف، کارکنان واجد صلاحیت، ابزارها و روشهای فنی ویژه مورد نیاز با معیارها و استانداردهای از پیش تعیین شده فراهم سازند.
با تلاش و همت این افراد، در تاریخ مدیریت و رهبری آموزشی ایالات متحده دورهای به وجود آمد که عصر پرستش کارآئی نام گرفت.
طالبان اولیه مدیریت آموزشی، گرچه دقت نطر مهندسان انسان را نداشتند ولی همانند مدیران عملی تیلور رفتار سازمان آموزشی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دادند، و سعی می کردند که اصول مدیریت علمی را در محیط های آموزشی پیاده کنند. و پیشنهادهایی در جهت انجام امور به حداکثر رساندن کارآیی ارادهاند.
تجزیه و تحلیل مدارس به سویله ریموند کالاهان در سالهای 1910 تا 1930 فعالیتهای غلمی متأثر اصول مدیریت علمی را به خوبی نشان می دهد. با این حال تا سال 1940 مدیریت آموزشی تحت تأثیر مطالعات هارتون قرار داشت. مدیریت دموکراتیک تصمیمگیری دموکراتیک و تدریس دموکراتیک شعار این دوره بود تا سال 1950 مدیریت آموزشی بیشتر تحت تأثیر فرضیه های تئوریک قرار داشت. ولی در سالهای 1950 تا 1960 رفتار گرایان پا به عرصه وجود گذاشتند و نهضتی جدی برای مطالعه و تدریس مدیریت آموزشی به وجود آوردند و از این طریق مفاهیم زیادی از دیگر رشته های علمی در مورد و مدیریت آموزشی گردآوری شد.
در دهه 1970 بحرانهای اجتماعی و سیاسی مانند بحرانهای نفتی و رکور اقتصادی در غرب مطالعات تئوریک و عملی در مدیریت آموزشی را تحت تأثیر قرار داد و انتقاداتی نیز بر رویکرد علوم رفتاری مطرح گردید به طوری که «گریفتیز» مدیریت آموزشی را تا سال 979 به عنوان رشته ای در آشوب روشنفکری توصیف می کند.
ولی در سال 1979 با انتشار مقاله ای از طرف وران ادمونرز که رهبری قوی داری در یکی از خصوصیات مدارسی که در زمینه تدریس، اثر بخش بودند معرفی کرد.
این موضوع نقطه عاطفی شد که توجهی تجدد به مدیریت آموزشی را جلب نمود و در اواسط دهه 1980 منجر به ظهور رهبریت آموزشی تدریس گرا گردید که استاندارد آموزشی جدیدی برای مدیریت تعیین می کرد. در این الگو مدیر مهمترین منبع دانش برای رشد برنامه های آموزشی مدرسه تلقی می گردید. در ایالات متحده مراکز آموزشی ایجاد گردید که بتواند توانایی هایی از قبیل توانایی بهبود بخشیدن روشهای تدریس معلمین و ... داشتن انتظاراتی بیشتر از عملکرد معلمین و دانش آموزان سرپرستی نزدیک در کلاسهای درس، هماهنگی مواد درسی نظارت بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان را در مدیران پرورش دهند.
به لحاظ ظهور متغیرهای محیطی جدید در دهه 1990، بطور کلی عقیده گروهی بر این است که نظام آموزش و پرورش دانش اموزان را به طور کارا و مؤثر برای ایفای نقششان در جامعه آینده آماده نمی کند، از این رو سیاستگذاران آموزشی بر آن شدند تا فرصتهای اساسی و زیربنای آموزشی و پرورش را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند.
پیشنهادهای این افراد بر این فرض استعداد است که نیاز بیشتری به روشهای پویا وجامع در تدریس و یادگیری وجود دارد، در نتیجه مواردی چون تفویض اختیار از نواحی آموزش و پرورش به ندارس در ارتباط با تصمیم گیریهای مرتبط با مواد درسی، افزایش نقش معلمین و والدین در فرآیند تصمیم گیری و تأکید بیشتر بر تدریس پویا و یادگیری فعالانه را پیشنهاد می کنند.
اداره مراکز آموزشی از گذشته های دور یعنی از همان زمان که اولین آموزشگاه های بوجود آمده صورت می گرفته است. اما توجه بیش از حد به مدیریت آموزشی در واقع بعد از انقلاب صنعتی در قرن هجدهم و شروع آموزش و پرورش همگانی آلمان، انگلستان، فرانسه و آمریکا بود که به تربیت مدیران آموزشی همت گماردند.
در کشور ما توجه به مسأله مدیریت آموزشی تقریباً از 35 سال پیش ابتدا از طریق ورودی و سپس ایجاد رشته های تحصیلی دانشگاهی آغاز گردید. اخیراً در پی گسترش روز افزون نظام آموزشی ضرورت بهسازی کیفیت نتایج آموزشی مسئله مدیریت و رهبری آموزشی در آموزش و پرورش بارندگی و رشد توسعه اقتصادی و... توجه چندانی نداشته است. اکنون با تغییرات و تحولات جهانی و اجتماعی دریافته است که مدیریت آموزشی فعالیتی است پویا که باید همه وظایف مربوط به آن مانند:برنامه ریزی«تعیین هدفها»، سازماندهی، هماهنگی، هدایت، و رهبری، نوآوری و ایجاد انگیزه و ..و کاملاً در نظر گرفت.
تعریف مدیریت آموزشی
مدیریت با توجه به آموزشهای حاکم بر جوامع و زیربنای اعتقادی و فلسفه اجتماعی آن تعریف می شود به زعم دکتر کمبل و این مدیریت آموزشی دارای معانی و مفاهیم مختلفی است و هرکس برحسب تجربیات و احتیاجات و مقاصد خود برای آن مفهومی را در نظر می گیرد.
فرهنگ لغات بین المللی تعلیم و تربیت مدیریت آموزشی راه بکار بردن تکنیکها و روشهای اداره سازمان های تربیتی با در نظر گرفتن هدفها و سیاستهای کلی تعلیم و تربیت تعریف می کند.
از نظر کنزویچ مدیر آموزشگاهی فرآیند اجتماعی مربوط به هویت دادن، نگهداشتن، برانگیختن کنترل کردن و وحدت بخشیدن تمام نیروهای رسمی و غیر رسمی انسانی و مادی سازمان یافته در یک نظام واحد و یکپارچه می باشد که برای دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده طراحی است.
دکتر میر کمالی مدیریت آموزشی را«فرآیندی اجتماعی می داند که با بکارگیری و مهارتهای علمی، فنی و هنری کلیه نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی و هماهنگ نموده و با فراهم آوردن زمینه های انگیزش رشد، با تأمین نیازهای منطقی فردی و گروهی معلمان، دانش آموزان و کارکنان به طور صرفه جویانه به هدفهای تعلیم و
تربیت می رسد.»
دکتر واینر بر این اعتقاد است هر عملی که بتواند معلم را در امر آموزش یک قدم پیشتر ببرد مدیر و رهبر آموزی خوانده می شود»هدایت و رهبری آموزش در محیط مدرسه محدود به فردی که عنوان مدیر یا راهنما را دارد نمی شود. از نظر وی رئیس آموزش و پرورش، مدیر مدرسه، دبیران، متخصصین وسایل سمعی و بصری فیلم های آموزشی، کتابدار و حتی سرایدار مدرسه که بتواند قدم در امر آموزش بردارد رهبر و مدیر آموزش تلقی می گردد به این دلیل که هر یک از آنان به گونه های مختلف میتوانند دبیرران و همکاران خودشان را در جهت آموزش دانش آموزان یاری کنند.
دکتر علاقه بند در تعریف مدیریت آموزشی می گوید:
مدیریت آموزشی عبارت است از فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت، نظارت ارزشیابی و در مجموع اداره کردن کلیه امور و فعالیت های مربوط به اموزش و پرورش در کتاب رهبری و مدیریت آموزشی تألیف دکتر سید محمد میر مکالی مدیریت آموزشی اینچنین شده است: