عدم تجویز در بیماران در خطر بروز تشنج .
2- تجویز در بیماران دچار وسوسه های شدید
بیماران به شدت دچار بی خوابی :
تجویز آمی تریپتیلین .
تجویز تریمی پرامین .
در صورت وجود بی قراری یا بی خوابی ، به خصوص در طی دوره ی بازگیری می توان دیفن هیدرامین به مقدار 25 تا 50 میلی گرم هر 4 تا 6 ساعت ، یا 50 میلی گرم بر ای درمان بی خوابی به هنگام خواب ، دیا هیدورکسی زین به مقدار 25 تا 100 میلی گرم سه تا چهار بار در روز تجویز کرد .
دو داروی ضد جنون :
کلرپرومازین ( لاگاکتیل ) با عث کاهش آستانه تشنج می شود .
تیورید ازین (ملریل ) : قرص های 10 و 25 و 100 میلی گرم دارد که حداکثر تا 700 میلی گرم در روز تجویز می شود .
پیشنهادهای تازه در بازگیری:
نقش کانال های کلسیم در علایم بازگیری اوپیوئیدها
تجویز ویتامین D3 قبل از شروع ترک و تجویز کلسیم در زمان بازگیری ( باعث کاهش شکایت ذهنی می شود ) .
3- استفاده از نیفیدیپین ( باعث کاهش علایم بازگیری می شود ) .
نقش گلوتامات در علایم بازگیری ( استفاده از آنتاگونیست های گلوتامات به دلیل عوارض خاصی منع دارد ) .
استفاده از آپومرفین ( برای کاستن علایم ترک ) :
تاثیر برگرینده های دوپامین .
بهتر است از آنتاگونیست های دوپامین استفاده شود ( به دلیل اثر آنتی هیستامین و آنتی کولینرژیک آن ها)
ایجاد حالت تهوع و استفراغ شدید ( استفاده در برخی از برنامه های رفتار درمانی برای شرطی سازی انزجاری Aversion ) .
استفاده از Acetorphan به صورت تزریقی ( مهار آنزیم انکفالیناز ) :
مثل کلونیدین در کنترل علایم موثر است .
نکته :
در حال حاضر استفاده از عامل های بالا به صورت رایج قابل توصیه نیست .
علایم بازگیری :
اشک ریزش ، آبریزش بینی و گرفتگی بینی .
تعریق ، لرز ، خمیازه کشیدن .
کرامپ های شکمی ، استفراغ
سیخ شدن موها.
میالژی
احساس خزیدن در زیر پوست ( به اصطلاح خودشان سیم کشی ) .
IC رویکردی نظام مند ارائه م یدهد و دیدگاهی خاص نسبت به مفاهیم (( اختلال )) ، ((شخص )) ، (( بهبود )) ، (( زندگی سالم )) دارد . دوم اینکه اولین درمانگر و معلم در IC خود (( اجتماع )) است که محیط اجتماعی ، هم گروه ها و اعضای کادر درمانی را شامل می شود . اجتماع ، هم متنی است که تغییر رفتاری در آنت صورت می گیرد و هم ایجاد کننده تغییر رفتاری است .
دیدگاه IC نسبت به ماهیت اختلال :
TC سوء مصرف ماده را به عنوان اختلال کامل شخصی از جنبه های شناختی ، رفتاری ، خلقی و نیز همراه با مشکلات طبی ، تفکر آشفته یا غیر واقع بینانه و نظام ارزشی مختل شده یا از بین رفته و یا ضد اجتماعی می داند . (( وابستگی فیزیولوژیک )) پدیده ای ثانویه به کل شرایط تاثیر گذار بر شخص تلقی می شود ، بنابراین مشکل یا مسئله ی اصلی ، خود (( شخص )) است نه ماده ی مخدر ، اعتیاد علامت است و نه ذات اختلال . در TC سم زدایی شیمیایی شرط وارد شدن به اجتماع درمانی است و نه هدفل آن ، هدف ، توان بخشی و ایجاد زمینه ها و شرایط زندگی بدون ماده ی مخدر است .
دیدگاه TC نسبت به شخص :
جدا از الگوهای مصرف ماده ی مخدر ، اشخاص از ابعاد اختلال عملکرد روانی و نقایص اجتماعی تمایز داده می شوند . گروه بزرگی از مددجویان ، هرگز سطح توانایی ها و عملکرد عادی اجتماعی را کسب نکرده اند و بیشتر اوقات ، آنان برآمده از بخش های تضعیف شده ی اجتماعی هستند که مصرف مواد در آن جا واکنشی اجتماعی است و نه علامتی ناشی از اختلال روانی . در گروه دیگری از مددجویان مصرف مواد ، آشکارا ناشی از نوعی آسیب شناسی روانی ، اختلال شخصیت و امثال آن است . صرف نظر از اختلاف طبقه ی اجتماعی ، معتادان تشابهاتی نیز با هم دارند .