شیعه و سنی
نگرانی از برنامههای جهان غرب برای اختلاف افکنی در میان جهان اسلام و بهرهبرداری از این اختلافات امری است که در ماههای اخیر به کرات توسط علما، سیاستمداران و مسئولین بیان شده است. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار هماندیشى علماى شیعه و اهل تسنن اظهاراتی راهگشا در این زمینه است که آفتاب بخشی از آن را عیناً مطابق اظهارات معظمله منتشر میکند. این اظهارات در تاریخ 25/10/85 صورت گرفته است:
حضرت آیتالله خامنه ای:
نکته دوم که مسئله «همدلى امت اسلامى در زمان ما»ست، نکته مهمترى است. ما نه فقط بعد از دوران انقلاب، بلکه از سالها پیش از انقلاب براى اینکه دلهاى شیعه و سنى به هم نزدیک شود و اهمیت این وحدت براى همه معلوم شود، تلاش مىکردیم. من در بلوچستان - سالهاى قبل از انقلاب هنگامى که آنجا تبعید بودم - به مرحوم مولوى شهداد (از علماى معروف بلوچستان بود که آقایان بلوچ ایشان را مىشناسند؛ مرد فاضلى بود. آن زمان ایشان در سراوان بود و ما در ایرانشهر بودیم) پیغام فرستادم که بیایید فرصتى است بنشینیم و مبانى یک اتحاد عملى، حقیقى و واقعى قلبى بین اهل سنت و شیعه به وجود آوریم. ایشان هم متقابلاً از این قضیه استقبال کرد؛ منتها بعد به مسائل انقلاب رسید؛ بعد از انقلاب در اولین کنگره نماز جمعهاى که ما تشکیل دادیم، عدهاى از علماى اهل سنت حضور داشتند؛ از جمله ایشان هم بود؛ بحثهایى شد و در همین زمینهها صحبت کردیم.
اختلاف بین طرفداران دو عقیده بر اثر تعصبات، یک امرى است که هست و طبیعى است، و مخصوص شیعه و سنى هم نیست. بین فِرَق شیعه، خودشان؛ بین فِرَق سنى، خودشان؛ در طول زمان از این اختلافات وجود داشته است. تاریخ را نگاه کنید، مىبینید هم بین فرق فقهى و اصولى اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعیه و اینها - هم بین فرق مختلف شیعه، بین خودشان، اختلافاتى وجود داشته است. این اختلافات وقتى به سطوح پایین - مردم عامى - مىرسد، به جاهاى تند و خطرناکى هم مىرسد؛ دست به گریبان مىشوند. علما مىنشینند با هم حرف مىزنند و بحث مىکنند؛ لیکن وقتى نوبت به کسانى رسید که سلاح علمى ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادى استفاده مىکنند که این خطرناک است. در دنیا این همیشه بوده؛ همیشه هم مؤمنین و خیرخواهان سعى مىکردند که مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان این بوده است که نگذارند سطوح غیرعلمى کارشان به درگیرى برسد؛ لیکن از یک دورهاى به این طرف، یک عامل دیگرى هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمىخواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنى همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخیل بوده؛ بعضى از جهالتها، بعضى از تعصبها، بعضى از احساسات، بعضى از کجفهمیها دخالت داشته؛ لیکن وقتى استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد.
لذا شما مىبینید برجستگان مبارزه با استعمار و استکبار، روى مسئله «وحدت امت اسلامى» تکیه مضاعف کردهاند. شما ببینید سیدجمالالدین اسدآبادى (رضواناللَّهتعالىعلیه) معروف به افغانى و شاگرد او شیخ محمد عبده و دیگران و دیگران، و از علماى شیعه مرحوم شرفالدین عاملى و بزرگان دیگرى، چه تلاشى کردند براى اینکه در مقابله با استعمار نگذارند این وسیله راحتِ در دست استعمار، به یک حربه علیه دنیاى اسلام تبدیل شود. امام بزرگوار ما از اول بر قضیه وحدت اسلامى اصرار مىکرد. استعمار، به این نقطه چشم دوخت و از آن حداکثر استفاده را کرد.
من مىخواهم این را بگویم: در این کار، انگلیسیها از بقیه دشمنان استعمارى، متبحرترند؛ در ایران، ترکیه و کشورهاى عربى، و در شبهقاره هند، اینها سالها زندگى کردهاند، و با رموز کار آشنا هستند که چگونه مىشود سنى را علیه شیعه تحریک کرد و چگونه مىشود شیعه را علیه سنى تحریک کرد؛ اینها خوب بلدند. و کردهاند. از بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، این حرکت استعمارى شدت گرفت؛ ما این را شاهد بودیم، از اول انقلاب نشانههایش را مىدیدیم و هشدار مىدادیم؛ و این روزهاى اخیر، یا سالهاى اخیر به خاطر اینکه جمهورى اسلامى توانست یک هدف بزرگى را به دست آورد و به یک قله بزرگى برسد و آن قله عبارت بود از «بیدارى دنیاى اسلام»، انگیزه و داعى اختلافافکنان و جبهه استکبار براى ایجاد اختلاف، شدیدتر و قویتر شد. لذا همهکارى مىکنند.
این عواملى که اختلافافکنى مىکنند، نه شیعهاند، نه سنى؛ نه به شیعه علاقه دارند، نه به تسنن؛ نه مقدسات شیعه را قبول دارند، نه مقدسات سنى را. چند روز پیش از این، بوش - رئیسجمهور امریکا - در سخنرانىاش به منفجر کردن حرم عسگریین (علیهماالسّلام) در عراق اشاره کرد؛ که منفجر کردند و اینها را تندروان سلفى کردند و شیعه را تحریک کردند و موفق شدند. این کار جلو چشم خود امریکاییها انجام گرفته! حرم عسگریین را در همان شهرى انجام دادند که مسلط بر امور امنیتى آن شهر و نیروهاى مسلحِ در حال تردد در آن شهر، امریکایى بودند؛ جلو چشم امریکاییها! مگر مىشد بدون اطلاع آنها، بدون اجازه آنها و بدون تدبیر آنها این کار انجام بگیرد؟ خودشان این کار را کردند.
با پیروزى انقلاب در ایران، اینها برنامههاى جدیدى طراحى کردند براى اینکه اینطور وانمود کنند که این انقلاب، انقلاب شیعه است؛ در حالى که انقلاب اسلامى، انقلاب اسلام است، انقلاب قرآن است، برافراشتن پرچم اسلام است. انقلاب اسلامى افتخارش این است که ارزشهاى اسلامى را، توحید را، احکام الهى را و ارزش معنویت اسلام را، دارد به دنیا معرفى مىکند و موفق شد. علىرغم همه دشمنیها ما موفق شدیم. انقلاب اسلامى روحِ غرور اسلامى را، روح افتخار و تفاخر به اسلام را در مسلمانها زنده کرد. آنها با این دشمنند، با این مخالفند؛ والّا اگر ما انقلابمان یک انقلاب شیعى بود که از دنیاى اسلام جدا مىشدیم و ما به دنیاى اسلام کارى نداشتیم، آنها هم به ما کارى نداشتند، آنها با انقلاب دشمنى نمىکردند. آنها دیدند این انقلاب، انقلاب اسلامى است.
ما باید بیدار باشیم؛ هم شیعه، هم سنى باید بیدار باشند؛ بخصوص علما. مردمِ دور از محیط علمایى، ممکن است دچار توهماتى بشوند، دچار اشتباهاتى بشوند؛ اما علما نمىتوانند در این قضیه بىتفاوت بمانند؛ بگویند خوب، اینها عوامند، ما که نمىکنیم؛ نه، علما بایستى خود را مسئول بدانند و تلاش کنند. امروز بیدارى اسلامى شروع شده، عزت اسلامى آشکار شده، هزیمت دشمن در میدانهاى مختلف - که آقایان اسم آوردند - روزبهروز بیشتر آشکار شده است. استکبار در فلسطین شکست خورد، در لبنان شکست خورد، در عراق شکست خورد، در افغانستان شکست خورد؛ و در هیچکدام از اینها به مقاصد و اهداف خودش نرسید.
ما امروز باید خیلى مراقب باشیم که دشمن از این نقطه حساس - در واقع باید گفت از این نقطه ضعفى که در دنیاى اسلام وجود دارد - نتواند استفاده کند.
مسئله این نیست که شیعه یا سنى، عقاید یکدیگر را قبول کنند؛ نه، هر کسى عقیده خودش را دارد، هر کسى تابع استدلال است و به هر عقیدهاى رسید، درست است. مسئله این است که اصحابِ عقاید مختلف، بایستى به وسوسه دشمن گوش نکنند، به جان هم نیفتند، با هم دشمنى نکنند و نسبت به هم کارشکنى نکنند. دشمنان ما هر کدام هر چه بلدند «یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا» به همدیگر یاد مىدهند؛ انگلیسیها به امریکاییها یاد مىدهند، اسرائیلیها به آنها یاد مىدهند.
ما بایستى مردم خودمان را هشیار و بیدار کنیم و خودمان مراقب باشیم. آن کسانى که بدون فهم، فهم حقیقت، بدون تقوا، جمعیت عظیمى از مسلمانان را از دین خارج مىدانند، خارج مىکنند، تکفیر مىکنند این گروههاى تکفیرىِ نادان - حقیقتاً مناسبترین صفت براى اینها نادانى است، اگرچه در آنها خباثت هم هست، اما جهالت مهمترین خصوصیت اینهاست - اینها را بایستى ما تا آنجایى که مىتوانیم، ارشاد کنیم؛ مردم را از اینها بترسانیم که مردمِ ما «و لتصغى الیه افئده الذین لایؤمنون بالأخره و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون» بعضىها به خاطر ضعف ایمان، به خاطر ضعف معرفت، مجذوب این حرفهاى دشمنان مىشوند. ما باید مراقبت کنیم. وظیفه علما، وظیفه سنگینى است. امروز وحدت دنیاى اسلام، یک هدف اعلاست که اگر این وحدت حاصل شد، آن وقت دنیاى اسلام حقیقتاً مىتواند به عزت کامل و عمل به احکام اسلامى دست پیدا کند؛ مىتواند این کار را هم بکند. هم دولتها باید کمک کنند، هم ملتها باید کمک کنند.